خرید شما اولین ملک اجاره ای بلند مدت دید نادیده? چه چیزی می تواند اشتباه باشد؟ در حالی که ممکن است آلارم ها در حال حاضر در ذهن شما به صدا درآیند، آنها برای مهمان امروز نبودند. چیزی که به نظر می رسید ملک اجاره ای "عالی" پس از رسیدن او برای بررسی آن چهار ماه پس از بسته شدن به یک سردرد بزرگ تبدیل شد.
به قسمت دیگری از سریال خوش آمدید تازه کار املاک و مستغلات پادکست پس از تکمیل چند معاملات عمده فروشی، سفر سرمایه گذاری هادسون جامپ در املاک و مستغلات شروعی درخشان داشت او به این نتیجه رسید که وقت آن رسیده است که دست خود را امتحان کند اجاره های بلند مدت بعد، و دیری نگذشت که او با یک پتانسیل مواجه شد گاو نقدی! متأسفانه وقتی هادسون بالاخره توانست ملکی را که خریده بود بررسی کند در به داخل لگد زده شده بود، وجود داشت زباله تا سقفاز توالت و دوش وجود نداشت، و وجود داشت متصرفان در ملک!
در حالی که این سناریوی کابوس برای ساختن هر کدام کافی بود تازه کار املاک و مستغلات در عوض، هادسون را کنار بگذار شریک پیدا کرد که توانست به او کمک کند تا ملک را نجات دهد و آن را به اجاره ای تبدیل کند که تولید می کند 1,400 دلار جریان نقدی ماهانه! اگر یک معامله بد تا به حال باعث شده است آینده خود را در املاک زیر سوال ببرید، برای شنیدن صحبت هادسون در این مورد هماهنگ شوید مزایای مشارکت. مثل همیشه، میزبانان ما اشلی و تونی نیز اینجا هستند تا به شما کمک کنند - مشاوره ارزشمندی در مورد خرید ملک دید ناپدید، استفاده از پست مستقیم، و ارزش لیست های ساختمانی!
برای گوش دادن به پادکست های اپل اینجا را کلیک کنید.
پادکست را از اینجا بشنوید
متن را اینجا بخوانید
اشلی:
این قسمت 285 تازه کار املاک است.
هادسون:
به خدا قسم، من خیلی بی رحمانه صادق بودم. من اینطور گفتم: "من خراب شدم. من به کمک شما نیاز دارم. در صورت تمایل می توانید ملک را داشته باشید. من فقط هزینه های نگهداری را می خورم. من هر چیزی را از دست خواهم داد.» او می گفت: "قرار بگیر. تازه آشنا شدیم چی میگی تو؟" روز بعد او را آنجا ملاقات کردم و او گفت: "آره، مرد، تو خراب کردی." من اینطور گفتم: "آره." اکنون ما در واقع مالک آن واحد به عنوان ملک اجاره ای هستیم. ما یک قرارداد عملیاتی داریم. ما آن را 50-50 تقسیم می کنیم. پس الان همه چیز خوبه
اشلی:
اسم من اشلی کهر است و با مجری همکارم تونی رابینسون اینجا هستم.
تونی:
به پادکست تازه کار املاک و مستغلات خوش آمدید، جایی که هر هفته، دو بار در هفته، الهامبخش، انگیزه و داستانهایی را که برای شروع سفر سرمایهگذاری خود باید بشنوید، به شما ارائه میکنیم. امروز یک قسمت هولناک برای شما دوستان داریم. ما ابتدا هادسون جامپ، پرش را داریم. اسم خیلی باحالی داره فکر نمی کنم تا به حال کسی را با نام خانوادگی جامپ ملاقات کرده باشم. اما او همچنین فارغ التحصیل دانشگاه است و در حال فارغ التحصیلی است. من فکر می کنم او چند امتحان بعد از این قسمت پادکست دارد. او فقط یک داستان بسیار جالب در مورد درجه بندی آن به عنوان یک فرد جوان در املاک و مستغلات دارد. اما بسیاری از چیزهایی که او در مورد آنها صحبت می کند برای همه تازه کارهای ما که به دنبال شروع کار هستند قابل استفاده است.
اشلی:
آره در طول این قسمت به عدد 10,000 گوش دهید. بنابراین به کارهایی که او انجام می دهد گوش دهید و چقدر این عدد برای کاری که انجام می دهد بسیار مهم است. در پایان نیز آن را جمع بندی می کنیم. بنابراین مطمئن شوید که تا آخر گوش می دهید، و من و تونی افکارمان را در مورد آنچه که فکر می کنیم واقعاً در این قسمت تأثیرگذار بود، ارائه می دهیم. تونی، چه نکات کوچک دیگری در مورد چیزهای مورد علاقه خود در مورد این قسمت دارید یا تیزرهایی دارید؟
تونی:
چیزی که من دوست داشتم این بود که وقتی هادسون با معاملهای که فکر میکرد تا حد زیادی از بین میرود، در موقعیت دشواری قرار گرفت، توانست با یک سرمایهگذار املاک فوقالعاده با تجربه که صدها تلنگر انجام داده بود شریک شود و آن شخص را داشته باشد. وارد شوید و در آن معامله با او شریک شوید و آن را به چیزی سودآورتر تبدیل کنید. من فکر می کنم این درسی است که بسیاری از افرادی که گوش می دهند می توانند در مورد اینکه چگونه خود را با افرادی که موفق تر از شما هستند هماهنگ کنید.
اشلی:
بله، فقط یک بار دیگر، ما در مورد یک مشارکت موفق می شنویم. همیشه اینطور نیست، اما هادسون واقعاً ایده هایی در مورد اینکه چه چیزی باعث موفقیت شراکت او شده است، ارائه می دهد. یک نکته مهم از آن صداقت در جلو بود. این واقعاً چیز بزرگی بود، بنابراین باعث می شود به آن قسمت از آن گوش دهید.
تونی:
بنابراین قبل از اینکه وارد شویم، فقط میخواهم به کسی که یک بررسی پنج ستاره در پادکستهای اپل برای ما گذاشته است، فریاد بزنم. راب تی از کالیفرنیا می گوید: "این پادکست را دوست دارم!!!! واقعا استثنایی اشلی و تونی شیمی روی هوا فوق العاده ای دارند. خب ممنون راب هم آموزنده و هم سرگرم کننده، همان چیزی است که یک تازه کار مانند من برای یافتن ابزار و الهام برای شروع به آن نیاز دارد."
بنابراین برای همه تازهکارهای ما که گوش میدهند، اگر هنوز نظری درباره پادکستهای اپل، Spotify، در هر کجا که گوش میدهید برای ما نگذاشتهاید، لطفاً چند دقیقه از روز خود را اختصاص دهید و این کار را انجام دهید. هرچه بازبینیهای بیشتری دریافت کنیم، به افراد بیشتری میتوانیم دسترسی پیدا کنیم، به افراد بیشتری میتوانیم دسترسی پیدا کنیم، به افراد بیشتری میتوانیم کمک کنیم. این هدف ما در پادکست تازه کار املاک و مستغلات است.
اشلی:
او واقعاً در مورد این شیمی روی هوا آگاه است. شخصاً نمی دانیم به همدیگر چه بگوییم.
تونی:
آره این فقط یک سکوت ناخوشایند در تمام مدت است.
اشلی:
[نامفهوم 00:03:16]. اما بچه ها از اینکه این نظرات عالی را گذاشتید بسیار متشکرم. واقعا خواندن آنها را روی آنتن برای ما بسیار لذت بخش کرده است. بنابراین اگر قبلاً این کار را نکردهاید، لطفاً نظری برای ما بگذارید و ما دوست داریم آن را روی آنتن بخوانیم.
تونی:
همچنین، فقط یک سری به بالا، در حال حاضر ما در 1,496 بررسی هستیم. بنابراین ما چهار نظر تا رسیدن به 1500 فاصله داریم که بسیار جالب است. بنابراین این 1500 تازه کار هستند که به اشتراک گذاشته اند که نمایش چقدر بر آنها تأثیر گذاشته است. پس خیلی باحاله
اشلی:
آره آره، عالیه ما به خصوص آن را دوست داریم وقتی به اشتراک می گذاریم که چگونه نمایش به نوعی روی شما تأثیر گذاشته است.
هادسون:
اسم من هادسون جامپ است. من در واقع یک ارشد در دانشگاه ایالتی اوهایو در رشته مالی هستم و من یک رشته روانشناسی دارم. من در واقع امروز صبح یک ارائه داشتم. قبل از اینکه برای همیشه تمام شوم، چند امتحان دیگر دارم.
اما، بله، من در واقع به ایالت اوهایو آمدم تا کشتی بگیرم. بعد از یک سال ترک کردم و بعد فقط روی کار و مدرسه تمرکز کردم و فقط با دوستانم رفت و آمد کردم و سرگرم شدم. الان حالم خوبه
تونی:
رفیق، تو ارشد کالج هستی. همیشه من را شگفتزده نمیکند، اما همیشه وقتی میبینم افراد جوانتری که در حال رفتن به این سفر آزادی مالی هستند و چیزهایی را به وقوع میپیوندند، الهام میگیرم. بنابراین میدانم که برای بسیاری از دوستانم، زمانی که ما در دبیرستان تحصیل میکردیم، بیشتر روی آن تمرکز میکردیم... منظورم این است که بسیاری از مردم روی مهمانی و همه چیزهایی که همراه با رفتن به مدرسه بزرگی مانند آن میآیند تمرکز داشتند. . اما برای تو، هادسون، از قبل بر ساختن مسیر خود برای آینده متمرکز شده ای. بنابراین به سرعت ما را در مورد آنچه باعث این تمایل برای شروع ساختن پایه های مالی، نمی دانم، برای خودتان شده است، راهنمایی کنید.
هادسون:
آره بنابراین، در ابتدا می خواستم روانپزشک شوم. من یک رشته روانشناسی تمام وقت بودم. سپس برادر شوهرم، او یک مسکن بزرگ اینجا در کلمبوس است و همچنین صاحبخانه است، او شروع کرد به انجام برخی از کارهای غرغر کردن، پاکسازی و تخریب و غیره. من فقط دیدم که چقدر فرصت وجود دارد. شروع کردم به گوش دادن به BiggerPockets و دیدن همه چیزهایی که واقعاً آنجا بود. فرصت های زیادی برای کاوش وجود دارد و واقعاً یک کاری نیست که باید انجام دهید. کارهای بسیار متفاوتی وجود دارد که می توانید برای کسب درآمد انجام دهید، و من فکر کردم که واقعاً شگفت انگیز است.
تونی:
آره پوزش می طلبم، هادسون، چون گفتم تو سال آخر دبیرستان بودی. اما تو در دبیرستان ارشد نبودی، تو ارشد دانشگاه بودی. بنابراین فقط کمی اختلاف زمانی وجود دارد. پس همین رابطه با برادر شوهرت بود که تو را معرفی کرد. اما من فکر می کنم افراد زیادی هستند، هادسون، که در معرض سرمایه گذاری در املاک و مستغلات هستند. شاید آنها کسی را در زندگی شخصی خود بشناسند که این کار را انجام می دهد، اما قرار گرفتن در معرض به خودی خود کافی نیست که واقعاً آنها را آماده کند تا بخواهند خودشان این مسیر را طی کنند. پس آن لحظه برای شما چه بود که گفتید: "هی، شاید این مسیری باشد که من واقعاً می خواهم آن را طی کنم؟"
هادسون:
مطمئنا. در ابتدا که برای برادر شوهرم کار می کردم، فقط سعی می کردم پول در بیاورم. من لزوماً روی یادگیری جزئیات در مورد مالک بودن یا مالکیت املاک اجاره ای یا حتی عمده فروشی متمرکز نبودم. من فقط یک دانشجوی کالج بودم که سعی می کردم پول در بیاورم و این کاری بود که کردم.
من شروع به ساختن ثروت خود کردم، چیز شگفت انگیزی نیست، فقط چند هزار دلار، که برای یک دانشجوی کالج بسیار شگفت انگیز است. اما من فقط به کار ادامه دادم، و سپس در مورد عمده فروشی یاد گرفتم، و سپس با تلنگر آشنا شدم، در مورد املاک اجاره ای یاد گرفتم.
بنابراین، بله، همانطور که شما گفتید، در ابتدا یک تمرین خوب بود. مقداری پول در جیبم گرفتم. خیلی استرس زا نیست بنابراین، بله، این همان جایی است که من با آن شروع کردم.
اشلی:
هادسون، در گروه دوستان دانشگاه شما، در حلقه شما، افراد دیگری کارآفرین هستند یا دنبال چیزهایی می روند، یا بیشتر شبیه این است که "اوه، من چند روز در هفته در رستوران کار می کنم" یا چیزهایی مانند آن ? در مورد افرادی که در کالج با آنها معاشرت می کنید و شاید چه چیزی شما را از سایر دانشجویان متمایز می کند، کمی پیش زمینه به من بدهید؟
هادسون:
آره بنابراین این در واقع جالب است. بسیاری از دوستان من حتی نمی دانند این کاری است که من انجام می دهم یا اینکه من دارای خواصی هستم که واقعاً از آنها لذت می برم. من دوست دارم یک پا در هر دو دنیا داشته باشم که هنوز هم بتوانم آخر هفته با دوستانم وقت بگذارم و بیرون بروم، اما زمانی فرا می رسد که زمان کار و انجام کارها فرا می رسد.
من واقعاً آن تقسیم را دوست دارم. من چند دوست دارم که... آنها همه جا هستند. دوستانی دارم که مثل من رشته مالی هستند. من دوستانی دارم که مهندسی پزشکی هستند. دوستانی دارم که در رشته معماری هستند. این چیز جالبی است. آنها لزوما نمی دانند که این کاری است که من انجام می دهم، اما همه ما هنوز هم می توانیم با هم ارتباط برقرار کنیم و ارتباط برقرار کنیم و با هم سرگرم شویم.
تونی:
فقط میخواهم اشاره کنم، من فکر میکنم یکی از سختترین بخشهای سفر اولیه تبدیل شدن به یک سرمایهگذار املاک، نبود جامعه است، زیرا بسیاری از مواقع وقتی تازه شروع کردهاید، نمیتوانید با او صحبت کنید. دوستان شما، شما نمی توانید با خانواده خود صحبت کنید، نمی توانید با همسرتان، دوست پسرتان، دوست دخترتان، هر کسی که باشد صحبت کنید، زیرا هیچ کس دیگری مثل شما کول اید را نمی نوشد.
پس برای تو، هادسون، سخت بود... چون گفتی دوستش داری، که برعکس آن چیزی است که بیشتر مردم می گویند. آیا اصلاً برای شما سخت بود که هیچ کس دیگری در اطراف شما این کار را برای حفظ انگیزه شما انجام نمی داد؟
هادسون:
مطمئنا. احساس می کردم در بلاتکلیفی به سر می برم، و هنوز هم تا حدودی این کار را می کنم، زیرا در این خانه هشت نفره با همه دوستانم در دانشگاه زندگی می کنم. اما پس از آن من برادر شوهرم و دیگر شرکای خود را دارم که صدها واحد دارند، که دیوانه کننده است. بنابراین من این تقسیم را می بینم. بله، من قطعاً گاهی احساس میکنم در سرزمین هیچکس نیستم، اما اینجاست که ارتباطات و هر چیز دیگری، بودن با شرکا، واقعاً برای من مفید بوده است.
اشلی:
هادسون، قبل از اینکه بیشتر از این پیش برویم، میتوانید یک نمای کلی از نمونه کارها و چند معامله انجام دادهاید به ما ارائه دهید؟
هادسون:
آره. بنابراین من در حال حاضر دارای سه اجاره بلند مدت هستم. من هفت ملک را عمده فروشی کرده ام و یک ملک را عمده فروشی کرده ام. بنابراین من دو تلنگر در بازار نیز دارم. در حال حاضر هر دوی آنها مشروط به شریک فعلی من هستند.
اشلی:
این عالیه. تبریک می گویم.
هادسون:
از شما بسیار سپاسگزارم.
اشلی:
آیا می توانید تفاوت بین معامله عمده و عمده فروشی را تجزیه و تحلیل کنید؟ زیرا ما واقعاً در مورد یک معامله کامل در اینجا صحبت نمی کنیم.
هادسون:
آره بنابراین عمده فروشی اساساً به این معنی است که شما با فروشنده تماس می گیرید و معمولاً می دانید که آنها به هر طریقی انگیزه دارند تا ملک خود را به سرعت بفروشند. بعد می چرخانی و کاری به ملک نمی کنی. شما آن را به احتمال زیاد به سرمایه گذار دیگری می فروشید تا آنها کار را انجام دهند و آن را بازسازی کنند و به عنوان اجاره بلندمدت نگه دارند یا آن را برگردانید و دوباره در بازار قرار دهید.
یک کل این است که شما در حال خرید ملکی هستید که لزوماً نیازی به تعمیرات اساسی ندارد. شما کارهای جزئی انجام می دهید، شاید دارید رنگ می کنید، کفپوش های جدید اضافه می کنید، چیزهایی از این قبیل، فقط چیزهای ساده اولیه، و سپس به سرعت آن را به بازار می اندازید. این یک چرخش سریع است. شما لزوماً در تلاش نیستید که بیشترین سود را برای پول خود به دست آورید، اما سود مناسبی به دست می آورید، بیشتر از آن چیزی که اگر فقط اموال خود را عمده فروشی می کردید.
اشلی:
پس بیایید در مورد اولین معامله ای که در واقع انجام دادید صحبت کنیم. آیا آن زمان عمده فروشی بود یا یکی از معاملات خرید بود؟
هادسون:
اولین معامله من که در واقع با آن قرارداد بستم، عمده فروشی بود. بنابراین وقتی برای اولین بار عمده فروشی را شروع کردم، فقط به دنبال جستجوی آنلاین بودم که چگونه عمده فروشی را انجام می دهید؟ چگونه فروشندگان بالقوه را پیدا می کنید؟ شروع کردم... تماس تلفنی گرفتم. من فقط در وبسایت حسابرس محلی بودم و به دنبال این بودم که ببینم آیا مردم به اندازه کافی دارایی در دارایی خود دارند که فروش آن برای آنها منطقی باشد. اما واقعاً نمی دانستم چه کار می کنم. من فقط نیاز داشتم که یک جهش کنم و شروع کنم به چیز بزرگتری.
تونی:
هادسون، فقط می خواستم بپرسم چرا عمده فروشی؟ زیرا راه های بسیار دیگری برای شروع سرمایه گذاری در املاک و مستغلات وجود دارد. چه چیزی در مورد عمده فروشی بود که باعث شد بگویید، "خوب، این مرحله بعدی از اینجاست. اینگونه می خواهم شروع کنم»؟
هادسون:
آره من احساس میکنم عمدهفروشی اولین قدم مشترک یا یک زمینه شروع مشترک برای سرمایهگذاران است. خیلی ساده است. زیاد وارد این روند نمی شود. اینطور نیست که شما در حال انجام تمام تعمیرات و غیره هستید. این واقعاً مردمی بودن و تلاش برای یافتن فروشندگان بالقوه است. اما شما به سرعت یاد میگیرید، همه را آنلاین میبینید، مانند «اوه، من امسال 100 ملک را عمدهفروشی کردهام» و این به این آسانی نیست.
اشلی:
آیا میتوانید مراحلی را که در همان ابتدا و در تلاش برای دستیابی به اولین معامله خود انجام دادید، راهنمایی کنید؟ بنابراین اشاره کردید که به صورت آنلاین به وبسایت رفتهاید و به دنبال خواص خاصی بودهاید. آیا می توانید ما را از طریق کل این موضوع راهنمایی کنید؟ شما تماس تلفنی گرفتید، به قرار ملاقات رفتید. کل این روند در همان ابتدا برای شما چگونه بود؟
هادسون:
آره بنابراین روند من در ابتدا این بود که من واقعاً مطمئن نبودم که چه کار کنم. من به معنای واقعی کلمه… من به صورت آنلاین جستجو می کردم که یک عمده فروش چه کار می کند؟ من حتی مطمئن نبودم واقعاً چه چیزی را شامل می شود. روشها و روشهای من برای یافتن سرنخها، زمانی که به سرعت در مورد کارهایی که باید و نباید انجام دهید به دست میآورید، افزایش مییابد. بنابراین در ابتدا بدون وقفه نامه های دست نویس می نوشتم. به معنای واقعی کلمه، در طول عمرم، بیش از 10,000 نامه نوشته ام. من اغراق نمی کنم.
تونی:
شما شخصا با دست خود 10,000 نامه نوشته اید.
هادسون:
آره و-
تونی:
وای. صبر کن، من فقط میخواهم یک لحظه مکث کنم، هادسون، زیرا تو این را خیلی معمولی میگویی، اما این یک دستاورد باورنکردنی است. اکثر افرادی که به نقش عمدهفروشی میپردازند، یا فقط نامههای چاپی انجام میدهند یا شاید فقط امضایی در پایین مینویسند، یا شرکتی را استخدام میکنند که این کار را انجام میدهد... آنها ماشینهایی برای ساخت دارند. شبیه نوشتن است آنچه شما می گویید این است که 10,000 نامه را دست نوشته اید.
من فکر می کنم خیلی مهم است که آن را فراخوانی کنید زیرا 0 دلار برای شما هزینه دارد. نوشتن آن حروف 0 دلار هزینه دارد. تنها کاری که باید انجام دهید این است که انرژی و زمان خود را سرمایه گذاری کنید. بنابراین، برای کسی که به این پادکست گوش میدهد و ممکن است هزینههای احتیاطی زیادی نداشته باشد، آنچه شما در مورد دستنویسی 10,000 نامه گفتید، قدمی است که هر شخصی میتواند برای شروع انجام دهد. بنابراین من فقط می خواهم شما را در این مورد تحسین کنم.
هادسون:
آره متشکرم.
اشلی:
هادسون، من هم باید بپرسم، آیا در خانه سالمندان کار میکردی و یک گیلمور هپی را اینجا کشیدی که پیرزنهایی مثل «انگشتهای من خسته هستند»، از نوشتن آن همه نامهها برای تو؟ پس شما شخصاً همه آنها را خودتان نوشتید؟
هادسون:
به معنای واقعی کلمه، بله. من به هم اتاقی هایم پول می دادم تا با من نامه بنویسند.
تونی:
وای.
هادسون:
همه دور هم می نشستیم و نامه می نوشتیم.
اشلی:
پس چقدر به آنها پول می دهید؟ بیایید وارد این روند نیز شویم. چقدر به آنها پرداختی؟ آیا آنها فقط باید اسکریپتی را که شما به آنها داده اید کپی می کردند؟ بنابراین اگر شخص دیگری بخواهد افراد را استخدام کند، برای انجام این کار چه باید بکند؟
هادسون:
بنابراین، همانطور که قبلاً اشاره کردم، به سرعت چیزهای زیادی یاد می گیرید. شما یاد می گیرید که چه چیزی جواب می دهد و چه چیزی مفید نیست. ابتدا که شروع کردیم، نامه های بلند می نوشتیم. به معنای واقعی کلمه، یک صفحه قانونی کامل را اشغال می کند، مانند یک صفحه قانونی یک صفحه. سپس با گذشت زمان، متوجه شدم که این واقعا سازنده ترین راه برای انجام کارها نیست.
بنابراین من روش های مختلفی را امتحان کرده ام. من به معنای واقعی کلمه یک جمله می گویم، "هی، من علاقه مندم که در خانه شما یک پیشنهاد ارائه کنم." روی بعضی نقاط گلوله میزنم، میگویم: «نیازی به تمیز کردن نیست. نیازی به تعمیر نیست.»
[نامفهوم 00:15:32] ادامه داد، حروف کوتاهتر و کوتاهتر میشوند، زیرا شخصاً متوجه شدهام که به نظر میرسد کوتاه و شیرین برای من بهتر عمل میکند. این چیزی است که من پیدا کردم. بنابراین من به آن چسبیدم.
تونی:
بنابراین شما این سفر را آغاز می کنید، هادسون، ابتدا با استفاده از نامه مستقیم. حدس میزنم بذار فقط بپرسم راه های بسیار دیگری وجود دارد که عمده فروشان می توانند با خریداران احتمالی ارتباط برقرار کنند. نامه مستقیم وجود دارد، پیامک وجود دارد، تماس سرد وجود دارد، شاید از مشاورانی که دارای لیست مرده هستند استفاده می کنند. راه های مختلفی برای برقراری ارتباط با فروشندگان وجود دارد. چرا به طور خاص ایمیل های مستقیم را به عنوان پلتفرم خود انتخاب کردید و چرا به طور خاص آن ها را به جای گرفتن کارت پستال یا چیزهای دیگر، به صورت دستی انتخاب کردید؟
هادسون:
بنابراین به یک دلیل، همانطور که شما اشاره کردید، این است که بسیار مقرون به صرفه است. وقت داشتم، اما لزوماً سرمایه ای برای کار با روش های دیگر نداشتم. سپس، دو، بنابراین کلمبوس، اوهایو، جایی که من در آن قرار دارم، یک بازار داغ است. بنابراین شما در همه جا عمده فروشان و سرمایه گذاران دارید. بنابراین میخواستم به دنبال روشی باشم تا بتوانم با فروشندگان بالقوه ارتباط برقرار کنم که عمدهفروشان یا سرمایهگذاران دیگر تمایلی به انجام آن نداشتند، زیرا مطمئن هستم که شما احتمالاً تمایلی به نوشتن هزاران نامه دستنویس ندارید. واقعا ارزش وقت گذاشتن را ندارد. اما، به نوعی، این به من کمک کرد تا به جمعیتی برسم که دیگران ممکن است نتوانند به آنها دسترسی پیدا کنند.
اشلی:
من فکر می کنم این یک مثال عالی از چیزی متفاوت است. معمولاً کسی در مورد چگونگی انجام یک توانبخشی DIY صحبت می کند، زیرا آنها توانستند در هزینه خود صرفه جویی کنند. در آن زمان برای آنها مقرون به صرفه بود و شاید همه این کار را نکنند. اما اینجا که هستید، به جای بیرون رفتن و انجام یک دوره توانبخشی یا انجام کارهای دیگر که دستتان است، تصمیم گرفتید از این طریق پول پس انداز کنید. فکر میکنم این یک مثال عالی است اگر کسی میگوید: «خب، من نمیدانم چگونه یک بازتوانی انجام دهم، بنابراین نمیتوانم از این طریق پول پسانداز کنم». خوب، شاید بتوانید در معاملات یا چیزهای دیگر بتوانید.
تونی:
این یک نکته عالی است. خوشحالم که آن را مطرح کردی، اشلی، زیرا این تصور غلط رایج وجود دارد که به عنوان یک سرمایه گذار املاک، زمان پول است و باید هر چیزی را که می توانی به او واگذار کنی. اما زمانی که برای اولین بار شروع به کار می کنید، شاید کسب و کار شما نتواند همه چیز را به شما محول کند و باید خودتان شروع به انجام بسیاری از این کارها کنید.
همانطور که شما گفتید، هادسون، کارهایی در تجارت من وجود دارد که من در ابتدای شروع کار انجام دادم که امروز دیگر انجام نمی دهم. Ash، من مطمئن هستم که در مورد شما هم همینطور است، جایی که کارهایی وجود داشت که در اولین معامله خود انجام دادید که احتمالاً امروز هرگز در یک معامله انجام ندادید.
بنابراین من فقط میخواهم به تازهکارها پیشنهاد کنم تا بفهمند وقتی میشنوید که من یا اشلی یا برخی از مهمانهای با تجربهترمان درباره تیمشان صحبت میکنند و نحوه تفویض اختیاراتشان، همه ما اینطور شروع نکردیم. همه ما با انجام این کار خودمان شروع کردیم. من از شما قدردانی می کنم که آن را مطرح کردید.
اشلی:
تونی، خیلی سریع هنوز چیزهایی وجود دارد که ما باید به آنها واگذار کنیم که هنوز هم انجام می دهیم.
تونی:
کاملا. من یک لیست نگه می دارم من یک هیئت مدیره دارم و لیستی از این هیئت از کارهایی که دیگر نمی خواهم انجام دهم را نگه می دارم. هر بار که خودم را در حال انجام کاری می بینم، فقط آن لیست را می پرسم. وقتی آن شخص را پیدا می کنید، تفویض اختیار سخت تر می شود.
هادسون:
بنابراین به معنای واقعی کلمه در تلفنم، در یادداشتهایم، دقیقاً همان کار را دارم، فهرستی از کارهایی که باید انجام دهم، اما واقعاً نمیخواهم انجام دهم. اینها معمولاً کارهایی هستند که از هم اتاقی هایم می خواهم انجام دهند. من سعی خواهم کرد آنها را وادار به انجام آنها کنم.
تونی:
اجازه دهید فقط به آن اضافه کنم، میدانم که این واقعاً پیشفرض این قسمت نیست، اما فکر میکنم تماس گرفتن با ما از آنجایی که ما در مورد موضوع هستیم، مهم است، این است که هر فردی در تجارت خود باید این کار را انجام دهد. هر کاری که نمیخواهید ادامه دهید، آن را در جایی دنبال کنید.
سپس برای اینکه آن را یک قدم جلوتر بردارید، زمانی که واقعاً باید آن کار را خودتان انجام دهید، مراحلی را که برای انجام آن ضروری است مستندسازی و ثبت کنید. سپس یک SOP نوشتاری یا ویدیویی دارید، به این ترتیب وقتی فردی را برای انجام آن کار استخدام میکنید، میتوانید آن دستورالعملها را به او تحویل دهید و سپس آنها میتوانند ادامه دهند و خودشان را اجرا کنند. بنابراین این چیزی است که ما واقعاً سعی کردهایم در تجارت خود روی آن تمرکز کنیم، ایجاد این کتابخانه از SOPهای ویدیویی است که میتوانیم آن را به اعضای تیم خود تحویل دهیم.
بنابراین، هادسون، شما در پست مستقیم فرود می آیید. بدیهی است که شما با آن شروع می کنید. پس از آن نقطه به بعد چه اتفاقی می افتد؟
هادسون:
آره بنابراین من به سرعت شروع به افزایش CRM و لیست ها و موارد دیگر کردم. من وارد PromptStream و چند نرمافزار دیگر شدم تا واقعاً سرنخهای نه بد، اما سرنخهایی که لزوماً منطقی نیستند را حذف کنم. بنابراین در ابتدا وقتی در سایت حسابرس بودم، به طور خاص به دنبال این بودم که ببینم آیا افراد دارای ارزش سهام بالایی در دارایی خود دارند، که نقطه شروع خوبی است. اما پس از آن PromptStream را دریافت کردم و شروع به جمع آوری لیست ها و کار بر روی مالکان مشمول و مضطرب کردم، چیزهایی از این قبیل. همه اینها در یک دوره چند ماهه اتفاق افتاد.
اشلی:
من می خواهم برخی از آن چیزها را تعریف کنم، زیرا وقتی برای اولین بار شروع به کار کردم، ... لیست چیست؟ همه مدام در مورد یک لیست صحبت می کنند. این لیست از کجا آمده است؟ بنابراین می توانید آن را کمی بیشتر تجزیه کنید؟ سپس در مورد مالک مضطرب صحبت کردید. شاید فقط توضیح دهید که چگونه یک مالک مضطرب در PromptStream پیدا کردم که فیلترها را در آنجا تغییر داد. فقط در مورد آن کمی برای ما صحبت کنید، لطفا.
هادسون:
بله، PromptStream عالی است. من هنوز از آن استفاده می کنم تا به امروز. من از زمانی که شروع کردم از آن استفاده کرده ام، در حال حاضر حدود نه ماه گذشته یا بیشتر. و بنابراین، وقتی شروع به سرمایه گذاری می کنید، می خواهید یک لیست بسازید. شما می خواهید لیستی از املاک بالقوه ای داشته باشید که می دانید می توانند به معاملات تبدیل شوند.
بنابراین شما با شاید چیزی ابتدایی شروع کنید مانند ... حتی می توانید به همان ابتدایی یک کد پستی خاص بروید. این بسیار گسترده است. سپس آن را در املاکی که دارای ارزش سهام بالای 55 درصد هستند، کاهش می دهید، زیرا در این صورت این افراد احتمال بیشتری برای فروش خانه های خود دارند. اگر قرار نیست از معامله پول در بیاورید، خانه خود را نمی فروشید.
بنابراین شما از آنجا به پایین کار می کنید و بیشتر و بیشتر مشخص می شوید. بنابراین شما این ویژگی های با ارزش ویژه را در کد پستی خاص دارید، و سپس می توانید یک قدم جلوتر بروید. شاید یک مالک خارج از شهر وجود داشته باشد، که عالی خواهد بود. فقط لیست خود را محدود کنید. شاید جایی در لیست مشروط هستند، شخصی فوت کرده است. بنابراین آنها به احتمال زیاد خانه خود را می فروشند. گزینههای بسیار زیادی وجود دارد، و شما آنها را محدود میکنید تا زمانی که به چند ویژگی منتخب برسید که واقعاً باید آنها را به سختی هدف قرار دهید.
تونی:
بنابراین، هادسون، آیا نامه های شما منجر به اولین معامله شما شد؟
هادسون:
آره. بنابراین در واقع نامه های من این بود ... آنها به تمام معاملات عمده فروشی من منجر شدند.
تونی:
باشه. بنابراین از طریق آن مورد اول با ما صحبت کنید. پس شما این نامه ها را فرستادید. من فکر میکنم، اگر بتوانیم، قبل از اینکه به جزئیات اعداد وارد شویم، درست زمانی که ... چون موضوع اینجاست. من فکر میکنم بسیاری از ما میتوانیم فکر ارسال نامهها را بپیچیم. آن قسمت نسبتا آسان است. نسبتاً ساده است.
فکر میکنم وقتی نامهها بیرون میآیند و مراحل بعدی که مردم کمی عصبی یا سردرگم میشوند، این اتفاق میافتد. بنابراین وقتی فروشنده واقعاً تماس شما را برمیگرداند، یا بر اساس نامه شما با شما تماس میگیرد، و شما آن تلفن را برمیدارید و آنها میگویند: «هی، هادسون. نامه شما را دریافت کردم، این گفتگو چگونه است؟ به آن مردم چه می گویید تا واقعاً به نقطه ای برسند که در مورد فروش به شما بله بگویند؟
هادسون:
بنابراین، صادقانه بگویم، در ابتدا احتمالاً وقتی تلفن را پاسخ میدادم واقعاً بد بود. می تواند ترسناک و چالش برانگیز باشد. شما لزوما نمی دانید چه بگویید. اما فقط با تکرار، این کار بسیار آسان تر می شود. در حال حاضر مشکلی برای صحبت با فروشندگان احتمالی ندارم.
اما، بله، اول ترسیدم. حالا من چیزهای اساسی را می گویم مانند "آخرین باری که سقف را بازسازی کردید کی بود؟" یا "چه مدت آنجا زندگی می کنید؟" فقط چیزهای خیلی ساده واقعاً چیزی که من سعی کردم به آن برسم این است که می خواهم شخصاً ملک را ببینم. این چیز بزرگی است.
بنابراین اگر بتوانید در اولین تماس زمانی که آنها با شما تماس می گیرند برنامه ریزی کنید، عالی است. اما البته معمولاً اینطور نیست. برای دریافت معاملات باید پیگیری کنید.
اشلی:
بنابراین شما اولین معامله عمده فروشی خود را انجام دادید. اولین اجاره بلندمدتتان چطور؟ این هم از نامه ها بود؟ چه شد که تصمیم گرفتید آن ملک را به جای عمده فروشی به عنوان اجاره نگه دارید؟
هادسون:
باز هم، فقط یک قدم جلوتر بروید. فقط فکر کردم کار درستی بود. با نگاهی به گذشته، قطعاً کار درستی بود. من میخواستم ادامه بدهم و شروع به نگه داشتن املاک کنم، با این تفاوت که این معامله یک فاجعه کامل بود. من هنوز در حال پردازش آن هستم تا به امروز. روزهای سخت زیادی را برای من رقم زد، اما در حال بهتر شدن است.
اشلی:
خوب، اما شما همچنان به سرمایه گذاری ادامه دادید. بنابراین در مورد طرز فکر آن صحبت کنید، زیرا اولین خرید و نگهداری ملک شما واقعاً آنطور که انتظار داشتید کار نکرد. پس چرا ادامه دادی؟
هادسون:
مطمئنا. این واقعاً نتیجه شراکتی بود که من در نتیجه اولین ویژگی ایجاد کردم و اینکه چگونه شریکم واقعاً به من آموخت که همه چیز فقط به جلو حرکت می کند، همه چیز درست خواهد شد. همیشه جوابی هست من نمیتوانستم آن را به تنهایی ببینم، اما یک شریک که میدانست چه میکنند لازم بود تا واقعاً آن را به من نشان دهد. نمی دانم، صادقانه بگویم، بدون ملاقات با آن شریک کجا خواهم بود.
اشلی:
اشلی، این من را به یاد یک جی پی دسمت می اندازد که در یک قسمت اخیر هم داشتیم، جایی که او در طول چند معامله اولش 250,000 دلار از دست داد. تا زمانی که او شریک مناسب، مربی مناسب برای مربیگری او را پیدا کرد، او سرانجام در آن چهارمین قرارداد من فکر میکنم موفق شد. بنابراین، هادسون، اگر می توانید، جزئیات مربوط به اینکه دقیقاً چه مشکلی در آن معامله اول رخ داده است را به ما ارائه دهید.
هادسون:
عزیزم، اصلا از کجا شروع کنم؟ بنابراین، به طور جدی -
تونی:
اینگونه می دانید که داستان خوبی است، وقتی حتی نمی دانید از کجا شروع کنید.
هادسون:
بله، شما بچه ها ممکن است کمی بعد از این یکی از من دوری کنید. بنابراین من تماس گرفتم ... من برای آنها نامه ای به این صاحب خارج از شهر فرستادم. آنها به من رسیدند. کمی رفتیم و برگشتیم. آنها می خواستند... همین الان که می رویم، می توانم شماره ها را به شما بدهم. بنابراین آنها 75,000 دلار برای ملک می خواستند.
با همکاری برادر شوهرم و برخی سرمایه گذاران محلی دیگر، آنها به من کمک کردند تا یک ARV را پیدا کنم که منطقی بود. بنابراین ما یک ARV پیش بینی شده در حدود 160,000 دلار داشتیم.
ملک بسیار منحصر به فرد بود. یک واحد مسکونی، سه تخت، یک حمام در جلو بود. سپس یک واحد تجاری به پشت متصل بود. بنابراین ملک بسیار بزرگ بود. اعداد و ارقام از بیرون منطقی به نظر می رسید، اما این فقط من بود که نمی دانستم چه کار می کنم، درست مثل لا، لا، لا. من به آنها 60,000 دلار پیشنهاد دادم و آنها گفتند: "به هیچ وجه. من این کار را نمیکنم.» من فقط مثل "خوب" بودم.
من چند هفته بعد دوباره پیگیری کردم و به آنها سایتی 65,000 دلاری را پیشنهاد دادم. من هرگز در ملک نرفته بودم. من در واقع تا چهار ماه پس از خرید ملک، یعنی بسته شدن، پا در ملک نگذاشتم.
اشلی:
خیلی سریع، هادسون. آیا این یک ملک خالی بود؟ آیا کسی آنجا زندگی می کرد؟
هادسون:
یک مستاجر در آنجا بود.
اشلی:
باشه. بنابراین شما باید حدس بزنید که حداقل قابل سکونت است، حدس می زنم، زمانی که آن را خریداری می کردید.
هادسون:
بله.
اشلی:
باشه.
هادسون:
شما فرض می کنید، درست است؟ بنابراین، دوباره، اکنون، حتی اگر این فقط هفت ماه پیش بود، من هرگز ملکی را که مستاجر است، نمی خریدم. من فقط نمی خواهم. این فقط یک دردسر اضافی است. البته، من هرگز... من کسی را نمی شناسم که حداقل برای اولین معامله، املاکی را بخرد که دیده نمی شوند.
تونی:
هادسون، میتوانم بپرسم، با توجه به اینکه اولین خرید شما بود، چه چیزی باعث شد که از خرید آن منظره ملک مطمئن شوید؟ فقط کافی است فرآیند فکری خود را مرور کنید و شاید چه درس هایی از آن آموخته اید؟
هادسون:
آره فقط، دوباره، من فقط از نظر ذهنی احساس کردم که باید یک پرش انجام دهم. لازم بود قدم بعدی را هر چه که باشد بردارم. با نگاهی به گذشته، این انتخاب وحشتناکی بود. واقعا اینطور بود. اما همه چیز به بهترین نحو پیش رفت. این کاری است که من هرگز دوباره انجام نمی دهم. من هرگز یک سایت ملک را دیده نشده نمی خریدم.
تونی:
آره اما حدس میزنم صرفاً برای شفافسازی، آیا سایت آن را بدون مشاهده خریدید زیرا مستاجرانی که در داخل بودند اجازه ورود به شما را نمیدادند یا احساس میکردید که معامله شما را تقویت میکند؟ فقط دلیل اینکه قبل از بسته شدن سعی نکردید داخل شوید چه بود؟
هادسون:
آره مستاجران اجازه ورود به ملک را به من ندادند. حتی اجازه نمی دادند صاحبخانه وارد ملک شود که دوباره پرچم قرمز است.
تونی:
یک علامت گویا به خودی خود، درست است؟
هادسون:
بله.
تونی:
اکنون از شما سپاسگزارم که آن را به اشتراک می گذارید. این فقط چیزی است که من می خواهم ... داشتم با کسی صحبت می کردم. ما هفته گذشته رویداد خود را داشتیم و شخصی در موقعیت مشابهی قرار داشت که در آن یک جهش ایمانی انجام داد و کاملاً برای آنها کار نکرد. من این مورد را به اشتراک گذاشتم، این چارچوبی است که در فضای توسعه فرد آموخته ام.
اما وقتی به اقدام فکر می کنید، این سه مرحله یا سه حوزه متفاوت را دارید. شما منطقه راحتی خود را دارید، و این منطقه ای است که اکثر ما در اکثریت عمر خود در آن کار می کنیم، جایی که ما کارهایی را انجام می دهیم که می دانیم چگونه انجام دهیم، می توانیم با چشمان بسته و دست های بسته از پشت انجام دهیم.
سپس در خارج از منطقه راحتی، یک منطقه رشد وجود دارد. این جایی است که شما خود را فراتر از محدودیت های موجود خود فراتر می گذارید و چگونه شروع به بهتر شدن و توسعه مهارت های جدید می کنید.
اما در خارج از منطقه رشد، منطقه خطر وجود دارد. منطقه خطر جایی است که تقریباً بیشتر چیزی را گاز میگیرید که بتوانید بجوید و در نهایت در موقعیتی قرار میگیرید که دیگر مولد نیست، اما نتیجه معکوس دارد، زیرا بیش از حد تحمل کردهاید.
این تعادل خوبی است که باید حفظ شود زیرا همیشه می خواهید مطمئن شوید که در آن منطقه رشد هستید و به خودتان فشار می آورید، اما همچنین می خواهید مطمئن شوید که تا جایی که در منطقه خطرناک قرار دارید خیلی دور نشوید. و کاملاً از عنصر شما خارج است.
بنابراین من از شما، هادسون، برای برداشتن آن قدم بزرگ قدردانی می کنم. اما به نظر می رسد که شاید یک قدم خیلی دور نبوده است.
هادسون:
آره حتما مسئله این است که وقتی برای اولین بار شروع کردم، می ترسیدم. من لزوما نمی دانستم چه کار کنم. آن وقت نادیده گرفتن چیزها آسان است. شما معاملات، اموال، یا اعداد را به درستی تجزیه و تحلیل نمی کنید. شما ریسک بزرگی می کنید و گاهی اوقات زیاده روی می کنید. گاهی اوقات اتفاقاً به نتیجه می رسد.
اشلی:
بنابراین، هادسون، پس از این معامله، شما یک ملک بیشتر دارید یا دو ملک دیگر؟
هادسون:
بنابراین من در حال حاضر پس از این معامله دو تلنگر در بازار دارم. سپس ما در حال حاضر، من و شریکم، دو ملک داریم که در حال بازسازی هستیم.
اشلی:
باشه. سپس خانه ای را که اکنون برای دانشگاه در آن زندگی می کنید، اجاره می دهید یا
هادسون:
آره.
اشلی:
باشه. بنابراین شما در حال اجاره هستید و سپس املاک اجاره ای خود را خریداری کرده اید. باشه باحال من فقط داشتم فکر می کردم که آیا شما خانه را هک می کنید؟ آیا تا به حال به این فکر کرده اید که در آنجا خانه ای بخرید و سپس به همه دوستان خود اجاره دهید؟
هادسون:
بنابراین این در واقع برنامه سال آینده است. اجاره ما در جولای تمام می شود. ما در حال برنامه ریزی برای حرکت در مرکز شهر کلمبوس هستیم. من قصد دارم یک ملک بخرم، امیدوارم اگر اعداد منطقی باشد، سپس آن را به دوستانم اجاره کنم. این برنامه است.
اشلی:
باشه. من یک سوال دیگر در رابطه با دانشگاه دارم، سپس میخواهم به بودجه واقعی معاملات شما بپردازم. اما با دانستن آنچه اکنون می دانید، آیا از رفتن به دانشگاه پشیمان شده اید؟
هادسون:
بنابراین من باید صادقانه بگویم بله، اما من می گویم نه زیرا کالج ... خیلی سرگرم کننده است. من می گویم اینجا هستم ... به معنای واقعی کلمه. من اینجام دارم خوش میگذرونم من تمام آخر هفته را با دوستانم می گذرانم. من دو مرحله دارم، که از دوشنبه تا پنجشنبه تا حدود ساعت 5 بعد از ظهر، دارم آسیاب می کنم، کار می کنم، کار می کنم. سپس من آن را دوست دارم. دوست دارم با دوستانم باشم و فقط بیرون بروم، بنشینم، خوش بگذرانم.
تونی:
من عاشق شفافیت هستم
اشلی:
آره دیشب یکی این جمله را به من گفت، دقیقاً یادم نیست، اما از آنجل گارسیا بود که به من گفت این یکی از جملات مورد علاقه او بود. این چیزی بود که شما از کارهایی که انجام دادید پشیمان نیستید، از کارهایی که انجام ندادید پشیمانید. من فقط به این فکر کردم که اگر به کالج نروید، ممکن است پشیمان شوید که به دانشگاه نرفتید.
آره من همیشه فکر میکنم که این خیلی جالب است، زیرا فکر میکنم این یک سؤال بسیار رایج برای افرادی است که در دبیرستان به سرمایهگذاری در املاک علاقه دارند. آیا حتی باید به دانشگاه بروید یا فقط به صورت کامل بپرید؟ فکر میکنم این یک سوال بسیار شخصی است و من فکر میکنم که قطعاً هر دو مزایا و معایبی دارند. اما من فقط به شنیدن آن علاقه داشتم.
تونی:
اشلی، من فقط می خواهم از شما بپرسم، شما سه پسر جوان دارید. همانطور که آنها به سن دانشگاه نزدیک تر می شوند ... و من می پرسم زیرا ما با شان، پسرم صحبت می کنیم، زیرا او در حال حاضر تنها سه سال از دانشگاه خارج شده است. اما همانطور که پسران شما بزرگتر می شوند، نظر شما در مورد رفتن آنها به دانشگاه در مقابل عدم رفتن به دانشگاه چیست؟
اشلی:
راستش برام مهم نیست من تقریباً مطمئن هستم که بزرگ ترین من فقط قرار است مزرعه را تصاحب کند و مزرعه را اداره کند. من در حال حاضر نمی بینم که او کار دیگری انجام دهد. برای این کار نیازی به رفتن به کالج ندارید و این خوب است. منظورم این است که او نه ساله است و می تواند یک موتور را بازسازی کند. این برای من خوب است.
تونی:
این شگفت انگیز است
اشلی:
او کمی مهارت دارد. اما همچنین ما 529 طرح کالج برای هر یک از بچه ها داریم. اخیراً اعلام کردند که اکنون می توان آنها را تبدیل به حساب بازنشستگی و بازنشستگی کرد. بنابراین اگر از آنها برای دانشگاه استفاده نکنند، اکنون برای آنها بازنشستگی خواهد بود. بنابراین منظورم این است که احساس بهتری نسبت به نرفتن آنها به دانشگاه داشته باشم، زیرا اکنون ما جریمه ای برای برداشتن آن پول برای آنها پرداخت نمی کنیم تا کار دیگری انجام دهند.
تونی:
کاملا. آره پسرم سال اول دبیرستان است، بنابراین سه سال از دبیرستانش باقی مانده است. من بارها به او گفتم، "برای من مهم نیست که تو به دانشگاه میروی یا نه. اما تنها چیزی که نیاز دارم این است که شما یک برنامه داشته باشید.» من میگفتم: «اگر نمیخواهید به دانشگاه بروید، پس برنامهای واضح از کاری که قرار است انجام دهید تا یک خود سازنده باشید به من نشان دهید... میتوانید به عنوان یک بزرگسال از خود مراقبت کنید. کاری که نمیخواهید انجام دهید این است که از دبیرستان فارغالتحصیل شوید و روی مبل من بنشینید و تمام روز بازیهای ویدیویی انجام دهید.» پس مثل این است که باید یک برنامه داشته باشید.
هادسون:
خوب، من فکر می کنم که... بنابراین، مطمئناً اگر به دانشگاه نمی رفتم، از نظر شغلی جلوتر بودم. اما دوستی ها و خاطراتی که در دانشگاه داشته ام، به طور جدی، آنها را با هیچ چیز عوض نمی کنم.
اشلی:
من فکر می کنم داشتن مدرک روانشناسی احتمالاً به عمده فروشی، ایجاد روابط و برقراری ارتباط با مردم و مطالعه افراد کمک کرده است. سپس با مدرک مالی. من با مدرک حسابداری و امور مالی فارغ التحصیل شدم، و فکر می کنم در تجزیه و تحلیل معاملات، درک صورت های مالی و به طور کلی فقط تجارت به من کمک زیادی کرد. بنابراین من فکر میکنم که احتمالاً در مورد شما نیز همینطور است، که میتوانید از مدارک تحصیلی خود برای کمک به سرمایهگذاری در املاک و مستغلات خود استفاده کنید.
هادسون:
آره حتما من به طور خاص مالی را انتخاب کردم. روانشناسی فقط برای بهتر شدن کار کرد. اما من به طور خاص به دلیل املاک و مستغلات به رشته مالی تبدیل شدم. این چیزی است که من همیشه با آن دست و پنجه نرم کرده ام، در جنبه اعداد و تجزیه و تحلیل معاملات و چیزهای دیگر است. من آدمی هستم که فقط می پرد و سعی می کند همه چیز را درست کند.
تونی:
بنابراین، هادسون، من میخواهم به آن معامله اول برگردم، زیرا شما به مسائلی اشاره کردید که با آن برخورد کردید. اما فقط به ما توضیح دهید که چالشها چه بودهاند، چه چیزی اشتباه بوده است، و چگونه در نهایت مسیر را تصحیح کردهاید تا به توافق بهتری دست پیدا کنید، یا اینکه چگونه خود را از همه چیز در مسیر اشتباه نجات دادهاید.
هادسون:
باشه. بنابراین من چهار ماه از تاریخ بسته شدن، اولین روزی که وارد ملک شدم، فوراً جلو می روم. بنابراین من به آنجا رانندگی کردم. در واقع در نیوآرک، اوهایو، فقط حدود 45 دقیقه از شرق کلمبوس است. من وارد در ورودی شدم و آن را با لگد وارد کردند. نمی توانستی چیزی ببینی من پاکسازی های زیادی انجام داده ام و می توانم بگویم این بدترین ملکی بود که تا به حال در آن بوده ام.
بنابراین من هنوز می توانم آن را به وضوح به خاطر بسپارم. به اتاق ناهار خوری برگشتم، از سمت چپ وارد حمام شدم، با این تفاوت که توالت یا دوش وجود نداشت. حتی حدس میزنم واقعاً حمام نبود.
بنابراین اشاره کردم که نیمه عقب یک واحد تجاری است. فقط یک انبار بزرگ در پشت خانه بود، و فقط همه جا پر از زباله بود، فقط همه چیز. احساس می کردم سنگی در شکمم است. من حتی نمی توانستم بفهمم چه خبر است. احساس وحشتناکی داشتم.
تونی:
بنابراین وقتی وارد داخل شدی، هادسون، بدیهی است که وضعیت ملک بسیار بدتر از آن چیزی است که تصور می کردی. آیا این بدان معنی است که اعداد برای شما کار نمی کنند؟ آیا در حال حاضر بیش از بودجه؟ عواقب یا پیامدهای شرایط ملک چه بود؟
هادسون:
جواب منفی. آره بنابراین من بازپروری را 35 هزار دلار تخمین زدم و فوراً متوجه شدم که کارساز نیست. بنابراین این عامل دیگری بود که نمی دانستم چه کار کنم. وقتی نمیدانی چه کار باید بکنی و فقط احساس میکنی از دست رفتهای، بد است. واقعا همین اتفاق افتاد. در پشت ملک متصرفانی بودند. همه جا به هم ریخته بود. این پس از برگزاری آن به مدت چهار ماه بود. بنابراین من قبلاً بیش از 3,000 دلار برای هزینه های نگهداری هزینه کرده بودم.
اشلی:
چگونه بودجه این معامله را با خرید، توانبخشی تامین کردید؟ این از پول عمده فروشی بود یا نوعی بودجه دریافت کردید؟
هادسون:
آره. بنابراین من پیش پرداخت را ارائه کردم. بنابراین، بله، من در آن زمان پس از انجام این کار، پول زیادی نداشتم. سپس من یک وام دهنده پول سخت داشتم. من از وام پل برای سایر صندوق ها استفاده کردم.
اشلی:
بنابراین اکنون به یکباره هزینههای بیشتری دریافت میکنید. چگونه شروع کردید به رفع این مشکل؟
هادسون:
آره بنابراین برای چند روز، من فقط در تلاش برای بهبودی بودم، فقط بفهمم که باید چه کار کنم. با برادر شوهرم تماس گرفتم که تا اینجای کار بیشترین کمک را به من کرده بود. او یک سرمایهگذار در این منطقه را میشناخت که تازه آن را میکشت. او تلنگرهای چپ و راست داشت. او اجاره های زیادی دارد و درست مثل برو، برو، برو.
پس شماره او را به من داد و سپس با او تماس گرفتم. به خدا قسم، من خیلی بی رحمانه صادق بودم. من اینطور گفتم: "من خراب شدم. من به کمک شما نیاز دارم. در صورت تمایل می توانید ملک را داشته باشید. من فقط هزینه های نگهداری را می خورم. هر اتفاقی بیفتد از دست خواهم داد.» او می گفت: "باشه، آرام باش. تازه آشنا شدیم چی میگی تو؟"
بنابراین، روز بعد او را آنجا ملاقات کردم و او گفت: "آره، مرد، تو خراب کردی." من اینطور گفتم: "آره." اما او گفت ما از طریق آن کار خواهیم کرد. او مرا از طریق تعمیرات راهنمایی خواهد کرد. او در همه چیز به من کمک خواهد کرد. گفتم: "بله، تا جایی که میتوانست خوب به نظر میرسد." من نمی توانستم چیزی بیشتر از این بخواهم، صادقانه.
اشلی:
پس با آن مشارکت، آن مکالمه چگونه شکل گرفت... آیا در نهایت به او ملک را دادید، یا این مشارکت چگونه تکامل یافت؟ آیا این او گفت: "خوب، این چیزی است که من از آن می خواهم و می خواهم به شما کمک کنم" یا آن قطعه چگونه بود؟
هادسون:
آره بنابراین من منابع مالی آن ملک را تامین کردهام و ... با وامدهنده پول سخت و غیره کار کردهام و او بازپروری را انجام داده است، و ما به تازگی از آنجا رفتیم. اکنون ما در واقع مالک آن واحد به عنوان ملک اجاره ای هستیم. ما یک قرارداد عملیاتی داریم. ما آن را 50-50 تقسیم می کنیم. الان چند ماهه اجاره شده پس الان همه چیز خوبه
تونی:
هادسون، می توانم بپرسم؟ بنابراین، این شریک جدید چه حمایت یا راهنمایی برای شما به ارمغان آورد؟ چگونه توانستند این معامله را اکنون به عنوان یک اجاره بلندمدت تبدیل به یک معامله سودآور کنند؟
هادسون:
مطمئنا. او ارتباطات بسیار زیادی در این منطقه دارد، جایی که می تواند کارها را با هزینه بسیار ارزان تر و موثرتر انجام دهد و کارها را به سرعت انجام دهد. من هرگز در مورد آن به عنوان شروعی برای شروع کار سرمایه گذاری خود فکر نکردم، اما واقعاً مفید است. او بلافاصله در راس همه چیز است.
وقتی آن ملک را پیاده کردیم، او داشت می گرفت... ما آن پیمانکار را پیاده کردیم و او می گفت: «همین الان سوارش شو. از آنجا شروع به تمیز کردن کن، مثل، وای، او می داند دارد چه کار می کند. من فقط یک توله سگ کوچک ترسیده در پشت بودم، اما…
اشلی:
آره اما این یک نکته عالی است، اینکه سرمایه گذاران با تجربه گاهی اوقات آن شبکه را دارند که در آن تخفیف دریافت می کنند یا افراد مناسب را برای تماس می شناسند. بنابراین، شما شبکههای اجتماعی را تماشا میکنید و میگویید: «اوه، خدای من، آنها این بازتوانی را برای این کار انجام دادند،» و این به این دلیل است که آنها آن پیمانکار را دارند که سه دوره بازپروری مختلف را همزمان برای آنها انجام میدهد. آنها را مشغول نگه می دارند، چیزهایی مانند آن، جایی که آنها قیمت ترجیحی را دریافت می کنند. بنابراین من فکر می کنم که این یک نقطه واقعا عالی برای لمس کردن است.
تونی:
من فکر می کنم درسی که می توان گرفت، هادسون، این است که اگر بتوانید کار سخت پیدا کردن معامله را برای یک سرمایه گذار باتجربه انجام دهید، این یکی از بهترین راه ها برای ایجاد یک رابطه است، زیرا معاملات خوب درهای زیادی را باز می کنند. . با وجود اینکه شما برای این ملک بیش از حد پرداخت کردید، با توجه به شرایط آن، آن سرمایه گذار باتجربه همچنان می توانست به معامله خوبی برای خود روی آورد.
من فکر میکنم درسی برای همه تازهکاران ما این است که اگر بتوانید راهی بیابید که برای سرمایهگذار دیگر یا کسی که تجربه بیشتری دارد، ارزش ایجاد کنید، این بهترین راه برای پیدا کردن یک مربی، پیدا کردن یک شریک بالقوه، پیدا کردن کسی برای راهنمایی است. شما در حال انجام کار سخت برای یافتن یک معامله خوب هستید. من فکر می کنم تو یک نمونه عالی برای آن هستی، هادسون.
هادسون:
بله، مطمئنا شاید نتوانم معاملات را به بهترین شکل تجزیه و تحلیل کنم، شاید نمیدانم چگونه تمام توانبخشیها را انجام دهم، اما شریکم یک ساعت پیش به من پیام داد و گفت: «هی، میتوانی این کابینتها را برداری؟ ما باید آنها را در اسرع وقت نصب کنیم. من بعد از این به آنجا می روم.» این فقط کارهای کوچکی است که شما مایل به انجام آن هستید که دیگران ممکن است مایل به انجام آن نباشند.
اشلی:
بله، یا آنها می توانند انجام دهند، آنها فقط نمی خواهند این کار را انجام دهند. فقط از کسی بخواهید آن کارها را انجام دهد، خوب، اگر شریکی دارد که می تواند برود و انجامش دهد، فقط کارهای کوچک را انجام دهد ... که ممکن است کارهای کوچکی به نظر برسد، گاهی اوقات استخدام کسی برای انجام آن کار بسیار سخت است زیرا این کار بسیار ساده ای است. جایی که پیمانکار شما، "نه، من فعلاً به لوو نمیروم و کابینتها را جمع نمیکنم" یا، "من برای انجام این کار مبلغی مسخره از شما دریافت خواهم کرد و وقت خود را از روزم میگیرم. " بنابراین، بله، این یک مزیت بزرگ است.
هادسون، آیا میتوانی در این معامله سریعاً اعداد را برای ما بررسی کنی؟ فقط به ما بگویید که قیمت خرید، بازسازی، چه چیزی آن را اجاره میدهید، و در نهایت چه چیزی جریان نقدی داشتهاید.
هادسون:
آره بنابراین من آن را در آن زمان به قیمت 65 هزار دلار خریدم. بازپروری حدود 50 هزار دلار بود، که حتی باید خیلی بیشتر از آن می شد، اما شریکم مرا در آنجا نجات داد.
سپس ما در واقع دیروز آن را دوباره ارزیابی کردیم. بنابراین ما هنوز آن را دوباره تامین مالی نکرده ایم. من هنوز نگهش دارم من هنوز دارم هزینه های نگهداری و غیره را پرداخت می کنم. اما در حال حاضر با 1400 دلار در ماه اجاره داده می شود. من هیجان زده هستم. من انگشتانم را برای رفی روی هم می گذارم.
اشلی:
فکر می کنید در چه چیزی قرار است ارزیابی شود؟ به نظر شما ARV چیست؟
هادسون:
بنابراین همه چیز با جنبه تجاری این واحد کمی نامرتب شد. من نمی دانم، من امیدوارم 150,000 دلار باشد، اما خواهیم دید.
اشلی:
آره خب عالیه برای شما هیجان زده است. از شما بسیار سپاسگزارم که در مورد سختی هایی که از سر گذرانده اید باز و صادق هستید، زیرا اگر فقط یک نفر ممکن است همان چیزی را که شما انجام داده اید و داستان شما را می شنود تجربه کند، امیدوارم حداقل به کسی انگیزه و الهام بخشد. مانند، «هی، این کاری است که من انجام دادم. من رفتم و یک شریک پیدا کردم و برای من کار کرد.» گزینه هایی وجود دارد. بنابراین اگر شخص دیگری چنین اتفاقی میافتد، تسلیم نشوید. کاری را که هادسون انجام داد را انجام دهید. بیرون بروید، یک شریک پیدا کنید، مشکل را حل کنید، برای خودتان راه حل ایجاد کنید.
تونی:
حدس میزنم میخواهیم وارد امتحان تازهکار شویم، هادسون، اگر برای آن آماده هستی، برادر.
هادسون:
باشه. آره
تونی:
باشه مرد اینها سه سوال مهمی هستند که در زندگی از شما پرسیده می شود. اما در واقع نمیدانم که این برای شما درست است یا نه، زیرا گفتید فکر میکنم درست قبل از این یا درست بعد از آن امتحان دارید. بنابراین ممکن است شما یکی از اخطارها در این مورد باشید. بنابراین سوال شماره یک، هادسون، یک کار عملی که تازه کارها باید بعد از گوش دادن به این قسمت انجام دهند چیست؟
هادسون:
بنابراین وقتی شروع کردم، نوشتن نامه بود، کارهایی را انجام دهید که دیگران مایل به انجام آن نیستند تا با فروشندگان بالقوه ارتباط برقرار کنند. اما توصیه من این است که کسی را پیدا کنید که می داند چه کار می کند و می خواهد به شما کمک کند. آن چنان آسان. افراد زیادی هستند که می دانند چه کار می کنند، اما شما باید افراد مناسبی را پیدا کنید که واقعاً می خواهند به شما کمک کنند و می خواهند با شما رشد کنند.
این جایی است که من با حرفه سرمایه گذاری خود به ماه رفتم. من نمی دانم بدون ارتباطاتی که ایجاد کرده ام کجا خواهم بود. شاید من حتی دیگر در املاک و مستغلات نباشم.
اشلی:
یکی از ابزارها، نرم افزارها، برنامه ها یا سیستم ها در کسب و کار شما چیست که امروزه از آن استفاده می کنید؟ علاوه بر PromptStream، زیرا قبلاً این را گفتید.
هادسون:
آیا می توانم بگویم ایجاد ارتباط با مشاوران املاک محلی؟
اشلی:
اره حتما.
هادسون:
بنابراین، بله، واقعاً من و شریکم با برخی از مشاوران املاک بزرگ در سراسر منطقه ارتباط داریم که بر روی املاک آسیب دیده و فروش املاکی که مطابق با استانداردهای بازار نیستند تمرکز می کنند. بنابراین ما اکنون ارتباطات زیادی داریم که معاملات به سمت ما جریان دارد، به جای اینکه وقت و تلاش خود را صرف تلاش برای یافتن معاملات کنیم.
تونی:
عاشقشم. این موقعیت عالی برای حضور است. این گلوله های برفی است، درست است؟ هنگامی که اولین مورد را دریافت کردید، شروع به ایجاد روابط می کنید، و قبل از اینکه متوجه شوید، معاملات بیشتری نسبت به آنچه که بتوانید استفاده کنید، به دست خواهید آورد. بنابراین آخرین سوال اینجاست که قصد دارید پنج سال دیگر کجا باشید؟
هادسون:
من این سوال را دوست دارم زیرا به طور جدی هیچ ایده ای ندارم. من شش ماه پیش عمده فروشی می کردم و بعد الان با شریکم کار می کنم. ما روی چند تلنگر بالاتر کار می کنیم. من نمی دانم. دوست دارم به کار کردن ادامه دهم و ببینم به کجا میبرم، امیدوارم روزی وارد مجتمعهای آپارتمانی شوم، چیزی از این دست. فقط ادامه دهید و ببینید چه چیزی به من ارائه می دهد.
تونی:
آره خب، هادسون، اگر جایی که امروز هستی نشانهای است، برادر، مطمئنم که هر هدفی را که کنار بگذاری، شکست میدهی. بنابراین ما هیجان زده هستیم که آن سفر را با شما تجربه می کنیم.
بنابراین قبل از اینکه کارها را به پایان برسانیم، فقط میخواهم به ستاره راک تازه کار این هفته فریاد بزنم. راک استار تازه کار امروز اندرو اسنایدر است. اندرو میگوید: «تاکنون اولین معاملهام را بستم و 5,000 دلار به دست آوردم.» او در حال فروش عمده بوده است، اما تصمیم گرفت در سال گذشته آن را جدی بگیرد.
صاحبش در واقع یک انگشتر طلای کانادایی را امروز در هنگام بسته شدن به عنوان هدیه برای کمک به او و پیگیری برای او گذاشت. چه اتفاق احمقانه ای افتاد که او معامله ای را از دیگری خرید و آن شخص از او برای خرید ملک تشکر کرد. بنابراین فقط نشان میدهد که وقتی عمدهفروشی میکنید چه اتفاقی میافتد، شما آن را به روش درست انجام میدهید، این یک موقعیت برد-برد است.
بنابراین اگر میخواهید به عنوان یک ستاره راک در پادکست تازه کار املاک و مستغلات فریاد بزنید، من فقط در گروه فیسبوک Real Estate Rookie یا در انجمنها پست میکنم و مایلیم موفقیت شما را با همه تازهکارانی که گوش میدهند به اشتراک بگذاریم. .
اشلی:
انگشتر طلای کانادا چیست؟ مثل یک حلقه در انگشت شما؟
تونی:
من هیچ نظری ندارم، اما آن را می پذیرم.
اشلی:
باید از چند تا از دوستان کانادایی بپرسم. باشه. خوب، هادسون، از اینکه به ما ملحق شدید بسیار متشکرم. آیا می توانید به همه بگویید که کجا می توانند با شما تماس بگیرند و اطلاعات بیشتری در مورد شما پیدا کنند؟
هادسون:
بنابراین، بله، منظورم این است که من در رسانه های اجتماعی یا چیز دیگری فعال نیستم، صادقانه بگویم. اگر فقط در اینستاگرام یا هر چیز دیگری تماس بگیرید، اینستاگرام من فقط @hudsonjump، JUMP است. صادقانه بگویم، چیز زیادی در مورد املاک و مستغلات پیدا نمی کنید، اما من حاضرم با برخی افراد ارتباط برقرار کنم، تماس بگیرم، دوست دارم کمک کنم، و ما می توانیم از آنجا برویم. اما، بله، صادقانه بگویم، من در شبکه های اجتماعی زیاد فعال نیستم.
اشلی:
چون شما خیلی مشغول مهمانی در دانشگاه هستید، نه؟
هادسون:
شما فقط فرض می کنید. آره من فقط دارم میرم
اشلی:
خب، هادسون، خیلی ممنون. ما واقعاً از ارزشی که برای نمایش امروز آورده اید قدردانی کردیم. ما نمیتوانیم منتظر باشیم تا چند سال دیگر دوباره به آنجا برگردیم تا ببینیم با موفقیت مستمر خود به کجا رفتید.
تونی، آیا فکر میکنی که همه به این اپیزود احساسات و واکنشهای مشابهی دارند، مانند هیجان و شادی خالص برای هادسون، اما در عین حال درد درونی که چرا من این کار را در کالج انجام ندادم؟
تونی:
آره همیشه این پویایی عجیب و غریب است که من فکر می کنم ما عاشق شنیدن داستان های افرادی هستیم که نسبتاً جوان هستند و این گام های عظیم را به سمت ایجاد تجارت املاک و مستغلات خود برمی دارند. اما همان طور که گفتم، دقیقاً به قلب شما ضربه می زند. درست مثل این است که "ای مرد، چرا در آن سن این کار را انجام ندادم؟" اما منظورم این است که این یک قسمت واقعا جالب بود. فقط کل رفتار و رویکردش و طرز فکرش فوق العاده الهام بخش است.
اما من همچنین میخواهم صدایم بزنم، زیرا او در همان ابتدا در آن معامله دچار تزلزل شد و هزینههای توانبخشی را دستکم گرفت و به مدت چهار ماه وارد خانه نشد. جی پی دسمت که در قسمت 279 حضور داشت، مردی بود که در اولین معاملاتش 250,000 دلار ضرر کرد. موضوع مشترک بین جی پی و هادسون این بود که هر دوی آنها با همکاری با شخص دیگری که تجربه بیشتری داشت راه خود را پیدا کردند.
بنابراین برای همه تازهکارهای ما که گوش میدهند، فکر میکنم این یکی از چیزهایی است که باید حذف کرد این است که اگر خود را از موقعیتی بیابید که در بالای سر خود هستید، سریعترین راه برای موفقیت یا بازگشت به مسیر درست است. پیدا کردن شریکی که به طور بالقوه می تواند به شما کمک کند.
اشلی:
آره اگر شما بچه ها این را نمی دانستید، من و تونی در واقع در تابستان امسال کتابی به نام Powered by Partnerships معرفی می کنیم که به طور عمیق به این موضوع می پردازد که چرا باید به داشتن یک شریک فکر کنید. بنابراین من فکر می کنم این قسمت به طور کلی یک مطالعه موردی عالی برای آن بود.
یکی دیگر از چیزهایی که در مورد این قسمت بسیار لذت بردم، لیستی است که شما و هادسون در مورد آن صحبت کردید، لیستی که شما به عنوان ... و این کاری است که من قطعاً شروع به انجام آن خواهم کرد، تهیه لیستی از چیزهایی که شما نمی خواهید انجام دهید. انجام دهید، و سپس SOPها را برای آن، رویه عملیاتی استاندارد ایجاد کنید. بنابراین من شما را به انجام این کار دعوت میکنم، تا همین الان پیش بروید و شروع به تهیه فهرستی از کارهایی کنید که نمیخواهید انجام دهید و در نهایت میتوانید شروع به برونسپاری کنید.
تونی:
ما باید این افراد را به عنوان حامی برای پادکست در نظر بگیریم، زیرا احساس میکنم چند بار در مورد آنها صحبت کردهایم. اما من از Loom، LOOM برای ضبط همه SOPهای ویدیویی خود استفاده می کنم. این یک راه فوق العاده آسان است، درست مانند هر زمان که می خواهم کاری را انجام دهم که می دانم در نهایت می خواهم آن را محول کنم، مانند یک دکمه کوچک در مرورگر وب من وجود دارد، دکمه را می زنم، آن را ضبط می کنم، ذخیره می کنم، فایل می کنم و سپس وقتی آن عضو تیم وارد میشود، من فقط یک پیوند به آن ویدیو را برای آنها ارسال میکنم و میگویم: "هی، این کار این است که این کار را انجام دهیم" و آنها هیچ سوالی ندارند زیرا این یک توضیح بسیار دقیق از طریق ویدیو است.
اشلی:
آره من از Loom هم استفاده می کنم. من واقعا دوستش دارم. سپس من آن را به monday.com گره می زنم، که تقریباً مانند قسمت نوشته شده از عنصر چک لیست برای اضافه کردن به آن، یا قطعه الگو، حدس می زنم، دارد.
تونی:
بله، و آخرین چیزی که واقعاً در مورد هادسون به من توجه کرد، 10,000 نامه بود. این فقط یک عدد بزرگ از حروف است. من فکر نمیکنم مردم بتوانند ذهن خود را در مورد میزان کار در 10,000 نامه بپیچند. من فکر می کنم زمانی که برای اولین بار شروع به کار کردم، سعی کردم مانند 200 نامه بنویسم، و این خیلی طول کشید. بنابراین نمیتوانستم 10,000 را انجام دهم. پس فقط به او تبریک می گویم.
اما این کار سختی است که برای موفقیت انجام می شود. این چیزهایی است که هیچ کس پشت درهای بسته نمی بیند، اما بعد می خواهند موفقیت یک نفر را جشن بگیرند. بنابراین، اگر از هادسون برای موفقیت تبلیغ میکنید، او را به خاطر انجام این کار سخت یعنی نوشتن 10,000 نامه با دست تشویق کنید.
اشلی:
بله، و همچنین این واقعیت که او شروع کرد به این واقعیت که شاید من باید هم اتاقی هایم را استخدام کنم، جایی که احتمالاً پرداخت هزینه به کسی برای نوشتن نامه نسبتاً ارزان است. شما آنجا نشسته اید و تلویزیون تماشا می کنید، هر کاری انجام می دهید، و شما بچه ها فقط نامه می نویسید. بنابراین ممکن است کمی با دوستان خود زمان پیوند با کیفیتی داشته باشید.
تونی:
آره او همچنین به وضوح بیان نکرد که وقتی شما این سوال را از او پرسیدید به خانه پیرمردها نرفت. او نه تایید کرد و نه تکذیب. بنابراین شاید کمی از آن در آنجا نیز وجود داشته باشد.
اشلی:
ما همچنین امروز یک فریاد اینستاگرامی برای شما عزیزان داریم. بنابراین فریاد امروز الکس کاماچو است. حساب اینستاگرام او realestatedealmaker@ است. بنابراین چیزی که امروز توجه من را جلب کرد پستی بود که او انجام داد. این یک حلقه اینستاگرام در مورد هفت بخش بود که او برای ایجاد یک شرکت سرمایه گذاری املاک و مستغلات هفت رقمی ایجاد کرده است.
بنابراین الکس انواع استراتژی های سرمایه گذاری در املاک و مستغلات را انجام می دهد. من به شما پیشنهاد میکنم که او را دنبال کنید، زیرا او اطلاعات زیادی در مورد نحوه ایجاد کسبوکار، سیستمها و فرآیندهایش، اعضای تیمی که دارد، چیزهایی از این قبیل را به اشتراک میگذارد.
بچه ها از اینکه به ما پیوستید بسیار سپاسگزاریم. من اشلی هستم، @wealthfromrentals، و او تونی، @tonyjrobinson. ما شنبه با پاسخ تازه کار باز خواهیم گشت.
بلندگو 4:
(آواز خواندن)
پادکست را اینجا تماشا کنید
در این قسمت ما پوشش می دهیم
- خطرات خرید ملک منظره دیده نشده با مستاجران موجود
- چگونه آوردن یک شریک با تجربه در کشتی می تواند به نجات یک معامله بد کمک کند
- چرا عمده فروشی گام اول عالی برای سرمایه گذاران جدید املاک و مستغلات
- تفاوت بین عمده فروشی و کل باطله
- لیست های ساختمانی برای از بین بردن سرنخ های بد و ردیابی خواص بالقوه
- استفاده از پست مستقیم برای پیدا کردن انحصاری معاملات عمده فروشی
- و So خیلی بیشتر!
پیوندهایی از نمایش
ارتباط با هادسون:
آیا علاقه مند به کسب اطلاعات بیشتر در مورد حامیان مالی امروز هستید یا خودتان شریک BiggerPockets شوید؟ پست الکترونیک:
یادداشت توسط BiggerPockets: اینها نظرات نوشته شده توسط نویسنده هستند و لزوماً نظرات BiggerPockets را نشان نمی دهند.
- محتوای مبتنی بر SEO و توزیع روابط عمومی. امروز تقویت شوید.
- PlatoAiStream. Web3 Data Intelligence دانش تقویت شده دسترسی به اینجا.
- ضرب کردن آینده با آدرین اشلی. دسترسی به اینجا.
- خرید و فروش سهام در شرکت های PRE-IPO با PREIPO®. دسترسی به اینجا.
- منبع: https://www.biggerpockets.com/blog/rookie-285
- : دارد
- :است
- :نه
- :جایی که
- $3
- $UP
- 000
- 1
- 10
- 100
- ٪۱۰۰
- 200
- 24
- a
- قادر
- درباره ما
- بالاتر
- حساب
- حسابداری (Accounting)
- موفقیت
- در میان
- عمل
- فعال
- واقعا
- اضافه کردن
- اضافه کردن
- بالغ
- نصیحت
- پس از
- از نو
- سن
- پیش
- توافق
- پیش
- AIR
- الکس
- تراز
- معرفی
- اجازه دادن
- در امتداد
- قبلا
- همچنین
- همیشه
- am
- شگفت انگیز
- مقدار
- an
- تحلیل
- تجزیه و تحلیل
- و
- اندرو
- فرشته
- اعلام کرد
- دیگر
- پاسخ
- هر
- دیگر
- هر کس
- هر چیزی
- جدا
- اپارتمان
- نرم افزار
- اپل
- مربوط
- قرار ملاقات ها
- قدردانی
- روش
- معماری
- هستند
- محدوده
- مناطق
- دور و بر
- AS
- ظاهر
- At
- نویسنده
- دور
- به عقب
- زمینه
- بد
- برج میزان
- مستقر
- اساسی
- BE
- زیرا
- شود
- تبدیل شدن به
- بوده
- قبل از
- شروع
- شروع
- پشت سر
- بودن
- مفید
- سود
- در کنار
- بهترین
- بهتر
- میان
- خارج از
- بزرگ
- بزرگتر
- بیومدیکال
- بیت
- شعله ور
- تخته
- جسور
- کتاب
- مرز
- هر دو
- پایین
- خریداری شده
- شکستن
- تفکیک
- بریج
- به ارمغان بیاورد
- آوردن
- پهن
- آورده
- مرورگر
- بودجه
- ساختن
- بنا
- ساخته
- کسب و کار
- مشغول
- اما
- دکمه
- خرید
- خریداران
- خریداری کردن
- by
- کالیفرنیا
- صدا
- نام
- فراخوانی
- تماس ها
- آمد
- CAN
- Canada
- کانادایی
- سرمایه
- اهميت دادن
- کاریابی
- مورد
- بررسی موردی
- پول دادن و سكس - پول دادن و كس كردن
- گرفتار
- ایجاد می شود
- سقف
- جشن گرفتن
- معین
- به چالش
- چالش ها
- به چالش کشیدن
- متغیر
- بار
- ارزان تر
- بررسی
- شیمی
- انتخاب
- را انتخاب کنید
- را انتخاب
- دایره
- تمیز کاری
- واضح
- به وضوح
- بسته
- نزدیک
- بسته
- میزبان مشترک
- مربی
- رمز
- سرد
- کالج
- COM
- بیا
- می آید
- راحت
- آینده
- تجاری
- مشترک
- ارتباط
- انجمن
- شرکت
- کامل
- تکمیل
- درک
- شرط
- شرایط
- مطمئن
- تایید شده
- اشتباه
- اتصال
- اتصالات
- منفی
- در نظر بگیرید
- تماس
- ادامه دادن
- ادامه داد:
- قرارداد
- مقاطعه کار
- پیمانکاران
- گفتگو
- سرد
- هزینه
- مقرون به صرفه
- هزینه
- میتوانست
- ضد تولید کننده
- زن و شوهر
- دوره
- دیوانه
- ایجاد شده
- ایجاد
- CRM
- جمعیت
- جاری
- در حال حاضر
- خطر
- تاریخ
- روز
- روز
- مرده
- مقدار
- معاملات
- تصمیم گیری
- مصمم
- قطعا
- درجه
- گروه ها
- عمق
- دقیق
- جزئیات
- توسعه
- پروژه
- گفتگو
- DID
- تفاوت
- تفاوت
- مختلف
- مشکل
- ناهار خوری
- مستقیم
- فاجعه
- تخفیف
- اختیاری
- نمایش دادن
- پریشان
- DIY
- do
- سند
- میکند
- نمی کند
- عمل
- دلار
- انجام شده
- آیا
- توسط
- درب
- پایین
- مرکز شهر
- پویا
- هر
- پیش از آن
- در اوایل
- آسان تر
- شرق
- ساده
- خوردن
- به طور موثر
- تلاش
- هر دو
- عنصر
- پست الکترونیک
- احساسات
- پایان
- انرژی
- مهندسی
- لذت بردن
- لذت بخش
- کافی
- وارد
- سرگرم کننده
- کارآفرینان
- قسمت
- انصاف
- به خصوص
- اساسا
- املاک
- برآورد
- اتر (ETH)
- حتی
- واقعه
- در نهایت
- تا کنون
- هر
- هر کس
- همه چیز
- تکامل یابد
- کاملا
- امتحان
- مثال
- جز
- استثنایی
- برانگیخته
- هیجان
- اجرا کردن
- موجود
- مخارج
- تجربه
- با تجربه
- تجربه
- توضیح دهید
- توضیح
- اکتشاف
- قرار گرفتن در معرض
- ارائه
- اضافی
- چشم
- چشم ها
- فیس بوک
- واقعیت
- عامل
- ایمان
- غلط
- خانواده
- بسیار
- مزرعه
- FAST
- سریعترین
- محبوب
- احساس
- کمی از
- شکل
- شکل گرفت
- پرونده
- فیلترها برای تصفیه آب
- سرانجام
- سرمایه گذاری
- مالی
- آزادی مالی
- تامین مالی
- پیدا کردن
- پیدا کردن
- پایان
- انگشت
- نام خانوادگی
- تماس اول
- فلیپ
- فلیپس
- در حال جریان
- تمرکز
- متمرکز شده است
- به دنبال
- به دنبال
- پیروی
- پا
- برای
- برای سرمایه گذاران
- تشکیل
- چهارم
- انجمن
- به جلو
- یافت
- پایه
- چهار
- چهارم
- چارچوب
- آزادی
- دوستان
- از جانب
- جلو
- کامل
- سرگرمی
- بودجه
- بودجه
- بیشتر
- آینده
- افزایش
- بازیها
- چرخ دنده
- سوالات عمومی
- دریافت کنید
- گرفتن
- هدیه
- دادن
- داده
- می دهد
- دادن
- Go
- هدف
- اهداف
- خوب
- می رود
- رفتن
- طلا
- خوب
- فارغ التحصیل
- بزرگ
- پر زحمت
- زمین
- گروه
- شدن
- رشد
- مهمان
- مهمان
- راهنمایی
- راهنمایی
- مرد
- هک
- بود
- نیم
- دست
- دست ها
- آویزان کردن
- رخ دادن
- اتفاق افتاده است
- اتفاق می افتد
- اتفاق می افتد
- خوشحال
- سخت
- کار سخت
- آیا
- داشتن
- he
- سر
- سر
- شنیدن
- شنوایی
- قلب
- کمک
- کمک کرد
- کمک
- او
- اینجا کلیک نمایید
- پنهان
- زیاد
- بالاتر
- نکات
- استخدام
- استخدام
- خود را
- اصابت
- بازدید
- ضربه زدن
- نگه داشتن
- برگزاری
- دارای
- صفحه اصلی
- خانه
- صادقانه
- خوشبختانه
- امید
- میزبان
- HOT
- ساعت
- خانه
- چگونه
- چگونه
- HTTPS
- بزرگ
- صدها نفر
- هیپ
- i
- من می خواهم
- اندیشه
- ایده ها
- if
- تصور کنید
- بلافاصله
- نهفته
- تأثیرگذار
- پیامدهای
- مهم
- in
- باور نکردنی
- نشانه
- ارزان
- اطلاعات
- حاوی اطلاعات مفید
- اینسان
- الهام
- الهام بخش
- الهام بخش
- اینستگرام
- در عوض
- دستورالعمل
- علاقه مند
- جالب
- به
- معرفی
- فوق العاده گرانبها
- سرمایه گذاری
- سرمایه گذاری
- سرمایه گذار
- سرمایه گذاران
- مسائل
- IT
- خود
- پیوستن
- پیوستن به ما
- سفر
- JPG
- جولای
- پرش
- تنها
- فقط یکی
- نگاه داشتن
- نگه داشته شد
- پا زدن
- بچه ها
- نوع
- دانستن
- دانا
- دانش
- آفرین
- عدم
- زمین
- صاحب خانه
- نام
- بعد
- راه اندازی
- رهبری
- منجر می شود
- پرش
- یاد گرفتن
- آموخته
- یادگیری
- کمترین
- ترک کردن
- ترک
- رهبری
- ترک کرد
- قانونی
- وام دهنده
- درس
- درس
- نامه
- بهره برداری
- LG
- کتابخانه
- زندگی
- عمر
- پسندیدن
- احتمالا
- محدودیت
- ارتباط دادن
- فهرست
- استماع
- لیست
- لیست
- کوچک
- زندگی
- زندگی
- وام
- محلی
- واقع شده
- طولانی
- دراز مدت
- دیگر
- نگاه کنيد
- شبیه
- نگاه
- به دنبال
- پارچه
- از دست دادن
- از دست رفته
- خیلی
- عشق
- محبوب
- ماشین آلات
- ساخته
- عمده
- اکثریت
- رشته
- ساخت
- پول را
- باعث می شود
- ساخت
- مرد
- بسیاری
- بسیاری از مردم
- بازار
- عظیم
- ممکن است..
- متوسط
- رسانه ها
- نشست
- عضو
- اعضا
- خاطرات
- ذکر شده
- فهرست
- روش
- روش
- قدرت
- ذهن
- ذهنیت
- خردسال
- دقیقه
- تصور غلط
- لحظه
- دوشنبه
- پول
- ماه
- ماهیانه
- ماه
- بسیار بزرگ و مهم
- ماه
- بیش
- صبح
- اکثر
- انگیزه
- انگیزه
- موتور
- حرکت
- متحرک
- بسیار
- چندگانه
- نام
- لزوما
- لازم
- نیاز
- ضروری
- نیازهای
- نه
- شبکه
- هرگز
- جدید
- بعد
- شب
- نه
- یادداشت
- هیچ چی
- اکنون
- عدد
- تعداد
- پرستاری
- of
- خاموش
- ارائه
- ارائه شده
- غالبا
- اوهایو
- خوب
- قدیمی
- قدیمی ترین
- on
- یک بار
- ONE
- آنلاین
- فقط
- باز کن
- کار
- عملیاتی
- دیدگاه ها
- فرصت ها
- فرصت
- مخالف
- مقابل
- گزینه
- or
- دیگر
- ما
- خودمان
- خارج
- خارج از
- برون سپاری
- روی
- مروری
- خود
- مالک
- صاحبان
- مالک است
- لایی
- درد
- نقاشی
- بخش
- شریک
- شریک زندگی
- همکاری
- شرکای
- همکاری
- مشارکت
- بخش
- گذشت
- گذشته
- مسیر
- توقف
- پرداخت
- پرداخت
- مردم
- دوره
- شخص
- شخصی
- شخصا
- فوق العاده
- تلفن
- تماس های تلفنی
- انتخاب کنید
- قطعه
- محل
- برنامه
- برنامه ریزی
- برنامه
- سکو
- افلاطون
- هوش داده افلاطون
- PlatoData
- بازی
- بازیکن
- لطفا
- پادکست
- پــادکـست
- نقطه
- نقطه
- مقام
- موقعیت
- پست
- پتانسیل
- بالقوه
- صفحه اصلی
- مرجح
- ارائه
- هدیه
- زیبا
- قیمت
- قیمت گذاری
- شاید
- مشکل
- روند
- فرآیندهای
- در حال پردازش
- تولیدی
- سود
- مفید
- پیش بینی
- املاک
- ویژگی
- مثبت
- آینده نگر
- محفوظ
- ارائه
- روانشناسی
- خرید
- خریداری شده
- خرید
- اهداف
- فشار
- هل دادن
- قرار دادن
- کیفیت
- سوال
- سوالات
- سریع
- به سرعت
- رمپ
- رمپ
- رسیدن به
- رسیده
- خواندن
- مطالعه
- اماده
- واقعی
- املاک و مستغلات
- تحقق بخشیدن
- واقعا
- مسکن
- دلیل
- اخیر
- تازه
- رکورد
- قرمز
- Refi
- پشیمانی
- توانبخشی
- ارتباط
- روابط
- نسبتا
- به یاد داشته باشید
- اجاره
- اجاره
- پاسخ
- نشان دادن
- نیاز
- ضروری
- مسکونی
- پاسخ
- رستوران
- نتیجه
- بازنشستگی
- بازده
- این فایل نقد می نویسید:
- بررسی
- حلقه
- خطر
- خطرات
- دستبرد زدن
- سنگ
- راک استار بشم
- نقش
- سقف
- اتاق
- دور
- دویدن
- سعید
- همان
- روز شنبه
- ذخیره
- گفتن
- گفته
- می گوید:
- می ترسم
- برنامه
- مدرسه
- شان
- دوم
- دیدن
- مشاهده
- به نظر می رسد
- به نظر می رسید
- به نظر می رسد
- می بیند
- خود
- فروش
- فروشندگان
- فروش
- ارسال
- در حال ارسال
- ارشد
- سالمندان
- حس
- فرستاده
- جمله
- تنظیم
- مجموعه
- واریز
- هفت
- اشتراک گذاری
- به اشتراک گذاشته شده
- سهام
- اشتراک
- او
- کوتاه
- باید
- نشان
- یک وری
- منظره
- امضاء
- سکوت
- مشابه
- ساده
- پس از
- سایت
- نشسته
- وضعیت
- شش
- شش ماه
- مهارت
- مهارت ها
- کوچک
- So
- آگاهی
- رسانه های اجتماعی
- نرم افزار
- مزایا
- حل
- برخی از
- کسی
- چیزی
- یک جایی
- آن
- سپارش
- فضا
- سخن گفتن
- خاص
- به طور خاص
- هزینه
- صرف
- انشعاب
- حامی
- حامیان
- Spot
- Spotify
- پشتهسازی
- استاندارد
- استانداردهای
- شروع
- آغاز شده
- راه افتادن
- دولت
- اظهارات
- ماندن
- گام
- مراحل
- هنوز
- داستان
- داستان
- ساده
- استراتژی ها
- تقویت
- مبارزات
- دانشجو
- دانشجویان
- مهاجرت تحصیلی
- موفقیت
- موفق
- چنین
- ناگهانی
- نشان می دهد
- تابستان
- فوق العاده
- پشتیبانی
- شیرین
- روشن
- سیستم
- سیستم های
- گرفتن
- طول می کشد
- مصرف
- صحبت
- سخنگو
- مذاکرات
- هدف
- کار
- وظایف
- تیم
- اعضای تیم
- گفتن
- قالب
- مستاجر
- نسبت به
- که
- La
- محوطه
- پایتخت
- آینده
- شان
- آنها
- موضوع
- خودشان
- سپس
- آنجا.
- اینها
- آنها
- چیز
- اشیاء
- فکر می کنم
- تفکر
- این
- در این سال
- کسانی که
- اگر چه؟
- فکر
- هزاران نفر
- سه
- از طریق
- سراسر
- پرتاب
- پنج شنبه
- TIE
- گره خورده است
- زمان
- بار
- خسته
- به
- امروز
- امروز
- با هم
- توالت
- تن
- تونی
- هم
- در زمان
- ابزار
- ابزار
- بالا
- موضوع
- کاملا
- لمس
- طرف
- مسیر
- تجارت
- معامله
- رونوشت
- دگرگون کردن
- شفافیت
- فوق العاده
- سعی
- باعث شد
- درست
- صادقانه
- امتحان
- دور زدن
- تبدیل
- عطف
- tv
- دو برابر
- دو
- فهمیدن
- درک
- متاسفانه
- منحصر به فرد
- واحد
- واحد
- دانشگاه
- تا
- us
- هزینه های ایالات متحده
- استفاده کنید
- استفاده
- با استفاده از
- معمولا
- ارزش
- در مقابل
- بسیار
- تصویری
- بازی های ویدئویی
- صبر کنيد
- راه می رفت
- می خواهم
- خواسته
- می خواهد
- انبار کالا
- بود
- تماشا کردن
- تماشای
- مسیر..
- راه
- we
- ثروت
- وب
- مرورگر وب
- سایت اینترنتی
- علف هرز
- هفته
- اخر هفته
- هفته
- خوب
- رفت
- بود
- چی
- چه زمانی
- هر زمان که
- که
- در حین
- WHO
- هرکس
- تمام
- عمده فروشی
- چرا
- اراده
- مایل
- پیروزی برنده
- با
- بدون
- تعجب کردم
- مهاجرت کاری
- کار کردن
- مشغول به کار
- کارگر
- تمرین
- با این نسخهها کار
- جهان
- بدتر
- بدترین
- با ارزش
- خواهد بود
- وای
- بسته بندی کردن
- نوشتن
- نوشته
- کتبی
- اشتباه
- سال
- سال
- هنوز
- شما
- جوان
- جوانتر
- شما
- خودت
- یوتیوب
- زفیرنت
- زیپ