If لیندزی دوگه می توان رسیدن به آزادی مالی، شما هم می توانید او بود صدها هزار بدهی از جانب وام دانشجویی، تلاش برای تشکیل خانواده با تقریباً صفر وقت آزاد, هفته هشتاد ساعت کار می کندو ناتوانی در یافتن بستر مالی. اکنون، فقط پنج سال بعد، او از نظر مالی آزاد است، مالک بیش از پانصد اجاره است و نه به این دلیل که مجبور است بلکه به این دلیل که می خواهد کار می کند. او تقریباً از هر کسی که با او مصاحبه کردهایم سریعتر است، بنابراین برای شنیدن اسرار او هماهنگ شوید!
بیایید به فیل در اتاق بپردازیم. لیندزی دوگت در واقع دکتر لیندزی دوگت است، پزشکی که به همین دلیل بود برای اولین بار در خانواده اش به کالج رفت. لیندسی پس از اینکه به او گفته شد "تو نمیتوانی این کار را انجام دهی" بیش از آنچه که او میتوانست شمارش کند رسالت خود را به اثبات اشتباه همه در مسیر موفقیتش او وارد دانشکده پزشکی شد، رزیدنتی گرفت، دکتر شد، و سپس عظیم ساخته شده است درآمد غیر فعال نمونه کارها اجاره در کنار برای آزاد کردن وقت خانواده.
در این قسمت، لیندزی در مورد آنچه که باعث شد متوجه شود که نمی تواند به W2 تکیه کند، صحبت می کند، چرا خرید اجارهای پر از اسکوات فقط 5,000 دلار بهترین حرکت نیست، یک حرکت عظیم برد BRRRR که او را 300 هزار دلار کرد (بدون مالیات)، و چگونه "نگیر" شویم زمانی که احساس می کنید سرمایه گذاری در املاک شما به دیوار برخورد کرده است.
اینجا کلیک کنید برای گوش دادن به پادکست های اپل
پادکست را از اینجا بشنوید
متن را اینجا بخوانید
دیوید:
این نمایش پادکست BiggerPockets، 836 است. لیندسی، از کجا می دانستی که باید از دیگران به چه چیزی گوش کنی و وقتی باید بگوییم نه، برایم مهم نیست که آنها چه می گویند، من به جلو حرکت می کنم؟
لیندزی:
سؤال خوبی بود. من با شکست دادن شانس کمی پیشرفت می کنم، و اگر کسی به من بگوید نه، آن را به عنوان یک چالش در نظر می گیرم. شاید شما نمی توانید پزشک شوید. خوب، من به شما ثابت می کنم که اشتباه می کنید. این یک چالش طولانی 11 ساله برای رسیدن به آن نقطه بود. اما مشابه املاک و مستغلات، وقتی برای اولین بار شروع کردم، اولین دلالی که با او صحبت کردم گفت، من برای شما وقت ندارم. و این چالش بزرگی برای من بود که به جلو بروم و ثابت کنم که اشتباه می کنند. بنابراین من یک چالش خوب را دوست دارم.
دیوید:
چه خبره همه این دیوید گرین، میزبان شما از پادکست املاک BiggerPockets، بزرگترین، بهترین، بدترین پادکست املاک در جهان است که هر هفته داستان ها، روش ها و پاسخ هایی را که برای واقعی سازی هوشمند نیاز دارید را برای شما ارائه می کند. تصمیمات املاک در حال حاضر در بازار امروز. و ما امروز یک نمایش برای شما داریم. من و راب با لیندزی دوگت مصاحبه خواهیم کرد، که یک اپراتور چند خانواده است، یک اپراتور چند خانواده کوچک، یک خانواده کمی مجرد که در آنجا حضور دارند. او کارهای زیادی انجام داده است، اما با روش BRRRR و سرمایه گذاری طولانی مدت در املاک و مستغلات به خوبی عمل کرده است، دو چیز که هر دوی ما می دانیم که من به آن علاقه دارم، و او ثابت کرده است که بسیاری از مردم در این راه اشتباه می کنند. راب، به نظر شما چه چیزهایی هستند که مردم باید در قسمت امروز به آنها توجه کنند؟
غارت:
فکر میکنم برای هر کسی که در خانه است و به این پادکست گوش میکند، اگر در سفر سرمایهگذاری املاک و مستغلات خود به سطح بالایی رسیدهاید و سعی میکنید مقیاس را افزایش دهید و سعی میکنید آن را بفهمید و با آن دست و پنجه نرم میکنید، این قسمت به خصوص برای شما تاثیرگذار خواهد بود زیرا ما برخی از رازهایی را که لیندزی برای مقیاسبندی مجموعه خود استفاده میکند، کشف میکنیم. اما با توجه به آن، دیوید، چه چیزی به شما دامن زده است که مردم در آن به شما شک کرده اند؟
دیوید:
من سالها پیامهای نفرتانگیز را در پیامهای دیامام میشنوم، سایهای بر سرم انداخته بود که هرگز مانند ریش براندون نخواهم داشت. و در نهایت گفتم، همین بس که به شک کنندگان ثابت کنم که اشتباه می کنند. من به آنها نشان خواهم داد که در این مورد اشتباه می کنند. در واقع، فقط به این دلیل که من روی سرم مو ندارم به این معنی نیست که نمی توانم مو رشد کنم. من دو برابر زیر چانه ام رشد خواهم کرد و این همان کاری است که رفته ام و انجام داده ام.
غارت:
خوب، من نمی گویم ... یعنی دو برابر بیشتر مانند ریش هشت فوتی است، احساس می کنم.
دیوید:
نه، نه دوبرابر براندون، دوبرابر چیزی که معمولاً روی سرم داشتم. تو باید مسابقه خودت را اجرا کنی، راب.
غارت:
خوب، هی، این یک ماراتن است، نه یک سرعت.
دیوید:
آره قبل از اینکه لیندسی را وارد کنیم، نکته سریع امروز ساده است. قبل از شریک شدن تکالیف خود را انجام دهید. ما اغلب در مورد شراکت صحبت می کنیم و آنها در بسیاری از پادکست ها طوری به تصویر کشیده می شوند که گویی این قرص جادویی هستند که همه مشکلات شما را حل می کند. اما بسیاری از مشارکتها میتوانند کارها را پیچیدهتر و مشکلسازتر کنند تا اینکه مفید باشند. و حتماً تا پایان قسمت امروز گوش دهید زیرا لیندزی قرار است چهار سؤال خود را که قبل از انجام دادن از هر شریک می پرسد با شما در میان بگذارد. راب، چیزی قبل از اینکه لیندسی را بیاوریم؟
غارت:
نه نه. فقط این که امروزه، من به این فکر میکنم که برای پرورش طاووسها یک هیستور جانبی کوچک شروع کنم، و به زودی دلیل آن را خواهید فهمید.
دیوید:
دقیقا همینطوره. اگر می خواهید کمی بیشتر در مورد روش خرید و نگه داشتن طاووس بدانید، به زودی به آن خواهیم پرداخت.
Lindsey Duguet، به پادکست BiggerPockets خوش آمدید. امروز چطوری؟
لیندزی:
من عالی هستم چگونه در مورد خودتان؟
دیوید:
عالی من نمی توانم کاملاً بگویم که من آنقدر خوب هستم. من به وضوح شماره دو در این معادله هستم، اما عملکردم خیلی خوب است، راب، تو چطوری؟
غارت:
من واقعاً خوب کار می کنم. من واقعاً خوب کار می کنم. من 10,000 قدم وارد کردم و فقط نیمی از روز را پشت سر گذاشتیم، بنابراین منظورم این است که مراحل بسیار بیشتری در راه است.
دیوید:
اوه، شما یکی از آن افراد نمی شوید، آیا این به عنوان یک تمرین به حساب می آید؟
غارت:
من آن را خیلی دنبال می کنم. فقط باید بدانم.
دیوید:
ردیابی خوب است، اما آیا جایگزینی برای تمرین شماست؟
غارت:
خب، این یک ستون ثروت است، این را به شما می گویم.
دیوید:
هیچ چیزی علیه مردم Fitbit وجود ندارد. من دوست ندارم وقتی مردم ورزش نمیکنند، اما میگویند با شمردن قدمهایشان این کار را انجام دادهاند. مراحل بد نیست.
لیندزی:
آنها چک دایره را گرفتند. آره
غارت:
ساعت 5:40 صبح تمرین کردم.
دیوید:
بله، این مهم است، درست است؟ من نمی دانم. بدیهی است که من یک متخصص تناسب اندام نیستم، اما پیاده روی یک حرکت بسیار کارآمد است که انسان ها در انجام آن بسیار خوب هستند. انجام یک کار سخت، فکر می کنم به عنوان ورزش محسوب می شود. اما آن نه اینجاست و نه آنجا. در مورد چیزهای سخت صحبت کنیم، لیندسی، شما کارهای سخت زیادی انجام داده اید و از نظر مالی بسیار مناسب هستید، بسیار شبیه به آمادگی جسمانی راب، و من هیجان زده هستم که امروز وارد داستان شما می شوم. یک پسزمینه کوچک برای همه کسانی که گوش میدهند، 476 واحد در 18 ویژگی، و تنها در چند هفته از مرز 500 عبور خواهید کرد. بابت آن تبریک می گویم. انگشتان ضربدری.
لیندزی:
درست است. این یک نقطه عطف بزرگ است. آره بله، هنوز بسته نشده است، بنابراین.
دیوید:
اکنون برخی از این داراییها شراکت هستند، که فاش کردن آن بسیار عالی است، زیرا در دنیای پادکست بسیار رایج است که مردم ادعا کنند که 7,000 واحد دارند، اما آنها واقعاً فقط یک شریک محدود در سرمایهگذاری دیگران هستند. شما ترکیبی از یک خانواده، دوبلکس، چهار پلکس، تنبلکس، همه پلکس ها، از جمله چند خانواده بزرگ با 212 واحد را دارید. شما در پنسیلوانیا زندگی می کنید که در آن سرمایه گذاری می کنید و همچنین ایندیانا، شیکاگو و کارولینای جنوبی، کانزاس سیتی، و اسپرینگفیلد، میسوری. ما یک سرمایه گذار راه دور در خانه اینجا داریم.
لیندزی:
اما نه ساحل غربی هنوز. به آنجا نرسیده اند بنابراین همه آن ساحل شرقی است.
دیوید:
و شما در پنج سال گذشته این کار را انجام داده اید، اگر 500 واحد در پنج سال دست نیافتنی به نظر می رسد، متوجه می شوم. اما ما روی روزهای اولیه سرمایهگذاری لیندزی تمرکز میکنیم و توضیح میدهیم که چگونه او راه را برای رسیدن از آنجا به اینجا هموار کرد تا شما هم بتوانید. و یک واقعیت جالب، لیندسی طاووس بزرگ می کند.
لیندزی:
درست. من آدم دیوانه ای هستم مطمئناً همین است.
غارت:
آیا شما آنها را دارید یا آنها را بزرگ می کنید؟ آیا آنها را برای افراد دیگر آموزش می دهید؟
لیندزی:
بله، آنها هیچ حقه ای برای من انجام نمی دهند، اما من در یک مزرعه اسب و افشای کامل بزرگ شدم، اکنون در یک محله زندگی می کنم. در انتهای بن بست است. خدا را شکر که هیچ هزینه HOA نداریم وگرنه 100% اخراج می شدم. اما چند سال پیش، دلم تنگ شده بود که برخی از دوستان حیوان کوچولوی سرگرمکنندهام را از دست بدهم و یکی از پزشکان دیگری که با آنها کار میکنم، گفت: هی، میخواهی چند تخم طاووس بزرگ کنی یا تلاش کنی؟ گفتم بله حتما به نظر می رسد فوق العاده است. بنابراین پنج سال بعد اینجا ما هر تابستان این کار را انجام می دهیم. بنابراین بله، همسایگان من، مطمئنم که آنها عاشق شنیدن و دیدن آنها هستند.
دیوید:
آیا احساس کردید که خالصی از بازی تاج و تخت که تخمهای طاووس شما را در دست دارد؟
لیندزی:
بله، من از هیچ آتشی بیرون نرفته ام، بنابراین آنقدرها هم باحال نیستم.
دیوید:
همچین چیزی؟
لیندزی:
شماره
دیوید:
اما آیا لحظه ای را داشتید که برای هالووین دوست داشتید، شاید آنطور لباس پوشیدید، موهای بلوند داشتید، تخم مرغ ها را نگه داشتید؟
لیندزی:
نه، اما من هنوز لباس هالووین برای ماه اکتبر ندارم، بنابراین فکر می کنم این ایده خوبی است.
دیوید:
بله، شما می توانید نام اینستاگرام خود را به breaker of chains تغییر دهید. فاتح مادر طاووس، این عنوان واقعا طولانی را دارد.
لیندزی:
طاووسهای منفعل، نمیدانم، چیزی که مربوط به سرمایهگذاری در املاک است.
دیوید:
قبل از اینکه وارد داستان شما شویم، در یک جمله سریع به ما بگویید که در حال حاضر چه چیزی برای شما در املاک و مستغلات کار می کند؟
لیندزی:
بیمه محافظه کارانه قطعاً در حال حاضر برای ما یک کلید است. زمان حال کمی متفاوت از زمانی است که پنج سال پیش شروع کردیم. این کمی آسانتر است و شما بافر بیشتری نسبت به الان دارید.
دیوید:
این نکته بسیار خوبی است. و این چیزی است که زیاد درباره آن صحبت نمی شود. اینطور نیست، چگونه می خواهم این را قرار دهم؟ وقتی صحبت از سرمایه گذاری در املاک و مستغلات می شود، همیشه هنر در علم وجود دارد. بنابراین، در پنج سال گذشته سرمایهگذاری چند خانواری، واقعاً هر نوع ملکی که مبتنی بر وامدهی تجاری بود، فرمولی وجود دارد که ما از آن استفاده میکنیم و اساساً NOI شما و ترکیب نرخ سقف این دو چیز ارزش ایجاد میکند. خوب، هیچ کس سه برابر شدن یا به این سرعت نرخ بهره را ندید، و این تاثیر زیادی بر نرخ سقف دارد. و حتی اگر به عنوان یک اپراتور همه چیز را درست انجام می دادید، می توانستید NOI خود را دو برابر کنید و همچنان با افزایش این نرخ های بهره گیر کنید.
و منصفانه بگویم، نمی دانم چقدر برخی از این اپراتورها را مقصر می دانم. آنها کار بزرگی انجام دادند و هنوز هم با مشکل مواجه بودند، زیرا وقتی باید اموال خود را مجدداً تأمین مالی کنند، دیگر به نرخ امروزی بدهی ندارند یا وقتی میروند آن را به شخص دیگری بفروشند، کمتر کسی وجود دارد که بخواهد آن را بخرد. کسانی که می خواهند آن را بخرند، به دلیل این مشکل نرخ سقف، نمی توانند آنقدر پرداخت کنند.
بنابراین همه اینها را می گویم تا بگویم که پذیره نویسی محافظه کار می تواند یک برد باشد. و بسیاری از افرادی که در پنج سال گذشته خرید نکرده اند، احساس می کنند، اوه مرد، اقدامی انجام نداده اند. من همه این چیزها را می دانم، اما فقط عصبی هستم. اگر نرخ ها بالا برود چه؟ برخی از این افراد بسیار باهوش به نظر میرسند، و آنهایی که در پنج سال گذشته خرید کردهاند، اگر برای دریافت نرخ ثابت 10 ساله بیشتر بپردازند، احتمالاً احساس خوبی خواهند داشت، نه بالنهای سه ساله که برخی از مردم بیرون آوردهاند. بنابراین من از شما قدردانی میکنم که میگویید تعهدنامه محافظهکارانه در حال حاضر برای شما کار میکند، زیرا این کار جذاب نیست. ما همیشه اینطوریم که چی به دست آوردی؟ چند واحد گرفتی؟ در اینجا تصویری از من در حال امضای اسنادم در اینستاگرام است. همه می توانند آن را ببینند، درست است؟ اما نمی بینید که بسیاری از مردم می گویند، در اینجا تصویری از من است که در حال کوتاه کردن مو در این ملک هستم، نرخ ها برای من به شدت افزایش یافت.
لیندزی:
بله، ما قطعاً به اندازه گذشته تعطیل نمیشویم، اما آنهایی که هستیم، بسیار مطمئن هستیم و گاوهای نقدی کوچک آنها، پس این خوب است.
دیوید:
اکنون، یکی از چیزهایی که میشنوم بسیاری از اپراتورهای چند خانواده دیگر، اپراتورهای تجاری درباره آن صحبت میکنند، این است که یافتن جریان نقدی به خودی خود بسیار سخت است. آنها بر ارزش افزوده یا رشد اجاره تمرکز می کنند. آیا چیزی پیدا می کنید که احساس می کنید پول نقد درست در سال اول جاری است؟
لیندزی:
بنابراین هر چیزی که میخریم مقداری جریان نقدی دارد، مگر اینکه تعدادی از این موارد خارج از بازار را دریافت کنیم که در آن بازسازیهای کامل انجام شده است... میتوانیم در مورد برخی از مواردی که قبلاً خریدهایم صحبت کنیم، جایی که به معنای واقعی کلمه علف در آن رشد میکند. اتاق نشیمن جلو و همه چیز از این قبیل. اما ما واقعاً تلاش میکنیم از روز اول با داشتن ارزش افزوده، جریان نقدی به دست آوریم که میتوانیم وارد آن شویم و سپس سرمایهگذاری مجدد انجام دهیم و باز هم اکثریت، اگر نه تمام پولمان را بیرون بکشیم.
دیوید:
باشه. خوب، این خبر خوبی برای شماست، راب، زیرا شما آن علف را در بالای سرتان رشد کرده اید. ظاهراً در مکان های بیشتری رشد می کند تا چمن های جلویی.
لیندزی:
اوه، من تمام خانواده ام را کوتاه می کنم، بنابراین بله، می توانم بیایم. یکی هم بهت میدم
غارت:
آیا در BP Con خواهید بود؟ صبر می کنم تا آن را قطع کنم.
لیندزی:
نه، نه، اما -
دیوید:
بنابراین شما نه تنها یک آرایشگر هستید، بلکه یک پزشک نیز هستید، و این انتظاری نبود که والدینتان از شما در بزرگ شدن داشتند. وقتی به آنها گفتید که می خواهید پزشک شوید چه گفتند؟
لیندزی:
برای همه مقاصد، من نباید پزشک باشم. من قطعاً نباید دکتری باشم که در حال سرمایهگذاری در املاک و مستغلات است و قطعاً نباید دکتری باشم که با طاووسها در گاراژ من سرمایهگذاری در املاک انجام دهد. اما من در یک شهر بسیار کوچک بزرگ شدم. من اولین فردی در کل خانواده ام بودم که به دانشگاه رفتم. هیچکس سرمایه گذاری نکرد وقتی برای اولین بار گفتم که قصد دارم وارد سرمایه گذاری در املاک و مستغلات شوم، والدینم کاملاً فکر می کردند که من تمام پولم را از دست خواهم داد. بنابراین مادرم از اینکه من به دانشگاه رفتم بسیار خوشحال بود. خدا رحمتش کنه من خیلی دوستش دارم اما وقتی گفتم: «هی، فکر میکنم میخواهم پزشک شوم»، او میگوید: «این خیلی کار است. این زمان زیادی است. اون پول زیادیه. چرا پرستار نمیشی؟ پسر عموی شما LPN است. او پول خوبی به دست می آورد.»
قطعاً اعضای خانواده من از پزشک شدن منصرف شدند. من هنوز یکی از کارت های تولدم را از پدرم دارم. او مرد کم حرفی است، اما آنچه را که می گوید، شما به او گوش می دهید، او خیلی حرف می زند. و من در واقع آن را در دفترم دارم، و او گفت: «به منفی ها گوش نده. شما می توانید هر کاری را که بخواهید انجام دهید و در آن خوب خواهید بود." بنابراین من هنوز هم تا به امروز به آن نقل قول نگاه می کنم، بنابراین فهمیدم که صلابت، عزم راسخ دارم، می توانم یک پزشک شوم. بنابراین من به دنبال آن رفتم.
دیوید:
نپرسیدی این کجاست وقتی من در پیش تمرین بودم و به من میگفتی این کار را نکن؟
لیندزی:
آره.
دیوید:
آره من تجربه مشابهی داشتم. پدرم در واقع گفت، تو پلیس نمیشوی. شما هرگز موفق نخواهید شد شما به اندازه کافی سخت نیستید که دیوانه است. من نمی دانم اغلب از کجا می آید. من میدانم که افرادی که منکر هستند، اغلب قصد ندارند تا آنجایی که میتوانند دلسرد شوند، و گاهی اوقات آنها سعی میکنند از مردم در برابر توهم محافظت کنند، ممکن است مشکل باشد. عده ای هستند که می گویند، من گری واینرچوک بعدی خواهم بود، و کسی باید آنها را جایشان بگذارد و بگوید، نه، تو نیستی. شما حتی نمی توانید یک شغل معمولی داشته باشید. اما در موارد دیگر، افرادی در زندگی ما وجود دارند که می توانند دلسرد کننده باشند. پس از کجا لیندسی را میشناختید، چه چیزی را باید از دیگران گوش دهید و چه زمانی باید بگویید: "نه، من اهمیتی نمیدهم آنها چه میگویند، من به جلو حرکت میکنم؟"
لیندزی:
آره سوال خوبیه من با شکست دادن شانس کمی پیشرفت می کنم، و اگر کسی به من بگوید نه، این را به عنوان یک چالش می دانم، خواه این باشد که شما احتمالاً نمی توانید پزشک شوید. خوب، من به شما ثابت می کنم که اشتباه می کنید. این یک چالش طولانی 11 ساله برای رسیدن به آن نقطه بود. اما مشابه املاک و مستغلات، وقتی برای اولین بار شروع کردم، اولین دلالی که با او صحبت کردم گفت، من برای شما وقت ندارم. و این چالش بزرگی برای من بود که به جلو بروم و ثابت کنم که اشتباه می کنند. بنابراین من یک چالش خوب را دوست دارم.
دیوید:
آره بنابراین، در مورد چالش ها صحبت کنید، تربیت شما چه بوده است؟ آیا در دوران کودکی چالش هایی داشتید که باید بر آنها غلبه کنید؟
لیندزی:
بله، همانطور که گفتم، من اولین کسی بودم که در کل خانواده ام به دانشگاه رفتم. اینطور نیست که فقیر بودیم، اما مطمئناً به جای فراوانی، بیشتر در یک طرز فکر کمبود زندگی می کردیم. هیچ کس به من در مورد سرمایه گذاری سهام یا چیزهای دیگر یاد نداد. مادر من به معنای واقعی کلمه در حال حاضر 30,000 دلار در کل صندوق بازنشستگی خود دارد. اینطور نیست که من با یک قاشق نقره ای یا هر چیز دیگری بزرگ شده باشم. گفتم در مزرعه اسب بزرگ شده ام. اطرافم همسایه نبود. من واقعاً با همه حیوانات و هر چیز دیگری دوست بودم، بنابراین خیلی مطالعه کردم. بدیهی است که دوست دارم یاد بگیرم، 11 سال را صرف پزشک شدن نمی کردم. بنابراین بله، من زمان زیادی را صرف خواندن و یادگیری کردم.
غارت:
حتما حتما. و بنابراین منظورم این است که شما دکتر می شوید. این یک شاهکار بزرگ است، به هر حال به شما تبریک می گویم. و در مورد آنچه که به عنوان یک پزشک در روزهای اولیه شما کار می کرد به ما بگویید.
لیندزی:
بله، پس راه طولانی است. شما چهار سال به کالج میروید، چهار سال به دانشکده پزشکی میروید، و بعد بسته به رشتهای که میخواهید ادامه دهید، سه تا هفت سال دیگر آموزش و رزیدنتی است. پس بله، خیلی زیاد است. خیلی وقته. این کار کمی نیست که بخواهید انجام دهید. بنابراین در رزیدنتی، شما 80 ساعت در هفته کار می کنید. این به طور متوسط شصت، شصت و پنج هزار دلار برای حقوق است. بنابراین وقتی آن را تجزیه می کنید، به عنوان یک پزشک ساعتی 16 دلار می شود. و تخصص من اورژانس و تروما است. من توسط افرادی احاطه شدهام که فکر نمیکردند در اورژانس قرار بگیرند. شما هرگز با این فکر که قرار است در یک تصادف رانندگی، حمله قلبی یا سکته مغزی یا هر چیز دیگری از خواب بیدار شوید. بنابراین متوجه شدم، خوب، اگر قرار نیست سر کار باشم و این ساعت ها را بگذارم، حقوق دریافت نمی کنم.
و زمانی که من در رزیدنت بودم، من و شوهرم اولین بچه مان را به دنیا آوردیم، او الان شش و نیم ساله است، اما فهمیدیم، باشه، باید کاری کنیم که از نظر مالی امنیت بیشتری داشته باشیم و اگر خدای ناکرده اینجا نیستم. یا چیزی دیگر، ما هنوز به جای اینکه فقط به W2 خود تکیه کنیم، پول دریافت می کنیم، که باید از نظر فیزیکی برای آن حضور داشته باشم. پس در آن زمان بود که شروع کردیم به بررسی، خوب، ما قرار است چه کار کنیم؟ چگونه میخواهیم به جز شغل W2 مقداری پول دربیاوریم؟
غارت:
مطمئن. منظورم این است که واضح است که این تصور وجود دارد که به نظر می رسد پزشکان خوب عمل می کنند. آیا شصت و پنج هزار دلار است؟ آیا نقطه ای وجود دارد که قرار است بیشتر از این باشد؟ چگونه برای پزشکان کار می کند؟
لیندزی:
وقتی شرکت کننده می شوید؟ بنابراین، هنگامی که سه تا هفت سال دوره آموزش رزیدنتی را به پایان رساندید، بسته به نوع پزشک شما، حقوق شما به درجات متفاوتی افزایش می یابد. بنابراین نوری در انتهای تونل وجود دارد، اما اکثر ما صدها هزار دلار بدهی دانشکده پزشکی داریم. من 230,000 دلار وام دانشکده پزشکی داشتم. این یک دارایی نیست. این یک مسئولیت بزرگ است. بنابراین بسیاری از بدهی به پرداخت بیش از حد.
غارت:
حتما حتما. باشه. بنابراین در چه نقطه ای، کجا، چگونه، چه زمانی می دانستید که چیزی باید تغییر کند؟ چون بدیهی است که شما وارد این شیار می شوید، خوب است، من این شغل W2 را دارم. تمام وقت من در حال خیس شدن است. من باید چیزی را تغییر دهم. آن نقطه عطف برای شما چه بود؟
لیندزی:
بله، من و شوهرم شروع کردیم به بررسی این موضوع که برای سرمایه گذاری چه کاری می توانیم انجام دهیم. تمام پزشکانی که من در اطراف آنها کار کردم سهام بسیار سنگینی هستند، بنابراین شروع به بررسی بازار سهام کردیم. خیلی ما را هیجان زده نکرد. و سپس شوهرم به کتاب «پدر پولدار پدر فقیر» گوش داد، مطمئنم کتاب دروازه بسیاری از ما. و او گفت: "هی، من فکر می کنم شما باید به این گوش دهید و ببینید چه فکر می کنید." به محض این که آن را خواندم، فکر کردم، خوب، همین است. ما باید سرمایه گذاری در املاک و مستغلات انجام دهیم. و این تغییر طرز فکر و تمام قدرت پیش رو بود.
غارت:
باشه. و این جرقه ای برای شما بود که شما را به سمت املاک و مستغلات سوق داد؟ یا واقعاً چه زمانی املاک و مستغلات وارد صحنه شدند؟
لیندزی:
بنابراین به محض خواندن کتاب، گفتم، باشه، ما این کار را انجام می دهیم. و من ما را برای یک دوره سه روزه سرمایه گذاری در املاک ثبت نام کردم. خوب و بد در آن وجود داشت. تقریباً کمی شبیه به فروش صندلیهای ساعتی بود که شما را پمپاژ میکنند و در پایان این فروش بالا بود. بنابراین ما میگفتیم، باشه، با 30,000 دلار به این گروه ملحق میشویم، و قطعاً... و آن بخش ارزشش را نداشت. بنابراین شاید بهترین شروع برای آن نبود، اما به ما در مورد سرمایه گذاری در املاک و مستغلات، اهرم مالی آموزش داد و ما را به دست آورد... خب، اول از همه، من در مورد BiggerPockets از این طریق یاد گرفتم. من تا پنج سال و نیم پیش نمی دانستم این چیست.
یادم میآید که در صف قهوه ایستادم و یکی از بچههای دیگر گفت: «هی، چیزی درباره BiggerPockets شنیدهای؟» گفتم: «نه، این چیه؟» بنابراین ما در مورد گروههای محلی سرمایهگذاری املاک و مستغلات یاد گرفتیم، و من ماه بعد با شوهرم به یکی از آنها رفتم، و در واقع به این ترتیب اولین معاملهمان را گرفتیم. بنابراین از اولین دوره ای که رفتیم، چیزهای خوبی وجود داشت.
غارت:
باشه. و به این ترتیب، به نوعی اینطور است که همه شما درگیر آن هستید، می خواهید به خرید ملک، سرمایه گذاری بروید، آیا بیشتر می خواهید یک مشاور املاک باشید؟ دقیقاً میخواستی در چه کاری شروع کنی، خوب، میدانم که میخواهم در این حرفه باشم؟
لیندزی:
بنابراین درست مانند پزشکی، ما این ضرب المثل را داریم، آنچه را که نمی دانید نمی دانید. بنابراین من در ابتدا فکر کردم که قرار است یک عمده فروش باشم. من انگار اوه، باشه به نظر می رسد خوب است. من می توانم این املاک را پیدا کنم و سپس آنها را به شخص دیگری بفروشم. فکر نمی کنم، خوب، خوب این واقعاً درآمد غیرفعال نیست. این چیزی نیست که بخواهید نگه دارید و همچنان هر ماه از آن جریان نقدی دریافت کنید. بنابراین اولین جلسه محلی که به آن رفتیم، یک پسر بود، همسرش پزشک است، و واضح است که این موضوع برای من جالب بود، و او در آن زمان صاحب 20 واحد بود و گفت که در مدت پنج سال 20 واحد دریافت کرده است. به نظر من در آن زمان دست نیافتنی به نظر می رسید. من می خواهم، وای، 20 واحد در پنج سال، شاید بتوانم مانند او باشم. و جلسه بعدی که رفتیم، گفت: "هی، من دو ملک مجردی دارم" و یک منطقه کلاس D بود که ما در آن زمان نمی دانستیم کلاس D چیست، اما او گفت: «از این دو خاصیت بهم میخورد. آنها خیلی دور هستند آنها یک ساعت از محل زندگی ما فاصله داشتند.»
اما او گفت: "اصولاً آنها را به بالاترین قیمت پیشنهادی در این اتاق می دهم." بنابراین در نهایت گفتم: "خوب، اینها اولین املاک ما خواهند بود." بنابراین ما آنها را به قیمت 2,500 دلار دیدیم. بنابراین ما دو ملک به قیمت 5,000 دلار گرفتیم. من اینطور بودم، همین. من یک سرمایه گذار هستم او به خانه من آمد، ما این قرارداد کاغذی را امضا کردیم. او می گوید، باشه، فقط برو دادگاه. این عمل شما خواهد بود. اینجا کلیدهاست و او بیرون رفت. بنابراین به یاد دارم که ما یک بطری شامپاین کوربل داشتیم. من و شوهرم ظاهر شدیم و مثل اینکه، بله، ما سرمایه گذار املاک و مستغلات هستیم. این قبل از اینکه حتی برای دیدن ملک ها برویم.
دیوید:
من این را به بالاترین پیشنهاد در اتاق می فروشم.
لیندزی:
در اتاق در یک جلسه محلی املاک و مستغلات. بله
دیوید:
این یک حرکت توپی از طرف آنها است.
لیندزی:
آره، مقداری FOMO در اتاق ایجاد کرد.
دیوید:
100% و البته، شما افرادی را هدف قرار می دهید که چیزی در مورد سرمایه گذاری نمی دانند، بنابراین
لیندزی:
درست است.
دیوید:
... می شنوید که دیگران در مورد داستان های موفقیت سرمایه گذاری در املاک صحبت می کنند. شما فرض می کنید که سرمایه گذار بودن چیز خوبی است. شما به چیزی که واقعاً میخرید فکر نمیکنید. آیا می توانید توضیح دهید که محله D کلاس برای شنوندگان چیست؟
لیندزی:
آره بنابراین کلاس D جایی است که شما نمی خواهید بخرید. این مناطق جرم و جنایت است. این خاصیتی نبود که از قضا در اتاق نشیمن جلویی چمن روییده بود، اما درها را زمانی که بالاخره درها را باز کردیم، پیدا کردیم. بنابراین در آن مناطق مواد مخدر وجود دارد، نرخ جرم و جنایت بالا در مقایسه با کلاس C، که ما در برخی مناطق کلاس C کمی بهتر، طبقه کارگر بیشتری داریم. شما می خواهید ویژگی B یا C را در یک محله کلاس A به طور ایده آل پیدا کنید. بنابراین کلاس A آموزش بسیار بسیار خوبی است، چمنهای جلویی کاملاً آراسته شده و همه چیزهایی از این دست، اما شاید ارزش افزوده کمتری داشته باشند. بنابراین اینها در مناطق بسیار بدی بودند.
غارت:
آره باشه. بنابراین شما در اینجا کمی پیش بینی می کنید. شما دو ملک را به قیمت 2,500 دلار خریداری می کنید.
لیندزی:
بله مجموعا 5,000 برای دو ملک.
غارت:
و سپس آنها بسیار قدردانی کردند و جریان نقدی دیوانه کننده ای را فراهم کردند، درست است؟
لیندزی:
اوه بله، ما وارد شدیم. آنها عالی بودند. ما نیازی به انجام هیچ بازپروری نداشتیم. نه اصلا بنابراین بله، ما وارد شدیم. اول از همه، ما نپرسیدیم زیرا باز هم، شما چیزی را که نمی دانید نمی دانید. و او از افشای کامل این موضوع به ما غافل شد که از مالیات های زیادی عقب مانده است. در یکی از خانه ها ساکنانی بودند که او سعی کرد آنها را از بین ببرد. بنابراین او تمام لولهها را برید و این باعث نشد که زندگی در آنجا را متوقف کنند. بنابراین وقتی وارد شدیم، شیشه های ادرار در سراسر خانه وجود داشت. حداقل بگم افتضاح بود.
دیوید:
اجازه بدهید از شما یک سوال بپرسم. با نگاهی به گذشته، او چقدر باید به شما می پرداخت تا اینها را به عهده بگیرید تا ارزشش را داشته باشید؟
لیندزی:
بله، دانستن آنچه اکنون می دانیم کار سختی بود. آره
دیوید:
اما منظورم این است که آیا عددی وجود داشت، مثلاً صد گرند ارزشش را داشت یا 500 گراند؟
لیندزی:
صد بزرگ بله، من آنها را صد هزار تومان می گرفتم.
دیوید:
آره و این فقط چیزی است که هرگز درباره آن صحبت نمی شود، درست است؟ شما اساساً یک شغل خریدید.
لیندزی:
آره اوه، آره یه کار خریدیم ما خیلی چیزها یاد گرفتیم. ما پیمانکاران محلی را در گوگل جستجو کردیم و یک پسر را پیدا کردیم و پیشاپیش به او پول دادیم. بنابراین این کار واقعاً عاقلانه ای بود که بدون قرارداد انجام داد. پس آره، خیلی چیزهای خوب. او هنوز دارد -
دیوید:
هر اشتباهی که همه ما در همان ابتدا مرتکب شدیم. شما را در همان معامله.
لیندزی:
خیلی اشتباهات
غارت:
خوب، پس در اینجا چند درس یاد گرفتید. گفتی چیزی که نمی دانی نمی دانی. به نظر شما برخی از سوالات باید چه می بود؟ برخی از سوالاتی که دوست داشتید به عقب برگردید و برای جلوگیری از این موضوع از شما بپرسید چه بود؟
لیندزی:
بله، من فکر می کنم ما اساساً سوال صفر پرسیدیم، غیر از اینکه خواص کجا هستند؟
غارت:
بنابراین واقعاً هر سؤالی وجود دارد؟
لیندزی:
بنابراین هر گونه سوال برای شروع. اما بله، منظورم این است که من قطعاً می خواهم بپرسم، آیا شما در حال حاضر کسی را در آنجا دارید؟ اجاره ها چیست، همه چیزهایی که باید برای آنها پذیره نویسی کنید، درست است؟ مالیات بر املاک چیست؟ بیمه ای که برای آن پرداخت می کنید چیست؟ آیا در مورد مالیات به روز هستید؟ پس تمام سوالات
غارت:
مطمئن. بزار این را از شما بپرسم. دقیقا در آن لحظه، شما این خانه ها را می خرید، فکر می کردید چه اتفاقی می افتد؟ آیا فکر میکردید، اوه، من میخواهم این خانهها را بخرم، آنها را اجاره میدهم و میروم نقدینگی؟ یا مثل این بود، بله، بیایید آن را بخریم و بله، من می دانم که املاک و مستغلات خوب است، بگذارید فقط آن را بفهمیم. طرز فکر واقعی آنجا چه بود؟
لیندزی:
طرز فکر ما این بود که بدانیم این ویژگیهای یادگیری است. منظورم این است که 5,000 دلار چیزی نیست، اما بزرگ نیست. در آن زمان قرار نبود حساب بانکی ما را بشکند. بنابراین ما آنها را به عنوان برخی از فرصت های یادگیری در نظر گرفتیم. ما بیشتر از آنچه فکر می کردیم باید یاد گرفتیم، اما آنها را خریدیم. ما در نهایت آنها را تعمیر کردیم. خیلی از کارها را خودمان انجام دادیم. شوهرم از فرانسه است، او 13 سال پیش به ایالات متحده نقل مکان کرد، و من به شوخی می گویم که وقتی او به اینجا نقل مکان کرد، او مرد فرانسوی شیک بود که حتی نمی توانست یک لامپ را عوض کند، و حالا آن مرد بیچاره می داند چگونه همه چیز را بازسازی کند. او کل خط فاضلاب یکی از این املاک را تغییر داد. بنابراین ما به بازتوانی آنها پایان دادیم. ما روش BRRRR را در اینجا انجام دادیم، اگر کسی در مورد آن شنیده است، دیوید گرین.
و اوه بله، بیش از 100 درصد پولمان را از ملک بیرون کشیدیم. بنابراین ما آنها را به مدت پنج سال در اختیار داشتیم. در واقع، ما آنها را فقط شش ماه پیش فروختیم. بنابراین ما آنها را به قیمت 2,500 دلار خریده بودیم. برای یک واحد 15,000 دلار گذاشتیم و برای واحد دیگر 20,000 دلار گذاشتیم زیرا آنها کاملاً به هم ریخته بودند، اما در بهار هر کدام را به قیمت 60,000 دلار و 70,000 دلار فروختیم.
دیوید:
و همچنین بخش هایی از روح شما.
لیندزی:
بخش هایی از آن، بله. اما ما هرگز نمی توانیم بخشی از آن را پس بگیریم. وقتی داشتم فرش را از روی پلههای یک ملک برمیداشتم و سعی میکردم یاد بگیرم که چگونه این کار را بیاموزم، یک میخ از روی زانویم فرو رفت.
غارت:
وقتی شما آن ملک را فروختید، مطمئناً باید جنبه ای از این جمله وجود داشته باشد، وای، من واقعاً دارم اولین مجموعه خاطرات بدم را رها می کنم که امروز من را شکل دادند یا مثل شما بودید، جهنم بله، این چیزها را از بین ببرید اینجا؟
لیندزی:
بله، این ترکیبی از هر دو بود، زیرا با وجود اینکه زمانی که آنها بازسازی شدند شروع بسیار سختی داشتیم و در نهایت مستاجر خوبی را در آنجا گرفتیم، آنها 400 تا 500 دلار در هر واحد پول نقد داشتند و ما یک دوبلکس در آن خریده بودیم. شهر یک ماه بعد از اینکه اولین بار را گرفتیم. بنابراین ما واقعاً چهار نفر را همزمان بازپروری میکردیم. اما همه آنها با وجود اینکه در محله بدی قرار داشتند، جریان نقدینگی بسیار خوبی داشتند.
غارت:
آره من همیشه دوست دارم این را فقط از روی کنجکاوی بپرسم، اگر میتوانستید به دکتر دوگوی جوانتر برگردید، آیا میخواهید از این خانهها دوری کنید یا خوشحال هستید که آن سفر را پشت سر گذاشتهاید، زیرا بدیهی است که به این سفر رفتهاید. یک کار بسیار شگفت انگیز با نمونه کارها خود انجام دهید؟
لیندزی:
بله، شوخی میکنم که چقدر بد هستند، اما ما چیزهای زیادی یاد گرفتیم و فکر نمیکنم اگر از همه آن مینها و مشکلاتی که با آنها داشتیم غلبه نکرده بودیم، همان ظرافت و اراده را نداشتیم. اولین خواص و ما می توانیم به راهنمایی افراد دیگر نیز کمک کنیم. منظورم این است که مردم می دانند که چقدر بد هستند. آنها تصاویر را در رسانه های اجتماعی من و همه چیز را دیده اند، بنابراین آنها مانند، هی، من ویژگی های بد شما را دیدم. چطور از پس این موضوع برآمدی؟ بنابراین ما چیزهای زیادی یاد گرفتیم و اکنون می توانیم در مورد کارهایی که نباید انجام دهیم آموزش دهیم.
غارت:
باشه. بنابراین شما این املاک را می خرید، آنها را فروخته اید یا کمی وضوح وجود دارد. چگونه از آنجا بالا رفتید؟
لیندزی:
آره بنابراین ما آن چهار مورد اول را داشتیم که به دست آوردیم. ما در نهایت BRRRR کامل را روی آنها انجام دادیم. سپس شروع به انجام برخی از کمپینهای پست مستقیم کردم، بنابراین نامههای دستنویس، پاکتهای دستنویس، ارسال آنها، و ما از برخی افراد خواستیم که از آنها تماس بگیرند. ما در نهایت چند خانواده مجرد در بیشتر، B به اضافه یک محله منهای در دریاچه ای بسیار نزدیک به ما پیدا کردیم. ما هنوز همه آن خواص را داریم. ما چهار واحد از یکی از کمپینهای خارج از بازار را از فروشندهای در نیویورک گرفتیم، و فکر میکنید ما این درس را یاد میگرفتیم، اما این یک منظره را هم خریدیم که دیده نشده بود، و این علفهای اتاق نشیمن بود که ما در نهایت وارد آن شدیم. ما آن را به قیمت 20,000 دلار گرفتیم، ساختمان بسیار بزرگ. آنها کمی بیش از 1,100 فوت مربع در هر واحد هستند. بنابراین آن ها بازپروری کامل بودند. ما در نهایت 126 درصد از سرمایه خود را در آن ملک نیز خارج کردیم. بنابراین یک BRRRR بی نهایت کامل دیگر در آن یکی.
و سپس ما به 10 واحد رسیدیم که هفتمین معامله ما بود، فقط بین من و شوهرم. بنابراین همه کارها را خودمان انجام می دادیم. من شیفت های اضافی را در بیمارستان کار می کردم، برای تأمین مالی املاک، مهتابی می گرفتم، آنها را به صورت نقدی یا 75 درصد LTV سنتی از بانک های محلی که استفاده می کردیم، می خریدم و شروع به ایجاد این روابط خوب با آنها می کردم. اما پس از آن هر ملکی که می خریدیم، سرمایه ما تمام می شد. بنابراین به جای پرداخت هزینه به یک پیمانکار واقعی برای انجام سریع این کار، شوهرم در طول مسیر یاد می گرفت و بسیاری از این بازپروری ها را خودش انجام می داد. مستاجرها و املاک و همه چیز را هم اداره می کرد. هیچکدام از اینها آنطور که فکر میکردیم در اولین باری که درگیر شدیم منفعل نبود، بنابراین واقعاً به نقطهای رسیدیم که مثل این بودیم، خوب، این یک کار دیگر است، ما آنطور که میخواهیم مقیاس نمیکنیم. و وقتی به 22 واحد رسیدیم از منابع ما بهره برداری می شود.
دیوید:
درآمد منفعل یکی از بزرگترین اظهارات بازاریابی است که تاکنون در جهان وجود داشته است. فقط اینکه هر چیزی منفعل باشد. چگونه مردم توانستهاند دیگران را فریب دهند که فکر کنند شما ملکی میخرید و دیگر هرگز آن را لمس نمیکنید، در حالی که هیچ چیز دیگری در زندگی به این شکل کار نمیکند. آیا تا به حال با یک زوج متاهل برخورد کرده اید که اینطور باشد که من برای به دست آوردن همسرم واقعاً سخت تلاش کردم و سپس با او ازدواج کردم و دیگر مجبور نشدم کاری انجام دهم. او فقط من را هر روز دوست دارد، و این عشق منفعلانه در این مرحله است. مثل اینه که-
لیندزی:
شوهر من قطعا با این جمله مخالف است.
دیوید:
و هیچ تناسب اندام غیرفعالی وجود ندارد. خنده دار است که چگونه این کار را انجام دادیم. اکنون، لیندسی، شما به وضوح BRRRR را خوانده اید. شما آن استراتژی را درک می کنید. من کنجکاو هستم که آیا شما تا به حال سرمایه گذاری در املاک و مستغلات از راه دور را خوانده اید؟
لیندزی:
آره آره. این یک کتاب صوتی در ابتدا بود که ما به آن گوش دادیم. باز هم، من یک یادگیرنده خوب هستم. سال اولی که شروع به سرمایه گذاری کردیم، به معنای واقعی کلمه بیش از 100 کتاب مختلف را گوش دادم و خواندم. نه فقط املاک، بلکه طرز فکر و همه چیز. پس آره.
دیوید:
بنابراین، با توجه به اصول موجود در آن کتاب، آیا چیزی که وقتی شما بچه ها خانه ای را بدون دیدن علف خریدید، نادیده گرفتید، در آنجا بود یا هنوز آن را نخوانده بودید؟
لیندزی:
ما احتمالاً در نیم سال آن را پشت سر گذاشتیم. ما قبلاً هشت واحد خوب در عمق و در حال بازتوانی در این مرحله بودیم. اما برای ما هم مثل جناسی به نظر میرسید که مفهومی از راه دور است. در آغاز. ما املاکی را میخواستیم که در ابتدا بتوانیم آنها را حس کنیم، ببینیم و رانندگی کنیم، اما پس از اینکه به 22 واحد رسیدیم، قدیمی شدند، و این زمانی بود که شروع به جستجوی مشارکت در افراد دیگر کردیم.
دیوید:
اما شما فقط ویدیویی دریافت نکردید که نشان دهد وضعیت ملک چگونه است، درست است؟
لیندزی:
شماره
دیوید:
زیرا راهی برای سرمایه گذاری بینایی وجود دارد. من همیشه این کار را انجام میدهم، اما کسی باید ببیند که ما نباید باشیم، درست است؟ پس این یک درس یادگیری دیگر است.
لیندزی:
ما معاملات JV داریم که در آن ها پا در املاک نگذاشته ایم، اما مالک آنها هستیم. ما شریک هستیم ما در معاملات JV بسیار فعال هستیم. اما بله، ما از نظر فیزیکی پا در آنها نگذاشته ایم.
دیوید:
من هم همینطور. من دارایی های زیادی دارم که هرگز در آنها نبوده ام، قبلاً هرگز ندیده ام، اما کسی این کار را کرده است، درست است؟ یک نفر رفت، یک ویدیو گرفت، هنوز بررسی لازم انجام شده بود.
لیندزی:
خواه این یک چکمه روی زمین باشد یا بله، یک مشاور املاک دیگر یا چیز دیگری. آره دقیقا.
دیوید:
بنابراین این یک تجربه یادگیری است. شما هم از آن یاد گرفتید. و در مورد یادگیری صحبت میکنم، میدانم که روشی وجود دارد که شما در دوره دستیاری پزشکی خود یاد گرفتهاید و به شما کمک کرده تا سرعت یادگیری خود را بهبود ببخشید. می تونی راجع به آن به ما بگی؟
لیندزی:
یکی را ببین، یکی را انجام بده، یکی را بیاموز، این همان چیزی است که شما در مورد آن صحبت می کنید. آره آره بنابراین در پزشکی، ما این ضرب المثل را داریم، بنابراین بگویید که می خواهید نحوه انجام لوله گذاری را یاد بگیرید. شما می بینید که یک نفر این کار را انجام می دهد، سپس خودتان یکی را انجام می دهید، و هی، حالا بعد از آن یک متخصص هستید، بنابراین اکنون می توانید یکی را آموزش دهید. منظورم این است که ما قطعاً این کار را در پزشکی انجام میدهیم، اما برای سرمایهگذاری در املاک نیز قابل استفاده است، و همه چیز در مورد یادگیری فرآیندها و تکمیل آنها برای به کارگیری روش است. بنابراین منظورم این است که، درست مانند BRRRهای خانواده مجردی که انجام دادیم، ابتدا در مورد آن خواندیم، پادکستها را تماشا کردیم، به پادکستهای مربوط به آن گوش دادیم، با برخی از سرمایهگذاران دیگر صحبت کردیم. ما یکی از آنها را خودمان انجام دادیم، و اکنون در حال آموزش به مردم هستیم و در مورد آن نیز به آنها آموزش می دهیم.
غارت:
حالا من کمی عصبی هستم که انتوبه شوم چون می دانم که دکتر ممکن است فقط یک بار این کار را انجام داده باشد.
لیندزی:
نه با هر روشی، اما بله.
غارت:
بنابراین شما گفته اید که هفتمین قرارداد شما واقعاً یک نقطه عطف بزرگ برای حرفه شما بود. می توانید در مورد آن معامله به ما بگویید؟
لیندزی:
آره خدای من، من عاشق این معامله هستم. ما هنوز صاحب این ملک هستیم. بنابراین این یک کمپین پست مستقیم بود.
غارت:
این به چه معنی است -
لیندزی:
اوه، آره ما از نرم افزاری استفاده می کنیم که به آن RE Property Finder می گویند. شما می توانید هر تعداد واحد و هر مقدار سهام را در ملک جستجو کنید. و در آن زمان ما صاحبان نوع مادر و پاپ را هدف قرار می دادیم. معیارهای من در آن زمان 20 سال مالکیت داشتند. آنها 100٪ سهام داشتند، بنابراین آنها هیچ وامی از بانک نداشتند، و ما امیدوار بودیم که این افراد آنطور که باید آن را اداره نمی کنند، و اینها املاکی هستند که ما در نهایت خریدیم. بنابراین ما این یکی را خریدیم، 10 واحد بود، هشت تای آن در آن زمان اجاره بود، اما به طور قابل توجهی زیر اجاره بودند. متوسط اجاره در آن منطقه در آن زمان حدود 850 دلار بود. او آنها را به قیمت 500، 525 اجاره می داد. او 25 سال مالک آن بود. از آن به خوبی نگهداری می شد، اما بسیار بسیار قدیمی بود.
و سپس دو واحد در پشت در پایین، آنها اساسا فقط به عنوان ذخیره سازی استفاده می شد. غیر قابل سکونت بودند. بنابراین ما این مبلغ را به 250,000 دلار کاهش دادیم و سپس بانک کل وام ساخت و ساز دو واحد پشتی را تامین کرد. ما نیز با این ویژگی چیزهای زیادی یاد گرفتیم. شوهرم در این یکی یاد گرفت که سوسک ها می توانند پرواز کنند و کاشی های سقف می توانند 13 جفت لباس زیر کثیف را نیز در خود جای دهند. زمانی که در حال انجام یکی از بازپروریهای ملک بود، به سرش افتاد. نمیدانم آن مستاجر چه چیزی در ذهن داشت، اما ما در نهایت واحدها را بازسازی کردیم. ما اکنون بین 1,000 در هر واحد تا 1,200 دلار در هر واحد دریافت می کنیم. بنابراین اجاره را دو برابر کردیم. زمانی که ما در آگوست گذشته در این ملک سرمایهگذاری مجدد خود را انجام دادیم، کمتر از 800,000 دلار برآورد شد، و ما 275٪ از پول خود را دریافت کردیم و پس از بازپرداخت، هنوز بین پنج تا پنج تا پنجاه در هر واحد جریان نقدی دریافت میکنیم.
دیوید:
بنابراین این اصول BRRRR هستند که شما از آنها استفاده می کنید. شما فقط در فضای تجاری انجام می دهید، نه مسکونی. و من روشن خواهم کرد که چیست. وقتی شما اساساً در اینجا BRRRR دارید، آیا سعی می کنید آن را زیر ارزش بازار بخرید؟ شما سعی می کنید به آن ارزش بیافزایید. هنگامی که این کار یا ترکیبی از آن دو را انجام دادید، به سرمایه گذاری مجدد می پردازید. اکنون، ما معمولاً این را از یک چارچوب مسکونی توصیف میکنیم که در آن روشی که به آن ارزش میافزایید، با افزایش مقایسه آن با یک رایانه بهتر است. شما به دنبال ملک مسکونی هستید که ارزش بیشتری داشته باشد، و یا پلان زمین، متراژ مربع یا وضعیت ملک را برای مطابقت با آن تغییر می دهید، زیرا ارزش املاک مسکونی اینگونه است. این واقعاً احمقانه است که چگونه کار می کند. مثل این است که جونزها برای خانهشان چه پولی میپردازند؟ بسیار خوب، من آن را پرداخت می کنم. هیچ معنای عینی ندارد.
املاک تجاری از دیدگاه مالی بسیار منطقی تر است. ملک چه چیزی را می سازد؟ در صورت خرید این ملک چقدر می توانم انتظار کسب درآمد داشته باشم؟ بنابراین کاری که شما انجام می دهید این است که املاک زیر ارزش بازار را خریداری می کنید زیرا آنها به طور ناکارآمد اداره می شوند. اجاره ها خیلی کم است، هزینه ها خیلی زیاد است، شاید تعمیر و نگهداری معوقی وجود داشته باشد و بنابراین مالکان می خواهند، خوب، اجاره آنها را افزایش ندهیم، زیرا در این صورت باید به تعمیر چیزی بروم. و با اصلاح آن چیزها به آن ارزش میافزایید، درآمد خود را بهبود میبخشید و هزینهها را کاهش میدهید، که NOI را بهبود میبخشد.
حالا شما ملکی دارید که ارزش بیشتری دارد و هی، گاهی اوقات بادهای دنباله دار می گیرید. گاهی اوقات نرخ بهره کاهش می یابد، نرخ های سقفی کاهش می یابد، ملک ارزش بیشتری پیدا می کند. درست مانند فضای مسکونی، با چاپ یکسری پول، ارزش ها افزایش یافته است، و بنابراین بیرون کشیدن پول خود را از یک BRRRR آسان تر کرده است. در فضای تجاری هم همین اتفاق افتاده است. به همان سادگی املاک مسکونی است. شما فقط از اهرم های کمی متفاوت استفاده می کنید زیرا ارزش املاک تجاری متفاوت است.
لیندزی:
دقیقا همینطوره. آره کاری را که با خانواده های مجرد و دوبلکس انجام دادیم اجرا کردیم و به واحد تجاری 10 بردیم و فوق العاده کار کرد.
غارت:
خوب. این شگفت انگیز است. من می خواهم کمی به عقب برگردم زیرا شما گفتید 275٪ از پول خود را پس گرفتید. چه حسی داشت؟ این دیوانه کننده است
لیندزی:
روزی را به یاد میآورم که چک رفی را گرفتیم و من در کامیون شوهرم نشسته بودم که هزینه آن را شرکت پرداخت میکند. این یک چیز عالی دیگر در مورد سرمایه گذاری املاک و مستغلات، هزینه های تجاری است. و به یاد دارم که آنجا در کامیونش نشسته بودم و گریه می کردم زیرا چک ریفایننس 301,000 دلار بود و چک های ریفایننس مالیاتی ندارند، و من به معنای واقعی کلمه فقط در کامیون گریه می کردم و به این فکر می کردم، خدای من، این پول بیشتر از آن چیزی است که من با دیدن هزاران بیمار در آنجا به دست آوردم. سال گذشته در شغل پزشک W2 من، و ما قبلاً بسیار وارد بازی املاک و مستغلات شده بودیم، اما آن زمان بود که من واقعاً متوجه شدم که میتوانیم این کار را به عنوان یک حرفه انجام دهیم و این میتواند به طور کامل جایگزین حقوق من و کاری شود که انجام میدهیم.
غارت:
این خیلی دیوانه است وای. من یکی از آنها را میخواهم. یکی از آن ها را به من بده بنابراین آن معامله نقطه عطفی از جنبه دیگری نیز به نظر من بود. در مورد گیر افتادن و اینکه چطور توانستید گیر بیفتید به ما بگویید.
لیندزی:
بله، همانطور که گفتم، این هفتمین معامله ما بود، فقط من و شوهرم، و ما را به 22 واحد رساند، اما این یک کار تمام وقت بود. منظورم این است که من هنوز بیشتر از تمام وقت در بیمارستان با شیفت های مهتابی برای تامین مالی این معاملات کار می کردم. شوهرم در حال بازسازی بود، او مدیریت املاک را انجام می داد، او مدیریت مستاجر را انجام می داد، همه چیز. و ما متوجه شدیم که در حال مقیاس بندی هستیم، اما نه به آن سرعتی که می خواستیم. و ما نشستیم، می گوییم، خوب، چه کار کنیم؟ آیا می خواهیم به این روش ادامه دهیم؟ یا چه کارهای متفاوتی می توانیم انجام دهیم تا این کار را برای خود آسانتر کنیم و به رشد پورتفولیوی خود ادامه دهیم و فرسوده نشویم؟ بنابراین ما تصمیم گرفتیم، خوب، باید اهرم بیشتری داشته باشیم، اما در این زمان باید از پول دیگران و دانش و زمان دیگران نیز استفاده کنیم، زیرا اساساً زمان من به حداکثر رسیده است. من نمی توانم آنقدر که دوست دارم دو نفر از خودم بسازم. بنابراین ما به این نتیجه رسیدیم که باید شروع به بررسی برخی شراکت ها و کار با افراد دیگر کنیم.
غارت:
این شگفت انگیز است. بنابراین، به ما بگویید، در این زمان شما به نوعی در حال به دست آوردن ویژگی های بیشتری هستید، در حالت مقیاس هستید، اما آیا می خواهید بفهمید که مرحله بعدی از اینجا چیست؟ خب دقیقا کجا پیچیدی؟
لیندزی:
آره بنابراین ما شروع به بازگشت به برخی از جلسات کردیم. ما شروع کردیم به دنبال مشارکت بیشتر، و به یک گروه مغز متفکر ملحق شدیم، و این واقعاً یک نقطه عطف بزرگ و اهرمی برای ما نیز بود. هزاران مغز متفکر وجود دارد. بدیهی است که بسیاری از موارد رایگان، بسیاری از آنها فقط بر روی اجاره های کوتاه مدت، فقط بر روی املاک تجاری متمرکز شده اند. ما به آن ملحق شدیم، آن را Make It Happen Mastermind مینامند، و تماسهای گروهی هفتگی، گاهی ماهانه، مسئولیتپذیری زیادی داریم، و با افراد دیگر در این گروه شراکتهایی ایجاد کردهایم، و به این ترتیب شروع به گسترش به معاملات JV کردیم. بدیهی است که ما همچنان در آن بسیار فعال هستیم و همچنین در برخی معاملات سندیکایی پزشک عمومی هستیم.
غارت:
بنابراین این جالب است زیرا در ابتدای این مطلب ذکر کردید، یک دوره خریداری کرده اید یا در یک دوره ثبت نام کرده اید، این دوره واقعاً گران بود، به خصوص برای شما برنده نبود. حالا شما در نهایت می روید و به یک مغز متفکر ملحق می شوید. آیا این تفاوت وجود داشت که چرا بار دوم برای شما بسیار مهمتر بود؟ آیا این مردم، ارتباطات بود؟
لیندزی:
آره ما به یک زوج نگاه کرده بودیم و این یکی احساس خوبی داشت، حال و هوای مردم. ما در حال مصاحبه با گروههای مختلف بودیم تا ببینیم با کدام یک حال میکنیم. این یکی به ویژه بر روی افراد گروه متمرکز بود، آیا آنها اخلاق خوبی دارند و همچنین با هم معامله می کنند. و این چیزی است که ما می خواستیم انجام دهیم. ما نمیخواستیم فقط بر بخش آموزش تمرکز کنیم. ما می خواستیم با چند ویژگی بیشتر مقیاس کنیم.
غارت:
میخواستی انجام بدی
لیندزی:
بله، ما میخواستیم فقط یاد نگیریم، که بدیهی است که هنوز هم همیشه در حال یادگیری هستیم، اما بله.
غارت:
بنابراین من در اینجا بسیار کنجکاو هستم، زیرا باید تصور کنم، به خصوص در اوایل حرفه شما به عنوان یک پزشک، شما در حال حاضر به تعداد زیادی تماس می گیرید، شما به عنوان یک پزشک آماده هستید، شما در حال انتوبه کردن افراد برای این موضوع هستید. بار اول، احتمالا، بار دوم در همان زمان، شما همچنین سبد املاک و مستغلات خود را مدیریت می کنید. آیا تا به حال لحظه ای وجود داشته است که در طول روز کاری با مستاجر تماس های دیوانه کننده ای داشته باشید؟
لیندزی:
بله، انجام CPR و گرفتن تماس توالت همزمان از مستاجر واقعاً سخت است. بله، منظورم این است که خوشبختانه شوهرم با بسیاری از این موارد کنار آمد. او به نوعی پیجر را برای مستاجران دارد و من برای بیماران. اما بله، منظورم این است که مدیریت آن سخت است زیرا در آن زمان که به سقف 22 واحدی خود رسیدیم، دو بچه بسیار کوچک نیز در خانه داشتیم. دو نفر بودند، یک نوزاد و یک کودک نوپا، بنابراین من جنبه مادری و خانواده را هم داشتم. بنابراین تعادل زیادی داشت. بنابراین آنها کوچک هستند.
غارت:
آره گفتی آنها سه نفر بودند و دیگری کدام بود؟
لیندزی:
فکر کنم اون موقع یک سال و نیم بود. زمان در حال گذر است زیرا در حال حاضر آنها شش و نیم ساله هستند. دختر من پنج شنبه گذشته پنج ساله شد و پسرمان 22 ماهه است، پسر دوم ما.
غارت:
گوش کن، هی، من الان یک بچه دو و سه ساله دارم. اول از همه، فاصله سنی سختی است، اما اول از همه، اینکه در گیرودار حرفه املاک و مستغلات خود باشید کاملاً دیوانه کننده است. آیا آنها با شما به سایت های کاریابی می آمدند؟ آیا آنها افراد خوش دست و موقت شما بودند؟ چگونه بود این همه شعبده بازی؟
لیندزی:
آره، الان شش و نیم ساله ما، واقعاً این را دوست دارد. می گوید خانه های من وقتی از کنار خانه های محلی می گذریم. و او یک ربع را چند ماه پیش برداشت، گفت، برای پول درآوردن به پول نیاز دارید. بنابراین او قطعاً به برخی از چیزهایی که ما در مورد سرمایه گذاری می گوییم گوش می دهد.
دیوید:
بنابراین به نقطه ای رسیدید که تشخیص دادید، خوب، ما به حمایت نیاز داریم. ما نمی توانیم با سرعتی که می رویم ادامه دهیم، بچه داریم، شغل داریم، این املاکی که خریدیم. شما واقعاً خوب عمل کرده اید، اکنون، از طرف دیگر به این دلیل است که تلاش زیادی برای این موارد انجام داده اید. شما 275 درصد از سهام خود را بیرون کشیدید زیرا تمرکز زیادی روی تغییر این موارد داشتید. منفعل نیست، منفعل است. منفعل بودن کمتر از پزشک بودن است، اما هنوز کاملاً منفعل نیست.
هنگامی که تشخیص دادید شراکت راهی است که می خواهید طی کنید، چه سؤالاتی مطرح کردید که به مردم توصیه می کنید از شریک بالقوه بپرسند تا آنها را بررسی کند؟
لیندزی:
بنابراین یک سوال که من همیشه از افراد دیگر میپرسم، بهویژه زمانی که در حال انجام برخی از این معاملات بزرگتر سندیکایی هستیم، این است که شما چه معاملات چرخه کامل دیگری انجام دادهاید؟ این یک چیز است که بگوییم، من X مقدار دارایی را بستم، اما اگر شما یک دسته کامل از آنها را در سال گذشته بسته اید، اما آنها را ضعیف اجرا می کنید، مهم نیست. اگر شما به درستی آن را مدیریت نکنید، هرکسی میتواند کار بزرگی انجام دهد و آن را به زمین بزند. بنابراین من دوست دارم ببینم که شرکای دیگر چه کارهایی را به خوبی انجام داده اند تا مطمئن شوم که می توانند اپراتورهای خوبی باشند. بنابراین این سوال بزرگ شماره یک است که من در شرکای دیگر به دنبال آن هستم.
دیوید:
و چرا دیدن چرخه کامل مهم است؟
لیندزی:
بنابراین درست مانند پزشکی، اگر وارد دانشکده پزشکی شوید، بله، این یک شاهکار عالی است که بگویید، خوب، من در دانشکده پزشکی هستم تا پزشک شوم، اما این بدان معنا نیست که شما هنوز پزشک هستید. شما هنوز چهار سال دیگر در دانشکده پزشکی و رزیدنتی دارید. فرصت های زیادی برای شکست وجود دارد تا زمانی که واقعاً بتوانید به تنهایی یک پزشک متخصص باشید. این همان املاک و مستغلات است. فقط به این دلیل که ملک را خریداری می کنید به این معنی نیست که آن ملک موفق خواهد بود. بنابراین چرخه کامل به این معنی است که شما آن را خریدهاید، آن را به خوبی مدیریت کردهاید، و به خوبی آن را جبران کردهاید، یا آن را با موفقیت فروختهاید و نه به صورت فروش مانند سلب مالکیت. اگر این اتفاق بیفتد، آن را به خوبی اجرا نکردید.
دیوید:
و این فقط به این دلیل است که نمیخواهید شریک زندگیتان در چیزی گیر کند که تجربه آن را ندارد.
لیندزی:
درست. آره آره و برخی از تیمهایی که به من مراجعه کردند تا ببینند آیا میخواهم به آن ملحق شوم، همه آنها تیمهای کاملاً جدیدی بودند. هیچ تجربه ای نداشتند و سندیکا در حال حاضر نیز یک کلمه کثیف است، زیرا افراد زیادی با بدهی های پل وجود دارند که در حال حاضر دچار مشکلات مالی می شوند. و البته، اینها موارد بزرگی هستند که در اخبار می بینید، و همه فکر می کنند چند خانواده اکنون بد است.
دیوید:
نکته خوبیه باشه. مورد بعدی که از کسی بخواهید که آنها را بررسی کند چیست؟
لیندزی:
من دوست دارم ببینم آیا آنها به صورت عمودی در شرکت خود یکپارچه شده اند؟ و این چیزی نیست که برای من شکستدهنده باشد، اما بهویژه برخی از معاملات بزرگتری است که انجام میدهیم، اگر آنها با موفقیت شرکت مدیریت املاک خود را داشته باشند که میتواند در هزینههای زیادی صرفهجویی کند. یکی از املاک ما در کارولینای جنوبی، 110 واحد است، ما در تابستان امسال به صورت عمودی یکپارچه شدیم، و هزینه های عملیاتی به طور قابل توجهی کاهش یافته است، به این معنی که NOI ما نیز بسیار افزایش یافته است. و-
غارت:
آیا می توانید به طور خلاصه توضیح دهید بله، یکپارچه سازی عمودی به چه معناست؟
لیندزی:
بله، بنابراین داشتن شرکت مدیریت املاک خودمان در ساختمان و عدم استفاده از شرکت مدیریت املاک ثالث و انجام این کار در چند ملکی که مالک آن هستیم.
غارت:
باشه ادامه بده
لیندزی:
بنابراین این چیزی است که من دوست دارم ببینم، اما قطعاً ضروری نیست.
غارت:
و سوال بعدی که می پرسی چیست؟
لیندزی:
بله، پس یکی دیگر از آنها جزئیات تعهد را می پرسد. از نظر من، پذیره نویسی یکی از مهمترین، احتمالاً مهمترین چیزی است که در یک معامله موفق املاک و مستغلات باید داشته باشید. هر کسی میتواند اعداد را روی کاغذ خوب جلوه دهد، اما این بدان معنا نیست که آنها دقیق هستند. من نمی توانم به شما بگویم که چند بار افراد دیگر آمده اند و معامله ای را به من ارائه کرده اند و می گویند: "هی، می خواهی JV انجام دهی؟" آیا می خواهید شریک شوید؟ آیا می خواهید مقداری از پول خود را در این کار بگذارید؟ این یک معامله عالی است. ضریب حقوق صاحبان سهام، شما در عرض پنج سال پول خود را دو برابر خواهید کرد. بنابراین من همیشه می گویم، باشه، تعهدنامه را به من نشان بده. و شوهرم، او یک مهندس مکانیک با سابقه است، بنابراین او در مورد بیمه نامه بسیار، بسیار سختگیر است. و او شروع به بررسی آن می کند و به بالا نگاه می کند و می بیند، بسیار خوب، مالیات های شما به درستی نوشته نشده است.
او با کارگزار بیمه ما صحبت میکند و آنها میزان بیمه را در برخی موارد در برخی از املاک 10,000،20,000، XNUMX،XNUMX دلار دست کم گرفتهاند. چیزهای زیادی وجود دارد که ممکن است اشتباه پیش برود، که اگر شما سعی و کوشش خود را انجام ندهید و به نحوه تضمین معامله نگاه نکنید، ممکن است بسیار ضعیف پیش رود. گاهی اوقات آنها هزینه های مدیریت املاک را پرداخت نمی کنند. اگر آنها از شرکت ثالثی استفاده میکنند، چیزهای بزرگی را از دست میدهند که واقعاً بر دارایی شما تأثیر منفی میگذارد، و اگر به خوبی پذیرهنویسی نکنید، از آن درآمد کسب نخواهید کرد. بنابراین آن بزرگ است.
و یکی از چیزهای دیگری که دوست دارم ببینم این است که آنها در مورد مساحت ملک چگونه تحقیق می کنند؟ ما اشاره کردیم که برخی از این املاک هنوز وارد نشدهایم که در حال مشارکت با آنها هستیم. پس آیا آنها واقعاً تحقیقات بازار خود را انجام می دهند؟ آنها ممکن است یادداشت عملیاتی یا یک تکه کاغذ را به ما بدهند، بسیار خوب، به طور ذهنی فکر می کنند که این منطقه عالی است، زیرا اوه، دوستان ما، خانواده ما نقل مکان می کنند، آنها در حال ساخت یک پمپ بنزین جدید در اینجا هستند. این یک منطقه واقعاً در حال رشد است، اما آنها فقط به این فکر می کنند. اما وقتی واقعاً به اعداد و جمعیتشناسی نگاه میکنید، در پنج سال گذشته رشد جمعیت، سالانه 2 درصد از دست میدهد. بنابراین من نمی خواهم در زمینه ای سرمایه گذاری کنم که در حال افزایش نیست.
بنابراین، عمدتاً باید دقت لازم را انجام دهید، خواه یک اپراتور فعال باشید، چه شریک محدود یا شرکای محدود، این منفعل ترین چیزی است که می توانید انجام دهید، اما هنوز باید بتوانید به اعداد نگاه کنید و درک کنید. اگر معامله خوب باشد یا نه
دیوید:
سوالات عالی وجود دارد. من واقعاً آن را دوست دارم، و این چیزی عملی است که همه ما می توانیم با آن پیش برویم. خیلی سریع، لیندسی، یک عکس فوری از جایگاه امروز سبد سهام شما از نظر تعداد دارایی ها، حقوق صاحبان سهام و جریان نقدی خود به ما ارائه دهید.
لیندزی:
در حال حاضر مجموعا 472 واحد داریم. در واقع سه شنبه آینده، ما یک واحد 72 را در اسپرینگفیلد، میسوری می بندیم. به طوری که ما را از خط 500 واحدی عبور خواهد داد، که نقطه عطفی بزرگی برای ما خواهد بود. بنابراین این ترکیبی از… بله، نقطه عطف بزرگی برای ما است. بنابراین این بیش از برخی از این خانههای دریاچهای تک خانوادگی است. ما یک قرارداد JV هشت واحدی در ایندیاناپولیس داریم. ما یک واحد 21 در شیکاگو داریم که یک اجاره کوتاه مدت، نوع هتل هاستل و بار رستوران است. ما واحد 110 در کارولینای جنوبی، یک واحد 212 در کانزاس سیتی داریم. 72 واحدی که میخواهیم ببندیم، 10 واحد را در چهار پلکس در اطراف این منطقه داریم. و سپس روبروی دانشکده پزشکی در بیمارستان من، در واقع با یک دانشجوی پزشکی 19 واحد، در ماه اکتبر قرارداد بسته ایم. پس بدیهی است که این کوچه من است. و سپس دو خانه پایین تر، این یک عمارت بزرگ است که ما آن را به یک ساختمان 13 واحدی، همچنین ساختمان دانشجویی پزشکی تبدیل می کنیم، بنابراین ما در اینجا نیز برخی از املاک در دست ساخت داریم.
غارت:
وای. خب بذار اینو ازت بپرسم آیا فرد دیگری در زندگی شما وجود دارد که در رسیدن به این نقطه اشتباه کرده باشید؟ چون منظورم این است که 500 واحد زیاد است، اما کنجکاو هستم، آیا افرادی یا مخالفانی وجود دارند که ممکن است در ابتدا دادههایی برای شما داشته باشند که اکنون میگویند، وای، این یک شاهکار دیوانهکننده است؟
لیندزی:
احتمالاً اولین کارگزاری است که بعد از آن سمینار سه روزه با او صحبت کردم. آنها مانند، خوب، شما باید تیم اصلی خود را پیدا کنید. شما باید یک وکیل در تیم خود داشته باشید، باید یک کارگزار بگیرید. بنابراین من مثل این بودم که چک لیست را پایین بیاورم، دقت لازم را انجام دهم و مراحل اقدامم را انجام دهم، و با یک کارگزار محلی تماس گرفتم و او می گوید، خوب، خوب، به چه نوع املاکی نگاه می کنید؟ معیارهای شما چیست؟ و من واقعاً معیاری نداشتم، بنابراین صادقانه بگویم، برای او، احتمالاً به نظر می رسید که نمی دانستم چه کار می کنم، زیرا نمی دانستم، اما او مستقیماً به من گفت، من وقت ندارم. برای شما. و آن یکی واقعاً به من برخورد کرد، زیرا من میگفتم، وای، اگر حتی نتوانم از دلالهایی بخواهم که به من زمان بدهند، چگونه میخواهم هر ملکی را ببندم؟ بنابراین بله، من مطمئن هستم که او از اینکه ببیند من الان در کجا هستم شوکه می شود.
غارت:
و برای پایان، فقط کنجکاوی، میتوانید یک عکس فوری از زندگی امروزتان به ما بدهید؟ من مطمئن هستم که با زمانی که شما شروع کردید بسیار متفاوت است. من دوست دارم بشنوم
لیندزی:
بله، زندگی قطعاً بسیار شلوغ است. احتمالاً اگر شلوغ تر نباشد، زیرا اکنون ما به جای فرزندی که شروع کردیم، سه فرزند داریم. بنابراین من هنوز در بیمارستان به عنوان یک پزشک کار می کنم. من در واقع امروز صبح آنجا بودم و در واقع مدیر منطقه ای سیستم بیمارستانم نیز شده ام. بنابراین اکنون من در حال مدیریت یک دسته کامل از پزشکان دیگر و همچنین همه چیز هستم. اما من در اوایل سال جاری در تابلوی بینایی خود داشتم که نمیخواستم دیگر شیفت شب انجام دهم و میخواستم در بیمارستان کم کنم. و به طور خاص برای شیفت های شب، من کاملاً مطمئن نبودم که چگونه این اتفاق می افتد. و از زمانی که من این نقش را بازی کردم، این اتفاق افتاد، پس عالی است. من به تابلوهای تجلی و چشم انداز و هر چیزی شبیه آن اعتقاد زیادی دارم، پس این خیلی خوب است. اکنون زمان بیشتری را در خانه با خانواده می گذرانم، تعطیلات آخر هفته بیشتر، بنابراین زمان بیشتری برای املاک و مستغلات و زمان بیشتری برای انجام کارهایی از این دست.
من در حال حاضر جلسات محلی برگزار می کنم، بنابراین ما معمولا بین 50 تا 75 نفر را تشکیل می دهیم. فصلی انجام می دهیم اینها رایگان هستند، ما به جامعه بازپرداخت می کنیم. من دوست دارم در مورد سرمایه گذاری املاک و مستغلات صحبت کنم، بنابراین برای من بسیار سرگرم کننده است که صحبت کنم و در آموزش این موضوع به دیگران کمک کنم. و سپس گذراندن زمان زیادی با سه بچه، بدیهی است. آنها با افزایش سن سرگرمی های جدید زیادی دارند. شوهرم مربی تیم فوتبال پسرمان است، بنابراین این برای آنها سرگرم کننده است. و املاک و مستغلات قطعاً به ما کمک می کند تا زمان بیشتری را اختصاص دهیم.
اکنون روی کاغذ، از تابستان، ما به طور رسمی از نظر مالی با سرمایه گذاری در املاک خود آزاد هستیم. بنابراین احساس خوبی است که بتوانم در بیمارستان کار کنم چون میخواهم، نه به این دلیل که مجبورم. من خیلی سخت کار کرده ام تا پزشک شوم. من هرگز نمی خواهم آن را به طور کامل رها کنم، اما این یک وزنه است که از روی شانه ها برداشته می شود تا آن را احساس کنم.
غارت:
آزادی مالی برای شما چه معنایی دارد؟
لیندزی:
به این معنی که ما به اندازه کافی جریان نقدی از سرمایه گذاری های خود داریم که اگر امروز شغلم را از دست بدهم، با پرداخت صورت حساب مشکلی داریم.
غارت:
حیرت آور. خب تبریک میگم
لیندزی:
متشکرم. بنابراین اکنون ما روی ثروت نسلی کار می کنیم که هدف دیگری است. گام بعدی.
غارت:
شما پنج سال است و چیزی ساخته اید که 99 درصد شنوندگان ما می خواهند. من مطمئن هستم که در پنج سال آینده شما آن را نیز از بین خواهید برد. خیلی ممنون که با ما به اشتراک گذاشتید. اگر مردم بخواهند درباره شما بیشتر بیاموزند و با شما ارتباط برقرار کنند و همه کارهای خوب را انجام دهند، مردم کجا می توانند شما را پیدا کنند؟
لیندزی:
بله، بنابراین من تنها لیندزی دوگت در فیس بوک هستم، بنابراین می توانید من را در آنجا تایپ کنید. من اینستاگرام دارم Cloverkeycapital.com وب سایت ما است. بنابراین من به همه کسانی که به من پیام می دهند بسیار پاسخگو هستم. بنابراین دوباره، من دوست دارم در مورد سرمایه گذاری املاک و مستغلات صحبت کنم، بنابراین دوست دارم با هر کس دیگری هم صحبت کنم.
غارت:
سرد. و دیوید، تو چطور؟
دیوید:
Davidgreene24 در تمام رسانه های اجتماعی. برو آنجا مرا دنبال کن و davidgreene24.com و spartanleague.com را بررسی کن. شما می توانید چیزهای زیادی در مورد من یاد بگیرید. تو چطور، راب؟
غارت:
خیلی خوب است، اگر میخواهید ویدیوهای طولانی مدتی داشته باشید، میتوانید من را در YouTube @robuilt پیدا کنید، و سپس اگر میخواهید حلقههای املاک و مستغلات واقعاً حواسپرتی را داشته باشید که دیوید در فهرستهای من ظاهر شود، میتوانید من را در اینستاگرام نیز دنبال کنید.
دیوید:
برو چک کن این یک ویدیوی بسیار خندهدار بود که باعث شد… اگر میخواهید بدانید راب در رژ لب چگونه به نظر میرسد، نباید آن را از دست بدهید. لیندسی، از حضورتان متشکرم و برای به اشتراک گذاشتن داستان و متشکرم از اینکه به افرادی که به شما گفتند نمیتوانید این کار را انجام دهید گوش ندادید. ادامه بده
لیندزی:
ممنون رفقا.
دیوید:
این دیوید گرین برای راب است که مرد را در تجلی قرار می دهد، Abasolo. امضای کردن.
قسمت را اینجا ببینید
به ما کمک کنید!
با گذاشتن امتیاز و بررسی به ما کمک کنید تا به شنوندگان جدید در iTunes دسترسی پیدا کنیم! فقط 30 ثانیه طول می کشد و دستورالعمل ها را می توان پیدا کرد اینجا کلیک نمایید. با تشکر! ما واقعا از آن قدردانی می کنیم!
در این قسمت ما پوشش می دهیم:
- چگونه در پنج سال یک سبد املاک و مستغلات عظیم بسازیم؟ (و یا کمتر)
- پست مستقیم و راه های دیگری که لیندزی پیدا کرد معاملات قاتل خارج از بازار
- چرا باید هرگز خانه نخرید دید نادیده (مگر اینکه این کار را انجام دهید)
- مشارکت در املاک و مستغلات و نحوه استفاده از آنها برای ایجاد یک سبد بزرگتر
- ایجاد درآمد غیرفعال و چرا نمی توانید برای همیشه به W2 خود اعتماد کنید
- کار تمام وقت در حین اجرای a نمونه کارها املاک و مستغلات و نحوه شروع وظایف برون سپاری
- و So خیلی بیشتر!
پیوندهایی از نمایش
کتاب های ذکر شده در نمایش:
ارتباط با لیندزی:
آیا علاقه مندید در مورد حامیان مالی امروز بیشتر بدانید یا خودتان شریک BiggerPockets شوید؟ پست الکترونیک .
یادداشت توسط BiggerPockets: اینها نظرات نوشته شده توسط نویسنده هستند و لزوماً نظرات BiggerPockets را نشان نمی دهند.
- محتوای مبتنی بر SEO و توزیع روابط عمومی. امروز تقویت شوید.
- PlatoData.Network Vertical Generative Ai. به خودت قدرت بده دسترسی به اینجا.
- PlatoAiStream. هوش وب 3 دانش تقویت شده دسترسی به اینجا.
- PlatoESG. کربن ، CleanTech، انرژی، محیط، خورشیدی، مدیریت پسماند دسترسی به اینجا.
- PlatoHealth. هوش بیوتکنولوژی و آزمایشات بالینی. دسترسی به اینجا.
- منبع: https://www.biggerpockets.com/blog/real-estate-836
- : دارد
- :است
- :نه
- :جایی که
- $UP
- 000
- 1
- 10
- 100
- 11
- 110
- 13
- 19
- 2%
- 20
- سال 20
- 200
- 212
- 22
- 24
- 25
- 30
- 40
- 50
- 500
- 52
- 7
- 72
- 75
- 80
- a
- قادر
- درباره ما
- در مورد IT
- مطلق
- کاملا
- فراوانی
- تصادف
- حساب
- مسئوليت
- دقیق
- به دست آوردن
- به دست آورد
- در میان
- عمل
- فعال
- واقعی
- واقعا
- اضافه کردن
- اضافه کردن
- نشانی
- اثر
- پس از
- از نو
- در برابر
- سن
- پیش
- پیش
- معرفی
- تقریبا
- در امتداد
- قبلا
- همچنین
- همیشه
- am
- شگفت انگیز
- مقدار
- an
- و
- حیوان
- حیوانات
- دیگر
- پاسخ
- هر
- دیگر
- هر کس
- هر چیزی
- حضور
- اپل
- مربوط
- قدردانی
- هستند
- محدوده
- مناطق
- دور و بر
- هنر
- AS
- پرسیدن
- خواهان
- ظاهر
- دارایی
- فرض
- At
- حمله
- مراجعه كردن
- شرکت کننده
- اوت
- نویسنده
- میانگین
- اجتناب از
- اجتناب کنید
- دور
- b
- عزیزم
- به عقب
- زمینه
- بد
- برج میزان
- بانک
- حساب بانکی
- بانک
- بار
- مستقر
- اساسا
- BE
- شد
- زیرا
- شدن
- شود
- تبدیل شدن به
- بوده
- قبل از
- شروع
- پشت سر
- بودن
- موجودات
- مؤمن
- در زیر
- در کنار
- بهترین
- بهتر
- میان
- بزرگ
- بزرگتر
- بزرگترین
- اسکناس
- بیت
- تخته
- کتاب
- کتاب
- چکمه های
- مرز
- هر دو
- پایین
- خریداری شده
- BP
- نام تجاری
- نام تجاری جدید
- براندون
- شکستن
- بریج
- بطور خلاصه
- به ارمغان بیاورد
- آوردن
- دلال
- کارگزاران
- بافر
- ساختن
- بنا
- دسته
- کسب و کار
- مشغول
- اما
- خرید
- خریداری کردن
- by
- صدا
- نام
- تماس ها
- آمد
- کمپین بین المللی حقوق بشر
- مبارزات
- CAN
- می توانید دریافت کنید
- نمی توان
- کلاه لبه دار
- سرمایه
- ماشین
- کارت ها
- اهميت دادن
- کاریابی
- کارولینای
- فرش
- حمل
- ادامه دادن
- موارد
- پول دادن و سكس - پول دادن و كس كردن
- کشتی
- سقف
- قطعا
- زنجیر
- صندلی
- به چالش
- چالش ها
- شامپاین
- تغییر دادن
- تغییر
- متغیر
- بررسی
- چک
- شیکاگو
- کودک
- چانه
- دایره
- شهر:
- ادعا
- کلاس
- به وضوح
- نزدیک
- بسته
- بسته
- ساحل
- کشت
- کالج
- COM
- ترکیب
- بیا
- می آید
- آینده
- تجاری
- وام تجاری
- مرتکب شدن
- مشترک
- انجمن
- COMP
- شرکت
- مقایسه
- کامل
- به طور کامل
- جزء
- مفهوم
- شرط
- مطمئن
- اتصال
- اتصالات
- محافظه کار
- ساخت و ساز
- ادامه دادن
- قرارداد
- مقاطعه کار
- پیمانکاران
- تبدیل
- سرد
- هسته
- گوشه
- به درستی
- میتوانست
- با احتساب
- زن و شوهر
- دوره
- پوشش
- دیوانه
- ایجاد
- ایجاد ارزش
- ایجاد شده
- جرم
- ضوابط
- گذشت
- عبور
- گریان
- حس کنجکاوی
- کنجکاو
- در حال حاضر
- برش
- چرخه
- پدر
- داده ها
- تاریخ
- مورخ
- داود
- روز
- روز
- مقدار
- معاملات
- بدهی
- مصمم
- تصمیم گیری
- کاهش
- عمیق
- قطعا
- درجه
- جمعیت
- بستگی دارد
- توصیف
- با وجود
- جزئیات
- تعیین
- DID
- تفاوت
- مختلف
- سخت کوشی
- مستقیم
- مدیر
- افشای
- افشاء
- نمایش دادن
- منصرف کردن
- فاصله
- do
- دکتر
- پزشکان
- اسناد و مدارک
- میکند
- نمی کند
- عمل
- دلار
- انجام شده
- آیا
- درب
- دو برابر
- مضاعف
- پایین
- dr
- راندن
- مواد مخدر
- دو
- در طی
- هر
- پیش از آن
- در اوایل
- کسب درآمد
- آسان تر
- شرق
- ساحل شرقی
- آموزش
- موثر
- تلاش
- تخم مرغ
- هر دو
- فیل
- دیگر
- پست الکترونیک
- اورژانس
- استخدام
- پایان
- به پایان رسید
- مهندس
- کافی
- ثبت نام کرد
- تمام
- قسمت
- انصاف
- به خصوص
- املاک
- اتر (ETH)
- اصول اخلاق
- حتی
- تا کنون
- هر
- هر روز
- هر کس
- هر کس
- همه چیز
- کاملا
- عالی
- برانگیخته
- ورزش
- انتظار
- انتظار
- مخارج
- گران
- تجربه
- کارشناس
- توضیح دهید
- اضافی
- فیس بوک
- واقعیت
- FAIL
- عدم
- منصفانه
- خانواده
- خانواده
- اعضای خانواده
- خارق العاده
- بسیار
- مزرعه
- FAST
- سریعتر
- شاهکار
- احساس
- هزینه
- پا
- خطا
- کمی از
- شکل
- شکل گرفت
- سرانجام
- سرمایه گذاری
- تأمین مالی
- مالی
- آزادی مالی
- به لحاظ مالی
- پیدا کردن
- یابنده
- پیدا کردن
- پایان
- آتش
- نام خانوادگی
- بار اول
- مناسب
- سازگاری
- پنج
- رفع
- ثابت
- طبقه
- در حال جریان
- تمرکز
- متمرکز شده است
- تمرکز
- به دنبال
- FOMO
- پا
- برای
- استحکام
- فرم
- تشکیل
- فرمول
- به جلو
- یافت
- چهار
- چارچوب
- فرانسه
- رایگان
- آزادی
- فرانسوی
- دوست
- دوستان
- از جانب
- جلو
- سوخت
- کامل
- سرگرمی
- صندوق
- اصول
- خنده دار
- بازی
- بازی تاج و تخت
- شکاف
- گاراژ
- گری
- گری وینچوک
- GAS
- دروازه
- دروازه
- نسلی
- ثروت نسلی
- دریافت کنید
- گرفتن
- دادن
- دادن
- Go
- هدف
- خوب
- رفتن
- رفته
- خوب
- کردم
- GPS
- بزرگ
- چمن
- بزرگ
- بزرگترین
- تا حد زیادی
- رشد
- زمین
- گروه
- گروه ها
- شدن
- در حال رشد
- رشد می کند
- رشد
- راهنمایی
- مرد
- بود
- مو
- نیم
- نیمه راه
- هالووین
- سیار
- رخ دادن
- اتفاق افتاده است
- اتفاق می افتد
- خوشحال
- سخت
- آیا
- داشتن
- he
- سر
- شنیدن
- شنیده
- شنوایی
- قلب
- سکته
- سنگین
- برگزار شد
- کمک
- کمک کرد
- مفید
- کمک
- او
- اینجا کلیک نمایید
- پنهان
- زیاد
- بالاترین
- او را
- واپس نگری
- خود را
- اصابت
- سرگرمی
- نگه داشتن
- برگزاری
- صفحه اصلی
- مشق شب
- صادقانه
- امید
- اسب
- بیمارستان
- میزبان
- هتل
- ساعت
- ساعت ها
- خانه
- خانه
- چگونه
- چگونه
- HTTPS
- بزرگ
- انسان
- صد
- صدها نفر
- i
- من می خواهم
- اندیشه
- ایده آل
- if
- تصور کنید
- تأثیر
- تأثیرگذار
- اجرا
- مهم
- بهبود
- را بهبود می بخشد
- بهبود
- in
- در دیگر
- از جمله
- درآمد
- افزایش
- افزایش
- بطور باور نکردنی
- ایندیانا
- در ابتدا
- اینسان
- اینستگرام
- در عوض
- دستورالعمل
- بیمه
- یکپارچه
- مورد نظر
- علاقه
- نرخ بهره
- جالب
- مصاحبه
- به
- سرمایه گذاری
- سرمایه گذاری
- سرمایه گذاری
- سرمایه گذاری
- سرمایه گذار
- سرمایه گذاران
- گرفتار
- طعنه آمیز
- IT
- ITS
- خود
- آیتونز
- کار
- شغل ها
- پیوستن
- پیوست
- پیوستن
- سفر
- JPG
- تنها
- JV
- کانزاس
- کانزاس سیتی
- نگاه داشتن
- کلید
- کلید
- بچه
- بچه ها
- نوع
- دانستن
- دانا
- دانش
- می داند
- دریاچه
- نقطه ی عطف بود
- بزرگ
- نام
- پارسال
- بعد
- وکیل
- یاد گرفتن
- آموخته
- فراگیر
- یادگیری
- کمترین
- ترک
- امانت دادن
- کمتر
- درس
- درس
- اجازه
- اجازه دادن
- قدرت نفوذ
- LG
- بدهی
- زندگی
- بلند شد
- سبک
- پسندیدن
- دوست دارد
- محدود شده
- شریک محدود
- لاین
- گوش داد
- استماع
- لیست
- کوچک
- زنده
- زندگی
- زندگی
- وام
- وام
- محلی
- بانک های محلی
- طولانی
- مدت زمان طولانی
- نگاه کنيد
- نگاه
- به دنبال
- مطالب
- از دست دادن
- شکست
- خیلی
- مقدار زیادی
- عشق
- دوست دارد
- کم
- LTV
- خوشبختانه
- ساخته
- شعبده بازي
- عمدتا
- نگهداری
- اکثریت
- ساخت
- پول را
- باعث می شود
- ساخت
- مرد
- مدیریت
- اداره می شود
- مدیریت
- مدیریت
- عمارت
- بسیاری
- بسیاری از مردم
- مسابقه دو ماراتون
- علامت
- بازار
- تحقیقات بازار
- ارزش بازار
- بازار یابی (Marketing)
- عظیم
- مسابقه
- ماده
- ممکن است..
- شاید
- me
- متوسط
- به معنی
- مکانیکی
- رسانه ها
- پزشکی
- پزشکی
- ناهار
- ملاقات ها
- اعضا
- یادداشت
- خاطرات
- ذکر شده
- آموزش
- پیام
- پیام
- با
- روش
- قدرت
- ذهن
- ذهنیت
- از دست
- از دست رفته
- گم
- ماموریت
- اشتباه
- اشتباهات
- مخلوط
- مخلوط
- حالت
- مادر
- لحظه
- پول
- ماه
- ماهیانه
- ماه
- بیش
- صبح
- اکثر
- مادر
- حرکت
- به جلو حرکت کن
- نقل مکان کرد
- جنبش
- متحرک
- بسیار
- my
- نام
- لزوما
- لازم
- نیاز
- ضروری
- نیازهای
- منفی
- مذاکره
- همسایه ها
- نه
- هرگز
- جدید
- نیویورک
- اخبار
- بعد
- خوب
- شب
- نه
- هیچ
- نه
- به طور معمول
- توجه داشته باشید
- هیچ چی
- اکنون
- عدد
- تعداد
- هدف
- اکتبر
- شانس
- of
- خاموش
- دفتر
- رسما
- غالبا
- oh
- خوب
- قدیمی
- بزرگتر
- on
- یک بار
- ONE
- آنهایی که
- فقط
- باز کن
- باز
- کار
- عمل
- عملیاتی
- هزینه های اجرایی
- اپراتور
- اپراتور
- دیدگاه ها
- فرصت ها
- or
- سفارش
- دیگر
- دیگران
- در غیر این صورت
- ما
- خودمان
- خارج
- برون سپاری
- روی
- غلبه بر
- خود
- متعلق به
- صاحبان
- مالک است
- سرعت
- پرداخت
- جفت
- مقاله
- پدر و مادر
- بخش
- ویژه
- ویژه
- شریک
- شرکای
- همکاری
- مشارکت
- بخش
- عبور
- احساساتی
- غیر فعال
- درآمد غیر فعال
- گذشته
- pacientes
- پرداخت
- پرداخت
- کشور
- پنسیلوانیا
- مردم
- مردم
- برای
- ادراک
- کامل
- تکمیل
- کاملا
- شخص
- چشم انداز
- فیزیکی
- از نظر جسمی
- پزشک
- برگزیده
- تصویر
- تصاویر
- قطعه
- ستون
- لوله های
- محوری
- محل
- اماکن
- برنامه
- افلاطون
- هوش داده افلاطون
- PlatoData
- بازیکن
- به علاوه
- پادکست
- پادکست
- پــادکـست
- نقطه
- فقیر
- پاپ
- جمعیت
- مقام
- به تصویر کشیده
- احتمالا
- پتانسیل
- عملی
- ارائه شده
- زیبا
- از اصول
- شاید
- مشکل
- مشکلات
- روش
- روند
- فرآیندهای
- به درستی
- املاک
- ویژگی
- محافظت از
- محفوظ
- ثابت كردن
- اثبات شده
- ارائه
- کشیدن
- تلمبه
- اهداف
- قرار دادن
- قرار دادن
- یک چهارم
- سوال
- سوالات
- سریع
- به سرعت
- کاملا
- نقل قول کردن
- نژاد
- بالا بردن
- افزایش
- بالا بردن
- نرخ
- نرخ
- نسبتا
- رتبه
- RE
- رسیدن به
- رسیده
- رسیدن به
- خواندن
- مطالعه
- واقعی
- املاک و مستغلات
- تحقق بخشیدن
- متوجه
- واقعا
- مسکن
- شناختن
- به رسمیت شناخته شده
- توصیه
- Refi
- منطقهای
- منظم
- توانبخشی
- مربوط
- روابط
- نسبی
- تکیه
- تکیه بر
- به یاد داشته باشید
- برداشتن
- اجاره
- اجاره
- جایگزین کردن
- نشان دادن
- تحقیق
- مسکونی
- وضوح
- منابع
- پاسخگو
- رستوران
- بازنشستگی
- برگشت
- غنی
- پدر باشکوه ضعیف پدر
- راست
- جاده
- دستبرد زدن
- نقش
- اتاق
- دور
- دویدن
- در حال اجرا
- سعید
- حقوق
- فروش
- همان
- ذخیره
- دید
- گفتن
- گفته
- می گوید:
- مقیاس
- مقیاس گذاری
- کمبود
- مدرسه
- علم
- جستجو
- دوم
- ثانیه
- اسرار
- امن
- دیدن
- مشاهده
- به نظر می رسد
- مشاهده گردید
- فروش
- فروش
- سمینار
- در حال ارسال
- حس
- جمله
- سرویس
- تنظیم
- هفت
- شکل
- اشتراک گذاری
- اشتراک
- او
- تغییر
- شیفت
- شوکه
- کوتاه مدت
- باید
- شانه ها
- نشان
- نشان داد
- طرف
- خستگی جانبی
- منظره
- امضاء شده
- به طور قابل توجهی
- امضای
- نقره
- مشابه
- ساده
- پس از
- تنها
- سایت
- نشسته
- شش
- شش ماه
- کمی متفاوت
- کوچک
- هوشمند
- عکس فوری
- So
- فوتبال
- آگاهی
- رسانه های اجتماعی
- نرم افزار
- فروخته شده
- حل
- برخی از
- کسی
- چیزی
- گاهی
- آن
- بزودی
- روح
- صدا
- صدای
- جنوب
- کارولینای جنوبی
- فضا
- جرقه
- صحبت کردن
- صحبت می کند
- تخصص
- به طور خاص
- هزینه
- صرف
- حامیان
- بهار
- با حداکثر سرعت دویدن
- مربع
- ایستاده
- می ایستد
- شروع
- آغاز شده
- راه افتادن
- بیانیه
- اظهارات
- ایستگاه
- گام
- مراحل
- هنوز
- موجودی
- بازار سهام
- سهام
- توقف
- ذخیره سازی
- داستان
- داستان
- راست
- استراتژی
- تلاش
- دانشجو
- موفقیت
- داستان های موفقیت
- موفق
- موفقیت
- چنین
- تابستان
- پشتیبانی
- مفروض
- مطمئن
- احاطه شده
- سندیکایی
- سیستم
- گرفتن
- صورت گرفته
- طول می کشد
- مصرف
- صحبت
- سخنگو
- مذاکرات
- شنود گذاشته
- هدف گذاری
- تدریس کرد
- عوارض
- تعلیم
- تیم
- تیم ها
- گفتن
- گفتن
- می گوید
- مستاجر
- تمایل دارد
- قوانین و مقررات
- نسبت به
- تشکر
- با تشکر
- که
- La
- محوطه
- غرب
- جهان
- شان
- آنها
- سپس
- آنجا.
- اینها
- آنها
- چیز
- اشیاء
- فکر می کنم
- تفکر
- فکر می کند
- سوم
- این
- در این سال
- کسانی که
- اگر چه؟
- فکر
- هزار
- هزاران نفر
- سه
- سه روز
- رشد
- از طریق
- پنج شنبه
- زمان
- بار
- نوک
- عنوان
- به
- امروز
- امروز
- با هم
- توالت
- گفته شده
- تن
- لحن
- هم
- در زمان
- بالا
- جمع
- لمس
- سخت
- شهر
- مسیر
- سنتی
- قطار
- آموزش
- رونوشت
- سعی
- سه برابر شدن
- زحمت
- کامیون
- صادقانه
- امتحان
- تلاش
- سه شنبه
- تونل
- دور زدن
- تبدیل
- عطف
- نقطه عطف
- دو برابر
- دو
- نوع
- به طور معمول
- برملا کردن
- زیر
- در زیر
- فهمیدن
- تعهد
- واحد
- واحد
- تا
- us
- استفاده کنید
- استفاده
- استفاده
- با استفاده از
- معمولا
- ارزش
- ارزش
- ارزشها
- متفاوت است
- در مقابل
- عمودی
- بسیار
- آموزش و پرورش
- پرنیان
- تصویری
- دید
- جلد
- صبر کنيد
- بیداری
- از خواب بیدار
- راه می رفت
- راه رفتن
- دیوار
- می خواهم
- خواسته
- می خواهد
- بود
- تماشا کردن
- مسیر..
- راه
- we
- ثروت
- سایت اینترنتی
- هفته
- هفتگی
- هفته
- وزن
- خوش آمد
- خوب
- رفت
- بود
- غرب
- چی
- چه زمانی
- چه
- که
- در حین
- WHO
- تمام
- چرا
- زن
- اراده
- پیروزی
- برنده
- WISE
- با
- بدون
- کلمه
- کلمات
- مهاجرت کاری
- کار کردن
- مشغول به کار
- کارگر
- تمرین
- با این نسخهها کار
- جهان
- با ارزش
- خواهد بود
- وای
- کتبی
- اشتباه
- X
- سال
- سال
- هنوز
- نیویورک
- شما
- جوانتر
- شما
- خودت
- یوتیوب
- زفیرنت
- صفر