تعطیلات مبارک، شنوندگان BiggerPockets. همه شما امسال خوب بودید، بنابراین به جای یک تکه زغال، یک قسمت ویژه را در شادترین روز سال تحویل می گیرید. ما سفر باورنکردنی یاموندو کامارا را از فقر فقیرانه به درآمد غیرقابل باور باورنکردنی، حتی بر خلاف همه شانس، به اشتراک خواهیم گذاشت. اگر از هدایای تعطیلات خود در این فصل ناراضی هستید، به این قسمت گوش دهید—ممکن است کل دیدگاه شما را نسبت به زندگی تغییر دهد و چیزی را به شما بدهد که برای امروز بیشتر سپاسگزار باشید!
______
از کجا میری فقر مطلق به درآمد غیر فعال در مدت زمان کوتاه؟ اگه بودی چی در آن سوی دنیا بزرگ شده است، جایی که حتی برای یک آموزش ابتدایی باید جنگید و هر فرصتی یک مبارزه دائمی بود؟ این داستان واقعی است یاموندو کامارا، که از خوابیدن روی زمین خاکی رفت در روستای کوچک گامبیا به درآمد یک میلیون دلار در سال با تشکر از املاک و مستغلات
یاموندو در محیطی بیگانه برای بسیاری از ما بزرگ شد. چه زمانی پدر و مادرش در جوانی از دنیا رفتند، او مجبور شد با اقوام خود زندگی کند که با او به عنوان یک مزاحم رفتار می کردند، نه کسی که ارزش تربیت را داشته باشد. او کف خانه خانواده اش خوابید و گاهی اوقات به اندازه کافی خوش شانس بود یک جعبه مقوایی به عنوان تشک داشته باشید. او قرار بود در سالهای اولیه نوجوانی ازدواج کند، اما به لطف انگیزه، اراده و التماس خالههایش، یاموندو فرصتی برای رفتن به دبیرستان و کالج و بعدا مهاجرت به ایالات متحده داده شد.
از آنجا، یاموندو موفقیت را تنها تمرکز خود قرار داد. او نه تنها از نظر تحصیلی بیش از حد پیشرفت کرد، بلکه توانست این کار را انجام دهد مقدار باورنکردنی سرمایه گذاری تقریباً بدون پول، بدون امتیاز اعتباری، و بدون تجربه در صنعت. او اکنون در بیش از سی واحد اجاره ای نشسته است درآمد ماهانه ای که با حقوق سالانه اکثر آمریکایی ها رقابت می کند. یاموندو یکی از باورنکردنیترین داستانهایی را دارد که ما تا به حال در پادکست به اشتراک گذاشتهایم، و شما باید برای شنیدن مسیر غیرقابل تصور او به سوی موفقیت هماهنگ شوید.
اینجا کلیک کنید برای گوش دادن به پادکست های اپل
پادکست را از اینجا بشنوید
متن را اینجا بخوانید
دیوید:
به پادکست BiggerPockets، نسخه تعطیلات خوش آمدید. من میزبان شما هستم، گرینچ املاک، و امروز جن مورد علاقه ام به من ملحق شده است. او یک جن عصبانی است. راب عباسولو
غارت:
یه بار دیگه عصبانیم صدا کن
دیوید:
اگر در هنگام پخش به این آهنگ گوش میدهید، پس ما سال 2023 را به پایان میرسانیم و بسیاری از ما با عزیزانمان وقت میگذرانیم. بنابراین امروز یکی از دوستداشتنیترین قسمتهای سال گذشته را برای شما آوردهایم، مصاحبهی ما با یامو کامارا.
غارت:
بله، ما در طول سالها در این برنامه داستانهای الهامبخش زیادی شنیدهایم، اما داستان یامو واقعاً با مردم و شخصاً من برخورد کرد. یادم میآید که در طول مصاحبه خفه شدم و شما بچهها میگفتید: «سوال چیست؟» و من اینطور گفتم: «بله، درست است. بعد در داستان شما چه اتفاقی افتاد؟» و این یک داستان واقعاً الهام بخش بود. این یکی از موارد مورد علاقه من است که ما تا به حال در برنامه به طور خاص شنیده ایم، زیرا فقط به شما نشان می دهد که در دنیای املاک و مستغلات چه چیزی ممکن است، مهم نیست چه چیزی شما را تحت فشار قرار داده است.
دیوید:
اما این فقط داستان او نیست که تاثیرگذار است. این نیز نتایج او است. یامو بیش از 80,000 دلار در ماه از مجموعه املاک و مستغلات خود درآمد دارد و او دقیقاً چگونه این کار را تنها در دو سال انجام داده است. همه با استراتژی هایی که امروزه هنوز هم مرتبط هستند، مانند هک خانه و اجاره میان مدت.
غارت:
و به هر حال، برای همه کسانی که گوش می دهند، ما از اینکه بخشی از جامعه BiggerPockets هستید بسیار سپاسگزاریم. ما شما رو دوست داریم. ما از شما تشکر می کنیم. ما از هر کاری که برای ما انجام می دهید سپاسگزاریم. پس لطفا از صمیم قلب از این قسمت لذت ببرید.
دیوید:
یامو به پادکست BiggerPockets خوش آمدید. امروز صبح چطوری؟
یاموندو:
من اوضاع ام خوبه. از اینکه من را دارید متشکرم
دیوید:
آره. بیایید مستقیماً به این موضوع بپریم. من می خواهم در مورد داستان شما بشنوم. پس به من بگو اصالتاً اهل کجا هستی و میتوانی به ما ایده بدهی که چگونه بزرگ شدی؟
یاموندو:
مطمئن. بنابراین نام من یاموندو کامارا است، اما به طور خلاصه یامو را انتخاب می کنم. من از غرب آفریقا، کشور کوچکی به نام گامبیا، ساحل غربی هستم. این کشور سنگال است، به معنای واقعی کلمه کشور کوچکی در داخل سنگال است. بنابراین حدود دو نقطه چیزی میلیون است. من هفت فرزند خانواده ام هستم و بله، در آن روستای کوچک بزرگ شدم. من در دو سالگی مادرم را از دست دادم و در 11 سالگی پدرم را از دست دادم. بنابراین توسط خواهر بزرگترم بزرگ شدم. و بله، این یک پیشینه کوچک در مورد من است.
دیوید:
پس بزرگ شدن در آنجا چگونه بود؟ بیشتر ما به قاره آفریقا سفر نکردهایم، خیلی کمتر به جایی که شما اهل آن هستید. کمی از زندگی روزمره برایمان بگویید.
یاموندو:
بله، بنابراین بیشتر از آن است که ما در خانواده بزرگ زندگی کنیم. پس وقتی مادرم فوت کرد، من دو ساله بودم، وقتی پدرم فوت کرد، قبل از فوت پدرم، او واقعاً بیمار بود، بنابراین خواهرم مجبور شد ازدواج کند. بنابراین او من و برادرم را با خود برد، برادر بزرگم تقریباً چهار یا پنج سال از من بزرگتر بود، بنابراین من به عنوان یک یتیم در خانه همسرش بزرگ شدم.
بزرگ شدن در یک خانواده بزرگ که به آن تعلق ندارید سخت بود زیرا معمولاً در خانواده زندگی می کنیم. بنابراین بیایید بگوییم یکی از اعضای خانواده، مانند یک شوهر، شاید چهار زن یا پنج زن، و آنها بچه دارند. پس آن خانواده همه است، فرض کنید نام خانوادگی گرین باشد. مثل گرین کوندامینی است. همه افراد خانه به نام گرین هستند. بنابراین شما با نام خانوادگی دیگری وارد می شوید، انگار به آن تعلق ندارید. برخی از فعالیت ها وجود دارد که شما در آنها شرکت نخواهید کرد زیرا فرزند آن خانواده نیستید.
دیوید:
بنابراین مشخص بود که از نقطه نظر احساسی بزرگ شدی، به نوعی در خانه غریبه بودی. یعنی میدانستند کی هستی، اما با آغوش باز استقبال نمیکردی که انگار یکی از بچهها بودی. رفتار ترجیحی وجود داشت. در سنین بسیار پایین، شما مجبور بودید دردی را که ناشی از نداشتن کنترل واقعی بر نتیجه زندگی خود است، تجربه کنید.
یاموندو:
بله، اساسا.
دیوید:
بنابراین منظورم این است که شما در موقعیتی قرار گرفتید، کنترل بسیار کمی داشتید. به نظر می رسد درد زیادی وجود دارد. اتاق خودت داشتی؟ آیا با افراد دیگر در یک اتاق مشترک بودید؟ این چه شکلی بود؟
یاموندو:
نه. بنابراین گاهی اوقات می آمدم و به عنوان یک کودک فقط با بچه های دیگر بیرون بازی می کردم و فقط می دویدم تا بروم آب بخورم و جلسه ای در مورد ما برگزار می شود، درباره اینکه من و برادرم برگردانده شده اند. بنابراین من همیشه فکر می کردم، "اوه، پس ما به اینجا تعلق نداریم." و در کودکی واقعاً دردناک است. من این میم را دیدم که روز گذشته در TikTok گفت و روی من کلیک کرد. من اینطور گفتم: «احساس این است. تا زمانی که در خانه کسی زندگی نکنی که واقعاً تو را آنجا نمیخواهد، نمیدانی درد چیست.» و من اینطور گفتم: «این من بودم. این به وضوح زندگی من را توضیح می دهد.»
بنابراین من اجازه نداشتم روی تخت بخوابم، بنابراین روی زمین دراز می کشیدم. وقتی می گویم کف، منظورم مثل کف شنی است، نه سیمانی، نه مثل فرش یا هر چیز دیگری. بنابراین من که روی زمین می خوابم، یک دختر هشت ساله و نه ساله، ساس خواهم داشت. گاهی کرم ها می آیند و مرا لمس می کنند و من تازه بیدار می شوم. بنابراین برادرم این چراغ مشعل را برای من ساخت. چراغ قوه، شما بچه ها اینجا تماس بگیرید، و من فقط از باتری استفاده می کنم. و آن شب تازه از خواب بیدار می شدم و ساس های روی دیوار را می کشم.
بنابراین حدس میزنم که از آنجا همیشه به خانهها وسواس داشتم، زیرا هرگز واقعاً این کار را نکردهام. خانه پدری ام گاهی که برای تعطیلات می روم، گاهی غذا نمی خوردیم. گاهی روزی یک بار غذا می خوریم. و گاهی که یک بار می رفتم فصل باران بود، تعطیلات تابستان، و مجبور می شدیم بلند شویم چون آب داخل خانه می آمد. ما چقدر فقیر بودیم
بنابراین من که به عنوان یک دختر آنجا دراز می کشم، همیشه می گویم که در مورد خانه ها وسواس دارم. بنابراین وقتی دوستانی را می بینم که خانه هایشان بعد از مدرسه دوست دارم به خانه آنها بروم و همیشه به این فکر می کردم که یک روز این خانه را می گیرم، یک روز می خواهم خانه بخرم. اما من به خرید چند خانه فکر نمی کردم، فقط می توانم بگویم ایده داشتن یک خانه.
غارت:
شما در آن TikTok اشاره کردید... خب، اول از همه، از یامو برای به اشتراک گذاری بسیار سپاسگزارم.
یاموندو:
متاسفم.
غارت:
نه نه نه. شما در آن TikTok اشاره کردید که وقتی در خانه تحت نظر نیستید، فکر میکنم در آن زمان درد را تجربه کردید، درست است؟
یاموندو:
آره آره.
غارت:
و بنابراین من می خواهم بدانم، آیا واقعاً آن لحظه بود، آن الهامی که شما در آن هستید، من قرار است یک روز جای خودم را پیدا کنم، من تخت خودم را خواهم داشت. آیا این آغاز رویاهای شما در زمینه املاک بود یا بعداً در زندگی اتفاق افتاد؟
یاموندو:
بله، از آنجا شروع شد. من همیشه می دانستم که یک روز می خواهم آن را درست کنم و یک روز خانه می خرم. این آرزوی من بود که بگویم روزی من هم خانه و تخت دارم، پس مثل خانه خودم هستم.
غارت:
این دلیل شماست؟ آیا امروز به همین دلیل است که دلیل انجام همه این کارها اساساً تحقق آن رویا است؟
یاموندو:
من چندین دلیل دارم، اما این یکی از آنهاست.
غارت:
دیگه چی گرفتی؟ میخواهم بدانم.
یاموندو:
فقر. من نمی خواهم فرزندم هیچ یک از آن چیزهایی را که من از سر گذرانده ام بگذرد.
دیوید:
این چیزی است که شما در حال صحبت کردن با یامو بودید که من برای شما که در یک خانه بزرگ میشوید به آن فکر میکردم، مطمئن هستم که چرا مردم احساس میکردند شما را نمیخواهند آنجا باشید، آنها درباره رفتن شما صحبت میکردند که پول کافی وجود نداشت. دور زدن اگر غذا نمیخوردید، ممکن است یک بار در روز، از نظر مالی فوقالعاده استرس داشته باشند، بنابراین شما و برادرتان از نظر مالی بار سنگینی بر دوش این خانواده دیگر هستید و آنها فکر میکنند که از گوشت خود سادهترین راه برای کاهش وزن است. بار خودم؟ و درد عاطفی که بر روی شخص دیگری که تجربه کردید شدید بود.
اکنون، فوروارد سریع به جایی که اکنون هستید، 90 واحد دارید که مالک آن هستید و تعداد بیشتری تحت قرارداد، 80,000 دلار در ماه درآمد دارید. شما از خوابیدن روی زمین فاصله زیادی گرفته اید و مجبور هستید از خواب بیدار شوید تا ساس هایی را که به دنبال خزیدن در محل شما بودند، بکشید. می دانم که فقط به همه کسانی که به این گوش می دهند یک هشدار اسپویلر می دهم، اما داستان فوق العاده ای است. این چیزی است که از یک کتاب کمیک بیرون آمده است. آیا می دانید که شما یک ابرقهرمان هستید؟
یاموندو:
ایکاش بودم. متشکرم.
دیوید:
باشه. خوب، ما می خواهیم بفهمیم که چگونه این کار را انجام دادی، درست است؟ چه اتفاقی افتاد که در این مرحله از تنها خواستن یک تخت به مالکیت چند، چند و تقریباً 100 واحد رسیدید؟ پس بیایید دوباره کمی به عقب برگردیم. ما میدانیم که زندگی از راههای دیگری غیر از صرف مالی چالشبرانگیز بود، بهویژه بهعنوان یک زن در جامعهای که تحت سلطه مردان بود. آیا می توانید برخی از کارهایی را که قرار نبود انجام دهید را فهرست کنید؟
یاموندو:
آره. پس زندگی دختری از روستای من اینگونه نیست. من تنها کسی هستم که در روستای خود به کالج رفتم که در آن دختری که بزرگ میشود، قرار است تا مدرسه راهنمایی برود و بعد شما ازدواج کنید. برای من زور زدن برای خاله ها و زور زدن خواهرم سخت بود، برای عموهایم چون مردها در زندگی زن حرف بیشتری دارند، مخصوصاً وقتی ازدواج می کنید، عموهایتان رسیدگی می کنند.
بنابراین تا زمانی که من به 16، 17 سالگی رسیدم، آنها از قبل به ازدواج آماده فکر می کنند. آنها از قبل به این فکر می کنند که قرار است با چه کسی ازدواج کنید، از قبل برای شما هماهنگ شده است. بنابراین برای من، برای آنها حتی اجازه دادن به من برای رفتن به دبیرستان، به دانشگاه کار بزرگی بود. کمتر صحبت کنم که خودم به آمریکا بیایم، من ازدواج نکرده بودم. بنابراین تا زمانی که من در دبیرستان بودم، بسیاری از دوستانم که بزرگ شدم، آنها قبلاً دو فرزند داشتند که قبلاً ازدواج کرده بودند و همه چیز.
غارت:
یامو آیا برای رفتن به دبیرستان باید جنگید؟ آیا این یک نبرد واقعاً بزرگ با خانواده شما یا خانواده بزرگ شما در خانواده بود؟ منظورم این است که باید تصور کنم که احتمالاً آسان نبود.
یاموندو:
وای نه. مجبور نبودم بجنگم خاله های من باید دعوا می کردند. باید از خاله هایم می گذشتم. من جسارت این را ندارم که جلوی عموهایم بایستم. بنابراین عمه های من می گفتند: «حداقل او در مدرسه باهوش است. مدیر مدرسه می گوید او واقعاً خوب است. او بورسیه تحصیلی دارد، ما هیچ پولی خرج نمی کنیم، فقط او را رها کنید.» در مورد دانشگاه هم همینطور. مثل این بود که "او بورسیه دارد، بگذار برود." التماس کردند.
باشه. بعد از این، آنها قبلاً شخصی را داشتند که قرار است با او ازدواج کنم. از زمانی که دختر جوان بودم می دانستم با چه کسی ازدواج خواهم کرد. پس این ازدواج از پیش تعیین شده است. بنابراین من قبلاً می دانستم. آنها می گفتند، خوب، او می دانست که وقتی کارش تمام شود با این مرد ازدواج خواهد کرد. پس انگار می رفتم پیش خاله ام، خواهر مادرم. خواهر بزرگ مامانم که الان فوت کرده آسوده بخواب اما خیلی واسه من و خواهرم می جنگید.
غارت:
وای. بنابراین شما اشاره کردید که واضح است که چرا توانایی شما این بود که بالاخره ادامه دهید و تخت خود را داشته باشید و صاحب خانه خود شوید، و گفتید که نمی خواهید به فقر بازگردید، و این انگیزه بزرگی برای شما بود. در مدرسه هم همینطور بود؟ چون گفتی تو مدرسه خیلی خوب هستی. این چیزی بود که برای آن سخت کار کردید. سخت کار کردی؟ آیا مدرسه در ذهن شما بود، بلیط شما در آن لحظه خارج شد؟ آیا می دانید، خوب، اگر من واقعاً آن را در مدرسه له کنم، اگر درس بخوانم و نمرات خوبی کسب کنم، این می تواند بلیط من برای خروج از این زندگی باشد؟
یاموندو:
بنابراین برای من، من اینطور گفتم: "خوب، اگر من اینقدر عالی و هر امتحانی را در بالای مدرسه ام انجام دهم، همیشه بورسیه تحصیلی خواهم داشت." بنابراین جایی که من از آن هستم، خویشاوندی است. برای اینکه بتوانید بورسیه بگیرید، باید با دولت یا چیز دیگری ارتباط داشته باشید. من هیچکدام از این ارتباطات را ندارم. بنابراین تنها راه برای عبور از مدرسه این است که بهترین ها را از مدرسه خود بگیرم، بهترین مدرسه برجسته. بنابراین من امیدوار بودم که اگر بتوانم به آن قله برسم، آنها نگویند: "اوه، ما پول نداریم که او برود، یا این را نداریم." این فقط می تواند این باشد: "اوه، او یک بورس تحصیلی دارد. چه چیزی را از دست می دهید؟ چیزی نیست. او فقط میرود.» و اینطور شد.
غارت:
وای. باشه. این یک داستان شگفت انگیز است، یامو. باز هم از شما برای آسیب پذیری اینجا تشکر می کنم. کمی در مورد اولین نقطه ورود خود به املاک و مستغلات بگویید. اینجا در ایالات متحده بود؟ آیا در آفریقا بود؟
یاموندو:
نه. بنابراین در ایالات اینجا شروع شد. با آفریقا، فقط می دانستم که یک روز می خواهم آن را بسازم و یک خانه بخرم، اما در یک مقطع زمانی فقط می خواستم از آنجا خارج شوم، زیرا هر چه بیشتر تحصیلاتم را ادامه می دهم، بیشتر می دانم که اکنون این همان چیزی است که می خواهم. بیشتر. بنابراین از دبیرستان، می دانم که می خواهم به دانشگاه بروم. میگفتم: «این برای من کار بزرگی خواهد بود که از آنها التماس کنم که به آنجا بروند. بنابراین من باید برای گرفتن یک بورس تحصیلی واقعاً کار خوبی انجام دهم تا آن را دریافت کنم."
بنابراین من به دانشگاه راه پیدا کردم زیرا آنها در نهایت به من اجازه دادند که به دانشگاه بروم. بیشتر شبیه این بود: "خوب، باید دکتر باشی." خانواده های آفریقایی، آنها زندگی شما را دیکته می کنند، به خصوص شما یک زن هستید. پس مثل این بود که "تو قراره دکتر بشی." من در شیمی نمرات خوبی دارم اما اصلاً زیست و شیمی را دوست ندارم و خون را دوست ندارم. بنابراین من فکر می کردم، باید راهی پیدا کنم. بنابراین این برنامه وجود داشت، علم کامپیوتر که معرفی شد. چون من در ریاضیات خوب بودم، به نوعی برایم کلیک کرد و گفتم: "این کاری است که می خواهم انجام دهم." بنابراین من لیسانس را در رشته کامپیوتر و یک دوره جزئی را در ریاضیات گذراندم.
بنابراین در طول ترم آخر من در این مرحله، فقط چند دختر یا شاید دو نفر، فکر می کنم دو یا یک نفر در کلاس علوم کامپیوتر بودیم. پس من میرم کلاس، همه پسرها هستند، درسته؟ بنابراین من اینطور گفتم: "میدونی چیه؟ اجازه دهید یک سازمان غیرانتفاعی راه اندازی کنم که به دختران آموزش می دهد چگونه برنامه نویسی کنند، چگونه برنامه نویسی کنند، فقط مهارت های اولیه فناوری اطلاعات."
بنابراین من این سازمان غیرانتفاعی را راه اندازی کردم. در آن زمان من قبلاً در یک شرکت نرم افزاری در کشور آنجا کارآموزی می کردم. بنابراین من از رایانههای آنها استفاده میکردم و با همکارانم در سازمان سفر میکردیم و به دختران مهارتهای اولیه فناوری اطلاعات، مانند نحوه ایجاد یک ماشین حساب، نحوه ایجاد پوشهها و مواردی از این قبیل را به دختران آموزش میدادیم. بنابراین پرواز کرد و سپس مناطق مختلف آن را انجام دادند.
بنابراین در آن زمان این برنامه به نام یاران ماندلا واشنگتن وجود داشت، و برای رهبران جوان آفریقایی است که کارهای شگفت انگیزی در جوامع خود انجام می دهند، مانند جنگیدن، کمک به زنان، خشونت، جنایت، و همه این چیزها. بنابراین بسیاری از مردم این پیوندها را برای من میفرستند و میگویند: "شما باید درخواست بدهید زیرا کارهای شگفت انگیزی انجام می دهید." من می گویم، "من نمی توانم با کاری که این افراد انجام می دهند مقایسه کنم، اما خوب، من فقط درخواست می دهم."
و درخواست دادم و ادامه میدم. اولین مصاحبه در سفارت آمریکا، من انتخاب شدم. دومی، من به سومی رفتم، و سپس از دی سی به من ایمیل می زنند و می گویند: «تو متوجه شدی. شما به ایالات متحده می آیید شما می خواهید به ایالات متحده بیایید و ما شما را در نورث وسترن قرار می دهیم، و پس از معاشرت شما با پرزیدنت اوباما در دی سی ملاقات می کنید، بنابراین من به این ترتیب به ایالات متحده آمدم.
غارت:
وای.
یاموندو:
آره.
غارت:
شگفت آوره. منظورم این است که آیا این یک رویا به حقیقت پیوست یا تا این حد دور از ذهن بود؟ چون برای من، تصور میکنم رویای شما رفتن به دانشگاه بود، اما شاید مطمئن باشم که هرگز این را تصور نمیکردید، درست است؟ پس چه حسی داشت؟
یاموندو:
من مثل یک سلبریتی بودم. خاله من خیلی خوشحال بود. پس آن هم یک بلیط بود. در آن زمان، من فکر می کردم، "من برای ازدواج با این مرد برنمی گردم." منظورم این است که خیلی چیزهای دیگر برای من وجود دارد. کارهای بیشتری برای من وجود دارد تا اینکه فقط برگردم و ازدواج کنم و تمام. و همین شد. اما در آن زمان من قبلاً برای بورسیه های دیگر درخواست می کردم.
بنابراین زمانی که سفارت ایالات متحده در حال بررسی و انجام جهت گیری بود که چگونه با رئیس جمهور ملاقات می کنم، همه این موارد، من قبلاً برای مدارس اینجا در ایالات متحده درخواست داده بودم و یک بورس تحصیلی کامل برای تحصیل در دانشگاه دریافت کردم. دانشگاه ایلینویز، و من اینطور گفتم: "وقتی برمی گردم، دیگر برنمی گردم."
غارت:
این شگفت انگیز است. بنابراین شما در حال تحصیل بودید، حدس میزنم علوم کامپیوتر در آفریقا، و سپس به شمال غربی میآیید و در این مرحله در حال مطالعه چه چیزی هستید؟
یاموندو:
تجارت بود. کسب و کار و کارآفرینی. بله
غارت:
باشه. و بنابراین واضح است که شما آن را خرد می کنید، موفق می شوید، برنامه را تمام می کنید و وارد این مشاغل مربوطه می شوید، یا این زمانی است که سفر املاک و مستغلات شما آغاز می شود؟
یاموندو:
آره. بنابراین مجبور شدم هم اتاقی پیدا کنم. بنابراین اتفاقی که افتاد کل کلاس من بود، بیشتر کاری که والدینشان انجام می دهند این است که برایشان مکانی می گیرند و سپس اتاق ها را اجاره می دهند، بیشتر شبیه اجاره دادن فضاهای اتاق. بنابراین در یک اتاق شما می توانید داشته باشید، بنابراین فرض کنید اجاره 800 یا 1000 دلار است، آنها هر اتاق را اجاره می دهند. آنها تا 80 دانشجوی مسکونی را اجاره خواهند کرد تا در آنجا بخوابند.
بنابراین کل مفهوم اجاره اتاق بیشتر شبیه اجاره یک فضا است. بنابراین تشک خود را می گیرید و یک اتاق را با سه دختر دیگر به اشتراک می گذارید. بنابراین ما به آنها اجاره می دادیم در حالی که آنها پول را می گیرند، سود می برند و از آنها پول می گیرند و به رئیس آمریکایی خود پول می دهند.
دیوید:
ما به آن آربیتراژ می گوییم.
غارت:
می خواستم بگویم این هک نهایی خانه است. آربیتراژ هک خانه.
یاموندو:
آره.
دیوید:
باشه. بنابراین به نظر می رسد که شما دیدید که این اتفاق می افتد و به جای اینکه فکر کنید، خوب، من را از بین می برند، یا این عادلانه نیست، آنها بیشتر از آنچه که باید هزینه می گیرند. تو فکر کردی، اوه، من میخواهم در جایگاه آن شخص باشم. من می خواهم مالک دارایی باشم و می خواهم به مردم اجاره بدهم، درست است؟
یاموندو:
اوه بله. من می گفتم: "این ایده شگفت انگیز است." من می گفتم: "من یک روز این کار را انجام خواهم داد." بنابراین من همیشه حتی زمانی که شروع به جستجو برای اولین ملک خود می کردم، به دنبال ملکی بودم که بیش از یک واحد داشته باشد، بنابراین می توانم اتاق های بیشتری را برای اجاره انجام دهم.
دیوید:
من آن را دوست دارم. ببینید مغز دانشمندان دادهتان مثل این بود، خوب، الگویی که باید به آن توجه کنم ملکی با بیش از یک واحد، بیش از یک اتاق خواب است. بسیاری از فضاهایی که میتوان آنها را اجاره داد، برخلاف یک آشپزخانه زیبا یا یک حیاط خلوت زیبا یا چیزهایی که دیگران میگویند، "اوه، من عاشق درخت بلوط در حیاط جلویی هستم." شما می گویید: «نه، نه، نه. هیچ فضایی در صفحه گسترده اکسل برای درخت بلوط وجود ندارد. من باید مکانی را ببینم که بتوانم بیشترین تخت را در این واحد داشته باشم. من آن را دوست دارم." از چه زمانی شروع به سرمایه گذاری در املاک و مستغلات کردید؟
یاموندو:
آره. پس بعد از فارغ التحصیلی، البته پس انداز ندارم، اما بدهی دانشجویی ندارم، درست است؟ و البته با آمدن به عنوان یک دانشجوی بین المللی، شما یک تامین اجتماعی دریافت می کنید، اما من هرگز چیزی در مورد اعتبار نمی دانستم. چون در محیط مدرسه زندگی می کردم. من برای مدرسه کار می کردم. می روم خانه درس می خوانم، برمی گردم، برای مدرسه کار می کنم، می روم خانه مطالعه می کنم، برمی گردم، به کلاس می روم. این تمام چیزی بود که می دانستم. بنابراین هیچ مقدمه ای برای اعتبار یا هر چیز دیگری، امتیاز اعتباری وجود نداشت.
پس من یک کارت نقدی دارم که بانک به من داده و هزار دلارم را از آن می گیرم. خودشه. پس من هیچ اعتباری ندارم. اما دوباره، وقتی فارغ التحصیل شدم، شغلی داشتم که برای CDC در آتلانتا کار کنم. بنابراین من از ایلینوی به آتلانتا، جورجیا نقل مکان کردم تا در CDC به عنوان یک دانشمند داده کار کنم. چند ماه اول سپتامبر 2019 را شروع کردم، فقط چند ماه بعد، کووید اتفاق افتاد. اما قبل از وقوع کووید، من از قبل شروع به انجام تحقیقات خود کرده ام. چون میگفتم: «تا به حال آنقدر پول درآوردهام که داشتم».
در آن زمان من تا 8,000 پس انداز کرده ام. من می گویم: "من آماده هستم." تا آن زمان چون من عاشق خواندن هستم. بنابراین رفتم و گفتم: "باشه، اولین چک حقوقم، البته، باید پول را به خانه برگردانم." و به عنوان یک مهاجر، می توانید از هر مهاجری بپرسید، به خصوص از آفریقا، اگر به ایالات متحده سفر کنید یا به خارج از کشور سفر کنید، مانند بلیط هستید. بنابراین همه به شما بستگی دارند. هر روز صبح یک بلیط از خانواده و چیزهای دیگر دارید.
من می گویم، "این جایی که من فقط کار می کنم و پول می فرستم و تمام می شود کار نمی کند، اما چه زمانی متوقف می شود و چه زمانی پس انداز می کنم؟" بنابراین من گفتم، "این کاری است که من اینجا هستم تا انجام دهم، و همه چیزهایی را که پس انداز می کنم برداشته و سپس شروع به سرمایه گذاری در املاک و مستغلات می کنم." و البته، قبل از فکر کردن، از قبل می دانستم که املاک و مستغلات انجام خواهم داد، اما دانش آن را ندارم. بنابراین کاری که من انجام دادم این بود که در گوگل جستجو کردم، به یوتیوب رفتم و دیدم که BiggerPockets زیاد می آید. پس این من هستم، البته.
و دیوید و براندون، شما بچه ها هر چهارشنبه این رویداد را دارید که انجام می دهید. این من هستم که هر روز در آنجا گوش می کنم. در محل کار، دارم به پادکست گوش می دهم. دارم آشپزی می کنم، دارم پادکست گوش می کنم. من در قطار هستم و می روم سر کار، دارم به پادکست گوش می دهم. بنابراین زمانی که اطلاعات زیادی داشتم، گفتم: "بسیار خوب، آنها گفتند بهترین راه برای دریافت بودجه، البته بودجه شماره یک این است که بروید و با بانک های محلی کار کنید."
من می گفتم، "خوب، من نمی توانم گرجستان را بپردازم. البته در آن زمان، اجازه دهید از جایی شروع کنم که دیدم چه کاری میخواستم انجام دهم، یعنی ایلینوی.» بنابراین من به املاک در آن منطقه نگاه کردم، همان شهری که به کالج در اسپرینگفیلد رفتم، و املاکی پیدا نکردم. بنابراین با شهرهای مختلف، بانکهای مختلف شهر تماس گرفتم، فهرستی تهیه کردم و هر روز با هر کدام از آنها تماس میگیرم. تماسهای مختلفی برقرار میکنم و نههای زیادی میگیرم، اما به نهها عادت دارم. من اجازه ندادم که من را متوقف کند.
بنابراین بالاخره یک بانک گرفتم تا به حرفهایم گوش دهد و گفتم: «من تازه در CDC شروع به کار کردم. این چقدر در می آورم. این فقط حقوق پایه من است، اما هرچه می روم بیشتر می گیرم. و این مقدار 8,000 است که من پس انداز کردم. من آماده ام. من در حال خرید، به دنبال ملک در این منطقه خصوصی هستم. بنابراین من از قبل سند و سخنرانی خود را آماده کرده ام تا زمانی که با چیزی که ذخیره کردم تماس بگیرم.
غارت:
و یامو به چند بانک زنگ زدی؟
یاموندو:
این خیلی از بانک ها است. فکر می کنم همه اینها را فهرست کردم. من تازه وارد گوگل شدم و تمام بانک ها را لیست کردم.
غارت:
و در نهایت شما یکی را دریافت کردید که داستان شما را می شنید.
یاموندو:
آره خوب، او اکنون معاون بانک است، اما قبلاً اینطور نبود. بنابراین او میگفت: «خب، میدانم که شما همه این چیزهای بزرگ را دارید و میدانید چگونه ویژگیها را تجزیه و تحلیل کنید و میدانید چه میخواهید، به چه متخصصی میخواهید بروید. با این حال، شما هیچ امتیاز اعتباری ندارید. کاری که میتوانید انجام دهید این است که یک کارت اعتباری کشف کنید، یک کارت اعتباری Capital One دریافت کنید و امتیاز اعتباری خود را ایجاد کنید، و سپس میتوانید در عرض شش ماه یا یک سال دیگر بازگردید.
بنابراین من چنین گفتم: "باشه، حداقل او باید به من گوش دهد." و بعد گفتم: "میدونی چیه؟" چون هر روز دارم این موضوع را تحلیل می کنم. من هر روز پروژه ای را انجام می دادم که این را تحلیل می کرد. گفتم: «این را گرفتم. این سینه ام را گرفت.» بنابراین کاری که من انجام دادم این بود که "این کاری است که انجام خواهم داد."
ملکی پیدا کردم که به قیمت 52,000 درج شده بود. صاحبان در حال طلاق بودند و آنها ناامید بودند که بفروشند. آنها می خواستند از شر آن خلاص شوند. آنها می خواستند جدا شوند و همه این کارها را انجام دهند. بنابراین من اینگونه گفتم: "باشه." این ملک را پیدا کرد. من حتی قبل از اینکه به خانم نزدیک شوم، تحت قرارداد رفتم. پس به او نزدیک میشوم و میگویم: «این ملک را پیدا کردم، 52,000 است، سه واحد است، حداقل دو اتاق خواب 750 اجاره داده میشود، یک اتاق خواب به این مبلغ اجاره داده میشود.»
حتی اگر فقط یک واحد اجاره داده شود، باز هم جریان نقدی دارم. بنابراین من اعداد را یادداشت کردم زیرا آن را اجرا می کنم و ماشین حساب و همه چیز منطقی است. بنابراین به او تسلیم شدم و سپس با او تماس گرفتم. اول از طریق ایمیل ارسال کردم و بعد با او تماس گرفتم. او می گفت، "می دانی چیست" ما به شما فرصت می دهیم." و آنها می گفتند، "ما آن را تامین می کنیم." و اینطور شد.
غارت:
باشه. بنابراین شما لیستی از اساساً هر بانک در شهر را پایین می آورید، مدام می شنوید، نه، نه، نه، اما موضوع مهمی نیست زیرا به شنیدن عادت کرده اید. پس تو فقط ادامه بده در نهایت، یک نفر مایل است صدای شما را بشنود، و قبل از اینکه واقعاً تأییدیه یا تأییدیه را از او دریافت کنید، این خانه را پیدا می کنید و می گویید: «من فقط می خواهم یک پیشنهاد ارائه کنم. من آن را تحت قرارداد می گیرم و بعداً فاینانس آن را مشخص می کنم.
و بنابراین شما آن را تحت قرارداد دریافت می کنید و سپس به بانکدار خود می روید، می گویید: «هی، من آن را دریافت کردم. سلام، آیا می توانید مرا تایید کنید؟» و آنها می گویند، "خوب، ما برای شما استثنا قائل می شویم." و سپس آنها اساسا وام را تامین می کنند؟
یاموندو:
بله، آنها آن را تامین کردند. آنها میگفتند: «خب، دلیل اینکه ما این کار را کردیم، این بود که نمره اعتباری شما بد نیست. شما فقط سابقه ندارید.»
غارت:
درست.
یاموندو:
پس چون اعتبار من تازه است پس سابقه ندارد اما بد نیست. و من بدهی دیگری ندارم. من هیچ هزینه دیگری ندارم. من اون موقع ماشین ندارم من به جز آن دو کارت اعتباری که او به من گفت هیچ چیزی پرداخت نمی کنم. و من قبلاً دو ماه قبل آن را پرداخت می کردم. او می گفت: "باشه، ما این کار را می کنیم."
غارت:
وای آن شگفت انگیز است. بنابراین شما این ملک را میخرید و میگویید: "بسیار خوب، حتی اگر من فقط یکی را اجاره کنم، جریان نقدینگی خواهم داشت." در نهایت چه اتفاقی افتاد؟ آیا آن ملک در نهایت بیش از این پر شد؟ چند واحد بود؟
یاموندو:
سه واحدی و دو خوابه. این ترکیبی از دو اتاق خواب، یک اتاق خواب است. هر چیزی که ممکن است در یک معامله اشتباه شود، در ملک خراب شده است. معلوم شد که مدیر املاک، اعدادی که ماموران برای من فرستادند اشتباه بوده است. به مستاجرین واقعاً پولی پرداخت نشد زیرا در حال حاضر کووید است. من در 17 آوریل در آن ملک بستم. قبلاً بسته شده بود. این زمان کووید است.
یک مستاجر که در شرف ترک بود، و یک مستاجر دیگر که حدود یک سال پول پرداخت نکرده است، و سپس یک واحد خالی بود. بنابراین آنها به من گفتند که آنها کاملاً اشغال کرده اند و این مقدار را آورده اند، همه چیز زیادی بود. بنابراین کاری که من انجام دادم این بود که واحدی که مستاجر میخواست ترک کند وضعیت بهتری داشت. بنابراین من فقط آن را نقاشی کردم، فقط تمیز کردن و نقاشی اولیه و سپس آن را اجاره کردم.
بنابراین در حالی که همه چیز اجاره شده بود، اجاره در حال آمدن بود. پس به یاد داشته باشید که صاحبخانه و همه در آن لحظه به من دروغ گفته اند. بنابراین مستاجری که قرار بود این مبلغ را دریافت کند، حدود هشت ماه اجاره مستقیم برای من ارسال شد زیرا قرار بود درخواستی بین صاحبخانه و مستاجر باشد. بنابراین با هم درخواست دادیم و او 8,000 گرفت. بنابراین من آن 8,000 را گرفتم و گذاشتم تا واحدهای دیگر را بازسازی کنم و اکنون 2,000 در ماه جریان نقدی دارد و وام مسکن من فقط 300 دلار است.
غارت:
وای آن شگفت انگیز است. باشه. بنابراین شروع کمی دشوار است، اما پس از آن می توانید آن را حل کنید. و از روی کنجکاوی، چون گفتید در این زمان برای CDC کار می کنید، درست است؟
یاموندو:
آره.
غارت:
باشه. پس آیا این زمان مخصوصاً سخت بود؟ چون بدیهی است که شما برای CDC کار می کنید، COVID در حال وقوع است. من مطمئن هستم که شما مشغول انجام کار واقعی خود هستید و سپس وارد املاک و مستغلات می شوید. همه چیز به اشتباه پیش می رود. بنابراین واضح است که شما باید همه چیز را متعادل کنید. آیا این بسیار زیاد بود یا این که هیچ چیز مهمی نبود؟
یاموندو:
خیلی زیاد بود، اما خیلی چیزها به من یاد داد. بنابراین در آن زمان در تیم من، خوب، همه اعضای تیم من یک دانشمند آزمایشگاه هستند. بنابراین ما در آزمایشگاه کار می کنیم. من دانشمند داده هستم. بنابراین هر بار که یک دانشمند آزمایشگاهی به آزمایشگاه میرود، فرض کنید ساعت 2 بامداد میرود، من باید تا ساعت 00 صبح بیدار باشم تا دادهها را اجرا کنم تا بتوانند گزارش را برای ارسال آن به یک وضعیت خاص دریافت کنند. بنابراین تمام دادههایی را که در 4 ایالت درباره کووید به دست میآید تصور کنید.
غارت:
زیاد.
یاموندو:
آره خیلی بود بنابراین من ساعت 4 صبح بیدار خواهم بود. لپتاپم را منتظر تجزیه و تحلیل دادهها میگذارم در حالی که املاک خود را نیز بررسی میکنم و سعی میکنم بفهمم چه اعداد و همه چیز چیست. بنابراین اصلاً آسان نبود، اما من همچنان به پادکستها گوش میدادم که هرگز به آن گوش نمیدادم، قبلاً وارد شده بودم. باید آن را کشف میکردم، اما زمان آسانی نبود. بله، اینطور نبود.
غارت:
درست. و بنابراین شما به خرید ملک های بیشتری ادامه می دهید، اما می گفتید که در حال تلاش هستید، پس انداز می کنید و شاید مجبور شده باشید کمی پول برای خانواده خود به خانه بفرستید و سپس باید این ملک را بازسازی کنید. پس چگونه به پس انداز پول ادامه دادید یا چگونه پول پس انداز کردید تا به خرید ملک بیشتر ادامه دهید؟ آیا مهارت یا استراتژی خاصی وجود داشت که توسعه دادید؟
یاموندو:
بله، بنابراین وقتی اولین ملک را تثبیت کردم، گفتم: "خوب، چیزی که باید بدانم این است که ادامه دهم، زیرا در آن زمان جریان نقدی زیادی ندارم." بنابراین، ملک در واقع جریان نقدی زیادی داشت، مثلاً 2,000 در ماه، اما با این حال، من پولی را دریافت نمیکنم که انگار به مدیر دارایی برمیگردد. بنابراین مدیر املاک از من دزدی می کرد.
هر بار که با او صحبت می کردم، می گفت که از کارت خود برای پرداخت پول پیمانکارش استفاده می کند، زیرا اکثر مدیران املاک با تیم خود می آیند. بنابراین او گفت که به پیمانکار خود پول داده است. به عنوان مثال، فرض کنید او گفت: «من به پیمانکار 5,000 پول دادم تا کفپوش را انجام دهد و هزینه این واحد را پرداخت کردم». و من فقط محاسباتم را انجام می دهم. اعداد منطقی نیستند، اما من می دانم که جریان نقدینگی است، درست است؟ زیرا مستاجران در این مرحله پرداخت میکنند و مدیر املاک من همیشه میگوید: "اوه، چستر این یا چستر آن."
بنابراین می دانم که نام پیمانکار چستر است. البته من یک دانشمند داده هستم اگر بخواهم به هر حال داده ای را پیدا کنم، آن را پیدا خواهم کرد. پس رفتم و درباره او تحقیق کردم. این یک شهر کوچک است. من در مورد او تحقیق کردم، او را پیدا کردم و گفتم: "هی، اسم من یامو است. من می دانم که شما مجبور نیستید به این سؤالات پاسخ دهید، اما من این ملک را در این مکان دارم و این آدرس است و می دانم که شما روی آن کار کرده اید.» پس جواب داد و گفت: بله. گفتم: "آیا میتوانیم با هم تماس بگیریم؟" و او چنین گفت: "آره، مطمئنا."
بنابراین از او پرسیدم، چنین گفتم: «آیا این رسید منطقی است؟ اینقدر از من پول گرفتی؟» او گفت: خوب، من نمی دانم. او یک پسر صادق است، پسر بزرگتر. او میگفت: «بچهها نمیدانم چقدر درباره قراردادتان صحبت کردهاید، اما من هرگز این قیمت را نمیگیرم و این رسید دیگر حتی برای ملک شما نیست، این برای ملک دیگری است.»
بنابراین معلوم می شود که او از من پول می گرفت، برای من رسید می فرستاد زیرا من سرمایه گذار دولتی نیستم، درست است؟ او از تمام املاکی که روی آن کار می کرد رسید برای من می فرستاد و من فقط هزینه آن را پرداخت می کردم. بنابراین من او را اخراج کردم و البته در کنار پیمانکار ماندم و او اکنون یک پیمانکار تمام وقت برای من است. ما یک رابطه شگفت انگیز داریم. بنابراین با وجود اینکه همه چیز خراب شد، من تیمم را از آنجا گرفتم و او برای من میلیون ها نفر درآمد.
غارت:
وای.
یاموندو:
من یاد گرفتم و از آن زمان با او بودم، روی تمام دارایی هایم کار کردم.
غارت:
با این حال، باید واقعاً عالی بوده باشد، که او در نهایت بسیار ارزانتر از آن چیزی بود که فکر میکردید، درست است؟ بنابراین هر زمان که دوباره از او استفاده کردید، در واقع مقرون به صرفه تر بود. پس کار با او چگونه بود؟ منظورم اینه که گفتی تا امروز باهاش کار کردی. آیا او در بسیاری از پروژه هایی که ادامه دادید و روی آنها کار کردید، نقش عمده ای داشت؟
یاموندو:
اوه، آره او روی تمام املاک من در ایلینوی کار کرد. بنابراین من در میدوست، ایلینوی، کلیولند، اوهایو، ایلینوی و جورجیا در اینجا سرمایه گذاری کردم. بنابراین تمام دارایی های من، اکثر املاک من در ایلینوی هستند. روی همه آنها کار کرد.
غارت:
وای.
یاموندو:
اما اینطوری مقیاس کردم. و پس از آن، بله، پس از پیدا کردن او از آن خاصیت جدا شدم، به این فکر کردم: "خوب، من قرار نیست معامله ای به اندازه 52 واحد شگفت انگیز پیدا کنم. دارایی 52,000 دلاری، این سه واحد است که من بعد از چند ماه تعمیر آن را به قیمت 90,000 قرار دادم. بنابراین من اینگونه گفتم: "خوب، کجا می توانم در کجا سرمایه گذاری کنم؟"
البته به BiggerPockets برگشتم و این بار خیلی فعال بودم. بنابراین من اینگونه گفتم: "بعد چه کار کنم؟" بنابراین بسیاری از سرمایه گذاران در مورد آنها صحبت می کردند، اما به ویژه سرمایه گذاران کالیفرنیایی کسانی که در حال خرید کلیولند هستند. بنابراین با آنها تماس گرفتم، "هی، نام من یامو است، من یک سرمایه گذار جدید هستم. من به دنبال سرمایه گذاری در کلیولند هستم. بنابراین من پاسخ های زیادی دریافت می کنم. برخی خواهند گفت: «اینجا سرمایه گذاری نکنید. این منطقه A است، این B است، این منطقه C است. اما مناطقی که آنها به من توصیه می کنند در آنها سرمایه گذاری کنم، نمی توانم آن را بپردازم. بنابراین من گفتم، "من به منطقه C، D می چسبم و سپس از آنجا بزرگ می شوم. و این کاری است که من انجام دادم.
بنابراین من این مکان جدید را در کلیولند پیدا کردم که برای 68,000 لیست شده است. بنابراین مالک دو مورد از آنها را در واقع فهرست کرده است. بنابراین من هر دوی آنها را می خواستم زیرا در این زمان جریان نقدی من و دارایی من بخش 8 است، هر سه واحد جریان نقدی وارد می شود. بانک تحت تأثیر آن قرار گرفته است. پس دوباره اسناد را پیشنهاد دادم، همه اعداد را کنار هم گذاشتم و برایشان فرستادم. آنها می گفتند، "بله، ما آن را تامین می کنیم."
غارت:
و این دومین معامله شما بود، درست است؟ معامله دوم و سوم شما -
یاموندو:
معامله دوم، بله
غارت:
... با دو دوبلکس. باشه باحال
یاموندو:
بله، بله، بله. بنابراین بانک اینطور گفت: «بله، ما آن را تأمین می کنیم، حتی اگر خارج از کشور باشد. اعداد عالی به نظر می رسند.» 68,000، وام مسکن 250 چیزی بود، دو واحد است، یکی هفت چیزی بود، یکی شش چیزی بود، پس من 1,345 یا 1,350 یا چیزی شبیه این می گرفتم. و مستاجر تمام آب و برق را پرداخت می کند، من فقط آب و فاضلاب را پرداخت می کنم.
غارت:
بسیار خوب، پس ما را از طریق این خیلی سریع راهنمایی کنید. اولین ملک شما، گفتید آن را به قیمت 55,000 خریدید، آن را تعمیر کردید، 90,000،40,000 ارزیابی می شود. بنابراین شما XNUMX دلار سرمایه ایجاد کرده اید. شما می گویید، "خوب، فکر می کنم احتمالاً بدترین قسمت آن را تجربه کرده ام. من دوباره آن را انجام خواهم داد.» و سپس شما می روید و دو تا دوبلکس می خرید و بانک آنها را تامین مالی می کند. و سپس فقط به عنوان مرجع، در واقع چند واحد در سال اول به کل مجموعه خود اضافه کردید؟
یاموندو:
در سال اول، من به حداقل هفت فکر می کنم.
غارت:
وای.
یاموندو:
فکر کنم هفت هشت آره
غارت:
سال اول سرمایه گذاری در املاک و مستغلات بدون هیچ پایه ای جز گوش دادن به BiggerPockets و انجام تحقیقات و هر چیز دیگری از این دست، گوش دادن به دیوید گرین بزرگ و براندون ترنر و شما می گویید، "خوب، من این کار را انجام خواهم داد." و سپس بیرون می روی و هفت ملک می خرید. بنابراین شما آن یک، دو دوبلکس اول را دریافت می کنید. در مورد چهار مورد بعدی خیلی سریع به ما بگویید.
یاموندو:
بنابراین نفر بعدی اینطور گفتم: «خوب، در این مرحله من جریان نقدی دریافت میکنم، جریان نقدی زیادی دریافت میکنم، و به تازگی شغلم ارتقا یافته است.» بنابراین من میگفتم: «خوب، از این پس میخواهم مقیاس بیشتری داشته باشم. چه می توانم بکنم؟" بنابراین، در این مرحله که به آن نگاه میکنم، اینطور گفتم: "چطور میتوانم پول نقد را با چند ماه دریافت کنم و یک خانه واقعاً ارزان بخرم؟" بنابراین من قبلاً با آن پیمانکار رابطه برقرار کرده ام.
بنابراین کاری که من کردم این بود که این ملک را به قیمت 15,000 پیدا کردم. آن هم ملک توقیف شده بود، بنابراین آن را ارزان گرفتم. آنها احتمالا آن را با قیمت کمتر از این دریافت کردند، اما من آن را ارزان گرفتم و یک اتاق خواب و دو حمام بود. پیمانکار من 9,000 هزینه برای تعمیر آن از من گرفت.
حتی در آن مرحله، من 9,000 ندارم. فکر میکنم در آن مقطع حدود 3,000 دارم که در پساندازم دارم و بقیه، انتظار داشتم از جریان نقدینگی بیاید چون اینجا 2,000 میگیرم و آنجا 1,300 میگیرم، بنابراین قصد داشتم به او قسط بدهم. پس من اینطوری گرفتم. هنگامی که آن را تعمیر کردم، آن را در بخش 8 نیز اجاره کردم، و سپس در آن ملک دارای سهام بودم. بنابراین بانک به این شکل بود: «اگر میخواهید مقیاس کنید، میتوانید از دارایی خود سهام خارج کنید.» من اینطوری این کار را کردم.
غارت:
دیوید، اصطلاحی برای انجام این کار وجود دارد، درست است؟ وقتی یک ملک را تعمیر می کنید و سپس پول را خارج می کنید.
دیوید:
آره و همچنین روشی برای مقیاسبندی وجود دارد که هر دوی آنها را میتوانید در biggerpockets.com/store با بررسی کتاب BRRRR یا کتاب SCALE پیدا کنید. یامو، میخواستم بپرسم، آیا این ایدهها را دریافت کردهاید، زیرا در حال سرهمبندی با استراتژیهای مختلف سرمایهگذاری در املاک و مستغلات هستید، شما موضوع آربیتراژ را دارید. شما در مورد اجاره اتاق، بخش 8، کمی سرمایه گذاری راه دور نیز صحبت کردید. شما روی این موضوع کار کرده اید، درست است؟ آیا همه اینها از BiggerPockets آمده است؟
یاموندو:
بله، این کار را انجام داد. و می دانم که در پایان از من خواهید پرسید که کتاب مورد علاقه من چیست و من آن را اینجا دارم. بنابراین این برای من منطقی بود زیرا در آن زمان در آتلانتا زندگی میکردم، هیچ راهی برای خرید ملک در آتلانتا در آن زمان وجود نداشت، مخصوصاً با امتیاز اعتبار، بنابراین فقط میتوانستم خارج از خانه بپردازم. این باید پس زمینه شما باشد.
و من یاد گرفتم که از BiggerPockets، مثل "وای، یک لامپ رفت." گفتم: "البته من می توانم این کار را در ایالت انجام دهم." اما بسیاری از افرادی که حتی در محل کار، همکارانم، با آنها صحبت کردم، می گفتند: «به هیچ وجه نمی توانی، صاحبخانه بودن سخت است. وقتی خارج از ایالت هستید، نمی توانید یک توالت را تعمیر کنید.» و من می گویم، "روش وجود دارد. من قبلاً خواندهام و سپس به چندین نفر گوش دادهام که این کار را انجام میدهند. چرا نمی توانم این کار را انجام دهم؟»
دیوید:
خوب، وقتی گفتید که مدیر املاک بهتری را پیدا کرده اید که به شما امکان می دهد مقیاس کنید. این چیزی است که من به آن فکر میکردم این بود که گاهی اوقات ما فقط سعی میکنیم بفهمیم، این اشتباه پیش میرود، اشتباه پیش میرود، و بر احساسات شما تأثیر میگذارد. شما در مورد خرید املاک و مستغلات بیشتر هیجان زده نیستید زیرا چیزی جز مشکلات به نظر نمی رسد.
اولین پیمانکاری که باعث می شود هر کسی بخواهد کار را ترک کند، شما را از کار انداخت، درست است؟ وقتی قلبت شکست، دیگر نمیخواهی عاشق شوی. شما نمی خواهید خود را در آنجا قرار دهید و شخص دیگری را پیدا کنید، بنابراین فقط ترک می کنید. اما زمانی که فرد مناسب را پیدا کردید، روند شما را تغییر داد و به جای اینکه از نظر احساسی دلسرد شوید، هیجانانگیز شوید. و بنابراین مطمئن هستم که Labcorp واقعا کمک کرده است. آیا می توانید به من یادآوری کنید که در پایان سال دوم با درآمد غیرفعال کجا بودید؟
یاموندو:
تا سال دو در 80,000 چون لیست آوریل را دارم. آوریل گذشته سومین سال سرمایه گذاری من است. بنابراین تا سال 2022، من حدود 80,000 تولید می کردم.
دیوید:
این اجاره های ناخالص است، درست است؟ این سود شما نیست؟
یاموندو:
نه، نه، این سود است.
غارت:
وای.
دیوید:
بعد از سال دوم 80,000 سود می کنید؟
یاموندو:
آره این سوده
غارت:
وای. بعد از سال دوم اولین سال شما چه سالی بود؟ آیا از بالای سر خود می دانید؟
یاموندو:
فکر می کنم سال اول نزدیک به شش، 7,000 بودم. اما اتفاقی که افتاد این بود که من یک بسته بسته گرفتم، بنابراین به سرعت بالا گرفت. با قرارداد بسته، گردش برخی از واحدها دو هفته، سه هفته بود. بنابراین پیمانکاران من در واقع وارد واحد و ملک می شوند و در آنجا زندگی می کنند. بنابراین آنها برای آن دو هفته در حالی که آن را تعمیر می کنند آنجا می مانند. بنابراین من خانه ها را سریع تر بازسازی می کردم.
بنابراین اتفاقی که افتاد دلیل سریعتر شدن مقیاس بود، بنابراین من شغل دوم را به عنوان برنامهنویس آماری برای Labcorp انتخاب کردم. این یک کار شش رقمی است. من مصاحبه کردم فکر نمی کردم به آن برسم. روز بعد با من تماس گرفتند و گفتند: "شما فوق العاده هستید، می توانید یک روز شروع کنید." گفتم: "باشه." بنابراین من آن شغل شش رقمی را پیدا کردم، بنابراین تمام آن پول را صرف خرید املاک بیشتر کردم. بنابراین من در این مرحله بسته ها را می خریدم و فقط آنها را در بخش 8 روشن می کردم.
غارت:
شما یک کار تمام وقت برای CDC کار می کنید. شما یک مغز متفکر با افرادی از جامعه BiggerPockets دارید. آنها میگویند: «همه ما دو شغل داریم. شما هم باید یکی داشته باشید.» و شما مانند "خوب، مطمئنا" هستید. میری اپلای میکنی یه کار شش رقمی میگیری. و سپس آنها مانند "آره." بنابراین اکنون شما درآمد واقعاً خوبی از W-2 به دست می آورید، و به جای اینکه آن را برای بیرون رفتن و صرف تفریح خرج کنید، می گویید: "من فقط همه آن را در خانه ها قرار خواهم داد."
یاموندو:
همه چیز، همه چیز در خانه ها. بنابراین من معاملات بسته، پنج واحد معاملات بسته، شش واحد در اینجا، پنج ملک واحد می خرم. بنابراین من فقط با آنها کار می کردم و می خوابیدم.
غارت:
باشه. خیلی خوب. بنابراین شما گفتید سال اول درآمد غیرفعال شش، 7,000 یا چیزی شبیه به آن، سال دوم، از شش، 7,000 دلار درآمد غیرفعال در سال، و سپس سال دوم، 80,000،XNUMX دلار درآمد غیرفعال است. آیا آن اعداد درست هستند؟
یاموندو:
بله.
غارت:
باشه.
یاموندو:
دلیل اینکه به 80,000 رسید این است که در این زمان کووید اتفاق افتاده بود، 2021/2022 همه درباره اجارههای کوتاه مدت Airbnb صحبت میکردند. بنابراین در آتلانتا همه در مورد رسانه های اجتماعی صحبت می کردند. بنابراین صفحه رسانه های اجتماعی من، کاری که انجام دادم این بود که یک صفحه جدید ایجاد کردم و فقط املاک و مستغلات را دنبال کردم، هر چیزی که به املاک و مستغلات مربوط می شود. بنابراین من دریافتم که افراد زیادی درباره شما تبلیغ می کنند که می توانید ملکی دریافت کنید، می توانید بدون داشتن ملک Airbnb را انجام دهید. گفتم: "باشه."
بنابراین من به دنبال خرید چند دوره در اینجا و 100 دلار اینجا، 150 در اینجا بودم و به این مغز متفکران پیوستم. میگفتم: «فقط میروم و این کار را انجام میدهم». من به یک LLC اعتبار می دهم درست همانطور که دوره ها می گویند، و به مجتمع آپارتمانی اینجا نزدیک شدم. بنابراین من میگفتم: "چطور است که اینها را به نام LLC خود دریافت کنم و بتوانم آن را آربیتراژ کنم؟"
بنابراین من یک واحد گرفتم، آن را آربیتراژ کردم. و دو هفته، سه هفته پس از آن یا سه ماه پس از آن، من یک رزرو به قیمت 40,000 دلار دریافت کردم. بنابراین شرکت برای این مرد رزرو کرد.
غارت:
خوب است.
یاموندو:
بله، شرکت برای او از نیویورک رزرو کرد. او قرار است یک سال تمام در آتلانتا کار کند. بنابراین حدود 44,000 دلار بود. من می گفتم: "این یک آدم دوگانه است." بنابراین من چندگانه گرفتم. اکنون من هشت واحد در آتلانتا دارم.
غارت:
واقعا عالیه فقط یک چیزی را روشن کنم. وقتی گفتید سال دوم درآمد غیرفعال شما 80,000 بود، این 80,000 در ماه بود یا در سال؟
یاموندو:
در هر ماه است.
غارت:
وای خدای من.
یاموندو:
آره بنابراین بخش 8 من حدود 15، 16,000 می آورد و سپس من حدود 40 چیزی هزاران در Airbnb با چندین ویژگی می ساختم.
غارت:
وای باشه بنابراین، سال دوم 80,000،80,000 در ماه است، من فکر می کردم در هر سال است، و من اینگونه گفتم، "اوه، 10،8,000 دلار در ماه. منظورم این است که اکثر مردم 80,000 سال کار می کنند تا به آن سطح برسند، فقط 8 دلار در ماه." بنابراین شما XNUMX دلار در ماه دریافت می کنید. و بنابراین شما وارد بازی بخش XNUMX می شوید، به اجاره های میان مدت می پردازید و آربیتراژ می کنید. آیا هیچ کدام از این موارد مورد علاقه شما بود یا همه آنها فقط سرگرم کننده بودند زیرا همه چیز جدید است؟
یاموندو:
بخش 8 بیشتر رویایی بود که به یک خانواده خانه بدهد. اجارههای میانمدت بیشتر خرید و مقیاسبندی من بود. در سال 2021، وقتی آربیتراژ را انجام میدادم، میگفتم: «باشه، من قبلاً املاک بدی دارم که در آن داراییهای خودم بودم. چطور این پول را به جای اجاره از مجتمع آپارتمانی اینجا بگیرم، چطور مجتمع آپارتمانی خودم را بخرم؟» به این ترتیب 80,000 برای یک ماه به وجود آمد.
بنابراین کاری که انجام دادم این بود که "خوب، من این روش را در آتلانتا آربیتراژ می کنم، اما از پول آن برای خرید مجتمع آپارتمانی خودم استفاده می کنم." یک خانواده مجرد وجود دارد و در بخش 8 اجاره شده است. بنابراین من این ملک را پیدا کردم که برای همان شهری است که در بخش 8 سرمایه گذاری می کنم. بفروش و از شرش خلاص شو
بنابراین یک حادثه آتش سوزی رخ داد و او تخلفات زیادی را پشت سر گذاشت. بنابراین او از شهر خواست بسیاری از تخلفات را حذف کند، اما این تقریباً هدف بود. بنابراین وقتی وارد شدم، 10 و 120 را پیشنهاد دادم و او در بسته شدن پذیرفت، من حدود 5,000 گرفتم. دوباره به بانک مراجعه کردم و روشی که دارم انجام می دهم را به آنها گفتم. بنابراین من همیشه این رابطه را با بانک داشتم. من همیشه مطمئن می شوم که آنها می دانند من چه کار می کنم.
بنابراین من در مورد اجاره کوتاه مدت، اجاره بزرگ مدت به آنها گفتم، و آنها گفتند: "این در شهری کوچک مانند این کار نمی کند." چیزی که آنها نمی دانند این است که ملک برای من کار می کند زیرا در این مرحله من با پرستاران مسافرتی تجربه دارم. بنابراین آن ملک بین دو بیمارستان، 1.6 مایلی از یک بیمارستان دیگر و 1.2 مایلی از خانه دیگر بود. بنابراین برای من عالی است. من تجزیه و تحلیل، تحقیقات بازار را انجام دادم و اکثر افرادی که در آنجا به پرستاران مسافرتی اجاره میدادند، تقریباً یک ماه گذشته بود.
بنابراین فرض کنید یک خانواده یک زیرزمین دارد و آنها آن را به مسافران یک اتاق مشترک یا چیزی دیگر اجاره می کنند. من می گویم، خوب، اگر من این ملک را داشته باشم که هشت واحد است و مخلوط چند اتاق یک خوابه و استودیو است، می توانم این کار را نیز انجام دهم. پس اینطوری تمام کردم. بانک اینطور گفت: "ما فکر می کردیم شما دیوانه هستید، اما این عدد شگفت انگیز است."
بنابراین با آن دارایی که به من کمک کرد تا به 20,000 برسم زیرا وقتی پیمانکارم را به آنجا رساندم و او یک ساعت از آن شهر می رود، او وارد آنجا شد و به من یک کد 85,000 داد. به بانک دادم. آنها می گفتند، "باشه، ما آن را تامین می کنیم." البته من 20 درصد کم کردم. و پیمانکارانم، آنها به من دادند، آنها میگفتند: «کار زیادی است که او نیاز دارد. کاری که ما میتوانیم انجام دهیم این است که به شما سه ماه مهلت بدهیم، بنابراین شما فقط بهره پرداخت میکنید.» شگفت انگیز بود.
بنابراین پیمانکار من چنین گفت: «ما آن را جابهجا میکنیم. من آن را از بالا درست می کنم و به سمت پایین حرکت می کنیم.» بنابراین در حالی که آنها تعمیر می کردند، اما فرض کنید دو واحد را تعمیر کنند، من آن را مبله می کنم و پرستاران روی آن خواهند بود. من آن را فهرست می کنم تا پرستاران از قبل وارد شوند. بنابراین تا زمانی که تقریباً کامل شد، فقط به من سود پرداخت شد، بدون وام مسکن. این ملک به تنهایی برای من 22,000 می آورد. اینطوری من به 80 میرسم.
غارت:
وای. 22,000 در ماه؟
یاموندو:
یک ماه، 22، 23، 24 اینجا.
غارت:
بله، فقط 22 تا 24,000. مثل هیچ معامله بزرگ واقعی.
دیوید:
محافظه کار باشید
یاموندو:
آره بنابراین وام مسکن من فقط 1,200 بود و پس از آن هر واحد، من هزینه های آب و برق خود را برای 1,200 ارزش وام مسکن خود می پردازم، و آب و برق هر واحد مانند 100 دلار، 110 دلار، 120 دلار است، چیزی شبیه به آن.
دیوید:
باشه. دو تا سوال دارم که میخوام بپرسم اولین مورد این است که آیا شما یک نفر دارید که همه این دارایی ها را در مکان های مختلف مدیریت کند یا خودتان این کار را انجام می دهید؟
یاموندو:
نه، پس کلیولند من یک مدیر املاک دارم. املاک کلیولند، زمانی را به یاد بیاورید که با مستاجری که قبلاً اشغال شده بود وارد شدند. بنابراین مدتی مدیریت میکردم، اما وقتی با اجارههای میانمدت در اینجا مقیاسپذیر بودم، باید کسی را پیدا کنم که آن را مدیریت کند. بنابراین من یک مدیر املاک در کلیولند دارم و البته در هر یک از شهرها، نزدیکترین شهرها یک مدیر املاک خواهند داشت.
دیوید:
بله، شما واقعاً املاک و مستغلات راه دور را دنبال می کنید و سپس آن مدیران املاک فردی را مدیریت می کنید، درست است؟
یاموندو:
آه بله.
دیوید:
باشه. سوال بعدی چگونه شماره های خود را اجرا می کنید؟ شما رویکرد متفاوتی نسبت به این موضوع دارید و من کنجکاو هستم که آیا پیشینه دانشمند داده شما باعث شده است که به طور متفاوتی به مسائل نگاه کنید، اما آیا می توانید به اشتراک بگذارید که وقتی ملکی به سراغ شما می آید و بانک فکر می کند، سیستم شما چگونه به نظر می رسد. این تمام درآمدی است که در آن ایجاد می شود، شما می توانید بیش از آن تولید کنید. چه کاری متفاوت انجام می دهید؟
یاموندو:
بله، بنابراین من شماره هایم را اینگونه اجرا می کنم، درست است؟ اگر اعداد منطقی نیستند، من فقط برای اینکه بگویم این واحد را دارم به آن فشار نمیآورم. برای بخش 8، من می خواهم حداقل 800 تا 1,000 سود بگیرم زیرا با کار بیشتر، توجه بیشتر و همه چیز همراه است. با اجاره های کوتاه مدت، من فقط به دنبال افزایش مقیاس بودم. بنابراین بستگی به این دارد که چقدر آن را مبله کنم. اگر بخواهم برای هر واحد 2,000، 3,000 یا تا 5,000 دلار بگذارم، می خواهم حداقل 1,000 دلار بگیرم.
بنابراین با آتلانتا، من میتوانم سود کل را به 2,000 برسانم، به خصوص در فصل اوج، به ازای هر سود، در هر در. بنابراین من آن را اجرا می کنم. بسته به نحوه ملک. با بخش 8، من حداقل به 1,000 دلار نگاه می کنم زیرا به کار بیشتری نیاز دارد و البته باید به مدیر املاک پرداخت کنم. بنابراین من همه اینها را درج می کنم. بنابراین من اعداد را اینگونه اجرا می کنم.
دیوید:
و من فرض میکنم که شما هم این موضوع را در نظر میگیرید که آنها به جریان نقدی بیشتری نیاز دارند، زیرا در برخی از این مناطقی که در حال خرید هستید، به مناطق C تا D اشاره کردید، آنها به همان اندازه و عامل سردرد قدردانی نمیکنند. بالاتر است. بنابراین شما باید آن را با جذب نقدینگی بیشتر جبران کنید تا آب میوه ارزش آن را داشته باشد. و اینجاست که به این اعداد رسیدید، درست است؟
یاموندو:
بله.
دیوید:
برای افرادی که این را میشنوند و فکر میکنند، من میخواهم کاری را که او انجام میدهد انجام دهم، که مطمئنم همه به آن فکر میکنند، برخی از چالشهایی که مردم باید از آنها آگاه باشند، اگر میخواهید یک پورتفولیو را رشد دهید، چیست؟ چگونه مال خود را بزرگ کردی؟
یاموندو:
چالش های زیادی وجود دارد. شما می خواهید از طریق پیمانکاران املاک بروید. هیچ سرمایهگذاری وجود ندارد که به شما بگوید، اوه، بله، مایک، من از روز اول یک پیمانکار دارم که هرگز از من دزدی نکرد، هیچ چیز. برای رسیدن به آنجا از میان پیمانکاران بدجنس رفتم.
مدیران املاک، حتی اگر شما یک مدیر دارایی دارید، به این معنی نیست که شما مدیریت نمی کنید. شما هنوز هم باید اعداد را اجرا کنید تا مطمئن شوید که این کار منطقی است زیرا اگر من این کار را انجام نمیدادم، نمیدانستم که یک مدیر دارایی از من سرقت میکند یا حتی رسید تمام داراییها را برای من میفرستد. این روز آسانی نیست، راه آسانی برای خروج است. شما باید آن را کشف کنید. شما باید اعداد را اجرا کنید، و البته باید همیشه معاملات را تجزیه و تحلیل کنید تا منطقی باشد. اگر منطقی نیست، نمی توانید آن را مجبور کنید.
دیوید:
همچنین، شنیدهام شما اشاره میکنید که وقتی مالکیتها را دارید، مدیریتهای زیادی روی آنها وارد میشود، شما باید خیلی نزدیک به آنها نگاه کنید، که فکر میکنم در مراحل نسبتاً اولیه یاد گرفتهاید، زیرا در یکی از اولین معاملات یا اولین معامله ای که از آن بهره گرفتید
یاموندو:
بله.
دیوید:
این شما را از این ایده درآمد غیرفعال جدا کرد که تازه آن را خریده اید، آن را فراموش کرده اید، و هیچ چیز دیگری به این قافیه وجود ندارد. شاید لازم باشد این را شروع کنیم، اما شما باید به سرمایه گذاری های خود توجه کنید که این چیزی نیست که خودش اداره شود. اغلب گفته میشود که شما ملکی میخرید، کلید در دست است، پول در میآورد، و فقط میروید به تفریح در ساحل یا تعطیلات در همه جا بپردازید، و املاک شما هزینه همه آن را پرداخت میکند. شما مجبور نیستید هنوز کار کنید. آیا این تجربه شما بوده است یا بیشتر شبیه یک کار دوم است؟
غارت:
یا شغل سوم برای یامو.
دیوید:
آره آره.
یاموندو:
آره خوب، حالا که به آن مسلط نشده ام، اما حالا که یاد گرفتم، اشتباهات زیادی را پشت سر گذاشتم و یاد گرفتم، می توانم بگویم می توانم اکنون در ساحل آرام باشم. بنابراین من همه چیز را در جای خود قرار داده ام. من یک مدیر ملکی دارم. من سیستمهایی دارم، کارها را خودکار کردهام. اما در ابتدا، نه، شما باید در واقع در این کسب و کار کار کنید تا واقعاً کار کند. شما نمی توانید فقط بخرید و فقط آن را فراموش کنید.
چیزهای زیادی با آن درگیر است. آره بنابراین اکنون من کارهای روزمره انجام می دهم، مثلاً یک VA دارم که از طریق سرمایه من می گذرد، پیام ها را پیدا می کنم. من مدیران ملکی دارم که این کار را انجام می دهند. تنها کاری که من در حال حاضر انجام می دهم امضای قرارداد اجاره و تجزیه و تحلیل آن است.
غارت:
پس یامو، واضح است که شما از آفریقا آمده اید. من باید تصور کنم که کد مالیاتی در آنجا با اینجا بسیار متفاوت است. بنابراین می توانید به اینجا بیایید، دارید آن را خرد می کنید، 80,000 دلار در ماه درآمد دارید. شما دو شغل تمام وقت دارید. شما در حال ساختن شش شکل در سمت W-2 چیزها هستید. زمانی که واقعاً شروع به کسب درآمد کردید، کمی در مورد وضعیت مالیاتی خود به من بگویید. آیا این یک تکان بزرگ برای شما بود که در آن جایی که هستید، خدای من، من باید پول دولت را پرداخت کنم؟ این همه وضعیت چه بود؟
یاموندو:
واقعا سوال خوبی است. این بسیار شوکه کننده است که از آفریقا می آید، جایی که ما چنین مالیاتی نمی پردازیم. بنابراین در آغاز، من قبلاً حقوقم را داشتم و چون درآمد زیادی نداشتم، در واقع اصلاحات مالیاتی را دریافت کردم و اینطور گفتم: «این شگفتانگیز است. آمریکا خوبه در پایان مالیات، شما پول می گیرید.» سپس شروع به سرمایهگذاری در املاک و مستغلات کردم، و سپس وقتی CPA به من میگوید که 30,000 دلار IRS را پرداخت خواهید کرد، گفتم: "چی؟" من می گفتم: "نه، اما در املاک و مستغلات، وقتی سرمایه گذاری می کنی، پس انداز می کنی." مثل این بود که «نه، اما نه وقتی که میلیونها دلار درآمد داشته باشید». و من می گفتم "چی؟" آنجا بود که متوجه شدم چه چیزی بدتر از این است.
و سپس او گفت: "و همچنین W-2 شما کمکی نمی کند، زیرا شما دو W-2 دارید که اکنون به شما پول شش رقمی می دهند." و من اینطور گفتم: "اوه خدای من." او میگوید: «اگر برای املاک و مستغلات نبود، شما بسیار بیشتر از آنچه هستید به IRS پرداخت میکردید، بنابراین املاک در واقع شما را نجات میدهد.» و بعد گفتم: «آره، این قرار است ادامه پیدا کند. من نمی توانم اینقدر به IRS بپردازم.»
بنابراین، البته، چهار ماه پیش، من کار Labcorp را رها کردم و فقط به CDC پایبندم، زیرا اکنون واقعاً داشتن چنین جریان نقدی منطقی نیست. فقط وقتی من خصوصیات ساوانا را به اینجا اضافه کردم که فقط در ساوانا، جورجیا ماهیانه حدود 15،16,000 برای من می آورد، فکر می کردم که منطقی نیست که الان دو شغل پیدا کنم. بنابراین من آن را رها کردم.
غارت:
خوب، دستیابی به موقعیت حرفه ای املاک و مستغلات با دو شغل تمام وقت و املاک بودن، احتمالاً واقعاً سخت است. من می دانم که همیشه چیزهای متناقضی در آن وجود دارد. بنابراین این همیشه من را به یاد آن می اندازد. یک الگوی رفتاری وجود دارد که شبیه این است: "این دولت ایالات متحده است." آنها می گویند، "خوب، شما باید به ما مالیات بدهید." و سپس می گویید "چقدر؟" و آنها مانند، "ما نمی دانیم."
و مانند این است: "خوب، اگر پول کمی به شما بدهم چه اتفاقی می افتد؟" و آنها می گویند، "اوه، شما به ما پول زیادی بدهکار هستید، اگر این کار را بکنید، شما را جریمه می کنیم." و مانند این است که "اگر بیش از حد پرداخت کنم چه می شود؟" و مثل این است که «ما به شما نمی گوییم. شما باید خودتان آن را بفهمید.» و این دقیقاً همان چیزی است که سیستم مالیاتی وجود دارد. مثل این است که تا زمانی که CPA شما به این شکل نرسد، نمیدانید. شما 30،40,000 دلار بدهکار هستید.»
پس کار خود را رها کردید. و آیا استراتژی های مالیاتی یا هر چیزی که در درازمدت باعث صرفه جویی در پول شما می شود را کشف کرده اید؟ آیا شما هر نوع تفکیک هزینه یا هر گونه استهلاکی برای از بین بردن صورت حساب مالیاتی خود انجام می دادید؟
یاموندو:
بله، بنابراین CPA من که استخدام می کنم همه این کارها را برای من انجام می دهد. و بعد هر سه ماه جلساتی داریم. بنابراین او به من میگوید و میگوید که چقدر میخواهم داشته باشم. به یاد دارم که یک بار اینطور بود، "شما حدود 40، 60,000 دلار دارید که باید قبل از نوامبر خرج کنید." و من اینطور گفتم: "اوه، باشه." بنابراین من آن را در یک ملک ریختم. من یک ملک به قیمت 40,000 خانه دیگر خریدم. درستش کردم 200,000 پرداخت می کند.
دیوید:
به نظر می رسد استراتژی مالیاتی راب باشد. او همینطور است. چقدر بدهکارم؟ همین الان میرم برم یه چیزی بخرم
غارت:
بله دقیقا. من می خواهم، بسیار خوب، بیایید آن را بنویسیم عزیزم. این یک حذف است. شما بچه ها تا به حال آن نهر شیت را دیده اید؟ جایی که او مانند خرید همه چیز است و آنها می گویند: "شما نمی توانید به خرید آن ادامه دهید و بگویید که این یک حذف است." من می گویم، "این یک حذف است."
یاموندو:
این یک حذف است. چه کسی هزینه آن را پرداخت می کند؟ دولت.
غارت:
دولت.
یاموندو:
مردم را از کار می نویسند.
غارت:
مردم رد شده من نمی دانم.
دیوید:
بنابراین اجازه دهید خلاصه ای از نمونه کارها یامو کلی شما داشته باشم، شما دارایی های کلیولند هستید و آنها عمدتاً بخش 8 هستند، درست است؟
غارت:
اوهوم
دیوید:
باشه. شما دارای املاک ساوانا، جورجیا هستید. آنها چگونه عمل می کنند؟
یاموندو:
بنابراین آن ها اجاره های میان مدت هستند.
دیوید:
و سپس کجا به جز ساوانا و کلیولند؟
یاموندو:
بنابراین من ایلینوی، اسپرینگفیلد، شامپین، اوربانا-شامپین، همه آن مناطق فرعی در ایلینوی را دارم. بنابراین من هشت واحد اینجا و آنجا دارم، پنج واحد. بنابراین از آنجایی که من هشت واحد را دریافت کردم، منطقی است. از آنجایی که من درخواست های زیادی برای پرستاران مسافرتی دریافت می کردم و نمی توانم برای آنها مکانی بگیرم زیرا همه آنها رزرو شده است. گفتم: "من به یکی دیگر نیاز دارم." بنابراین من یک مجتمع آپارتمانی دیگر گرفتم. یکی دیگه گرفتم که یکی دیگه گرفتم ادامه دادم.
دیوید:
خیلی باحاله. بنابراین من ترکیبی از اجاره های میان مدت و بخش 8 را دارم.
غارت:
باشه. و در مجموع در حال حاضر چند واحد هستیم؟
یاموندو:
بنابراین من 33 در دارم، از جمله دری که به تازگی از اینجا خریدم، یعنی 34.
غارت:
وای. بنابراین شما در حال حاضر حدود 34 در دارید، فکر می کنم همان چیزی است که شما گفتید. وقتی بچه بودی که روی زمین میخوابیدی، تنها چیزی که میخواستی یک تخت برای خودت در خانه بود.
یاموندو:
بله.
غارت:
رسیدن به آنچه به دست آورده اید چه حسی دارد؟
یاموندو:
این غیر واقعی است. گاهی اوقات من اینطوری هستم؟ و به همین دلیل است که من خیلی چیزها را می دهم، به خصوص وقتی صحبت از تیم من می شود، بنابراین می دانم از کجا شروع کردم، درست است؟ برای من خیلی واقعی است. اما همیشه می دانستم که فقط یک خانه می خواهم. من یه تخت خوب میخواستم میخواستم تجربهای را که بچههای دیگر تجربه میکردند تجربه کنم، اما هرگز فراتر از تصورم نمیدانستم، این همه کار خداست.
خدا مرا در این مکان قرار داد تا در واقع خانه هایی بخرم، آنها را درست کنم و به خانواده ها بدهم. به همین دلیل است که گفتم قبلاً در بخش 8 ذکر شد، بیشتر از من به بچههایی مثل من یا افرادی که نمیتوانستند خانهشان را بخرند، مینشینم. و سپس اجاره های کوتاه مدت وارد بازی شدند، اما برای من بسیار رضایت بخش است.
غارت:
واقعا عالیه به عنوان هشت ساله به یامو افتخار می کنی؟
یاموندو:
آره. من به خودم خیلی افتخار می کنم. من خیلی از خدا ممنونم
غارت:
خوب، نکاتی را برای راضی نگه داشتن پیمانکار خود ذکر کردید. من دوست دارم با آن پایان دهم. اگر چیزی دارید که بتوانید در مورد تقویت این رابطه با پیمانکار خود و راضی نگه داشتن آنها با مخاطبان به اشتراک بگذارید، خوشحال می شوم آن را بشنوم.
یاموندو:
فقط برای گفتن این موضوع، شوهرم میگوید: «وقتی پیمانکارم زنگ میزند، تلفنم زنگ میخورد، خیلی مشتاقم که تماس را قبول کنم، از جمله او.» من اینطور گفتم: "خب، او برای من میلیونها پول درآورد، تو نشدی." وقتی آنها کار می کنند، من ناهار می خرم. وقتی برایم عکس می فرستند و من از کار بسیار راضی هستم و می گویم: «شام برام است. بنابراین آنها آنجا می مانند." و همچنین یخچالهایشان را انبار میکنم، مواد غذایی میخرم و میفرستم، زیرا وقتی با بچههایش مشغول تعمیر ملک هستند، آنجا میمانند. پس اینها چیزهای خوبی هستند. و گوشیشو ارتقا دادم او یک پسر بزرگتر است، از تکنولوژی و چیزهای کوچک مانند آن خوشش نمی آید.
غارت:
واقعا عالیه بله، شما باید مراقب پیمانکاران خود باشید. منظورم این است که پیدا کردن پیمانکاری که با آن کلیک کنید در حال حاضر سخت است، اما پیدا کردن پیمانکاری که بتوانید پنج سال با او کلیک کنید حتی سخت تر است. و من فکر می کنم، بله، باید آنها را راضی نگه دارم تا بتوانید یک عمر خانه سازی و بازسازی خانه را ادامه دهید.
دیوید:
خوب، یامو، من فکر می کنم که همه ما بعد از گوش دادن به کارهایی که شما انجام داده اید نقص داریم. منظورم این است که شما آنقدر بیتفاوت در مورد آن صحبت میکنید که این کار را به خوبی انجام میدهید. منظورم این است که آروارههای دسته جمعی کرهی Pocket وقتی به این گوش میدادند، افتاده است. ما قطعاً نیاز داریم که شما را به عقب برگردانیم تا در برخی از این موارد عمیقتر شوید، زیرا عناصر بسیار زیادی از قدرت داستان شما گرفته تا روشی که به درآمد غیرفعال میکنید و سیستمهایی که دارید وجود دارد. چگونه BiggerPockets به شما کمک کرد تا همه اینها را یاد بگیرید.
فکر می کنم خیلی از ما به این گوش دادیم و فقط دلایلی را می بینیم که نمی تواند کار کند. و تو اومدی و گفتی صبر کن این همه اطلاعات رو رایگان به من میدی و رفتی و گذاشتی بازی. و تو چه میدانی؟ شما یکی از موفق ترین سرمایه گذارانی هستید که تا به حال با او مصاحبه کرده ایم. و چند سال گذشته است؟
غارت:
17 آوریل سه سال می شود.
دیوید:
بله، افرادی هستند که سه سال طول می کشد و نمی توانند یکی از کتاب ها را تمام کنند. من حتی نمی دانم چگونه با کلمات بیان کنم که این چگونه بوده است. این فقط فوق العاده است و من واقعاً از شما برای به اشتراک گذاشتن داستان خود سپاسگزارم. آیا آخرین نکته ای وجود دارد که بخواهید برای مخاطبان ما که در تلاش برای شروع هستند، بگذارید؟
یاموندو:
این فقط برای شروع است، و همانطور که BiggerPockets گفت، تجزیه و تحلیل با تجزیه و تحلیل است. اگر آنجا بمانید، در واقع نپرید و اعدام نکنید، درست نمی شود. شما می توانید به همه پادکست ها گوش دهید، می توانید همه کتاب ها را بخوانید، می توانید به همه رویدادهای شبکه بروید، می توانید همه این کارها را انجام دهید، اما اگر واقعا اجرا نکنید، این اتفاق نمی افتد. و من می دانم که ترسناک است، اما شما باید این کار را انجام دهید. آره
دیوید:
خوب، وقتی بدون تخت بزرگ میشوید، فکر نمیکنم به اندازه کسی که هرگز با آن سطح از ناملایمات روبرو نشده است، از شکست نمیترسید. و کوچکترین میزان رد به نظر طاقت فرسا است. پس منظورم این است که چه کسی فکرش را میکرد که آن ساسها روزی یک نعمت باشند؟ اما شاید این عنوان کتاب شما باشد، اینکه چگونه ساس ها هنگام نوشتن آن به نعمت تبدیل می شوند، زیرا قطعاً به آن نیاز دارید. هر فکر لحظه آخری را از شما دزدید؟
غارت:
نه، فقط می خواستم تشکر کنم، یامو. من از آسیب پذیری و صراحتی که با ما داشتید قدردانی می کنم. میدانم که گاهی صحبت کردن در موردش سخت است، بهویژه آمدن به BiggerPockets، اما فکر میکنم صدها هزار نفر به این پادکست گوش میدهند و زندگی آنها به خاطر داستان شما تغییر میکند. بنابراین من فقط می خواهم از شما تشکر کنم.
یاموندو:
از شما بسیار سپاسگزارم.
دیوید:
و باز هم از یامو برای به اشتراک گذاشتن داستان و موفقیتش با ما تشکر می کنیم. یک یادداشت خوشحال کننده دیگر که باید در اینجا اضافه شود، یامو مدت کوتاهی پس از این مصاحبه به یک نوزاد دختر جدید به خانواده خود خوش آمد گفت. او و خانواده اش در حال رشد هستند و همه خوب هستند.
غارت:
خوب، من می توانم از نزدیک به شما بگویم که این جن عصبانی اکنون یک جن گرم و شاد است. و از همه شما برای گوش دادن و ایجاد انجمن BiggerPockets آن چیزی که هست سپاسگزاریم. ما بسیار هیجانزده هستیم که نمایشهای جدید بیشتری را که در راه است و در طول سال 2024 عرضه میشوند را برای شما به ارمغان بیاوریم.
دیوید:
این دیوید گرین است. برای راب، جن که دیگر عصبانی نیست، عباسولو امضا می کند.
قسمت را اینجا ببینید
به ما کمک کنید!
با گذاشتن امتیاز و بررسی به ما کمک کنید تا به شنوندگان جدید در iTunes دسترسی پیدا کنیم! فقط 30 ثانیه طول می کشد و دستورالعمل ها را می توان پیدا کرد اینجا کلیک نمایید. با تشکر! ما واقعا از آن قدردانی می کنیم!
در این قسمت ما پوشش می دهیم:
- یاموندو چگونه از آنجا رفت فقر کامل تا درآمد 80,000 دلاری جریان نقدی یک ماه
- اول قرار دادن آموزش و ارزش واقعی سخت کوشی و پشتکار
- سرمایه گذاری با بدون امتیاز اعتباری و پول بسیار کمی و چگونه بانک هایی را پیدا کنید که به شما وام دهند
- دو شغله بودن و چرا افزایش درآمد برای ساختن ثروت ضروری است
- خارج از حالت سرمایه گذاری املاک و مستغلات و وقتی بازار محلی شما خیلی گران است چه باید کرد
- نحوه پیدا کردن (و حفظ) پیمانکاران با کیفیت، مدیران دارایی و سایر اعضای تیم
- با استفاده از ماشین حساب اجاره املاک BiggerPockets مطمئن شوید که یک معامله ارزش انجام دادن دارد
- و خیلی بیشتر!
پیوندهایی از نمایش
کتاب های ذکر شده در نمایش:
ارتباط با یاموندو:
آیا علاقه مندید در مورد حامیان مالی امروز بیشتر بدانید یا خودتان شریک BiggerPockets شوید؟ پست الکترونیک .
یادداشت توسط BiggerPockets: اینها نظرات نوشته شده توسط نویسنده هستند و لزوماً نظرات BiggerPockets را نشان نمی دهند.
- محتوای مبتنی بر SEO و توزیع روابط عمومی. امروز تقویت شوید.
- PlatoData.Network Vertical Generative Ai. به خودت قدرت بده دسترسی به اینجا.
- PlatoAiStream. هوش وب 3 دانش تقویت شده دسترسی به اینجا.
- PlatoESG. کربن ، CleanTech، انرژی، محیط، خورشیدی، مدیریت پسماند دسترسی به اینجا.
- PlatoHealth. هوش بیوتکنولوژی و آزمایشات بالینی. دسترسی به اینجا.
- منبع: https://www.biggerpockets.com/blog/real-estate-862
- : دارد
- :است
- :نه
- :جایی که
- $1000
- $3
- $UP
- 000
- 1
- 10
- 100
- 11
- 120
- ٪۱۰۰
- 150
- 16
- 17
- 17th
- 20
- 200
- 2019
- 2021
- 2022
- 2023
- 2024
- 22
- 23
- 24
- 250
- 30
- 300
- 33
- 350
- 40
- 50
- 52
- 7
- 750
- 8
- 80
- 9
- 90
- a
- توانایی
- قادر
- درباره ما
- در مورد IT
- خارج از کشور
- مطلق
- پذیرفته
- انجام دادن
- رسیدن
- دست
- فعال
- فعالیت ها
- واقعی
- واقعا
- اضافه کردن
- اضافه
- اضافه کردن
- نشانی
- مزیت - فایده - سود - منفعت
- تبلیغات
- مقرون به صرفه
- افریقا
- افریقایی
- پس از
- از نو
- در برابر
- سن
- عاملان
- پیش
- هدف
- Airbnb
- هوشیار
- معرفی
- مجاز
- تقریبا
- تنها
- قبلا
- همچنین
- همیشه
- am
- شگفت انگیز
- امریکا
- امریکایی
- مقدار
- an
- تحلیل
- تحلیل
- تجزیه و تحلیل
- و
- خبر
- دیگر
- پاسخ
- هر
- هر کس
- هر چیزی
- اپارتمان
- اپل
- کاربرد
- اعمال می شود
- درخواست
- با استفاده از
- قدردانی
- روش
- نزدیک شدن
- تصویب
- تصویب
- آوریل
- داوری کردن
- هستند
- محدوده
- مناطق
- اسلحه
- دور و بر
- مرتب شده اند
- AS
- پرسیدن
- دارایی
- دارایی
- فرض
- At
- آتلانتا
- توجه
- حضار
- نویسنده
- خودکار
- مطلع
- دور
- b
- عزیزم
- به عقب
- زمینه
- بد
- برج میزان
- بانک
- بانک دار
- بانک
- پایه
- اساسی
- اساسا
- باتری
- نبرد
- BE
- ساحل
- زیرا
- شدن
- تبدیل شدن به
- بوده
- قبل از
- شروع
- پشت سر
- بودن
- محبوب
- بهترین
- بهتر
- میان
- خارج از
- پیشنهاد
- بزرگ
- لایحه
- زیست شناسی
- بیت
- برکت
- خون
- کتاب
- رزرو
- کتاب
- مرز
- هر دو
- پایین
- خریداری شده
- جعبه
- مغز
- براندون
- می شکند
- به ارمغان بیاورد
- آوردن
- به ارمغان می آورد
- شکست
- برادر
- اشکالات
- ساختن
- بنا
- ساخته
- بار
- کسب و کار
- مشغول
- اما
- خرید
- خریداری کردن
- by
- محاسبه
- کالیفرنیا
- صدا
- نام
- تماس ها
- آمد
- CAN
- می توانید دریافت کنید
- نمی توان
- سرمایه
- پایتخت یک
- ماشین
- کارت
- کارت ها
- اهميت دادن
- مشاغل
- فرش
- پول دادن و سكس - پول دادن و كس كردن
- جریان نقدی
- کشتی
- CDC
- شهرت
- سیمان
- چالش ها
- به چالش کشیدن
- شانس
- تغییر دادن
- تغییر
- بار
- متهم
- شارژ
- ارزان
- ارزان تر
- بررسی
- شیمی
- رئیس
- کودک
- شهرستانها
- شهر:
- کلاس
- تمیز کاری
- واضح
- به وضوح
- Cleveland
- کلیک
- نزدیک
- بسته
- بسته
- ذغال سنگ
- ساحل
- رمز
- همکاران
- Collective - Dubai Hills Estate
- کالج
- بیا
- می آید
- آینده
- جوامع
- انجمن
- شرکت
- مقايسه كردن
- کامل
- پیچیده
- کامپیوتر
- علم کامپیوتر
- کامپیوتر
- مفهوم
- درگیری
- ارتباط
- اتصالات
- محافظه کار
- ثابت
- قاره
- ادامه دادن
- قرارداد
- مقاطعه کار
- پیمانکاران
- کنترل
- پخت و پز
- سرد
- اصلاح
- هزینه
- میتوانست
- کشور
- زن و شوهر
- دوره
- دوره
- پوشش
- کاوید
- CPA
- دیوانه
- ایجاد
- ایجاد شده
- اعتبار
- کارت اعتباری
- کارت های اعتباری
- نهر
- جرم
- حس کنجکاوی
- کنجکاو
- DC
- پدر
- روزانه
- داده ها
- دانشمند داده
- داود
- روز
- روز به روز
- مقدار
- معاملات
- بدهی
- کارت اعتباری
- بدهی
- عمیق تر
- قطعا
- تحویل داده
- بستگی دارد
- بستگی دارد
- استهلاک
- شرح داده شده
- تعیین
- توسعه
- دیکته کردن
- DID
- مختلف
- متفاوت است
- مشکل
- مستقیما
- خاک
- دلسرد
- كشف كردن
- نمایش دادن
- فاصله
- شیرجه رفتن
- do
- دکتر
- سند
- مستندات
- میکند
- نمی کند
- عمل
- دلار
- انجام شده
- آیا
- توسط
- درب
- دو برابر
- پایین
- رویا
- رویاها
- نوشیدن
- راندن
- کاهش یافته است
- در طی
- هر
- مشتاق
- پیش از آن
- در اوایل
- مرحله اولیه
- آسان ترین
- ساده
- خوردن
- چاپ
- آموزش
- بزرگتر
- عناصر
- جن
- دیگر
- پست الکترونیک
- احساسات
- پایان
- به پایان رسید
- لذت بردن
- کافی
- پول کافی
- تمام
- کارآفرینی
- ورود
- محیط
- قسمت
- قسمت
- انصاف
- به خصوص
- ضروری است
- املاک
- اتر (ETH)
- حتی
- واقعه
- حوادث
- در نهایت
- تا کنون
- هر
- هر روز
- هر کس
- هر کس
- همه چیز
- در همه جا
- کاملا
- امتحان
- مثال
- اکسل
- جز
- استثنا
- برانگیخته
- اجرا کردن
- اعدام
- منتظر
- مخارج
- تجربه
- با تجربه
- کارشناس
- توضیح می دهد
- تمدید شده
- اضافی
- در مواجهه
- عامل
- فاکتورینگ
- شکست
- منصفانه
- خانواده
- خانواده
- خارق العاده
- بسیار
- FAST
- سریعتر
- محبوب
- احساس
- احساس
- خطا
- کمی از
- مبارزه کردن
- مبارزه با
- شکل
- آمار و ارقام
- پر كردن
- نهایی
- سرانجام
- سرمایه گذاری
- امور مالی
- مالی
- به لحاظ مالی
- تامین مالی
- پیدا کردن
- پیدا کردن
- پایان
- پایان
- آتش
- از کار اخراج
- نام خانوادگی
- دست اول
- پنج
- رفع
- ثابت
- ناقص
- طبقه
- جریان
- در حال جریان
- جریانها
- تمرکز
- به دنبال
- پیروی
- برای
- استحکام
- مجبور
- خارجی
- یافت
- پایه
- چهار
- رایگان
- تازه
- دوستان
- از جانب
- جلو
- تکمیل کنید
- انجام
- کامل
- کاملا
- سرگرمی
- صندوق
- بودجه
- بودجه
- بودجه
- گامبیا
- بازی
- به
- تولید می کنند
- پیدایش
- گرجستان
- دریافت کنید
- گرفتن
- هدیه
- دختر
- دختران
- دادن
- داده
- دادن
- Go
- خوب
- می رود
- رفتن
- رفته
- خوب
- گوگل
- خدایا
- کردم
- دولت
- فضل
- ممنون
- بزرگ
- رشد
- مواد غذایی
- درشت
- شدن
- در حال رشد
- مرد
- هک
- هک
- بود
- رخ دادن
- اتفاق افتاده است
- اتفاق می افتد
- اتفاق می افتد
- خوشحال
- سخت
- کار سخت
- سخت تر
- آیا
- داشتن
- he
- سر
- شنیدن
- شنیده
- شنوایی
- قلب
- قلب
- کمک کرد
- کمک
- او
- اینجا کلیک نمایید
- پنهان
- زیاد
- بالاتر
- او را
- استخدام
- خود را
- تاریخ
- برگزاری
- روز تعطیل
- تعطیلات
- صفحه اصلی
- صادق
- امید
- بیمارستان
- میزبان
- ساعت
- خانه
- خانواده
- خانه
- مسکن
- چگونه
- چگونه
- اما
- HTTPS
- صدها نفر
- درد می کند
- i
- من می خواهم
- اندیشه
- ایده ها
- if
- ایلینوی
- خیال پردازی
- تصور کنید
- تصور
- تحت تاثیر قرار
- موثر
- in
- در دیگر
- حادثه
- شامل
- از جمله
- درآمد
- افزایش
- باور نکردنی
- بطور باور نکردنی
- فرد
- صنعت
- اطلاعات
- سوالات
- داخل
- الهام
- الهام بخش
- الهام بخش
- قسط
- در عوض
- دستورالعمل
- علاقه
- بین المللی
- مصاحبه
- مصاحبه
- به
- معرفی
- معرفی
- سرمایه گذاری
- سرمایه گذاری
- سرمایه گذاری
- سرمایه گذاری
- سرمایه گذار
- سرمایه گذاران
- گرفتار
- IRS
- IT
- خود
- آیتونز
- فک
- کار
- شغل ها
- پیوست
- سفر
- JPG
- پرش
- تنها
- فقط یکی
- نگاه داشتن
- نگهداری
- نگه داشته شد
- پا زدن
- بچه
- بچه ها
- کشتن
- نوع
- دست کشیدن
- دانستن
- دانش
- آزمایشگاه
- عدم
- خانم
- صاحب خانه
- لپ تاپ
- بزرگ
- نام
- بعد
- غیر روحانی
- تخمگذار
- رهبران
- یاد گرفتن
- آموخته
- یادگیری
- کمترین
- ترک کردن
- ترک
- رهبری
- وام دادن
- کمتر
- اجازه
- سطح
- LG
- زندگی
- مادام العمر
- سبک
- پسندیدن
- ارتباط دادن
- فهرست
- ذکر شده
- گوش داد
- استماع
- کوچک
- زنده
- LLC
- بار
- وام
- محلی
- بانک های محلی
- مکان
- طولانی
- دیگر
- نگاه کنيد
- نگاه
- به دنبال
- مطالب
- شکست
- از دست رفته
- خیلی
- عشق
- محبوب
- ناهار
- ساخته
- نگهداری
- اکثریت
- ساخت
- باعث می شود
- ساخت
- مرد غالب
- مدیریت
- مدیریت
- مدیر
- مدیران
- مدیریت
- بسیاری
- بازار
- تحقیقات بازار
- ریاضی
- ریاضیات
- ماده
- ممکن است..
- شاید
- me
- متوسط
- رسانه ها
- متوسط
- دیدار
- نشست
- جلسات
- عضو
- الگوهای رفتاری
- ذکر
- ذکر شده
- شاد
- پیام
- روش
- متوسط
- میان ترم
- midwest
- مخفف کلمه میکروفون
- میلیون
- میلیون دلار
- میلیون ها نفر
- ذهن
- خردسال
- دقیقه
- اشتباهات
- مخلوط
- مخلوط
- مادر
- لحظه
- پول
- ماه
- ماهیانه
- ماه
- بیش
- صبح
- رهن
- اکثر
- اغلب
- انگیزه
- حرکت
- نقل مکان کرد
- بسیار
- چندگانه
- my
- yo mismo
- نام
- لزوما
- نیاز
- نیازهای
- شبکه
- هرگز
- جدید
- نیویورک
- بعد
- خوب
- شب
- نه
- هیچ
- غیرانتفاعی
- خرج نکردن
- توجه داشته باشید
- هیچ چی
- نوامبر
- اکنون
- عدد
- تعداد
- پرورش دادن
- بلوط
- اوباما
- شانس
- of
- خاموش
- ارائه
- ارائه شده
- غالبا
- oh
- اوهایو
- خوب
- بزرگتر
- on
- یک بار
- ONE
- آنهایی که
- فقط
- باز کن
- باز بودن
- عمل
- دیدگاه ها
- فرصت
- مخالف
- or
- کدام سازمان ها
- در اصل
- دیگر
- ما
- خارج
- نتیجه
- چشم انداز
- خارج از
- برجسته
- روی
- به طور کلی
- قریب به اتفاق
- خود
- مالک
- صاحبان
- داشتن
- بسته
- بسته
- با ما
- پرداخت
- درد
- نقاشی
- پدر و مادر
- بخش
- شرکت کردن
- ویژه
- ویژه
- شریک
- گذشت
- غیر فعال
- درآمد غیر فعال
- گذشته
- مسیر
- الگو
- پرداخت
- پرداخت
- کشور
- صلح
- اوج
- مردم
- برای
- کامل
- دوره
- شخص
- شخصا
- تلفن
- تصاویر
- محل
- قرار داده شده
- افلاطون
- هوش داده افلاطون
- PlatoData
- بازی
- بازیکن
- بازی
- لطفا
- پادکست
- پــادکـست
- نقطه
- فقیر
- مقام
- موقعیت
- ممکن
- فقر
- قدرت
- رئيس جمهور
- زیبا
- قیمت
- اصلی
- خصوصی
- شاید
- مشکلات
- روند
- در حال پردازش
- حرفه ای
- سود
- برنامه
- برنامهنویس
- پروژه
- پروژه ها
- ترویج
- املاک
- ویژگی
- محفوظ
- مغرور
- فشار
- قرار دادن
- کیفیت
- یک چهارم
- سوال
- سوالات
- مطرح شده
- رتبه
- رسیدن به
- رسیده
- خواندن
- مطالعه
- اماده
- واقعی
- املاک و مستغلات
- متوجه
- واقعا
- دلیل
- دلایل
- خلاصه
- رسید
- توصیه
- مرجع
- اصلاحات
- مناطق
- ارتباط
- نسبی
- نسبتا
- بستگان
- مربوط
- به یاد داشته باشید
- حذف شده
- اجاره
- اجاره
- گزارش
- نشان دادن
- تحقیق
- مسکونی
- قابل احترام
- پاسخ
- REST
- نتایج
- خلاص شدن از شر
- راست
- پاره شد
- رقبای
- دستبرد زدن
- سنگلاخ
- اتاق
- اتاق
- دور
- دویدن
- در حال اجرا
- اجرا می شود
- s
- سعید
- حقوق
- همان
- شن و ماسه
- ذخیره
- نگهداری می شود
- صرفه جویی کردن
- پس انداز
- دید
- گفتن
- گفته
- می گوید:
- مقیاس
- مقیاس گذاری
- می ترسم
- بورس های تحصیلی
- مدرسه
- دانشکده ها
- علم
- دانشمند
- دانشمندان
- نمره
- جستجو
- فصل
- دوم
- ثانیه
- بخش
- تیم امنیت لاتاری
- دیدن
- به نظر می رسد
- مشاهده گردید
- انتخاب شد
- فروش
- ارسال
- در حال ارسال
- حس
- فرستاده
- جداگانه
- سپتامبر
- تنظیم
- محیط
- هفت
- شکل
- اشتراک گذاری
- به اشتراک گذاشته شده
- اشتراک
- او
- کوتاه
- کوتاه مدت
- به زودی
- باید
- نشان
- نشان می دهد
- بسته
- خاموش
- طرف
- امضاء
- امضای
- پس از
- تنها
- خواهر
- نشسته است
- وضعیت
- شش
- شش ماه
- مهارت
- مهارت ها
- خواب
- کوچک
- هوشمند
- So
- تا حالا
- آگاهی
- رسانه های اجتماعی
- جامعه
- نرم افزار
- برخی از
- روزی
- کسی
- چیزی
- گاهی
- فضا
- فضاها
- سخن گفتن
- ویژه
- خاص
- به طور خاص
- سخنرانی - گفتار
- خرج کردن
- هزینه
- حامیان
- صفحه گسترده
- فشار دادن
- صحنه
- ایستادن
- دیدگاه
- شروع
- آغاز شده
- راه افتادن
- دولت
- ایالات
- آماری
- وضعیت
- ماندن
- ماند
- اقامت
- چوب
- هنوز
- موجودی
- دزدیده شد
- توقف
- داستان
- داستان
- بیگانه
- استراتژی ها
- استراتژی
- تقویت
- مبارزه
- تلاش
- دانشجو
- دانشجویان
- استودیو
- مهاجرت تحصیلی
- در حال مطالعه
- ارسال
- موفقیت
- موفق
- تابستان
- ابرقهرمان
- مفروض
- مطمئن
- سیستم
- سیستم های
- گرفتن
- صورت گرفته
- طول می کشد
- صحبت
- سخنگو
- تدریس کرد
- مالیات
- عوارض
- تیم
- پیشرفته
- گفتن
- گفتن
- می گوید
- مستاجر
- مدت
- نسبت به
- تشکر
- با تشکر
- که
- La
- پروژه ها
- جهان
- شان
- آنها
- سپس
- آنجا.
- اینها
- آنها
- چیز
- اشیاء
- فکر می کنم
- تفکر
- فکر می کند
- سوم
- سی
- این
- در این سال
- کسانی که
- اگر چه؟
- فکر
- هزار
- هزاران نفر
- سه
- از طریق
- سراسر
- بلیط
- تاکسی
- زمان
- نکات
- عنوان
- به
- امروز
- امروز
- با هم
- توالت
- گفته شده
- هم
- در زمان
- بالا
- مشعل
- جمع
- لمس
- شهر
- قطار
- رونوشت
- سفر
- سفرکرده
- مسافران
- درمان
- رفتار
- درخت
- درست
- ارزش واقعی
- تلاش
- تبدیل
- عطف
- زندانبان
- حجم معاملات
- تبدیل
- دو
- ما
- دولت ایالات متحده
- نهایی
- زیر
- فهمیدن
- غیر قابل تصور است
- واحد
- واحد
- دانشگاه
- غیر واقعی
- تا
- ارتقاء
- us
- استفاده کنید
- استفاده
- استفاده
- معمولا
- آب و برق
- مرخصی
- ارزش
- بسیار
- از طريق
- معاون
- معاون رئیس جمهور
- تصویری
- دهکده
- نقض
- بازدید
- آسیب پذیری
- صبر کنيد
- منتظر
- بیداری
- از خواب بیدار
- راه رفتن
- دیوار
- می خواهم
- خواسته
- میخواهم
- گرم
- بود
- واشنگتن
- آب
- مسیر..
- راه
- we
- چهار شنبه
- هفته
- خوش آمد
- استقبال
- خوب
- رفت
- بود
- غرب
- آفریقای غربی
- چی
- چه زمانی
- هر زمان که
- که
- در حین
- WHO
- تمام
- که
- چرا
- اراده
- مایل
- با
- بدون
- زن
- زنان
- شگفت انگیز
- کلمات
- مهاجرت کاری
- کار کردن
- مشغول به کار
- کارگر
- با این نسخهها کار
- جهان
- کرم
- بدتر
- بدترین
- با ارزش
- خواهد بود
- نوشتن
- کتبی
- اشتباه
- نوشت
- سال
- سالانه
- سال
- بله
- نیویورک
- شما
- جوان
- شما
- خودت
- یوتیوب
- زفیرنت