مالکیت چندگانه املاک بدون پول? اگرچه ممکن است مضحک به نظر برسد، راه های مختلفی برای انجام آن وجود دارد. پول نباید مانعی برای ورود شما به دنیای آن باشد سرمایه گذاری املاک و مستغلات. در واقع، بسیاری از افراد توانستهاند با استفاده از آن، ثروت خود را برگردانند پول دیگران (OPM)-مهمان ویژه امروز یکی از آنهاست!
در این قسمت با هم گپ میزنیم مایک لارسون، که تنها چند سال پیش خود را در این نوع شرایط قرار داد. به دام افتاده است 40,000 دلار بدهی مصرف کننده و حقوق زندگی به چک حقوق با صفر پس انداز، مایک تصمیم گرفت املاک و مستغلات قرار بود طناب فرار او باشد. در طول سال بعد، او تا آنجا که ممکن بود صورتحسابها را حذف کرد، تمام هزینههایش را پیگیری کرد و به طور خستگیناپذیری برای تکمیل درآمد W-2 خود تلاش کرد. امروز مایک صاحب چهار است خواص بلند مدت، چندین ارزش خالص شش رقمی را جمع آوری کرده است و رویای تازه کار املاک و مستغلات را در کنار ساحل زندگی می کند.
این قسمت را برای یک کلاسیک و احساس خوب تنظیم کنید، به ثروت داستان. مایک در مورد خود به اشتراک می گذارد سفر سرمایه گذاری املاک و مستغلات و انواع راهنمایی های مفید را ارائه می دهد - از جمله مراحلی که باید انجام دهید حرفه املاک و مستغلات خود را سریع پیگیری کنید، چگونه از پول دیگران استفاده کنیم خود را ایمن کنید اولین ملک سرمایه گذاری، و نحوه دریافت وام دهندگان پول خصوصی برای آمدن به شما!
برای گوش دادن به پادکست های اپل اینجا را کلیک کنید.
پادکست را از اینجا بشنوید
متن را اینجا بخوانید
اشلی:
این قسمت 275 تازه کار املاک است.
تونی:
بنابراین شما این اولین معامله را دریافت کردید، به نظر می رسد که با آن خیلی خوب عمل می کنید، درست است؟ شما این اولین معامله شگفت انگیز را با استفاده از سرمایه دیگران دارید. چند معامله سرمایه گذاری در کل از آن اولین معامله انجام داده اید؟
مایک:
بنابراین من چهار مالک بودم و در حال حاضر روی دو مورد قرارداد دارم که یکی از آنها را قبلاً تعیین کرده ام. من همان روز آن را تعیین کردم. من با 1,236 قرارداد رفتم. این هفته گذشته بود. 1,236. در 932 یا 925، من آن را برای 50,000 دلار سود تعیین کردم.
اشلی:
اسم من اشلی کهر است و با مجری همکارم تونی رابینسون اینجا هستم.
تونی:
به پادکست تازه کار املاک و مستغلات خوش آمدید، جایی که هر هفته، دو بار در هفته، الهامبخش، انگیزه و داستانهایی را به شما میدهیم که برای شروع سفر سرمایهگذاری خود باید بشنوید. و امروز دوست دارم کسی را با نام کاربری Mona Cici فریاد بزنم. مونا یک بررسی پنج ستاره در پادکست اپل برای ما گذاشت. او می گوید: «دوستش دارم! با علامت تعجب. از شما برای به اشتراک گذاشتن همه اطلاعات عالی سپاسگزاریم. چیزهایی که به اشتراک می گذارید بسیار ساده است و باعث می شود سرمایه گذاری در املاک و مستغلات دست یافتنی به نظر برسد. من دو سال در مسیر سرمایه گذاری ام هستم و هیچ قسمتی را از دست نمی دهم." او فقط می گوید که دوست دارد اگر بتوانیم یک اپیزود درباره کارهای همسر و چیزهایی از این قبیل بسازیم. اما او می گوید: "باز هم برای پادکست شگفت انگیز متشکرم." پس مونا، ما از شما قدردانی می کنیم. و برای همه تازهکارهای ما که گوش میدهند، اگر میتوانید، لطفاً 37 ثانیه را صرف نظر کنید تا در پادکستهای اپل یا Spotify نظر بدهید. هرچه نظرات بیشتری دریافت کنیم، می توانیم به افراد بیشتری دسترسی پیدا کنیم. و هر چه به افراد بیشتری دسترسی پیدا کنیم، به افراد بیشتری می توانیم کمک کنیم، این همان کاری است که ما دوست داریم اینجا انجام دهیم.
اما من برای قسمت امروز فوق العاده هیجان زده هستم. صادقانه بگویم، Ash، احتمالاً این یکی از اپیزودهای مورد علاقه من است که انجام داده ایم. من عاشق Ava Yuergens بودم. من نمیدانم او کدام قسمت بود، اما او بسیار جوانی بود. اما مایک شبیه این است که او مظهر این حرف است؟ مانند این است که "من متوجه می شوم که هر چه سخت تر کار کنم، خوش شانس تر می شوم." نمیدانم دقیقاً چه میگویند، اما نقل قولی در مورد افرادی که سخت کار میکنند، خوش شانستر هستند. و مایک مظهر این اتفاق است. او پول خصوصی پیدا کرده است، او شرکای خود را پیدا کرده است، همه به این دلیل است که او در زمان مناسب در مکان مناسب قرار گرفته است، اما همه اینها به این دلیل است که او چقدر تلاش می کند تا این اتفاق بیفتد.
اشلی:
من فکر می کنم چیزی که از آن فهمیدم این بود که همه اینها در سناریوهایی بودند که او در آن کار می کرد. اینطور نبود، «اوه، ما عاشق ملاقات هستیم. ما رویدادهای شبکه را نیز دوست داریم.» اینها عالی هستند و شما از این طریق ارتباط برقرار خواهید کرد. اما این هیچ یک از آن سناریوها نبود. وقتی این اتفاقات رخ داد، تمام این او بود که اقدامی انجام می داد و روی تجارت خود کار می کرد. بنابراین فکر میکنم گوش دادن به آن چیزها نیز واقعاً عالی است. و قسمت آوا قسمت 271 بود. پس اگر بچه ها آن را از دست دادید، می توانید برگردید.
بنابراین قبل از اینکه مایک را معرفی کنیم، فقط میخواهم به این نکته نیز اشاره کنم که یکی از چیزهای مهم در مورد این قسمت، پول خصوصی و OPM است، استفاده از پول دیگران و اینکه چگونه مایک ناخواسته از کسی خواست تا به او پیشنهاد بدهند تا وردار خصوصی او باشد. پس به کارهایی که او برای ارزش بخشیدن به این شخص انجام داده است، بدون اینکه حتی فکر کنید که این شخص در نهایت به او پول می دهد، گوش دهید.
خب، مایک، اجازه دهید به شما استقبال رسمی از نمایش بدهیم.
تونی:
آره به پادکست تازه کار املاک خوش آمدید برادر.
مایک:
خیلی ممنونم. من واقعاً افتخار دارم
اشلی:
خوب، ما خیلی خوشحالیم که شما را اینجا داریم. می توانید کمی از پیشینه خود و اینکه کی هستید برای ما بگویید؟
مایک:
من اهل کلیتون، کارولینای شمالی، شهر کوچکی خارج از رالی هستم. من اخیراً به Myrtle Beach، کارولینای جنوبی منتقل شدم. من سفر سرمایه گذاری خود را در سال 2020 آغاز کردم.
تونی:
زمان بسیار خوبی برای شروع است.
اشلی:
آره و چه چیزی باعث شد بعد از آن شروع کنید؟ آن لحظه برای شما چه اتفاقی افتاد؟
مایک:
من مطمئن نیستم که این یک تجلیل بود یا به نوعی شبیه به صحبت کردن با عیسی مسیح بود، اما به آن چهارراه برخورد کردم، جایی که گفتم: "خوب، می توانم به این مسیری که رفته ام ادامه دهم و من من همان نتایج را میگیرم یا میتوانم بازی را تغییر دهم و ببینم میتوانم زندگیام را بهتر کنم.» من کسی نبودم که در امور مالی علاقه زیادی داشته باشم. صادقانه بگویم که من یک مرد روز به روز بودم، مثل چک دستمزد به دستمزد، در نهایت متوجه خواهم شد. و سپس سال 2020 اتفاق افتاد.
فکر میکنم میتوانم بسیاری از آن را به یکی از دوستان خوبم، کالب کندی، اعتبار بخشم. او اولین کسی بود که با او صحبت مالی داشتم. او صرفه جویی را جالب جلوه داد. به جای بیرون رفتن و آخر هفته ها و چیزهای دیگر، او می گوید: "مایک، نه." او به من نشان داد، فکر می کنم این حساب رابینهود او بود، و مقدار بسیار قابل توجهی پول در آن وجود داشت. در آن زمان میدانستم که تقریباً همان پولی در سال به دست میآوریم و حساب من هیچ شباهتی به حساب او نداشت. بنابراین من اینطور گفتم: "مرد، چطور این کار را انجام دادی؟" او می گوید: «من ارزان هستم. من پول خرج نمی کنم.»
تونی:
آره مایک، من آن داستان را دوست دارم زیرا تو گفتی که او مقتصد بودن را جالب جلوه داده است. و این یک تضاد با چیزی است که جامعه به نوعی ترویج می کند. من و یکی از دوستان آن روز با هم صحبت میکردیم، و به نظر میرسد افراد زیادی در شبکههای اجتماعی هستند که این تعداد فالوور دارند. دلیل بزرگی فالوورهای آنها این است که آنها مقدار زیادی پول نقد ارسال می کنند و "من این را گرفتم و آن را گرفتم" و این فقط شخصیت من نیست. من چنین آدم پر زرق و برقی نیستم، اما این چیزی است که بسیاری از مردم به هر دلیلی به سمت آن کشیده شدند.
اما من فکر می کنم اگر همه ما بتوانیم کار بهتری برای عادی سازی صرفه جویی و تبدیل آن به چیز جالب انجام دهیم، و دقیقاً همان چیزی که شما گفتید در جایی که لزوماً ماشینی که او رانندگی می کرد نبود. لزوماً او آخر هفته ها بیرون رفتن نبود، همه این چیزهای دیوانه کننده. چیزی که واقعاً بیش از همه شما را در مورد او تحت تأثیر قرار داد، حساب رابینهود او بود. و تصور کنید که اگر همه ما مجبور باشیم در حالی که دارایی خالص یا شماره حساب رابینهودمان بالای سرمان شناور است راه برویم و مردم آن را بر خلاف لباسهایی که میپوشیم یا ماشینهایی که رانندگی میکنیم یا محلههایی که در آن زندگی میکنیم ببینند.
مایک:
100% منظورم این است که این یک تغییر برای من بود زیرا من یکی از آن افراد بودم. من سوار بی ام و شدم. این به معنای واقعی کلمه چک دستمزد به چک بود. هرگز به بازنشستگی خود فکر نکردم. من هرگز به این فکر نکردم که «هی، اگر بچه داشته باشم، ماهیانه 2,000، 3,000، 4,000 دلار هزینه خواهد داشت. من ماهیانه 2,000، 3,000، 4,000 دلار پس انداز نمی کنم. پس من چه کار خواهم کرد؟» و به این ترتیب در فوریه 2020 بود، من اینگونه گفتم، "خب، من ارزان خواهم بود." و من تا آنجا که ممکن بود صورتحساب ها را حذف کردم. شروع کردم به ردیابی هر پنی که خرج کردم.
اشلی:
چگونه آن میکروفون را دنبال می کردید؟ آیا از اکسل، برنامه یا چیزی شبیه به آن استفاده می کردید؟
مایک:
روش خوب قدیمی، قلم و کاغذ.
اشلی:
آره؟
تونی:
به هیچ وجه.
مایک:
بله قربان. بله الان کتاب دارم بنابراین من به معنای واقعی کلمه شروع کردم به نوشتن همه چیزهایی که خرج کردم. هر ماه سعی میکردم آن را بهبود بخشم، «باشه. اینقدر خرج بنزین کردم اینقدر خرج غذا کردم بیایید ببینم آیا می توانم کمی از این کار را حذف کنم.» و در آن زمان، من هنوز بدنسازی می کردم، بنابراین غذای من بسیار ابتدایی بود. بنابراین من میرفتم و سعی میکردم ارزانترین مرغ را پیدا کنم، سعی کردم ارزانترین برنج را پیدا کنم، آن را به صورت عمده میخریدم. کیسه های 20، 40 پوندی برنج. سبزی ها رو بریدم من میگفتم: «مرد، من فقط به پروتئین، کربوهیدرات و چربی نیاز دارم. متأسفم، سبزها دیگر کار نمی کنند» و فقط آن را تا حد امکان ارزان کردم و شروع به پرداخت بدهی کردم، زیرا مقداری بدهی کارت اعتباری داشتم.
من آن ماشین را داشتم که در نهایت آن را فروختم، وقتی اقتصاد دیوانه شد و ارزش خودروهای دست دوم بالا رفت، از شر آن خلاص شدم. من مجبور نبودم چیزی بپردازم تا از آن خارج شوم، زیرا در آن زمان، فکر می کنم 26,000، 27,000 بدهی ماشینی داشتم، که بود، حالا به گذشته نگاه می کنم، می گویم: "عیسی، مایک، اگر فقط اگر پولی را که در آن زمان خرج می کردی، هرگز در زندگی خود مجبور نمی شدی یک روز کار کنی.»
بنابراین در فوریه بود. من مالک نبودم... هرگز به خرید خانه هم فکر نکرده بودم. هر چقدر هم که این بد به نظر می رسد، فکر نمی کردم هرگز بتوانم این کار را انجام دهم، زیرا به اعتبار خود ادامه ندادم. قبلاً از این همه خجالت می کشیدم. اما اکنون به گذشته نگاه میکنم و به آن افتخار میکنم زیرا مرا به جایی که امروز هستم رساند.
تونی:
و مایک، خیلی سریع. من فکر نمی کنم شما هرگز نباید از این خجالت بکشید، درست است؟ مثل این است که هر فردی پیشینه ای دارد. هیچ یک از ما بدون آن پیشینه، آن چیزی که امروز هستیم، نخواهیم بود. بنابراین اگر به خاطر تصمیماتی که گرفتید و اشتباهاتی که احساس میکنید اگر این اشتباهات اتفاق نمیافتند نبود، در حال حاضر در این پادکست با ما در حال انجام این گفتگو نبودید. بنابراین فکر میکنم همیشه درسی برای آموختن وجود دارد. اما قبل از اینکه به حرکت ادامه دهیم فقط یک چیز را می خواهم بپرسم. بنابراین شما برای کاهش شدید هزینه های ماهانه خود به این سفر رفتید. لازم نیست اعداد دقیق را به ما بگویید، اما آیا توانستید آن را به نصف برسانید؟ آیا این کاهش 25 درصدی بود؟ چقدر توانستید هزینه های خود را در آن بازه زمانی کاهش دهید؟
مایک:
احتمالاً کمی بیش از 2,500 دلار در ماه.
تونی:
وای.
مایک:
بله، این چیزی است که من توانستم هر ماه پس انداز کنم. بنابراین ماهیانه 2,500 دلار آن را کاهش دادم.
تونی:
بگذارید یک سوال دیگر بپرسم. آش، میخواهم این را از تو بپرسم، و سپس مایک، میتوانیم بعد از آن به سراغت برویم، اما همیشه این بحث در دنیای مالی شخصی وجود دارد. یکی مانند گرانت کاردون را می شنوید که می گوید: "نگران پس انداز پول نباشید، فقط نگران افزایش درآمد خود باشید." و سپس افرادی مانند دیو رمزی در طرف مقابل و طیفی وجود دارند که می گویند: «هر روز آن قهوه 5 دلاری را نخرید». کجا می افتی، آش؟ به نظر شما تعادل مناسب بین این دو افراطی کجاست؟
اشلی:
فکر میکنم این طرز فکر برای آن قهوه 5 دلاری بیشتر است. این قهوه 5 دلاری نیست که باعث می شود پول پس انداز کنید و ثروت بسازید و آزادی مالی داشته باشید یا بدهی را بپردازید. این تاثیر زیادی روی بدهی شما نخواهد داشت. اما این طرز فکری است که شما مایل به صرفه جویی هستید، می خواهید چیزهایی را رها کنید، و کنار گذاشتن آن قهوه 5 دلاری باعث می شود متوجه چیزهای دیگری شوید که می توانید برای پس انداز پول از آنها صرف نظر کنید.
و تا آنجا که بخش درآمد شما منفجر می شود، زمانی که من بدهی شخصی خود را پرداخت می کردم که اساساً وام های دانشجویی و تجهیزات کشاورزی و یک خط اعتباری برای خانه ام بود، کاری که ما انجام دادیم این بود که در املاک اجاره ای سرمایه گذاری کردیم و از آن استفاده کردیم. جریان نقدی. و برای سالها، جریان نقدی من صرفاً برای بازپرداخت آن صرف میشد، و من هرگز پولی از املاک اجارهای برداشت نکردم. بنابراین من فکر می کنم که بحث بزرگ دیگری وجود دارد که "آیا ابتدا بدهی خود را پرداخت می کنید و سپس سرمایه گذاری می کنید؟ یا همزمان سرمایه گذاری می کنید؟ چطور کار میکند؟" بنابراین فکر میکنم برای هر فردی بسیار متفاوت است، اما این چیزی است که برای من کارساز بود، استفاده از پول دیگران برای خرید ملک و استفاده از جریان نقدی برای پرداخت بدهی.
تونی:
مایک، برای تو چطور؟ شما برای کاهش هزینه های خود به این سفر رادیکال رفتید. آیا شما هم روی... تمرکز کردید، یعنی واضح است که این کار را کردید، درست است؟ به همین دلیل است که در پادکست هستید. اما چگونه توانستید از پس انداز همه چیز به این مرحله تبدیل شوید که آن را به درآمد خود اضافه کنید؟
مایک:
خوب، می دانستم املاک و مستغلات راه خروج است. تقریباً در آن زمان بود ... در واقع، به پایان سال نرسیده بود، زیرا در فوریه هدفی را تعیین کردم، گفتم: "تا پایان امسال، من می خواهم خانه بخرم." بنابراین من بدهیها را حذف میکردم، امتیاز اعتباریام را بهبود میدادم، پول پسانداز میکردم. من تمام آن کارت های اعتباری را پرداخت کردم، یک هزار بدهی را پرداخت کردم. و 30 دسامبر 2020 زمانی است که اولین خانه ام را بستم. من اولین بار از وام صاحب خانه استفاده کردم. بنابراین 0٪ کاهش، فقط هزینه های بسته شدن پرداخت شده است. و من قبلاً این طرز فکر را داشتم که "خوب، با این ملک چه کار کنم تا پول در بیاورم؟" من در مورد خانه ها شنیده بودم. من دوستانی دارم که املاک و چیزهای اجاره ای داشتند، اما من هنوز شروع به کندوکاو در آن نکرده بودم.
اما خانه در سال 1998 ساخته شد. قدیمی بود. بنابراین من اینگونه گفتم: "ببین، من می دانم که می توانم مقداری به این موضوع اضافه کنم. من میتوانم کفهای جدید، رنگهای جدید، همهچیز جدید را انجام دهم، و این باعث میشود ارزش ملک بیشتری داشته باشد.» و محله ای که در آن قرار دارد بی عیب و نقص است. محله زمین گلف. وقتی بزرگ شدم اسمش را گذاشتم محله بچه پولدارها. بنابراین من به این افتخار می کردم. می دانستم که بعد از آن قرار است کاری با آن انجام دهم، اما در طول این فرآیند بود که شروع به یادگیری در مورد املاک و مستغلات کردم. وقتی در آن خانه را می بستم، به طور تصادفی به BiggerPockets برخوردم و می گفتم: "اوه، آزادی مالی." از آنجا که من شروع به پس انداز کردن پول و همه چیز، پرداخت بدهی کردم، اما قبلاً اصطلاح آزادی مالی را نشنیده بودم و فکر اینکه چیز دیگری برای قبوض من بپردازد، فقط طنین انداز شد. گفتم: "باشه." من هر ذره ای از انرژی را که در بدنسازی صرف می کردم مصرف کردم و آن را روی املاک و مستغلات متمرکز کردم.
کامل بود... «خب، بعدا می بینمت. من الان این مسیر را می روم.» چون من از آن دستهای هستم که اگر چیزی را دوست دارم، میخواهم تا آنجا که میتوانم درباره آن چیز یاد بگیرم. من فقط در مورد آن وسواس دارم. من تازه شروع کردم به یادگیری خیلی زیاد و من همان موقع می دانستم، "باشه، این کاری است که می خواهم انجام دهم. من اینگونه می خواهم به آن مکان در زندگی برسم. من می خواهم ملک بخرم.» بنابراین سال 2020 در 30 دسامبر خانه من بسته شد. 2021 شروع می شود، و در آن زمان بود که من هنوز چیزهای زیادی در مورد املاک و مستغلات نمی دانستم. من از پول خصوصی خبر نداشتم من هنوز نمیدانستم چگونه معاملات را تنظیم کنم، امور مالی خلاقانه، عمدهفروشی و هر یک از این موارد را انجام دهم. بنابراین در آن زمان بود که من چنین گفتم: "خوب، چگونه می توانم پول بیشتری پس انداز کنم؟" و من به طور تصادفی با دستگاه های فروش خودکار برخورد کردم. من به کلاس های مختلف دارایی نگاه می کردم. من به دستگاه های خودپرداز، دستگاه های فروش خودکار، کسب و کارهای آنلاین نگاه کردم. ماشینهای فروش خودکار به دلیل برگشت پول نقد متوقف شدند.
من با یک پسر آشنا شدم. بنابراین من اولین مکان خود را در یک نمایندگی خودرو از یکی از دوستانم خریدم. حدود 300، 400 دلار در ماه درآمد داشت و من 4,200 دلار برای آن پرداخت کردم. بنابراین حدود 10 درصد بازده پول شما. بنابراین من این کار را برای سه ماه یا بیشتر انجام خواهم داد. اما این ماشینها واقعا قدیمی بودند و نمیتوانستند از کارتخوانهای کارت اعتباری استفاده کنند. بنابراین من آنها را ورق زدم و در نهایت آن مکان را به قیمت 5,000 دلار فروختم. آن 5,000 را گرفتم، گفتم: "باشه، من می خواهم چند دستگاه دیگر بخرم، اما ارزان تر." و بنابراین من در نهایت با این مرد آشنا شدم، مرد مسنتری که در شهر زندگی میکرد، و این کاری بود که او تمام وقت انجام میداد. او در آن زمان 110 دستگاه داشت. او از آن پول واقعاً خوبی به دست می آورد. و او می گوید: "مایک، من یک مکان دارم که روزانه 800 دلار هزینه دارد."
تونی:
چه؟
اشلی:
وای.
مایک:
و من اینطور گفتم: «چی؟ 800 دلار در روز برای یک دستگاه خودکار. بنابراین من این تنظیمات را بررسی می کنم. این باور نکردنی بود. او مزرعهای پیدا کرد که 15 مایل از هر چیزی فاصله داشت، هیچ پمپ بنزینی، چیزی شبیه به آن. بنابراین، تمام دستهای مزرعهای که برای کار در مزرعه به آنجا فرستاده میشدند، از ماشینهای خودکار زندگی میکردند. من فکر می کنم او شش یا هفت نفر بیرون بود.
اشلی:
وای خیلی جالبه بله، من به ماشین های فروش فکر کرده ام. شما می بینید که مردم در مورد آنها در شبکه های اجتماعی پست می کنند. ممکن است برای بچههایم درگیر شدن با آن چیز خوبی باشد، اما چیزی که من همیشه با آن مشکل داشتهام یافتن مکان ماشین فروش است. بنابراین من عاشق این استراتژی هستم که شما اولین ملک خود را دارید و سپس به دنبال راه های دیگری برای تکمیل درآمد خود هستید. آیا در این زمان کار می کردید و W2 داشتید؟ غیر از بدنسازی چه کار میکردی>
مایک:
بله خانم. تمام وقت کار می کردم. بنابراین من از سال 2014 در صنعت داروسازی بودم. من یک محقق کیفیت بودم، اما اساساً این یک سوارکار فنی ستوده است. وقتی آنها هر گونه مشکل سیستمی یا مشکل محصول داشتند، من باید به FDA توجیه می کردم که استانداردهایمان را داریم، SOP های ما خوب هستند و به هیچ وجه روی محصول تأثیر نمی گذارد. بنابراین من از سال 2014 این کار را انجام داده ام. و سپس، بله، علاوه بر آن، من نیز مربی کشتی بودم. بنابراین من سرمایهگذاری میکردم، مربیگری میکردم، بدنسازی میکردم و همه این کارها را به یکباره انجام میدادم.
اشلی:
اجازه دهید این سوال را از شما بپرسم زیرا این از روی کنجکاوی من است، زیرا فکر می کنم گاهی اوقات مردم برای ایجاد این ارتباط تلاش می کنند. بنابراین میخواهم از شما بپرسم، آیا مهارتهایی وجود دارد که از شغل W2 خود به دست آوردهاید که به املاک و مستغلات تبدیل شده است، که فکر میکنید به این دلیل... کلمهای که به ذهنم رسید SOPs بود. که واقعاً می تواند به شما در تجارت املاک و مستغلات شما کمک کند، ایجاد آن رویه های عملیاتی استاندارد، ساختن آن سیستم ها و فرآیندها است. همین کار را انجام دادید یا چیزهای دیگری از شغل داروسازی خود را انجام دادید، که فکر نمیکنید ربطی به املاک و مستغلات داشته باشد، اگر برخی چیزها، برخی وظایف که انجام میدادید یا مهارتهایی که آموخته بودید وجود داشت که به شما کمک میکرد. کسب و کار املاک؟
مایک:
اوه، 100٪. علاوه بر رویههای عملیاتی استاندارد، فکر میکنم این روشی بود که من مجبور بودم در طول پیشنویسهایم بنویسم و صحبت کنم که به نحوه صحبت من با مردم مانند فروشندهها در هنگام تلاش برای خرید ملک منتقل شد. و سپس من سیستم می کنم که چگونه به دنبال این ویژگی ها می روم. و ساختار، من فکر می کنم ساختار همه آن، من ذهنیت بسیار با کیفیتی دارم. بنابراین کسب و کار من به این شکل اداره می شود. من می خواهم بتوانم بهترین ها را ارائه دهم. و بعد داروسازی، شما باید همین کار را انجام دهید. شما باید ارائه دهید... همه چیز باید یکسان باشد. بنابراین سعی میکنم آن را با کسبوکارم تقلید کنم. بنابراین خیلی خوب منتقل شد.
اشلی:
من میخواهم همه اکنون گوش کنند که شاید فکر میکنند کارشان انجام هر کاری به هیچ دلیلی به املاک و مستغلات تبدیل نمیشود، به عنوان مثال به مایک نگاه کنید. او شغل داروسازی خود را آغاز کرد و از آن برای املاک و مستغلات خود مهارت هایی کسب کرده است. پس فقط بعد از این قسمت وقت بگذارید و شاید سه کاری را که اکنون در کار روزانه خود انجام می دهید و می تواند به شما در سرمایه گذاری در املاک و مستغلات کمک کند، یادداشت کنید. یکی از آن چیزها حتی ممکن است این باشد که فقط یک W2 است که می تواند به شما کمک کند اولین وام، اولین وام مسکن را دریافت کنید. بنابراین مایک، شما اشاره کرده بودید که برای اولین بار وام خرید خانه را دریافت کرده اید. ممکن است کمی در مورد آن صحبت کنید؟ ما در مورد وام FHA زیاد می شنویم که سه و نیم درصد کاهش یافته است. چه تفاوتی در مورد وام شما وجود داشت که 0% کاهش دادید؟
مایک:
0% کاهش داشت، و آنها فقط پیشنهاد دادند... من فکر میکنم باید به یک شاهزاده یا بیمه وام مسکن پرداخت میکردید. بنابراین هر ماه مانند 80، 90 دلار اضافی در ماه است. اما اگر بتوانید آن را مقایسه کنید، بله، درازمدت ممکن است کمی گرانتر باشد، اما به جای کاهش آن سه و نیم درصد یا 10 یا 20 درصد برای یک وام معمولی، باعث صرفهجویی در سرمایه شد. جلو و من از هر چیزی که باقی مانده بود برای خرید ماشین های خودکار استفاده کردم تا سرمایه بیشتری ایجاد کنم.
تونی:
بله، مایک، شما کار بسیار خوبی انجام دادید، و این همان چیزی است که ما در مورد آن صحبت می کنیم، به نوعی از هر دو طرف به آن حمله می کنید، جایی که بعد از این نوع سفر کاهش بدهی رفتید تا پول بیشتری را پایین بیاورید و پس انداز کنید. ، اما سپس روی «خوب، چگونه می توانم درآمد بیشتری ایجاد کنم؟» تمرکز می کنید. بنابراین شما اولین ملک را دریافت کردید، با مبلغ نسبتاً کمی وارد آن شدید، سپس وارد تجارت ماشین های فروش خودکار می شوید. بنابراین، برای شفافیت، مایک، اولین ملک، از آنجایی که مالک آن بود، آیا توانستید از آن ملک درآمد کسب کنید یا آن ملک فقط به عنوان محل سکونت اصلی شما بود؟
مایک:
این محل اقامت اولیه من بود. به این فکر کرده بودم که خانه را هک کنم و آن را اجاره کنم، اما میگفتم: «نمیدانم». من پول نسبتا معقولی در می آوردم. در آن زمان من در یک رابطه بودم، بنابراین او نیز در آنجا زندگی می کرد و ما هم اتاقی نمی خواستیم.
تونی:
بله، نه، کاملاً درک می کنم. آره، من هم زن و بچه دارم. نمی دانم هم اتاقی می خواهم یا نه. بنابراین در چه مرحله ای گفتید، "خوب، بیایید اولین ملک سرمایه گذاری را بگیریم" و آن سفر چگونه بود؟
مایک:
بنابراین سال 2021 اساساً سال تحصیلی من بود. نمیدانم، شاید کمی فلج تحلیل داشتم، اما میخواستم تا آنجا که ممکن است یاد بگیرم. و میدانستم که وارد آن شدم، میخواستم مربی استخدام کنم که پولش را خرج کنم تا کسی را پیدا کنم که در این بازی حضور دارد و به نوعی زیر بال او قرار بگیرم و تا آنجا که ممکن است یاد بگیرم تا به نتیجه نرسم. هزار اشتباه و داشتم پادکست رو نگاه میکردم 45 دقیقه رانندگی برای من یک طرفه بود. بنابراین صبحها پادکست BiggerPockets را تماشا میکردم، و سپس به طور تصادفی به پادکست تازهکار برخورد کردم و زندگی من را به کلی تغییر داد. بنابراین یک ساعت و نیم بود که من یک روز را صرف آموزش خودم می کردم.
یکی از پادکست ها، مردی به نام پیس موربی در آنجا بود و با من صحبت کرد. همان موقع می دانستم که می خواهم او را به عنوان مربی استخدام کنم و وارد برنامه مربیگری او شوم و این کار را هم کردم. بنابراین در 14 نوامبر بود که من پادکست را شنیدم زیرا آن روز صبح به آن گوش دادم. آن روز بعدازظهر تمام مسیر خانه را گوش دادم. و دو روز بعد به انجمن SubTo او ملحق شدم. این واقعاً تحصیلات من را افزایش داد. از همه چیزهایی که در آنجا یاد گرفتم به مهارت هایم اطمینان داشتم. پس نوامبر 2021 بود. خب، آوریل. بنابراین در آن نقطه شروع به گفتن به مردم کردم: "خوب، من وارد بازی املاک و مستغلات می شوم." من در آن زمان مجوز املاک و مستغلات خود را گرفتم زیرا فکر می کردم که این به من کمک می کند سرمایه گذاری ها و چیزهای دیگر را پیدا کنم، که یک بازی کاملاً متفاوت است که اکنون متوجه شده ام.
من تازه شروع به گفتگو کردم. همه کسانی را که می شناختم املاک اجاره ای داشتند، منفجرشان می کردم. "خوب، چطور این را پیدا کردی؟ چگونه تامین مالی کردید؟ چگونه معاملات خارج از بازار را پیدا می کنید؟ چگونه می توان گفت که چقدر حقوق صاحبان سهام در ملک وجود دارد؟ ARV چیست؟ کامپ چیست؟» من سعی می کنم در صحبت با این افرادی که قبلاً این کار را کرده اند، تا آنجا که ممکن است یاد بگیرم.
فکر کنم 15 آوریل بود. 16 آوریل، یک متن دریافت می کنم. این از دوست من ست براون است، "هی، این را بررسی کن" با یک آدرس. و من به آن نگاه می کنم و یک دوبلکس کوچک است که در دهه 1960 ساخته شده است. گفتم: "خوب، چه خبر؟" او می گوید: "فکر می کنم این خانم ممکن است بفروشد." گفتم: "خوب، از او بپرس که آیا می توانم با او تماس بگیرم." آن روز چهارشنبه بود. گوشی را برداشت، به او زنگ زد، گفت حاضر است بفروشد. گفتم: «باشه، جمعه، من میروم ملک را بررسی کنم. اگر شکل نامناسبی دارد، دوست دارم از شما بخرم. میتوانیم درباره قیمت بحث کنیم.» او می گوید: "آره، خوب است." بنابراین آن جمعه به لکسینگتون رانندگی کردم. حدود دو ساعت با محل زندگی من فاصله دارد و اولین ملکم را برداشتم.
تونی:
بنابراین مایک، ما باید اینجا مکث کنیم، مرد، زیرا چیزهای خوبی وجود دارد که باید به آنها شیرجه بزنیم. بنابراین اول، من حتی نمیدانم متوجه این موضوع شدهاید یا نه، اما یکی از چیزهایی که گفتید واقعاً برای من جالب بود این است که شروع به گفتن به همه اطرافیان خود کردید که یک سرمایهگذار املاک و مستغلات هستید. شما هنوز هیچ معامله ای نداشتید، درست است؟ شما در هیچ چیز بسته نشده بودید، اما شروع به شناسایی به عنوان یک سرمایه گذار املاک و مستغلات کردید. من فکر میکنم تغییر ذهنی یکی از مهمترین چیزهایی است که مخاطبان تازهکار ما میتوانند به نوعی از آنچه شما گفتید حذف کنند، این است که تا زمانی که این طرز فکر را اتخاذ نکنید، تا زمانی که هویت سرمایهگذار املاک را اتخاذ نکنید، سخت است. واقعاً پا در آن کفش ها بگذارم. و ببین، مایک، به محض اینکه این تغییر ذهنی را انجام دادی و گفتی: "خیلی خب، من یک سرمایه گذار املاک هستم"، حالا دوستانت را به تو رسانده ای که "اوه صبر کن، مایک به دنبال معاملات. بگذارید این را با مایک به اشتراک بگذارم.» این یک تعامل کوچک به اولین معامله شما منجر می شود.
بنابراین، اگر یک توصیه برای مخاطبان تازه کار ما وجود دارد، حتی اگر اولین معامله را ندارید، با همه کسانی که می شناسید در میان بگذارید که اکنون یک سرمایه گذار املاک هستید، که به دنبال معاملات هستید، به دنبال سرمایه گذاری زیرا شما هرگز نمی دانید که آنها ممکن است چه کسانی را بشناسند و نمی دانید افرادی که آنها می شناسند چه کسانی را می شناسند. بنابراین این جامعه بزرگ وجود دارد که در نهایت خود را به آن گره میزنید. پس در مورد اولین معامله به ما بگو، مایک. من نمی خواهم از کنار این موضوع بگذرم. آیا توانستید از تأمین مالی خلاقانه برای تضمین آن معامله استفاده کنید؟ چیز دیگری بود؟ با ما درمورد نحوه تأمین مالی و تنظیم آن معامله با ما همراه باشید.
مایک:
بنابراین من بسیار خوش شانس بودم زیرا این یک مسابقه خانگی بود. من در حال صحبت از مارک مک گوایر در سال 1998 هستم. بیرون از پارک، باشه؟ پس من برم با خانم صحبت کنم. فوق العاده شیرین بود عالی بود من به تعقیب و گریز افتادم، گفتم: «خانم، برای این ملک چقدر می خواهید؟ به نظر شما قیمت منصفانه برای این ملک چقدر است؟» او می گوید: "مایک، من 60,000 می گیرم." او 30,000 سال پیش برای آن 20 پرداخت کرد.
اما من حدس می زنم ما باید برای یک ثانیه عقب نشینی کنیم. دلیل اینکه او به من زنگ زد، دوستم ست که شریک تجاری من در آن معامله است، او برای شرکتی کار می کند که آنها به آنجا می روند و پایه ها، فضاهای خزنده و پایه ها را تعمیر می کنند. بنابراین او آنجا بود که به او یک نقل قول در مورد اینکه چه مقدار هزینه برای تهیه فونداسیون دارد، می داد، زیرا کمی افت کرده بود، به مقدار قابل توجهی کار نیاز داشت. و او میگوید: "من برای آن پول ندارم." و او میگوید: «خب، من کسی را میشناسم که ممکن است این را همینطور که هست بخرد.» و متن را برای من می فرستد، از آنجا می رویم. بنابراین من آن را تحت قرارداد به مبلغ 65,000 دریافت کردم زیرا حق ارتفاق در حق ملکی که او نیز مالک آن بود خریداری کردم.
ما 17,000 دلار به بنیاد گذاشتیم که توانستیم بیش از یک سال آن را تامین کنیم زیرا او برای شرکت کار می کرد. بنابراین ما مجبور نبودیم با آن از جیب خود بیرون بیاییم. ما همچنین 5,200 دلار را برای به روز رسانی در یکی از واحدها قرار دادیم. رنگ آمیزی آن، تعمیر برخی از چیزهای جزئی در آنجا. ما آن را 50/50 تقسیم کردیم. همه چیز در این ملک را 50/50 تقسیم کردیم. و سپس به دنبال یافتن پول برای پرداخت آن رفتم زیرا می خواستم یک BRRRR در ملک انجام دهم.
بنابراین من با همه صحبت می کردم که من یک سرمایه گذار املاک هستم، حتی اگر معامله ای انجام نداده بودم، پدر یکی از دوستانم یک روز با من تماس گرفت. او فوق العاده موفق است او اکنون یک مربی برای من است. فوق العاده موفق صاحب، من فکر می کنم او درست در 30 در است. بنابراین او همان مردی است که من می بینم که می خواهم از او تقلید کنم. او یک روز شنبه به من زنگ زد، "هی، مایک، من را در این کافی شاپ ملاقات کن." گفتم: "بله قربان." من ظاهر می شوم و او می گوید: "ببین، ببین مرد، من دیدم که تو چه کار می کردی." او می گوید: "من به شما 100,000 دلار وام می دهم." او می گوید، "شما 6٪ به من پول می دهید و از آن برای شروع استفاده می کنید." پس عالی بود این یک تغییر بازی برای من بود.
اشلی:
آیا این یک معامله دست دادن بود؟ آیا شما واقعاً یک قرارداد وام یا چیزی شبیه به آن تنظیم کرده اید؟ شاید به ما بینشی از گفتگوی صحبت در مورد انجام وام دهی بدهید؟ آیا شرایط خاصی برای او وجود داشت یا این ساده ترین کاری بود که تا به حال انجام داده اید؟
مایک:
نه، واقعا آسان بود. او قبلاً برای آن مدارک تهیه کرده بود. بنابراین او 6 درصد از آن را می خواست. و بعد فقط، فکر میکنم او را در جایگاه اول اسکناس قرار دادم تا اگر اتفاقی افتاد و نتوانستم پول را بیرون بیاورم، میخواستم از او حمایت کنم زیرا او هم دوست است. او فقط یک وام دهنده خصوصی نبود. اما فوق العاده آسان بود. به نوعی از میدان چپ بیرون آمد و-
تونی:
صبر کن مایک میخواهم کمی بیشتر به شما اعتبار بدهم، زیرا شاید آن مکالمه آسان بود، اما همه چیز تا آن مرحله اینطور نبود، درست است؟ من فقط نمیخواهم مخاطبان تازهکار ما روی این واقعیت گیر کنند و بگویند: «اوه، خب، مایک دوستی داشت که به او 100,000 دلار داد. او خاص است." اما نه، مثل این است که هر کاری که برای رسیدن به آن نقطه انجام دادید، کار سختی است که اکثر مردم حاضر به انجام آن نیستند، درست است؟ این شخص شما را دید که برای کاهش مخارج خود به شدت مشغول هستید. این شخص شما را در حال تلاش برای ایجاد روابط دید. این شخص شما را دید که چیز بسیار خوبی پیدا کردید، که کار سختی میطلبد و اعداد و ارقام را بهگونهای محاسبه کنید که یک بازی خانگی باشد. بنابراین چیزهای زیادی وجود دارد، بنابراین نمیخواهم خودتان را در آنجا کوتاه کنید.
مایک:
آره اتفاقات زیادی تا آن زمان نیز افتاد. وقتی داشتم پروانه املاکم را می گرفتم، به او زنگ زدم و گفتم: "هی، اشکالی داری برای ناهار همدیگر را ببینیم؟"
"بله." ملاقات می کنیم. و من اینطور گفتم: "من می خواهم با شما تجارت کنم. به هر طریقی که بتوانم به شما کمک کنم به بازاریابی کمک کنم، آن را انجام خواهم داد. آنچه را که باید به من بیاموزی به من بیاموز. هر معامله ای که از پروانه املاکم می گیرم، تو وام مسکن من هستی.» زیرا این کاری است که او انجام می دهد، وام مسکن. ما در این بین صحبت های زیادی داشتیم. من هم بیرون رفتم و برایش معاملات پیدا کردم. بنابراین من با او قرارداد میبندم، "هی، نظرت در مورد این چیست؟"
«این برای من نیست»، اما پس از آن، چند نفر از آنها کسانی هستند که او میخواست آنها را انتخاب کند. بنابراین برای زندگی او ارزش قائل شدم.
اشلی:
درست همانجا، قبل از اینکه او پول را به شما پیشنهاد دهد، درست است؟ آره؟ بنابراین این یک عنصر کلیدی عالی برای شنوندگان ما است و فقط نشان می دهد که چگونه پیش رفتید و ابتدا ارزش ارائه کردید. این شما نبودید که از او پول بخواهید که به او وام بدهد. با برداشتن این مراحل به آن لحظه رسید که او نزد شما آمد تا به شما پول قرض دهد. من فکر می کنم که ذکر آن بسیار مهم است و فقط یک استراتژی عالی برای ایجاد ارتباط با کسی و واقعی کردن آن است. شما صادقانه می خواستید با فرستادن معاملات، ناله کردن با او و چیزهایی از این دست برای او ارزش قائل شوید. من فکر میکنم این احتمالاً دلیل بزرگی برای این است که چرا او میخواست به شما وام بدهد.
مایک:
موافقم. و او می دانست که من به او احترام زیادی می گذارم. همانطور که گفتم او یک مربی برای من است. او فقط کسی است که من می خواهم شبیه او باشم. هر بار که او را می دیدم از او سوال می پرسیدم: "خوب، چطور این اتفاق می افتد؟ من چطوری این کارو بکنم؟" او فقط چیزهای زیادی به من آموخت. آن روز او واقعاً حرفه املاک و مستغلات من را سر به فلک کشید.
تونی:
آیا این احمقانه نیست که چگونه یک مکالمه می تواند چنین تأثیری داشته باشد و همه چیز را تغییر دهد؟ میخواهم به معامله برگردم، مایک، زیرا... این چیزی است که من واقعاً هرگز به انجام Ash فکر نکردهام، نمیدانم آیا شما فکر کردهاید یا نه، اما شما بچهها این معامله را پیدا کردید زیرا مالک فعلی آن را نداشت. سرمایه، دانش لازم برای حل مسائل پایه را نداشت. و برای آنها راحتتر بود که فقط اموال را واگذار کنند، نه اینکه خودشان این کار را انجام دهند. این مانند خاکستر است، تعجب میکنم اگر تازه کمپینی را راهاندازی کنیم که در آن همه خانههایی را که در سرتاسر آمریکا مشکل بنیاد دارند را جستجو کنیم، چه میشود. فکر میکنید اگر میتوانستیم به فروشنده برویم و بگوییم، «هی، نگران تعمیر فونداسیون نباشید، میتوانیم چند معامله عالی خارج از بازار پیدا کنیم. ما آن را همانطور که هست از شما میخریم.» احتمالاً می توانید از این طریق معاملات خارج از بازار را به دست آورید.
مایک:
اوه، قطعا. ببینید، ما هم مجبور نبودیم قیمت کامل را بپردازیم زیرا او برای شرکت کار می کرد. بنابراین ما آن را در حدود 50٪ از آنچه برای عموم مردم است دریافت کردیم. بنابراین یک تن ما را نجات داد. بنابراین در حال حاضر 17,000 دلار، 65,000 قیمت خرید و سپس 5,000 در موارد جزئی است. بنابراین ARV در آن ملک، 140,000. بنابراین در 70٪، این 98,000 است. من یک BRRRR کامل، BRRRR 100٪ تمیز زدم.
اشلی:
عالی.
مایک:
پس این کاری است که ما انجام دادیم. رفتم و قیمت خرید را از دوست سرمایه گذارم قرض گرفتم. من 6 درصد پیش پرداخت به او دادم. حتی با وجود اینکه 6% سالانه بود، من میگفتم: "نه، من میخواهم این را از قبل داشته باشید."
اشلی:
پس یک سال سود به او پرداخت کردید؟
مایک:
بله خانم. بله
اشلی:
عجب جالبه فکر نمیکنم کسی در مورد آن صحبت کرده باشد تا آن را امنتر یا سودمندتر از گفتن «من پرداختها را به شما انجام میدهم»، این به نوعی است که ما همیشه در مورد چگونگی شیرین کردن معامله با یک معامله صحبت میکنیم. فروشنده برای اینکه آنها را وادار به پذیرش پیشنهاد شما کند، اما این یک استراتژی منحصر به فرد متفاوت با وام دهنده خصوصی نیز است.
تونی:
سود پیش پرداخت بود، مایک، یا امتیازی بود که از قبل پرداخت کردی؟ آیا این جدا از پرداختهای سود جاری شما بود یا در واقع فقط سود بود و گفتید: "اینجا پیش پرداخت است"؟
مایک:
فقط علاقه اینجاست، بله. میخواستم برای او ارزش قائل شوم و نشان دهم: «هی، من اینجا هستم تا تجارت خوب انجام دهم. من می خواهم همه ما برنده شویم." و من الان با همه ی وام دهندگان خصوصی ام اینگونه هستم. من توانستم یک وام دهنده خصوصی را به معنای واقعی کلمه از اسنپ چت خارج کنم. او دوست من بود. من یکی از معاملات را پست کردم و او میگوید: «الان این کار را میکنی؟» من اینطور گفتم: "آره." او می گوید: «مرد، من مقدار زیادی پول نقد دارم که باید سرمایه گذاری کنم. اگر معامله ای دارید به من اطلاع دهید.» دو روز بعد با او تماس گرفتم، "هی، من معامله کردم." او بلافاصله پس از آن یک چک 90,000 دلاری برای من می فرستد.
اشلی:
خودشه. من در حال دانلود اسنپ چت هستم.
تونی:
آره اینجا جایی است که همه وام دهندگان خصوصی در حال معاشرت هستند. من در تمام این مدت روی پلت فرم اشتباهی بوده ام.
مایک:
بله من به او یک معامله خوب دادم.
اشلی:
من اینستاگرام را حذف می کنم. من به اسنپ چت می روم.
مایک:
و من به او مقدار زیادی دادم. من 40 درصد از سود خالص خود را در آن معامله به او دادم.
اشلی:
وای.
مایک:
پس مثل یک دور برگشتی یک ماهه بود. من فکر میکنم او برای یک دوره یک ماهه ۸۵۰۰ دلار یا چیزی شبیه به آن درآمد خواهد داشت. پس کجا می خواهید چیزی را پیدا کنید که به این خوبی پرداخت کند؟
اشلی:
مایک، من می خواهم در مورد توانبخشی صحبت کنم، در مورد انجام توانبخشی در این املاک. اصلا تجربه ساخت و ساز داشتید؟ شاید در مورد کارهایی که برای توانبخشی انجام می دهید با ما صحبت کنید. آیا پیمانکاران عمومی استخدام می کنید؟ آیا از دوستان استفاده می کنید؟ آیا برخی از کارها را خودتان انجام می دهید؟ شما فقط گفتید که یک خانه را در یک ماه تحویل داده اید، این بسیار کارآمد است. بنابراین برخی از کارهایی که برای توانبخشی انجام می دهید چیست؟
مایک:
بستگی به ملک داره بنابراین این تنها موردی بود که ما با آن مشکل پایه داشتیم و به این ترتیب بود که در آنجا وارد شدیم. من در این مسیر اشتباهاتی مرتکب شده ام. من اولین کسی خواهم بود که آن را بگویم.
اشلی:
همه ما هم همینطور، به خصوص در مورد بازپروری ها.
مایک:
خیلی گرونه اشتباهات بسیار گران قیمت من این اشتباه را مرتکب شدم که فقط به خاطر دوست بودن کسی فکر کردم که تجارت خوبی انجام می دهد. من چند GC داشتم که در آن زمان آنها را دوست می دانستم و آنها وارد شدند، کارهای وحشتناکی انجام دادند و این باعث شد من خیلی به عقب برگردم. فکر میکنم اگر میخواهید این کار را انجام دهید، باید روابط دوستانه و تجارت را کاملاً از هم جدا نگه دارید و باید با آنها رفتار کنید... برای من، پیدا کردن GCهای بسیار قابل اعتماد دشوار است. من نمی دانم بازارهای شما چطور است، اما جایی که من هستم این است که دیگر هیچ کس به آن کار افتخار نمی کند. و آنها میتوانند دلار بالا را شارژ کنند و من دلار بالا را پرداخت خواهم کرد. من کار با کیفیت میخوام این طرز فکر من است من میخواهم داراییهایم باورنکردنی به نظر برسند، زیرا هرگز شبیه چیزی نخواهند بود که در آن زندگی نمیکردم. و من از هر کسی که با من کار میکند انتظار دارم ۱۰۰ درصد بدهد من چند موقعیت داشتم که برایم هزینه زیادی داشت. آنها وارد شدند. این کاری است که من هرگز دوباره برای پیمانکاران عمومی انجام نخواهم داد. دو بار از قبل پول دادم و ناپدید شدند.
تونی:
بله، این مایه تاسف است. ما همیشه در مورد این موضوع صحبت می کنیم. مثل این است که کارآفرین درون من می خواهد یک شرکت GC راه اندازی کند که بر سرمایه گذاران املاک و مستغلات تمرکز دارد. به معنای واقعی کلمه، اگر من تنها یکی از مدیران ارشد باشم که هنگام تماس مشتری تلفن را برمیدارم، در حال حاضر جزو 1 درصد برتر از 1 درصد کل شرکتهای پیمانکاری عمومی خواهم بود.
مایک:
آمین.
تونی:
مایک، پس این اولین معامله را گرفتی، به نظر می رسد که با آن خیلی خوب عمل می کنی، درست است؟ شما این اولین معامله شگفت انگیز را با استفاده از سرمایه دیگران دارید. به نظر می رسد اکنون شما در حال ایجاد رابطه با وام دهندگان خصوصی هستید. بنابراین اگر بتوانیم خیلی سریع مکث کنیم، از آن زمان تاکنون چند معامله انجام داده اید؟ شما اقامت اولیه را در سال 2020 انجام دادید، سپس اولین دوبلکس را انجام دادید. چند معامله سرمایه گذاری در کل از آن اولین معامله انجام داده اید؟
مایک:
بنابراین من چهار مالک بودم و در حال حاضر با دو قرارداد دارم. یکی از آنها را قبلاً تعیین کرده ام. من همان روز آن را تعیین کردم. من با 1,236 قرارداد رفتم. این هفته گذشته بود، 1236 در 932 یا 925، من آن را برای 50,000،XNUMX دلار سود واگذار کردم.
اشلی:
این شگفت انگیز است
مایک:
متشکرم.
تونی:
آره پس عمده فروشی شما در حال حاضر نیز پس از آن، مایک. بنابراین شما در حال یافتن معاملات برای خود هستید، اما عمده فروشی می کنید. بنابراین از آن چهار معامله ای که تا کنون انجام داده اید، دو مورد از آنها که می دانم از سرمایه خصوصی برای تامین مالی استفاده کرده اید. دوتای دیگه چی؟ چگونه بودجه آن دو را تامین کردید؟
مایک:
پول خصوصی بله، پس دو نفری که من در حال حاضر تحت قرارداد دارم، ما فقط میخواهیم بچرخیم و BRRRR را برگردانیم. ما فقط میخواهیم آنها را عمدهفروشی کنیم، زیرا بخش خوبی از تغییر مانند آن سود 50,000 دلاری به دست خواهیم آورد. دیگری آنقدرها هم سودآور نیست. فقط 10,000 هست اما ما در حال حاضر سعی می کنیم آن را جمع آوری کنیم، زیرا نمی خواهیم همچنان مجبور باشیم به سمت وام دهندگان خصوصی برویم. ما احساس می کنیم که در شش ماه تا یک سال آینده، ما فقط می خواهیم در حوزه عمده فروشی بمانیم و سپس شاید چند تلنگر انجام دهیم، سپس سال آینده کمی بیشتر به این موضوع بپردازیم زیرا می خواهیم از خانه های مجردی دور شویم. و دوبلکس و چیزهای دیگر. ما می خواهیم وارد کلاس دارایی های ذخیره سازی شویم. من شخصاً میخواهم چند کاندو کنار اقیانوس برای Airbnb برای نمونه کار خود بخرم، اما در حال حاضر فقط به جمع کردن سرمایه میپردازم. هفته گذشته تصمیم گرفتم که تمام وقت سرمایه گذاری کنم، بنابراین W2 خود را ترک کردم.
تونی:
تبریک میگم مرد
مایک:
متشکرم.
تونی:
ما باید مانند زنگ کوچکی باشیم که میتوانیم برای مهمانانمان وقتی کارشان را ترک میکنند به صدا در بیاوریم. شما آن را روی صفحه صدا دریافت کردید؟
اشلی:
من کمانورد کوچکم را دارم. من نمیدانم هیچ کدام از دکمهها چیست، بنابراین این تعجبآور است که چه صدایی ایجاد میکند.
مایک:
[نامفهوم 00:38:29] آن را.
اشلی:
کف زدن. ما میرویم آنجا.
تونی:
ما میرویم آنجا.
مایک:
من طوری رفتار می کنم که خیلی خوشحالم، اما بچه ها، من خیلی می ترسم. این اولین بار از زمانی است که من در سن 16 سالگی در مورد داشتن یک شغل تمام وقت، می دانید؟
تونی:
بله، قطعاً لحظه ترسناکی است، درست است؟ من و اش هر دو این انتقال را در یکی دو سال گذشته پشت سر گذاشتیم. و قطعاً، به نظر من، لحظه ای ترسناک است. اما وقتی متوجه شدید که میتوانید خرج خود و خانوادهتان را با خودتان تأمین کنید... نه با دستان خودتان، بلکه مثل کار خودتان است، تقریباً این حس آرامشبخش است، زیرا اکنون به چیزی وابسته نیستید. شخص دیگری به ارزش شما فکر می کند، درست است؟
مایک:
دقیقا.
تونی:
حالا شما به چیزی که شخص دیگری می خواهد به شما پرداخت کند وابسته نیستید. حد بالایی چیزی که میتوانید به دست آورید دقیقاً بر دوش مایک است، یا بر دوش تونی، یا بر دوش اشلی است و این بر عهده شرکت XYZ نیست که آنها بگویند: «من احساس میکنم مایک ارزش این همه پول را دارد. من احساس می کنم اشلی ارزش این همه پول را دارد." یا، "تونی، تو اینقدر پول بیشتری می گیری." 100% به عهده شماست پس این ترس وجود دارد، مایک. اما رفیق، هنگامی که به نوعی از ترس عبور کردی، تقریباً این احساس رهایی بخش است زیرا متوجه میشوی که کنترل خود را در دست گرفتهای.
مایک:
من نمی توانم صبر کنم. منظورم این است که من هم اخیراً به اینجا به ساحل نقل مکان کردم و این چیزی است که در تمام زندگی ام می خواستم. از بچگی فکر میکردم: "من باید در ساحل زندگی کنم." و سپس در ماه دسامبر چنین گفتم: «میدانی چیست؟ من با یکی از دوستانم صحبت کردم که بسیار موفق بود.» او به من یادآوری میکند که چقدر آدمهای مثبت و نشاطآور هستند، آنهایی که فقط میخواهید همیشه در کنارشان باشید. خوب، ما صحبتی داشتیم و او میگوید: «مایک، میبینم کجا میروی. میدونم تو زندگی بیشتر میخوای باید فرار کنی شما فقط باید به جایی بروید، از نو شروع کنید و فقط روی این زندگی جدید تمرکز کنید." بنابراین در ماه دسامبر من این پرش را انجام دادم و از آن زمان واقعاً باورنکردنی است. من با افراد فوق العاده ای اینجا آشنا شده ام که در دنیای املاک و مستغلات بسیار موفق هستند و چیزهای زیادی به من آموخته اند.
من مثل لوک روتولد هستم که الان از تلفن ها استفاده نمی کنم. آن مرد یک حیوان است، بنابراین من در حال حاضر به شدت او را تعقیب می کنم. این از طرف مردی است که من از تماس سرد با اشتیاق متنفر بودم. در حال حاضر من آن را انفجار چند ساعت در روز فقط رفتن. و از بودن در کنار مردمی است که دیدهام از آنها استفاده میکنند... دوستان خوب من، کوین و لنس اینجا، لنس بیش از صد معامله در سال دارد. بنابراین این چیزی است که من در زندگی خود می خواهم. من این نوع اعداد را می خواهم. این فقط این اعتماد به نفس را ایجاد می کند. وقتی حلقه درستی داشته باشید، آنها به شما کمک می کنند تا این اعتماد را ایجاد کنید.
اشلی:
مایک، میخواهم بپرسم، چه مراحلی را انجام دادی تا تصمیم بگیری که اکنون زمان مناسبی برای ترک شغلت است؟ آیا چیزی وجود دارد که باید برای آن آماده شوید، مانند اولین چیزی که همیشه به آن فکر می کنم بیمه درمانی است. مردم برای بیمه درمانی چه کنند؟ بنابراین می توانید درباره برخی از چیزهایی که باعث شد تصمیم بگیرید اکنون زمان ترک است با ما صحبت کنید؟
مایک:
فکر می کنم آن معامله ای که هفته پیش انجام دادم. به معنای واقعی کلمه یک معامله نه ساعته بود. با قرارداد گرفتم نه ساعت بعد من [نامفهوم 00:41:41] آن را برای 50,000 سود. من میگفتم: «مایک، اگر بتوانید این کار را 40، 50، 60 ساعت در هفته انجام دهید، نمیتوان گفت چقدر میتوانید درآمد داشته باشید.» کاری که انجام دادم را دوست داشتم. من برای چند نفر خوب کار کردم، اما این علاقه من نبود. من فقط نمیخواهم 65 ساله باشم و به گذشته نگاه کنم و بگویم: «ای مرد، ای کاش تعقیب میکردم، هر چه میتوانستم به املاک و مستغلات میدادم، به چیزی که به آن علاقه داشتم.» اما با بیمه درمانی و چیزهای دیگر، اکنون مقدار زیادی پول پس انداز کرده ام. بنابراین من حدس میزنم که باید یک سیاست خوب برای پرش پیدا کنم. واقعا هنوز بهش فکر نکردم
تونی:
حالا شما از آن می ترسید، درست است؟
مایک:
آره، نه
تونی:
مایک، میخواستم ما را به خط درخواست تازهکارمان ببرم، اما قبل از انجام این کار، فقط میخواستم آخرین سؤال را در مورد پول خصوصی بپرسم. حدس میزنم دو سوال اول، امروز چه نوع نرخهایی را به وام دهندگان خصوصی خود ارائه میدهید و آیا با تأثیر تورم و افزایش نرخهای بهره توسط فدرال رزرو، این نرخ تغییر کرده است؟ آیا دیده اید که وام دهندگان خصوصی خود درخواست نرخ های بالاتری داشته باشند؟ و سپس سوال دوم این است که شما معمولا از چه اسنادی برای رسمی کردن آن رابطه استفاده می کنید؟
مایک:
بنابراین ما در واقع یک وکیل داشتیم که چیزی برای وام و تمام پول تهیه کند. یکی از معاملات ما این بود که اصلاً هیچ سند و مدرکی نداشتیم. این فقط یک دست دادن بود. اما من سعی میکنم تا جایی که ممکن است به آنها پول بدهم، زیرا میخواهم اعتماد، وفاداری را ایجاد کنم و اینگونه نشان دهم: «هی، مایک میداند در مورد چه چیزی صحبت میکند. او فقط 15 درصد از پولم را در 60 روز به من بازگرداند. ما کاری انجام می دهیم که شش ماه تضمین می کنیم. بنابراین بسیار خوب، بگویید که ما وام پولی را به مبلغ 10٪ با مبلغ 100,000 دلار یا هر مقدار دیگر دریافت کردیم. ما میگوییم، «حتی اگر این موضوع را در عرض دو تا سه ماه تغییر دهیم، شما برای شش ماه حقوق دریافت میکنید، مهم نیست که چه باشد.» بنابراین برای آنها مفید است. و من واقعاً همه چیز به معامله بستگی دارد. بچه های پول خصوصی من سعی نکرده اند من را سفت کنند یا سعی نکرده اند نرخ ها را بالاتر ببرند. فکر می کنم آنها می بینند که من به آنها پول خوبی خواهم داد.
بنابراین روی این میز غذای کافی برای خوردن همه وجود دارد و من میخواهم مطمئن شوم که از بچههایم مراقبت میشود، زیرا در این صورت اگر به چیزی نیاز داشته باشم از من مراقبت میشود. بنابراین ما در این مورد واقعاً خوش شانس هستیم. ما از طریق یکی دیگر از دوستانمان یک صراف خصوصی گرفتیم. همه اینها به این دلیل بود که شریک تجاری من، جاش کاتن، در یک کافی شاپ در زمان استراحت ناهار خود نشسته بود، خوب؟ این خانم به سمت او می رود و می گوید: "آقا، شما عمده فروش هستید یا سرمایه گذار؟" او می گوید: بله خانم، من هستم. او میگوید: «این خندهدار است زیرا شوهرم هر شب دقیقاً همین کار را میکند. شما بچه ها باید ملاقات کنید.» خب، ما همدیگر را می بینیم و فقط آن را انجام می دهیم. فوقالعاده بود.
تونی:
مایک، داستان تو خیلی دیوانه است، مرد. مثل این است که همه این نوع لحظات پرخطر وجود دارد که به معنای واقعی کلمه محصول جانبی شما بچه ها است که سخت کار می کنید. چه کسی در تعطیلات ناهار خود به تماس سرد می رود؟ این یک نوع بسیار خاص از افراد است که این کار را انجام می دهد، اما این نوع عمل تنها این اثر دومینو را ایجاد می کند. این وحشیانه ترین چیز است، مرد. بنابراین، اگر میخواهم یک چیز وجود داشته باشد که مخاطبان تازه کار از قسمت شما حذف کنند، مایک، این است که اگر به اندازه کافی سخت کار کنید، اتفاقات خوبی رخ میدهد. و تو این را بارها و بارها ثابت کردی، مرد. بنابراین من می خواهم ما را به خط درخواست تازه کار اینجا ببرم. بنابراین برای همه تازهکارهای ما که گوش میکنند، شما بچهها همیشه میتوانید در سؤال خود تلفن کنید، فقط با ما با شماره 888-5-ROOKIE تماس بگیرید. اگر سؤالات شما به اندازه کافی خوب است، ممکن است فقط از آن در نمایش استفاده کنیم. پس مایک، برای سوال امروز آماده ای؟
مایک:
بله قربان.
تونی:
خیلی خوب. بنابراین سوال امروز از اندرو می آید و سوال او این است: «اسم من اندرو است. من از نیوجرسی تماس می گیرم. سوالی که من از همه شما دارم اساساً این است که چگونه موجودیت های خود را متمایز می کنید؟ من با دو شریک کار می کنم و یک نهاد خاص داریم که تقریباً همه چیز را حمل می کند. هنگام سرمایه گذاری پول مردم، وام دهندگان خصوصی یا سرمایه گذاری در املاک خارج از بازار، همه چیز تحت یک نهاد قرار دارد. من می خواهم بدانم آیا شما بچه ها آنها را متمایز می کنید. آیا شما دو نوع موجودیت متفاوت دارید؟ چطور از پس این بر می آیی؟ به امید پاسخ های شما خیلی ممنون که تماس من را پذیرفتید.» بنابراین حدس میزنم فرض اصلی این سوال مایک است، بنابراین شما داراییهایی دارید که در اختیار دارید، بازوی عمدهفروشی خود را دارید، و شراکتهایی دارید. چگونه ساختاری بین نهاد خود، نهادهای شریک خود و سپس فعالیت های مختلف در کسب و کار خود ایجاد می کنید؟
مایک:
من آنها را در LLC های مختلف راه اندازی کردم. هر یک از آنها در یک LLC متفاوت هستند. بنابراین من ملکی را با ست دریافت کردم که در یک LLC است. من کسب و کار واقعی خود را دارم که یک LLC است. و سپس آنچه را که در اختیار داریم به دست آوردم زیرا با جاش، یکی از شرکای تجاری من، و سپس با ست، داراییهایی دارم. بنابراین ما LLC های مختلفی برای آن نیز داریم. من فقط همه چیز را کاملاً جدا می کنم. و سپس با نمونه کارها شخصی خودم که به LLC خودش خواهد رفت.
تونی:
Ash، برای شما هم خیلی شبیه است، درست است؟
اشلی:
آره هر شریک LLC متفاوتی دارد، هر کسب و کار LLC متفاوتی دارد. توسعه در بازتوانی کسب و کار خاص خود را دارد، حتی اگر بر روی املاکی که در یکی از LLC های اجاره ای است کار می کند.
مایک:
این اعداد را راحتتر نگه میدارد.
تونی:
اوه، کاملا. ما تمام درآمد فعال خود را از درآمد غیرفعال خود جدا می کنیم. همه اجاره های ما در یک مجموعه LLC هستند. تمام درآمد فعال ما از تلنگرها و رویدادهایمان و برنامه مربیگری ما و همه کارهای فعال دیگری که انجام می دهیم در یک LLC جداگانه است. بنابراین بله، با چیزهای موجودیت می تواند بسیار دیوانه کننده شود. بنابراین اندرو از نیوجرسی، اگر من یک توصیه به شما داشتم، میروم با یک CPA خوب صحبت میکنم و با یک وکیل خوب در املاک خود صحبت میکنم و به نوعی طرحبندی و تقسیمبندی کسبوکار شما و موارد متفاوت را به آنها میدهم. کارهایی که شما انجام می دهید آنها باید بتوانند به شما کمک کنند تا کارها را در راه درست تنظیم کنید.
اشلی:
و اگر بتوانید، آنها را با همان تماس دریافت خواهم کرد.
تونی:
کاملا.
اشلی:
این بهترین است، بله. باشه. بنابراین مایک، ما به امتحان تازه کار خود می رویم. اولین سوال این است که یک تازه کار باید بعد از گوش دادن به این قسمت چه کاری انجام دهد؟
مایک:
برو بیرون و در موردش صحبت کن آن مکالمات را انجام دهید به دوستان خود بگویید، به خانواده خود بگویید، "من می خواهم وارد این کار شوم، می خواهم یک سرمایه گذار املاک و مستغلات شوم." و بعد چیز بعدی استخدام مربی است. در زمان خود صرفه جویی کنید و یک مربی استخدام کنید. همیشه کسی وجود خواهد داشت که در هر کاری در زندگی بهتر از شما باشد. پس چرا وقت خود را برای انجام همه این اشتباهات تلف کنید در حالی که می توانید یک مربی استخدام کنید و آن را حذف کنید؟
تونی:
سوال شماره دو، مایک، یک ابزار، نرم افزار، برنامه یا سیستمی که در تجارت خود استفاده می کنید چیست؟
مایک:
موجو دایلر. این نان و کره من است.
تونی:
من عاشق موجو هستم. آیا می توانید توضیح دهید که Mojo چیست، مایک، برای افرادی که با آن نرم افزار آشنایی ندارند؟
مایک:
این سیستمی است که برای تماس سرد از آن استفاده می کنید. من یک شماره گیر سه خطی در آنجا دارم، بنابراین می توانم همزمان با سه شماره تماس بگیرم. و سپس اگر یکی بلند کند، دو تای دیگر را قطع می کند. فقط برای اینکه بتوانید تا حد امکان تماس بگیرید.
تونی:
آره، موجو فوق العاده است. من در اوایل سال گذشته سعی می کردم یک بازوی عمده فروشی راه اندازی کنم، بنابراین برای مدتی موجو داشتیم. بله، روشی که شما می توانید در یک بازه زمانی نسبتاً سریع از میان آن اعداد عبور کنید بسیار احمقانه است.
اشلی:
باشه. آخرین سوال ما برای امتحان تازه کار این است که قصد دارید پنج سال دیگر کجا باشید؟
مایک:
من می خواهم تمام روز در ساحل باشم، استراحت کنم، اجازه بدهم درآمد غیرفعال من برای همه چیز پرداخت شود. هدف من این است که شخصاً در 40 سالگی، می خواهم بگویم که بیدار می شوم، به این دلیل که می خواهم سر کار می روم، نه به این دلیل که مجبورم.
اشلی:
من فکر می کنم که چیزی وجود دارد که با بسیاری از مردم طنین انداز خواهد شد. و این واقعا زندگی شما را تغییر می دهد. یک جامعه آتش نشانی وجود دارد که در آن استقلال مالی پیش از موعد بازنشسته می شود، اما وقتی اکثر مردم به آن نقطه می رسند، در واقع نمی خواهند بازنشسته شوند زیرا می خواهند در پروژه ای پرشور کار کنند یا به کار در کاری ادامه دهند که آنها را هیجان زده می کند و آنها را سرشار از شادی می کند. و اشتیاق
باشه. خوب مایک، خیلی ممنون که با ما آمدی. آیا می توانید به همه اطلاع دهید که کجا می توانند با شما تماس بگیرند و اطلاعات بیشتری در مورد شما بیابند؟
مایک:
بله، بنابراین ما یک صفحه اینستاگرام کوچک به نام Valiant Acquisitions LLC داریم. و سپس صفحه شخصی خود را دارم، آن larson910 در اینستاگرام است.
اشلی:
باشه باحال خوب ما واقعا از شما متشکریم که تمام اطلاعات خود را به اشتراک می گذارید. قطعاً ارزش زیادی اضافه کرده است، بنابراین ما از آن قدردانی می کنیم. ممنون مایک
مایک:
ممنون رفقا. این برای من خیلی معنی دارد.
اشلی:
من اشلی هستم، @wealthfromrentals. او تونی است، @tonyjrobinson و ما روز شنبه با پاسخ تازه کار باز خواهیم گشت.
پادکست را اینجا تماشا کنید
در این قسمت ما پوشش می دهیم
- چگونه با سرمایه صفر اولین ملک سرمایه گذاری خود را بدست آوریم
- چگونه شناسایی به عنوان یک سرمایه گذار املاک و مستغلات می تواند انواع فرصت ها را به ارمغان آورد
- عمده فروشی برای یک سود کلان بدون اینکه هیچ یک از پول خود را خرج کنید
- ارزش آوردن به وام دهندگان پول خصوصی تا به خود بیایند شما
- با استفاده از استراتژی BRRRR برای ایجاد جریان نقدی از خواص مضطرب
- دو قدمی که امروز باید برای رسیدن به آن بردارید حرفه املاک و مستغلات خود را سریع پیگیری کنید
- و So خیلی بیشتر!
پیوندهایی از نمایش
کتاب ذکر شده در این قسمت:
ارتباط با مایک:
آیا علاقه مند به کسب اطلاعات بیشتر در مورد حامیان مالی امروز هستید یا خودتان شریک BiggerPockets شوید؟ پست الکترونیک:
یادداشت توسط BiggerPockets: اینها نظرات نوشته شده توسط نویسنده هستند و لزوماً نظرات BiggerPockets را نشان نمی دهند.
- محتوای مبتنی بر SEO و توزیع روابط عمومی. امروز تقویت شوید.
- پلاتوبلاک چین. Web3 Metaverse Intelligence. دانش تقویت شده دسترسی به اینجا.
- منبع: https://www.biggerpockets.com/blog/rookie-275
- :است
- $UP
- 000
- 1
- 10
- 110
- ٪۱۰۰
- 1998
- سال 20
- 2014
- 2020
- 2021
- 98
- a
- قادر
- درباره ما
- در مورد IT
- کاملا
- پذیرفتن
- حساب
- به دست آورد
- جمع آوری
- در میان
- عمل
- عمل
- فعال
- فعالیت ها
- واقعا
- اضافه
- نشانی
- اتخاذ
- با صرفه
- نصیحت
- اثر
- پس از
- توافق
- Airbnb
- معرفی
- قبلا
- همیشه
- جمع شده
- شگفت انگیز
- امریکا
- مقدار
- تحلیل
- و
- اندرو
- حیوان
- سالیانه
- دیگر
- پاسخ
- هر کس
- نرم افزار
- اپل
- قدردانی
- آوریل
- هستند
- ARM
- دور و بر
- AS
- دارایی
- کلاس دارایی
- اختصاص داده
- At
- دستگاه های خودپرداز
- هجوم بردن
- وکیل
- حضار
- نویسنده
- آوا
- به عقب
- بد
- کیسه های
- برج میزان
- سد
- اساسی
- اساسا
- BE
- ساحل
- زیرا
- شدن
- تبدیل شدن به
- قبل از
- بودن
- باور
- ناقوس
- مفید
- بهترین
- بهتر
- میان
- بزرگ
- اسکناس
- بیت
- دمیدن
- آبی
- BMW
- بدن
- کتاب
- مرز
- قرض گرفت
- هر دو طرف
- خریداری شده
- نان
- شکستن
- تفکیک
- به ارمغان بیاورد
- ساختن
- بنا
- ساخته
- کسب و کار
- کسب و کار
- خرید
- خریداری کردن
- by
- صدا
- نام
- فراخوانی
- تماس ها
- کمپین بین المللی حقوق بشر
- CAN
- می توانید دریافت کنید
- سرمایه
- ماشین
- کارت
- کارت ها
- اهميت دادن
- کاریابی
- حمل
- اتومبیل
- مورد
- پول دادن و سكس - پول دادن و كس كردن
- جریان نقدی
- معین
- تغییر دادن
- صراف
- بار
- تعقیب
- ارزان
- ارزان تر
- ارزان ترین
- بررسی
- دایره
- کلاس
- کلاس ها
- کلاسیک
- مشتری
- بسته
- بسته
- لباس ها
- میزبان مشترک
- مربی
- مربیگری
- کشت
- قهوه خانه
- COM
- بیا
- آینده
- انجمن
- COMP
- شرکت
- شرکت
- مقايسه كردن
- به طور کامل
- اعتماد به نفس
- مطمئن
- ارتباط
- اتصالات
- در نظر گرفته
- ساخت و ساز
- مصرف کننده
- ادامه دادن
- قرارداد
- قرارداد
- پیمانکاران
- کنترل
- معمولی
- گفتگو
- گفتگو
- سرد
- شرکت
- هزینه
- هزینه
- میتوانست
- زن و شوهر
- دوره
- CPA
- ایجاد
- ایجاد
- ایجاد
- خالق
- اعتبار
- کارت اعتباری
- کارت های اعتباری
- حس کنجکاوی
- جاری
- برش
- پدر
- دیو
- روز
- روز
- مقدار
- معاملات
- مناظره
- بدهی
- دسامبر
- تصمیم گیری
- مصمم
- تصمیم
- تصمیم گیری
- کاهش
- قطعا
- بستگی دارد
- پروژه
- DID
- مختلف
- تمایز
- بحث و تبادل نظر
- نمایش دادن
- اسناد و مدارک
- عمل
- دلار
- آیا
- توسط
- درب
- پایین
- پیش نویس
- کشیده شده
- رویا
- راندن
- رانندگی
- در طی
- هر
- در اوایل
- کسب درآمد
- زمین
- آسان تر
- آسان ترین
- خوردن
- اقتصاد
- آموزش
- آموزش
- اثر
- موثر
- هر دو
- عنصر
- از بین بردن
- حذف شد
- از بین بردن
- پست الکترونیک
- انرژی
- کافی
- تمام
- اشخاص
- موجودیت
- موسس شرکت
- قسمت
- تجهیزات
- به خصوص
- ایجاد
- املاک
- اتر (ETH)
- حتی
- حوادث
- در نهایت
- تا کنون
- هر
- هر روز
- هر کس
- همه چیز
- کاملا
- امتحان
- مثال
- اکسل
- برانگیخته
- برانگیخته
- انتظار
- مخارج
- گران
- تجربه
- توضیح دهید
- اضافی
- خیلی
- افراط
- امکان
- منصفانه
- سقوط
- آشنا
- خانواده
- خارق العاده
- مزرعه
- سریعتر
- محبوب
- FDA
- ترس
- فوریه
- فدرال
- کمی از
- رشته
- شکل
- نهایی
- سرمایه گذاری
- امور مالی
- مالی
- آزادی مالی
- استقلال مالی
- تامین مالی
- پیدا کردن
- سرمایه گذاری ها را پیدا کنید
- پیدا کردن
- پایان
- آتش
- نام خانوادگی
- بار اول
- رفع
- فلیپس
- شناور
- طبقه
- جریان
- تمرکز
- متمرکز شده است
- تمرکز
- غذا
- برای
- بخت و اقبال
- یافت
- پایه
- مبانی
- آزادی
- جمعه
- دوست
- دوستان
- از جانب
- جلو
- کامل
- صندوق
- بودجه
- خنده دار
- بازی
- تغییر دهنده ی بازی
- GAS
- سوالات عمومی
- عمومی
- تولید می کنند
- دریافت کنید
- گرفتن
- دادن
- دادن
- Go
- هدف
- می رود
- رفتن
- گلف
- خوب
- پول خوب
- اعطا کردن
- بزرگ
- در حال رشد
- ضمانت
- مهمان
- مهمان
- مرد
- هک
- نیم
- دسته
- دست ها
- رخ دادن
- اتفاق افتاده است
- اتفاق می افتد
- اتفاق می افتد
- خوشحال
- سخت
- کار سخت
- آیا
- داشتن
- سر
- سلامتی
- بیمه خدمات درمانی
- شنیدن
- شنیده
- کمک
- کمک کرد
- مفید
- اینجا کلیک نمایید
- پنهان
- زیاد
- بالاتر
- نماد
- استخدام
- استخدام
- اصابت
- نگه داشتن
- برگزاری
- صفحه اصلی
- خانه
- صادقانه
- افتخار میکنم
- امید
- ساعت ها
- خانه
- خانه
- چگونه
- چگونه
- HTTPS
- بزرگ
- هیاهو
- i
- من می خواهم
- یکسان
- شناسایی
- هویت
- تأثیر
- مهم
- تحت تاثیر قرار
- بهبود
- بهبود
- in
- درآمد
- باور نکردنی
- استقلال
- صنعت
- تورم
- اطلاعات
- بینش
- الهام
- اینستگرام
- در عوض
- بیمه
- اثر متقابل
- علاقه
- نرخ بهره
- جالب
- سرمایه گذاری
- سرمایه گذاری
- سرمایه گذاری
- سرمایه گذاری
- سرمایه گذار
- سرمایه گذاران
- گرفتار
- مسائل
- IT
- ITS
- پارچه کشباف
- کار
- پیوست
- سفر
- JPG
- پرش
- نگاه داشتن
- کلید
- بچه
- بچه ها
- نوع
- دانستن
- بزرگ
- جامعه بزرگ
- نام
- پارسال
- وکیل
- طرح
- منجر می شود
- یاد گرفتن
- آموخته
- یادگیری
- ترک کردن
- رهبری
- وام دادن
- امانت دادن
- درس
- اجازه دادن
- LG
- مجوز
- زندگی
- پسندیدن
- محدود
- لاین
- استماع
- کوچک
- زنده
- زندگی
- زندگی
- LLC
- وام
- وام
- محل
- طولانی
- نگاه کنيد
- شبیه
- نگاه
- به دنبال
- خیلی
- عشق
- محبوب
- وفاداری
- نافع
- ناهار
- دستگاه
- ماشین آلات
- ساخته
- ساخت
- باعث می شود
- ساخت
- مرد
- بسیاری
- بسیاری از مردم
- علامت
- بازار
- بازارها
- ماده
- به معنی
- رسانه ها
- دیدار
- نشست
- ملاقات ها
- روانی
- ذکر شده
- آموزش
- فهرست
- قدرت
- ذهن
- ذهنیت
- خردسال
- اشتباه
- اشتباهات
- موجو
- لحظه
- لحظه
- پول
- ماه
- ماهیانه
- ماه
- بیش
- صبح
- رهن
- وام مسکن
- اکثر
- انگیزه
- متحرک
- چندگانه
- نام
- لزوما
- نیاز
- ضروری
- خالص
- شبکه
- جدید
- نیوجرسی
- بعد
- شب
- شمال
- کارولینای شمالی
- نوامبر
- عدد
- تعداد
- of
- ارائه
- ارائه شده
- ارائه
- رسمی
- خوب
- قدیمی
- on
- ONE
- یک ماه
- مداوم
- آنلاین
- کسب و کارهای آنلاین
- عملیاتی
- دیدگاه ها
- مخالف
- مقابل
- دیگر
- خارج از
- مدیون
- خود
- متعلق به
- مالک
- مالک است
- سرعت
- با ما
- پرداخت
- رنگ
- نقاشی
- مقاله
- کاغذ کاری
- پارک
- بخش
- شریک
- شرکای
- مشارکت
- شور
- احساساتی
- غیر فعال
- درآمد غیر فعال
- گذشته
- مسیر
- پرداخت
- پرداخت
- مبلغ پرداختی
- مردم
- مردم
- در صد
- دوره
- شخص
- شخصی
- امور مالی شخصی
- شخصیت
- شخصا
- مواد و محصولات دارویی
- دارویی
- تلفن
- گوشی های
- انتخاب کنید
- برگزیده
- کلاهبرداری
- قطعه
- محل
- برنامه
- سکو
- افلاطون
- هوش داده افلاطون
- PlatoData
- بازی
- بازیکن
- لطفا
- پادکست
- پــادکـست
- نقطه
- نقطه
- سیاست
- مقام
- موقعیت
- مثبت
- امکان
- ممکن
- پست
- + نوشته شده در
- پوند
- پیش پرداخت شده
- آماده
- زیبا
- جلوگیری
- قیمت
- غرور
- اصلی
- شاهزاده
- خصوصی
- شاید
- روش
- روند
- فرآیندهای
- محصول
- سود
- برنامه
- پروژه
- ترویج می کند
- املاک
- ویژگی
- محفوظ
- پروتئين
- مغرور
- اثبات شده
- ارائه
- ارائه
- فراهم می کند
- عمومی
- خرید
- خریداری شده
- صرفا
- قرار دادن
- قرار دادن
- کیفیت
- سوال
- سوالات
- سریع
- به سرعت
- رادیکال
- ریشه ای
- بالا بردن
- رالی
- نرخ
- رسیدن به
- رسیده
- رسیدن به
- خوانندگان
- اماده
- واقعی
- املاک و مستغلات
- تحقق بخشیدن
- متوجه
- قلمرو
- دلیل
- تازه
- كاهش دادن
- کاهش
- توانبخشی
- ارتباط
- روابط
- نسبتا
- قابل اعتماد
- اجاره
- پاسخ
- نشان دادن
- درخواست
- مورد نیاز
- رونوشت
- احترام
- نتایج
- بازنشستگی
- برگشت
- درامد
- این فایل نقد می نویسید:
- بررسی
- برنج
- غنی
- خلاص شدن از شر
- حلقه
- Robinhood
- دور
- دویدن
- در حال اجرا
- سعید
- دلیل
- همان
- ذخیره
- صرفه جویی کردن
- پس انداز
- می گوید:
- می ترسم
- سناریوها
- نمره
- دوم
- ثانیه
- امن
- مشاهده
- به نظر می رسد
- فروش
- فروشندگان
- فروش
- در حال ارسال
- حس
- جداگانه
- تنظیم
- برپایی
- هفت
- چند
- شکل
- اشتراک گذاری
- سهام
- اشتراک
- حمل
- شلیک
- فروشگاه
- باید
- نشان
- طرف
- قابل توجه
- مشابه
- به طور همزمان
- پس از
- تنها
- آقا
- نشسته
- وضعیت
- شرایط
- شش
- شش ماه
- مهارت ها
- کوچک
- اسنپ چت
- So
- تا حالا
- آگاهی
- رسانه های اجتماعی
- جامعه
- نرم افزار
- حل
- برخی از
- کسی
- چیزی
- یک جایی
- بزودی
- صدا
- جنوب
- کارولینای جنوبی
- ویژه
- خاص
- طیف
- خرج کردن
- هزینه
- صرف
- انشعاب
- حامیان
- Spotify
- پشته
- پشتهسازی
- استاندارد
- استانداردهای
- ستاره
- شروع
- آغاز شده
- شروع می شود
- ایستگاه ها
- گام
- مراحل
- چوب
- هنوز
- ذخیره سازی
- داستان
- داستان
- استراتژی
- ضربه
- ساختار
- ساختار
- مبارزه
- دانشجو
- موفق
- چنین
- فوق العاده
- مکمل
- تعجب
- شیرین
- گزینه
- سیستم
- سیستمیک
- سیستم های
- جدول
- گرفتن
- طول می کشد
- مصرف
- صحبت
- سخنگو
- وظایف
- فنی
- که
- La
- پایتخت
- سبزها
- جهان
- شان
- آنها
- خودشان
- آنجا.
- اینها
- چیز
- اشیاء
- تفکر
- فکر می کند
- در این سال
- فکر
- سه
- از طریق
- سراسر
- گره خورده است
- زمان
- دوره زمانی
- خستگی ناپذیر
- به
- امروز
- امروز
- با هم
- تن
- تونی
- هم
- ابزار
- بالا
- جمع
- کاملا
- مسیر
- پیگردی
- رونوشت
- منتقل
- انتقال
- ترجمه کردن
- درمان
- سه برابر
- اعتماد
- دور زدن
- تبدیل
- دو برابر
- انواع
- به طور معمول
- زیر
- فهمیدن
- مایه تاسف
- منحصر به فرد
- واحد
- بروزرسانی
- us
- استفاده کنید
- استفاده کنید
- استفاده
- ارزش
- ارزشها
- سبزیجات
- ماشین های فروش
- تصویری
- صبر کنيد
- خواسته
- میخواهم
- ضایعات
- تماشا کردن
- تماشای
- مسیر..
- راه
- ثروت
- چهار شنبه
- هفته
- خوش آمد
- خوب
- چی
- چه شده است
- که
- در حین
- WHO
- عمده فروشی
- زن
- اراده
- مایل
- پیروزی
- بال
- با
- بدون
- کلمه
- مهاجرت کاری
- کار کردن
- مشغول به کار
- کارگر
- با این نسخهها کار
- جهان
- با ارزش
- خواهد بود
- نوشتن
- نوشته
- کتبی
- اشتباه
- سال
- سال
- بازده
- جوان
- شما
- خودت
- یوتیوب
- زفیرنت
- صفر