می خواهم به یک سبد املاک و مستغلات میلیون دلاری بسازید? ما یک خبر خوب برای شما داریم! لازم نیست با عجله به جلو بروید و هر ملکی را بخرید که از مسیر شما برای رسیدن به آن عبور می کند آزادی مالی. درست است، بهجای خرید دهها واحد در سال، میتوانید دهها واحد را ظرف چند دهه بخرید. قدم زدن در مسیری آهسته و پیوسته برای ساختن ثروت بهجای رقابت وحشیانه برای به دست آوردن هر چه بیشتر اجارهای.
در حالی که ممکن است به نظر برسد که هر سرمایه گذار املاک و مستغلات دائماً در حال خرید است، اما این دور از واقعیت است. سرمایه گذاران دوست دارند اندی گیل توانسته اند بسازند پرتفوی هفت رقمی املاک و مستغلات بدون فدا کردن زمان با خانواده یا برای کسب درآمد بیشتر، اخلاق آنها را زیر پا می گذارند. دور از آن، در واقع؛ اندی در ظاهر سعی میکند یافتن مکانی امن را برای مستاجرانی که اغلب نادیده گرفته میشوند، آسانتر کند.
در طی دو دهه گذشته، اندی در حال ساخت مجموعه املاک اجاره ای خود بوده است تا دوازده واحد امروز است. او هرگز فکر نمی کرد که شخصی باشد که می تواند خانه بخرد، چه برسد به اینکه صاحب یک سبد اجاره ای شود. با این حال، به لطف تفاوت هایش که او را به یک ابرقهرمان در جنبه هایی تبدیل می کند که اکثر سرمایه گذاران از آن می ترسند، او بدون فدا کردن چیزهای مهم، ثروت جدی ساخت. در این قسمت، دقیقاً خواهید شنید که اندی چگونه این کار را انجام داد، سیاست «تی رکس» او که اجارهکنندگان را مجذوب میکند, برون سپاری نقاط ضعف خود، و با استفاده از تفاوت های خود به ساختن ثروت.
اینجا کلیک کنید برای گوش دادن به پادکست های اپل
پادکست را از اینجا بشنوید
متن را اینجا بخوانید
دیوید:
این نمایش پادکست BiggerPockets 803 است.
اندی:
من 20 سال است که این کار را انجام می دهم، اما نمی دانستم که این کار را انجام می دهم. من همیشه این کار را برای مشتریان انجام می دادم. من همیشه دوست داشتم، اگر قصد بازسازی دارید، باید منطقی باشد. اگر میخواهید چیزی را بازسازی کنید، مردم یا احساسی این کار را انجام میدهند یا برای همگام شدن با تورم. بنابراین هر زمان که شما به عنوان یک سازنده کار می کنید، باید، همه چیز باید باشد، آنها باید ارزیابی کنند تا بتوانند بودجه دریافت کنند.
دیوید:
چه خبره همه این دیوید گرین، میزبان پادکست املاک BiggerPockets است. امروز اینجا با میزبان مشترکم راب عباسولو، حتی زیباتر از حد معمول به نظر می رسیم. اگر در حال حاضر در یوتیوب دنبال نمی کنید، از دست داده اید. یا شاید شما نیستید. حواس پرتی ممکن است آنقدر زیاد باشد که شما را از انجام شاخص های کلیدی عملکردتان باز می دارد. بنابراین شاید گوش دادن به پادکست اپل یا اسپاتیفای برای بهره وری شما بهتر باشد.
نمایش امروز، فوق العاده است. ما با اندی گیل که یک سرمایه گذار املاک و مستغلات است که به آرامی سبد سهام خود را بر اساس نقاط قوت خود ساخته است، نه ضعف هایش، با سرعتی که با آن راحت است و بر برخی از چالش هایی که در اوایل زندگی داشت غلبه کرده است. باز و معتبر در مورد به اشتراک گذاشتن آنچه که آنهایی بودند که ممکن است بسیاری از شما که گوش می دهید به آن مربوط باشد. بنابراین قبل از اینکه وارد این موضوع شویم، فقط میخواهم همه شما در نظر داشته باشید که برای ما نظری در YouTube بگذارید و به ما اطلاع دهید که آیا میتوانید با هر چیزی که اندی، راب یا من در مورد مبارزات شخصی خود به اشتراک گذاشتهایم که متوقف شده است، ارتباط برقرار کنید. ما از موفقیت در تجارت و چگونگی غلبه بر آنها. به من اعتماد کن، تو تنها کسی نیستی.
راب، فکر میکنید سرمایهگذاران چه چیزی را در نمایشگاه امروز ارزشمندتر میدانند؟
غارت:
راستش، من فکر می کنم احتمالاً ضعیف بودن اشکالی ندارد. در واقع به نوعی سرگرم کننده است که نقاط ضعف خود را کشف کنید. من فکر میکنم بسیاری از مردم از چیزهایی که در آن مهارت ندارند شرم دارند، و بنابراین میترسند که واقعاً نقاط ضعف و چیزهای خود را به مردم بگویند. اما ما کمی این را با اندی باز میکنیم و واقعاً در مورد آن صحبت میکنیم، وقتی این نقاط ضعف را پیدا کردید، در واقع به یک نقطه قوت تبدیل میشود، زیرا میتوانید شروع به تفویض آنها و برونسپاری آن به افرادی کنید که در آن چیزها بهتر از شما هستند. و من واقعاً احساس میکنم این زمانی است که شما واقعاً به نقطه عطف کسب و کار خود رسیدید. بنابراین ما کمی وارد آن می شویم. ما در مورد مولفه ADHD مغزمان صحبت می کنیم، من و اندی، و بله، من نمی دانم. من احساس می کنم که ما واقعاً هرگز قبلاً به آن عمق نرسیده ایم یا حداقل برای مدت طولانی. بنابراین من از این گفتگو با اندی بسیار لذت بردم. او یک ذهن کمیاب است و من آن را دوست دارم.
دیوید:
قبل از اینکه به اندی برسیم، نکته سریع امروز این است که اگر کاری را انجام میدهید که از آن متنفر هستید، دو برابر کردن بدن را امتحان کنید. راب، دو برابر شدن بدن چیست؟
غارت:
اساساً زمانی است که از کسی میخواهید در همان اتاق با شما بنشیند و کاری را انجام دهید که دوست ندارید، به طوری که از انجام کاری که از آن متنفر هستید، حمایت میشوید.
دیوید:
خیلی تعریف خوبیه به اندی برسیم. اندی گیل، به پادکست BiggerPockets خوش آمدید. بررسی سریع نمونه کارها شما به مدت 20 سال سرمایه گذاری کرده اید، 10 معامله انجام داده اید و در حال حاضر مالک 12 واحد در شرق کانکتیکات هستید. شما یک خط مشی سختگیرانه بدون T. rex برای مستاجران خود دارید، و به نظر می رسد که شما فردی جذاب هستید که من علاقه مند به مصاحبه در اینجا هستم. پس در این مورد به ما بگویید. چگونه سیاست T. rex برای شما کار نمی کند؟
اندی:
خنده دار است که اول مطرح شد. بله، خوب، سیاست نه T.rex، خوب، اول، من فقط به شما می گویم، T.rexe ها گاز وحشتناکی دارند. و نه تنها این، آنها فوق العاده بی ادب هستند، به همین دلیل است که ما به آنها اجازه نمی دهیم. اما وقتی داشتم واحدها را فهرست میکردم، وارد بازار شدم و از روشی که مردم خود را به عنوان صاحبخانه معرفی میکردند متنفر بودم، مثلاً: «فقط اگر جواب ندهم...» و غیره. و بنابراین من به ChatGPT رفتم و فکر کردم که میتوانم... من به دنبال این بودم که یک مشتری خاص یا گروه خاصی از افراد را برای این واحدها راهنمایی کنم. و من واقعاً سگها را دوست دارم، و فکر میکنم افرادی که میگیرند... من متوجه شدم که مردم خیلی خوب از سگهایشان مراقبت میکنند، همچنین زیبا هستند، مثل اینکه مستاجر خوبی خواهند بود. آنها می توانند زندگی مورد نظر خود را تنظیم کنند. بنابراین ChatGPT پس از چندین بار این سیاست بدون T. rex را ارائه کرد و بسیار خوب عمل کرد. هیچ T. rexes ظاهر نشده است.
دیوید:
باشه یه لحظه صبر کن ChatGPT برای این ایده مطرح شد که T. rexes در خانه شما مجاز نباشد؟
اندی:
مطمئن بود. بله، من آنقدر خلاق نیستم.
دیوید:
اوه، این من را می ترساند که ChatGPT نه تنها می تواند کاربردی باشد، بلکه می تواند خلاقانه نیز باشد.
غارت:
آره چون شک داشتی شما می گویید: "اوه، نه، آنقدرها هم خوب نیست." و سپس من اینطور گفتم، "صبر کن، اجازه بده تا با استفاده از ChatGPT یک مقدمه BiggerPockets را خیلی سریع بنویسم." و بعد می گویید: "اوه، نمی تواند خوب باشد." و سپس آن را خواندم و شما چنین گفتید: "وای، این دقیقاً شبیه ماست." و من اینگونه گفتم: «می دانم. عجیب است."
اندی:
آره آن است. این خزنده است. بله، ChatGPT. اما اگر از آن به عنوان یک ابزار استفاده کنید و فقط به فشار دادن ادامه دهید، به صدای واقعی خود خواهید رسید که ترسناک است، درست است؟
دیوید:
در مورد شما کار کرد. بنابراین اساساً چیزی که اتفاق افتاد این است که شما راهی برای تبلیغ واحدهای خود برای مستاجرین به روشی پیدا کردید که کمتر تهدید کننده بود، کمتر خواستار بود، نه «نه این، نه آن». من همیشه آن پستهایی را میبینم که در آن علامت تعجب قرار میدهند، «مطمئناً سیگار کشیدن، مهمانیها، سگها، سرگرمی، آشپزی ممنوع است». هر چه که باشد. و من فکر میکنم که مالکان میتوانند از این مشکل خلاص شوند، زیرا به طور کلی، عرضه محدود در هر دو بخش مسکن برای خرید و مسکن برای زندگی، قدرت را در دست صاحبخانه قرار میدهد. البته، بسته به ایالت، بسته به اینکه قوانین چگونه باشد، نیرو می تواند به دست مستاجر بازگردد. اما اگر رابطهتان را با تکان دادن آنها شروع کردهاید، این احتمال را افزایش میدهید که وقتی قدرت را به دست میآورند، همان کار را با شما انجام میدهند. آیا این همان چیزی بود که در پس فرآیند فکری شما وجود داشت که چرا می خواستید خود را متفاوت نشان دهید؟
اندی:
من می خواستم به عنوان خود واقعی خود نشان دهم. ما یک تجارت خانوادگی هستیم و من می خواستم... می دانم که اگر شما... یعنی چند چیز. میدانم که اگر خود واقعیام را به مردم نشان دهم، احتمالاً موقعیتهای واقعیشان را به اشتراک میگذارند. و بنابراین ما همچنین می خواستیم بتوانیم، این فقط تولید درآمد نیست. این مسکن است که نیاز جامعه را برآورده می کند. بنابراین من می خواستم به عنوان یک فرد و نه به عنوان یک نهاد شرکتی دیده شوم. بنابراین فکر کردم که اگر خودم را در آگهی به این شکل معرفی کنم، میتوانم چند نگهبان را پایین بیاورم و صحبتهای واقعی داشته باشم، که واقعاً بوده است، خیلی خوب است که خود واقعی شما باشید، ظاهر شوید و مردم به عنوان ظاهر شوند. خودشون
غارت:
واکنش مستاجر چه بوده است؟ زیرا بدیهی است که این با هنجار بسیار متفاوت است، درست است؟ خوب، از افرادی که واقعاً از شما اجاره میکنند چه میشنوید؟
اندی:
بله، تعداد زیادی LMAO در پیام ها و سپس، "هی، بیا با هم تماس بگیریم." و بنابراین بلافاصله نگهبانان را پایین می آورد و سپس گفتگوی واقعی دارید. پس واقعاً، اگر من باشم، مردم می توانند خودشان باشند. بنابراین بسیار متفاوت است، اما من یک حرفه ای را به این شکل ایجاد کرده ام. اکثر کارهایی که انجام داده ام کمی بیرون از جعبه است.
غارت:
این عالی است، مرد. آیا می توانید به سرعت، بسیار خوب، هنگامی که این مطلب را می نویسید، یک جمله مشابه در تبلیغ Craigslist خود به ما بدهید، در واقع چه می گویید؟
اندی:
فکر میکنم چیزی را میگفت، من میخواستم سگپسند باشم. من می خواستم، و بنابراین می خواستم آن را نمایش دهم. چیزی در مورد بچه های خزدار و هر چیز دیگری، والدین خزدار، چیزی در همین راستا بود. با عرض پوزش، T. rexes مجاز نیست. چیزی در همین راستا بنابراین مانند یک نقطه گذاری بود و واقعاً خوب کار می کرد.
غارت:
عالی است
دیوید:
حالا اندی، ما اغلب در مورد چرایی افراد در املاک و مستغلات صحبت میکنیم، اما میخواهم بدانم، در مورد تأثیری که میخواهی روی افراد دیگر بگذاری به من بگو.
اندی:
خوب، این یک سوال بارگذاری شده است. چیزهای زیادی برای آن وجود دارد، اما من فکر می کنم که چرا من واقعاً عاشق مکالماتی هستم که وارد من شده است ... من در واقع، شما در حال حاضر روی میز آشپزخانه من هستید. من عاشق گفتگوهایی هستم که در خانه من و همسرم و فرزندانم در نتیجه سرمایه گذاری املاک و مستغلات داشته ام. فکر میکنم آزادی مالی، جستجوی آزادی مالی هدف نهایی است، اما رهبری که در خانهام نشان میدهم و راهی که میتوانیم عمداً با هم تجارت کنیم و به عنوان یک خانواده رشد کنیم و سپس موقعیتهای برد-برد را ایجاد کنیم. برای اینکه دیگران بیایند، این بیشتر است، منظورم این است که چرا.
من در اواسط چهل سالگی هستم. یکی دو دهه دیگر و برای من مهم نیست. بنابراین وقتی من در اواسط دهه هفتاد و هشتاد هستم، به هر حال همه چیز به بچه ها می رسد. بنابراین فکر میکنم اگر از سفر لذت میبرید، اگر از روند آن لذت میبرید و میتوانید کاری را که میخواهید با افرادی که دوستشان دارید انجام دهید و آنها را همراهی کنید، واقعاً دلیل آن است.
غارت:
خیلی باحاله آیا فکر می کنید می خواهید این کار را به فرزندان خود نیز آموزش دهید؟ آیا ایده توانمندسازی آنهاست؟ چون شما گفتید که این کار را به آنها واگذار میکنید، بنابراین من میدانم که این یک نوع، نمیدانم، 50/50 در جامعه است. برخی از مردم اینگونه می گویند: «نه، بچه های من چیزی نمی گیرند. آنها باید برای آن تلاش کنند.» و سپس نیمی دیگر مانند: "آره، من این کار را برای بچه ها انجام می دهم." پس بله، در مورد آن به من بگویید.
اندی:
آره پس من دو تا بچه دارم پسر من 17 ساله است، چند ماه دیگر 18 ساله می شود و دخترم چند هفته دیگر 20 ساله می شود. و بله، پسرم... من ADHD دارم. او ADHD دارد، و به روشی مشابه من در مدرسه تلاش کرد، اما او واقعاً به عنوان یک کارآفرین عالی است. من می دانستم که قبل از اینکه آنها نامی برای آن داشته باشند، کارآفرین بودم. و بنابراین او میخواست اعداد را اجرا کند، و بنابراین این بخش اوست... ما میخواهیم به او کمک کنیم تا در نوزدهمین سالگرد تولدش، با یک وام FHA یا وام 19 درصدی، خانهای بخرد، و بنابراین ما به نوعی میگذاریم زمینه سازی برای آن وجود دارد. شماره دویدن او در مدرسه به او کمک کرده است. همین روز پیش، او برایم پیامکی فرستاد و گفت: «پدر، خیلی ممنون که در این مورد به من کمک کردی. من هرگز ارتباط واقعی با کار نداشتم.» و او واقعاً توانست ریاضیات را در دبیرستان پاس کند، به این دلیل، به خاطر اینکه ما با هم اعداد را اجرا می کردیم.
دیوید:
شما اشاره کردید که ADHD دارید. من مطمئن هستم که این روی رشد شما تأثیر گذاشته است. از اوایل زندگی خود برایمان بگویید. آیا کسی را در زندگی خود داشتید که نقشی را که برای پسرتان بازی می کنید بازی کند تا به او کمک کند تا برخی از این چالش ها را پشت سر بگذارد؟ زندگی شما در بزرگ شدن چگونه بود؟
اندی:
این یک سوال عالی است و من آن را تصدیق خواهم کرد. وقتی کسی میگوید، "این یک سوال عالی است"، آنها چند ثانیه میخرند، بنابراین من چند ثانیه میخرم. بنابراین.
غارت:
با این حال، این کاری است که ما افراد ADHD انجام می دهیم.
اندی:
این جای تعجب است، دیو، دیوید، این سوال. وای.
دیوید:
ما همیشه می گوییم: "این سوال خوبی است." منظور ما واقعاً این است: "این سوالی است که من آماده پاسخگویی به آن نبودم." من این فکر را چند هفته پیش داشتم. من شنیدم که یکی می گوید: "ای مرد، این یک سوال عالی است." معمولاً منظور شما این است: «نمیدانم به آن چه خواهم گفت.» زیرا اغلب سؤال بزرگی نیست. گاهی اوقات در پاسخ به لایک میگوییم: «انتظارش را نداشتم».
غارت:
وقتی کسی می گوید سوال بدی است به چه معناست؟ "این یک سوال بد است."
اندی:
آره، این کار سختی است.
دیوید:
و اکنون من به زمان بیشتری نیاز دارم تا به این فکر کنم که چگونه به سؤال واقعاً ضعیف شما پاسخ دهم.
اندی:
من به سوال شما پاسخ خواهم داد. پس من نمی دانستم. من در یک ... من در بیشتر دوران کودکی ام توسط یک مادر مجرد بزرگ شدم و بسیاری از آنها وجود داشت ... من در یک محیط آسیب زا بزرگ شدم. چیزهای زیادی در جریان بود، و بنابراین ADHD به نوعی ثانویه بود. مادرم برای نگه داشتن غذا روی میز و پرداخت قبوض به سختی تلاش می کرد. خیلی چیزها در جریان بود. بنابراین تا زمانی که من بعداً نوجوان بودم ... می دانستم که ADHD دارم، اما نداشتم، و می دانستم که هستم... من هم 45 ساله هستم، بنابراین این در دهه نود و هشتاد بود، پس اینطور نبود. آنچه امروز است من نداشتم... و فکر می کنم که نتیجه انجام این کار و تلاش برای جلب توجه به تنوع عصبی نتیجه آن چیزی است که در کودکی به آن نیاز داشتم. بنابراین من یک رهبر پیشاهنگی هستم، من یک پدر هستم، من یک شوهر هستم، و بنابراین بسیاری از نقشهایی که در درجه اول بازی میکنم این است که همان چیزی باشند که در کودکی به آن نیاز داشتم.
غارت:
فهمیدم مرد من آنجا بودهام و صحبت کردن با یک سرمایهگذار املاک و مستغلات با ADHD همیشه بسیار جالب است، زیرا برای من احساس میکنم، چیزی که آنقدر واضح است که بیش از هر چیز دیگری نیاز به انجام آن دارم، فقط تفویض اختیار است زیرا من نیستم. یک فرد جزئیات گرا من فقط خیلی پراکنده میشم آیا زمانی که اجاره های خود را مدیریت می کنید در مورد شما هم همینطور است؟ آیا شما فردی نسبتاً سازمان یافته هستید یا جنبه ADHD همیشه مانعی برای شما ایجاد می کند؟
اندی:
بله، ADHD اساساً در همه چیز همیشه در مسیر قرار میگیرد، و من فکر میکنم که من بخش زیادی از زندگیام را صرف کردهام تا خودم را در نقشهای مختلف و نقشهای مختلف بهعنوان نوروتیپیک نشان دهم... من یک کارآفرین بودهام. در تمام زندگی ام و به دلیل شرایطی وارد و خارج شده ام، اما حتی زمانی که کارمند بودم، کارآفرین بودم. بنابراین پنهان کردن این موضوع از مردم، که با سازماندهی مشکل داشتم، انرژی زیادی از من گرفت، و در دهه گذشته نبود که این خودآگاهی را نسبت به نقاط قوت خود داشتم، که توانستم اجازه دهم. پرده را کمی پایین بیاور و به مردم بگو که در کجا مشکل داشتم و کجا به کمک نیاز داشتم. و بنابراین جزء سازمانی آن، من به شدت به برنامههای مختلف و مسئولیتپذیری برونسپاری تکیه میکنم، فکر میکنم بهترین راه برای انجام این کار است که به من امکان میدهد در زمینههایی که در آن عالی هستم بدرخشم.
دیوید:
شما به نورودیورژانس اشاره کردید. چگونه به برخی از این نقاط قوتی که به تازگی اشاره کردید متمایل شدید، چیزهایی که متوجه شدید در آنها واقعا عالی هستید؟
اندی:
بنابراین من یک بازیکن عالی هستم... من در فواصل مختلف از حرفه ام مهارت ها را توسعه داده ام، و وقتی متوجه شدم که چه اتفاقی افتاده است و تأثیری که واگرایی عصبی یا به طور خاص ADHD روی من گذاشته است، متوجه شدم که قوی هستم. در استراتژی در بررسی دقیق، من یک ماشین هستم. بنابراین، مولفه تمرکز بیشفعالی ADHD واقعاً به من کمک کرده است تا به سرعت مجموعههای مهارتی جدیدی را بیاموزم و مهارتهای جدیدی را به دست بیاورم، مانند مجموعه مهارتهای توسعه مهارتهایی که من در آنها استاد هستم. بنابراین مانند ایجاد سیستمها و فرآیندهایی است تا فراموش کنم که این چیزها به صورت خودکار پیش میرود برای من بسیار مهم است زیرا از گذشته عبور میکنم و زمانی که بر چیزی مسلط شدم، باید آن را کنار بگذارم زیرا باید بروم تپه بعدی این واقعاً مؤلفه تمرکز بیشفعالی ADHD بوده است، زمانی که آن را نام بردم و آن را فراخواندم، این ابرقدرت من است.
غارت:
و شما در زندگی شرکتی خود به این موضوع اشاره کردید که به نوعی این و هر چیز دیگری را پنهان می کردید. قبل از خرید ملک چه می کردید؟
اندی:
بنابراین فکر میکنم واقعاً خندهدار است و میخواهم بگویم که این یک سؤال عالی است زیرا سؤال بسیار خوبی است.
غارت:
متشکرم.
اندی:
چون تا همین اواخر متوجه نبودم که واقعاً در بازی نبودم. من متوجه نشدم که املاک و مستغلات، مانند داشتن دارایی، دارایی جریان نقدینگی آخرین بازی است. بنابراین من بیش از 20 سال است که یک سازنده هستم. من در حال توسعه مهارت های اطراف بودم. من یک بازسازی کننده و یک سازنده بوده ام. من نمی دانم چند خانه از ابتدا ساخته ام، مجوز گرفتن در محل، منطقه بندی، طراحی نقشه ها و فروش قراردادها و انجام تمام مدیریت پروژه و غیره، و غیره. اما من هرگز... و ما تلنگر زدیم و چند ملک مختلف خریدیم، اما هرگز به قصد نگه داشتن. بنابراین حدس میزنم قبلا... حالا میتوانم بگویم بخش املاک و مستغلات شغل من جدیدتر است، اما اینطور بود، قبلاً در مورد جیم کری صحبت کردیم، فینکل آینهورن است، آینهورن فینکل است. برای من مثل همین لحظه آها بود که می گفتم: "اوه، تبر را تیز کردم و این کار را نکردم..." بسیاری از مردم وارد املاک و مستغلات می شوند و سعی می کنند مهارت هایشان را توسعه دهند. من از قبل مهارت ها را داشتم و بعد متوجه شدم که در این بازی نیستم.
غارت:
آره پس در مورد آن به ما بگویید. از اولین معامله خود به ما بگویید. در واقع در چه مقطعی وارد املاک و مستغلات شدید؟
اندی:
خوب، من صاحب چیزهای مختلف زیادی بوده ام، اما این جدیدترین... منظورم این است که اولین خانه من، حدس می زنم اولین هک خانه ام باشد، ما در مورد آن صحبت خواهیم کرد، بنابراین کدام نوع ذهنیت ایجاد می کند. من آن را در سال 1999 خریدم، و بنابراین در آن زمان پرستار بودم، و خانم H&R Block به من گفت که من مالیات زیادی می پردازم و به مقداری پول نیاز دارم، بنابراین یا باید ازدواج کنم یا یک خرید. خانه و این در سال 1999 بود، بنابراین من گفتم: "من هیچ اعتباری ندارم." یا به او گفتم که اعتبار بدی دارم، و سپس یک دلال وام مسکن در جایی به من گفت: "نه، شما می توانید واجد شرایط دریافت وام 3٪ باشید." و بنابراین من دیگر نمی خواستم اجاره بپردازم، بنابراین یک خانه در رود آیلند پیدا کردم و آن را خریدم، و اتاق ها را اجاره کردم و در واقع زیرزمین را اجاره کردم، که وقتی در مورد زیرزمین صحبت می کنید، من من در مورد یک پایه سنگی صحبت می کنم که خیس بود. بنابراین من خانه را هک کردم و آن را به برادرم اجاره کردم که برای من وحشتناک بود.
اما بله، این اولین بار بود. من 83,000 دلار خریدم. سود 7 درصد بود. من از 133 دلار اجاره به 750 دلار رهن رسیدم. یادم می آید که ترسیده بودم. نمی دانستم چگونه می خواهم این کار را انجام دهم، اما پس از آن رونق کوچک اتفاق افتاد و ما مقداری پول درآوردیم.
دیوید:
وقتی 83,000 دلار پرداخت کردید، آیا بخشی از شما فکر می کردید که بیش از حد پرداخت می کنید؟
اندی:
جهنم آره جهنم آره آره. آره
دیوید:
هرگز از بین نمی رود.
اندی:
این بود... من می گفتم: «دیوانه ای؟ 83,000 دلار؟
دیوید:
خنده دار است زیرا وقتی این را می شنویم، می گوییم: "خب، من خانه ای به قیمت 83,000 دلار می خریدم. من با خرید آن به قیمت 83,000 دلار احساس راحتی می کردم. اما در آن زمان 83,000 دلار بود، احتمالاً آن را برای 71 میخواستید. و اکنون ما به خانه 500,000 دلاری نگاه می کنیم که می گوید: "نیم میلیون دلار برای آن؟" اما 20، 30 سال بعد، ما به گذشته نگاه خواهیم کرد و ارزش آن 4 میلیون خواهد بود. ما اینگونه خواهیم بود: «چی؟ آیا می توانی با کمتر از یک میلیون دلار خانه بخری؟ چطور ممکن است با آن؟ استفاده از تلفن عمومی یک میلیون دلار است.»
اندی:
بله، احتمالاً خواهد بود. احتمالاً در این مورد اشتباه نمی کنید. آره، احتمالاً آنها را به عنوان نوآوری برمی گردانند و یک میلیون دلار خواهند بود. آره
دیوید:
فقط باید همیشه به خودت یادآوری کنی چیزهایی که همیشه در لحظه خرید گران به نظر می رسند.
غارت:
این درست است، مرد. خیلیها این کار را میکنند، آنها همیشه دوست دارند بگویند، "خب، بله، منظورم این است که شما به راحتی وارد کار شدید و بل، بل، بلا." و من اینطور گفتم: "شما می توانید به معنای واقعی کلمه در مورد هر سرمایه گذار املاک و مستغلات 10 سال پیش نسبت به زمانی که این را گفتید، بگویید." همه وقتی 30 سال این کار را انجام میدهند، مانند یک نابغه در املاک به نظر میرسند، زیرا به خرید آن ادامه میدهند. بله، مثل این است که چیزها بسیار گرانتر از آن چیزی است که شما گفتید، اما بله، ما تا 20 سال دیگر بسیار باهوش خواهیم شد و بعد از آن به این صورت میشود که «مرد، من نمیتوانم باور کنم که آن خانه را گرفتی. ”
اندی:
آره منظورم این است که اگر این پادکست را گوش کنم، اگر به 10 سال بعد برگردم، یا اگر 10 سال دیگر به این پادکست گوش کنم، دیدگاهی که در آن زمان دارم بسیار متفاوت خواهد بود. منظورم این است که من به این گوش می دهم و فکر می کنم، "وای، آن بچه چیزهای زیادی برای یادگیری داشت." و این درست است.
دیوید:
شما به گذشته نگاه می کنید و کارهای زیادی را می بینید که آرزو می کردید متفاوت انجام می دادید. نکته شماره یک این است که ای کاش بیشتر از آن می خریدم. اون موقع که داشتم میخریدم فکر میکردم خیلی گرونه و نباید بخرم. حالا به گذشته نگاه می کنم، می گویم: «ای مرد، چرا هر سال این کار را نکردم؟ میتونستم خونه رو هک کنم من بچه نداشتم من خانواده نداشتم من می توانستم تبهکاران شوم.» ولی خب بنابراین شما اشاره کردید تمرکز بیش از حد یکی از نقاط قوت شماست. آیا نمونه ای از زمانی وجود دارد که به طور خاص در حوزه املاک و مستغلات برای شما نتیجه داده باشد؟
اندی:
آه بله. اوه خدای من، بله. منظورم این است که ما میتوانیم در مورد معاملهای که من انجام دادهام یا وجود دارد صحبت کنیم... بنابراین تلاش لازم برای من سرگرم کننده است. هر زمان که وجود داشته باشد، اگر زمانی می خواهید کسی مشکلی را حل کند و در نزدیکی من هستید، فقط می گویید: "هوم، این عجیب است." و من فقط می پرم و می آیم و تمام تحقیقات را انجام می دهم. من واقعا دوست دارم، من عاشق پیگیری جلسات کمیسیون برنامه ریزی و منطقه بندی هستم. می دانم که واقعاً عجیب است، اما من بیش از حد روی آن تمرکز می کنم... من در واقع، منطقه بندی را دوست دارم، زیرا این کاری است که شما می توانید با زمین انجام دهید. بنابراین من قوانین منطقه بندی را خواندم. من جلسات کمیسیون برنامه ریزی و منطقه بندی را می خوانم که انگار یک رمان عاشقانه است. در واقع، من داستان را در آن می بینم. و این خنده دار است زیرا من فقط به همسرم می گفتم: "هی، این پسر یک (بیپ) است. ببینید در این ماه آینده چه اتفاقی میافتد.» ما در مورد متفاوت صحبت خواهیم کرد... اوه، احتمالاً قرار نبود این را بگویم.
اما دنبال کردن چیزها از ماه به ماه و خطوط داستانی در آنها، تمرکز بیش از حد برای ورود به چیزی و غوطه ور شدن در چیزی برای یافتن و یادگیری سریع بسیار مفید بوده است.
من می گویم در واقع برای این ملکی که من به تازگی خریدم، وارد حالت تمرکز بیش از حد شدم و همه چیز را یاد گرفتم. آنها به مستاجران می دهند، ما نگاه می کنیم که چه کسی آنجاست، ما بررسی می کنیم که چه خبر است. من مجبور شدم واقعاً ساختمان را بازسازی کنم... من این انجمن کاندو شکسته را خریدم، بنابراین آنها را به عنوان فردی می خریدم، اما اساساً مالک اکثریت درصد HIA بودم. بنابراین مجبور شدم خودم را درگیر کنم... باید مدل کسب و کار HOA را بدون اینکه واقعاً به آن دسترسی داشته باشم بازسازی کنم. بنابراین، تمرکز بیش از حد، بازسازی کسب و کار آنها با اطمینان مطمئناً نتیجه داد.
غارت:
آیا می دانستید که در هنگام خرید آن یک HOA شکسته بود؟ فکر نمیکنم حتی این اصطلاح را به طور خاص نشنیده باشم، اما بله. این چیز ترسناکی نبود؟
اندی:
نه برای من. بنابراین، شغل شما بر پایههای مختلفی بنا شده است، و از آنجایی که من پیراهنم را در رکود اقتصادی بزرگ گم کردم و یاد گرفتم که از نظر مالی باشم... سواد مالی را از طریق ضرورت آموختم. و سپس در مکان بعدی که واقعاً بودم، این مربی را در آخرین شغلم داشتم که واقعاً، واقعاً اصول تجاری محکمی را در من القا کرد. و بنابراین بخش خاصی که انجام دادم، یک بخش ساخت و ساز را اداره می کردم و ما حدود 6 تا 8 میلیون دلار در سال هزینه می کردیم، و بنابراین من همیشه به دنبال بیت قابل تکرار بودم. همیشه میدانستم که اگر بتوانم چیزی را پیدا کنم و به مقدار زیاد، آنقدر طناب به من میدهد تا اشتباه کنم و آن را اصلاح کنم. بنابراین من همیشه به دنبال راههای تکرارپذیر بودم تا بتوانم از این فرآیند استفاده کنم. بنابراین وقتی به این مدل کسبوکار نگاه میکردم، اساساً 12 واحد از یک چیز مشابه است، و HOA فقط کسبوکاری است که درآمد و هزینه دارد.
پس واقعاً، این نبود... شکستگی، برای من ترسناک نبود و من هم نبودم، زمانی که در ابتدا تصمیم گرفتم سرمایه گذاری کنم، خریدم، دیوید، کتاب شما را خریدم. راستی یکی از دوستان برام فرستاد. من هرگز در مورد شما نشنیده بودم و بنابراین من همه آن را گوش کردم و قصد ما خرید خانه های یک خانواده بود. اما زمانی که وارد آن شدیم، و سپس با تجربه من در ساخت و ساز تجاری و تخمین در مورد نوع ساخت و ساز، برایم کاملاً آشکار شد که چند خانواده راهی است که قرار است بروم و قدرت من کجاست.
دیوید:
خوب، به خصوص اگر عاشق تجزیه و تحلیل چیزها هستید، درست است؟ Multifamily یک زمین بازی برای افرادی است که عاشق تجزیه و تحلیل چیزها هستند. میدانم که اخیراً برای خواهرت در یکی از املاک او غواصی عمیق انجام دادی. میشه بگی اونجا چیکار کردی؟
اندی:
اوه، آره آره بنابراین در واقع خواهر همسرم، خواهر شوهرم است، اما من او را حتما خواهر خود می دانم. آیا تا به حال نام Mystic، Connecticut را شنیده اید؟ شما بچه ها تا به حال زمانی را در اینجا گذرانده اید؟ کازینو ریزورت فاکس وودز؟ شما در مورد آن شنیده اید؟ آره؟
دیوید:
شماره
اندی:
وای.
غارت:
نه هنوز.
اندی:
آره خب بیا پایین تو باید. شما بچه ها باید به فاکس وودز بیایید. بله، پس میستیک، کانکتیکات یک مکه کوچک، شهر کوچکی در نیوانگلند است، و بنابراین املاک و مستغلات دیوانه می شود. خواهرشوهرم منطقه را دوست دارد و خانه ای به بازار آمد که مورد بی توجهی قرار گرفته بود و مثل این بود که هر چیزی که در عرفان تاریخی بالا می رود، بدون توجه به شرایطش، در روزها از بین رفته است. بنابراین من مجبور شدم وارد شوم و واقعاً قوانین منطقه بندی خاص را یاد بگیرم.
بنابراین او می خواست این ملک را به دست آورد. ما قرار بود آن را بازسازی کنیم، و سپس میخواستیم یک ADU در حیاط خلوت بسازیم، و واقعاً فقط 24 ساعت فرصت داشتیم تا این کار را انجام دهیم، و این جایی است که من برتر هستم. من وارد شدم، قوانین منطقه بندی را یاد گرفتم، سریع یاد گرفتم که آیا مجوز خاصی نیاز است نه مجوز خاص، اما تعریف مجوز خاص یا نه، یا اگر می توان آن را به صورت اداری انجام داد، آن معیار چه بود. و من توانستم با قاطعیت بگویم که بله، ما میتوانیم کاری را که او در نظر داشت انجام دهیم تا یک ARV واقع بینانه از آنچه که میتواند باشد و میزان درآمدی که Airbnb یا اجاره کوتاهمدت میتواند در مدت زمان بسیار کوتاه ایجاد کند، انجام دهیم. .
غارت:
تا آن زمان، به طور کلی چقدر با آن روند آشنا بودید؟
اندی:
من 20 سال است که این کار را انجام می دهم.
غارت:
باشه.
اندی:
اما نمی دانستم که دارم این کار را می کنم. من همیشه این کار را برای مشتریان انجام می دادم. من همیشه دوست داشتم، اگر قصد بازسازی دارید، باید منطقی باشد. اگر میخواهید چیزی را بازسازی کنید، مردم یا احساسی این کار را انجام میدهند یا برای همگام شدن با تورم. بنابراین هر زمان که شما به عنوان یک سازنده کار می کنید، همه چیز باید باشد، آنها باید ارزیابی کنند تا بتوانند بودجه دریافت کنند. بنابراین من همیشه این کار را انجام میدادم و یاد میگرفتم که چگونه… من قسمتهایی را میبینم که چگونه ارزیابی را از زمان سقوط به عقب برگردانم. من دکتری در آن دارم. ما سعی کردهایم وامهایی را برای چیزهایی که هنوز ساخته نشدهاند دریافت کنیم... من برای همیشه این کار را انجام میدهم.
غارت:
آره خوب، این خوب است. این باید کمک کرده باشد. اولین باری که یک ADU ساختم را به یاد دارم. من طرح را ارائه کردم. منظورم این است که یک پروسه شش ماهه بود تا برنامه ها آماده شود و به LA County ارائه شود که آنها مقررات زیادی در آنجا ندارند. شوخی کردم خیلی بد بود. و بنابراین من آن را ارسال کرده بودم، و یادم میآید که آنها برنامهها را سه هفته بعد به من پس دادند و کل، یعنی 10 صفحه بود که همه فقط خط قرمز داشتند، فقط نظرات زیادی، و هرگز چنین کاری انجام نداده بود. قبل از. و من به یاد دارم که این یکی از لحظاتی است که احتمالاً در حرفه املاک و مستغلات خود بیشترین شکست را احساس کردم. دلم میخواست گریه کنم گفتم: «باورم نمیشود که هیچیک از اینها را نمیفهمم».
و یادم میآید که روز بعد میخوابیدم و بیدار میشدم، و بعد دوباره آن را خواندم، همه علائم. من اینطور گفتم: "خوب، این در واقع بیش از آنچه فکر می کردم منطقی است، اما هنوز آن را درک نمی کنم." بعد خوابیدم و دوباره آن را خواندم، و ناگهان واقعاً آنقدرها هم بد نبود، و مثل اینکه واقعاً متوجه آن نیستید، اما گاهی اوقات واقعاً نیاز دارید که آن را بسیار آهسته مصرف کنید، روی آن بخوابید. ، به آن برگردید زیرا وقتی متوجه شدید که آنقدرها هم که در ظاهر به نظر می رسد ترسناک نیست، چیزها واقعاً ساده تر می شوند.
اندی:
موضوع این چیزها است، بنابراین وقتی این چیزها را از طریق منطقه بندی دریافت می کنید و برای پروژه های مختلف مجوز می گیرید، باید آن را به عنوان بازی تنیس در نظر بگیرید. شما در حال انجام یک رگبار هستید، بنابراین اگر انتظار دارید که یک هوم از دروازه خارج شود، ناامید خواهید شد. انتظارات واقع بینانه در این مورد در جدول زمانی، بنابراین شما می خواهید در مورد موارد مختلف به عقب و جلو بروید و ویژگی های هر شهر و شهرستان و آنچه آنها به دنبال آن هستند را بیاموزید. بنابراین هیچ کس در اولین بار موفق نمی شود.
دیوید:
این یک نکته عالی است. بله، و این می تواند باعث ناامیدی زیادی شود. اگر شما از آن دسته شخصیت هایی هستید که می گویند: «من فقط می خواهم به آن نگاه کنم، تصمیم بگیرم، تمام شوم، ادامه دهم، کادر را علامت بزنم.» این یک چک کردن جعبه نیست. این تقریباً مثل این است که شما پیشاهنگانی را برای انجام بازرسی می فرستید. آنها برمی گردند و می گویند: "این چیزی است که طرف مقابل دارد." شما میروید، «خوب، چگونه میخواهیم اینجا استراتژی داشته باشیم؟ چه کاری می توانستیم انجام دهیم؟ بیایید آن را ارسال کنیم و ببینیم آنها چگونه پاسخ می دهند. این خیلی بیشتر از یک بازی شبیه به آن است. پس مغز شما این نوع چیزها را دوست دارد؟
اندی:
من آن چیزها را دوست دارم. من عاشق توسعه هستم. بله من عاشق هر چیزی هستم که اگر بتوانید کاربری زمین را تغییر دهید و ارزش افزوده داشته باشید، مدت زیادی است که این کار را انجام میدهم و استراتژی آن را دوست دارم. من عاشق ایجاد روابط و عقب و جلو رفتن و ایجاد چیزی هستم که قبلا... خدا دیگر زمین نمی سازد، اما آنچه که ما می توانیم با آن سرزمین انجام دهیم هنوز در هواست و چقدر می توانید با آن درآمد داشته باشید. پس اینجاست که من عاشق منطقه بندی هستم.
دیوید:
خیلی خوب. پس در مورد برخی از نقاط ضعفی که برون سپاری می کنید چه می شود؟ چه چیزهایی هستند که از انجام آنها لذت نمی برید یا دوست ندارید و آنها را به دیگران برون سپاری می کنید؟
اندی:
پس این مثل این است که اینها... دیوید، این یک سوال عالی است. بله، بنابراین من تمایل دارم که یک مدیر ضعیف باشم، و این را توضیح خواهم داد. تفاوت بین رهبری و مدیریت در مغز من است و من نمی دانم تعریف واقعی آن چیست، اما مدیریت اجرای برنامه و سپس اندازه گیری آن است. بنابراین، اگر در طول مسیر، اعلانها یا پاسخگویی در مورد طرح کسبوکار اولیه نداشته باشم، میتوانم آن را فراموش کنم. بنابراین من باید پاسخگویی خارجی ایجاد کنم. بنابراین من این کار را با آن انجام میدهم، بهعنوان مشاور کار میکنم و هنوز هم تخمینهای تجاری انجام میدهم، و سه یا چهار کار مختلف انجام میدهم، اما همسرم شریک من است، نه فقط در زندگی و تجارت، و بنابراین او واقعاً مانند من است. مترونوم و بنابراین به خاطر نمیآورم که هیچ رویداد تکراری که ساختار یا مسئولیتپذیری در اطراف آن نداشته باشد، برای من در منطقه خطر قرار داشته باشد، و میدانم که باید آن را بیرونی کنم و به صدا درآورم. من مغزم را آموخته ام، و بنابراین می دانم که نیازی به بودن ندارم، لازم نیست درخشان باشم. من مجبور نیستم در مرکز همه چیز باشم... ما می توانیم نور را بر روی افراد دیگر بتابانیم، و هر چه بیشتر انجام دهیم، این رهبری است.
و بنابراین برای رشد آنها، شما سعی می کنید مردم را به جایی که می خواهند برسانید. اینگونه است که من به رهبری و متفاوت نگاه می کنم…. من نمی توانم، متمایز کننده. اونجا میذارم آره؟
غارت:
آره اگر وجود نداشته باشد، آن را علامت تجاری می گذاریم.
اندی:
آره خیلی ممنونم. آره آره هشتگ اندی گیل. بله، بنابراین من مسئولیت های معمول و امور مدیریتی را برون سپاری می کنم. بنابراین من این کار را از طریق اعلانها، از طریق برنامههای مختلف روی تلفنم، از طریق واداشتن افراد به من و ایجاد دوبرابر کردن بدن انجام میدهم. نمی دونم با این موضوع آشنایی دارید یا نه
غارت:
آره آره. این به طور موثر… بنابراین من این یک بار امتحان کردم و به خوبی کار می کند. این اساساً این است که از کسی میخواهید که به طور مؤثر در اتاق با شما بنشیند، در حالی که مشغول انجام کاری هستید، فقط به این دلیل که احساس کنید در آن لحظه رفاقت یا حمایت وجود دارد. درست است؟
اندی:
آره دقیقا همینه آره به کسی بگویید که دارید چه کار می کنید و با شما بنشینید، و می گویید: "باشه، من این کار را انجام خواهم داد که برای من سخت است." بنابراین منظورم این است که من ممکن است مهارت انجام آن را داشته باشم، و تا زمانی که بیرونی کنم و بگویم "هی، این کاری است که من در این دوره زمانی انجام خواهم داد"، آن دوره زمانی می گذرد، و سپس بیان کنم که چه شما توانستید به انجام برسانید بنابراین برای کارهای سختی که خسته کننده هستند یا نمی خواهم انجام دهم یا هر چیز دیگری. بنابراین واقعاً همینطور است، و اینکه بتوانم با صدای بلند بگویم که اگر خوب برنامه ریزی نکنم و نقاط ضعفم را بیرونی نکنم، تمایل دارم که مدیر ضعیفی باشم، این بسیار توانمند است زیرا می توانم آن را بگویم و اکنون همه می توانیم بدرخشیم. و به جلو حرکت کنید.
دیوید:
فکر می کنم وقتی نمونه های موفقیت را می بینیم، لبرون جیمز را می بینیم، مایکل جردن را می بینیم، تایگر وودز را می بینیم. ما فقط نقاط قوت را می بینیم. این شخص می تواند بالاتر از بقیه بپرد، سریعتر از بقیه بدود، کاری بهتر انجام دهد. چیزی که نمیبینید، اما شاید مهمتر از آن، کادر مربیگری، مدیر کل، سایر بازیکنانی است که ضعفهایی را در رویکرد آن شخص میبینند و فعالانه آن را پر میکنند، درست است؟ مربیان احتمالاً زمان بیشتری را صرف فکر کردن به نقاط ضعف بهترین بازیکنان خود می کنند زیرا نقاط قوت آنها آشکار است. لازم نیست تعجب کنید که کسی در چه کاری خوب است. این فوراً به شما حمله می کند، اما ما نقاط ضعف خود را پنهان می کنیم. داشتن یک نقطه ضعف به ما این امکان را می دهد که خودمان را مربیگری کنیم. این چیزی است که من می شنوم که شما می گویید، درست است؟ من می دانم که در این محیط ها بهترین عملکرد را دارم، بنابراین اجازه دهید یک نفر را برای انجام آن بیاورم.
من می دانم که این را به هم خواهم زد. بگذار یک نفر را دور خودم قرار دهم. مهم نیست که در کاری چقدر خوب عمل می کنید، اگر آن را در کار خود له کنید و بعد فراموش کنید که هر ماه وام مسکن را پرداخت کنید، همانطور که گفتید، این یک چیز تکراری است، و شما می گویید: "چه کار می کند؟ موضوع؟" و در عرض دو ماه توقیف می شود. به درد شما نمی خورد، درست است؟ اگر می خواهید بتوانید از نقاط قوت خود استفاده کنید، باید نقاط ضعف خود را بدانید.
و من می دانم که در حال حاضر روندی وجود دارد که خوب و مثبت است افرادی که به دنبال درک اینکه چرا من اینگونه هستم، درست است؟ پادکستهای زیادی وجود دارد، کتابهای زیادی وجود دارد، مطالب خودیاری زیادی وجود دارد که در مورد چیزهایی صحبت میکند که ما در دوران کودکی از سر گذراندهایم. کلمه "تروما" زیاد پرت می شود، که در مورد افرادی که ترومای مشروع دارند چیزی نیست، اما حالا مثل این است که "اوه، شوهرم فراموش کرده زباله ها را بیرون بیاورد" و اکنون ما آن را تروما می نامیم، درست است؟ اما درک اینکه چرا یک مشکل وجود دارد، با طرح یک برنامه برای حل آن مشکل، برای موفقیت بیشتر یکسان نیست، درست است؟ مثل این است که "وقتی فهمیدم چرا اینطوری هستم، متوقف می شویم."
ما می گوییم، "خوب، کار تمام شد. من می فهمم که در زندگی چه اتفاقی افتاده است.» نه، اکنون باید آن دانش را دریافت کنید و باید چارچوبی ارائه دهید که به شما امکان می دهد موفق شوید، که به نظر می رسد کاری است که انجام داده اید. میخواهم حدس بزنم که بزرگتر شدی، شما نمونهها یا افرادی زیادی نداشتید که به این روش شما را مربیگری میکردند. آیا این چیزی است که باید به نوعی به خودت برخورد کنی؟
اندی:
آره آره. وقتی در محیطی بزرگ میشوید که همه برای زنده ماندن تلاش میکنند و ما در تلاش برای رسیدن به چیز بعدی رشد میکنیم، فرآیند فکری زیادی برای برنامهریزی آینده وجود ندارد. و بنابراین، با وجود اینکه من در اطراف و حتی در حرفهام بودم، در اطراف املاک و مستغلات زیادی بودم، ما در حال ساختن بسیاری از آنها بودیم، هیچکس روی آن سرمایهگذاری نمیکرد و آن را نگه میداشت. پس به ذهنم نرسید که این کار را بکنم. بنابراین من نمونه ای نداشتم. من به عنوان یک مرد جوان الگوهای بزرگی در زندگی ام داشتم. من زود به پیشاهنگان ملحق شدم و مادرم بهترین کاری را که می توانست انجام داد، و من با آن راحت هستم، اما رشدی که بتوانم از پس هزینه های فرزندانم بربیایم را نداشتم. و اینکه بتوانم واقعاً، در این مرحله از زندگی ام در 45 سالگی، میراث برای من بسیار مهم است. و اینکه من میتوانم چارچوبی را برای فرزندانم فراهم کنم که در تعریف آنها موفق باشند. و این به نوبه خود باعث موفقیت من می شود.
و به عنوان یک محصول جانبی، ما در حال تولید درآمد و ثروت نسلی هستیم. بنابراین واقعاً، به عنوان یک مرد جوانتر، میخواستم از فقر دور شوم و میخواستم از آن دور شوم، هر چیزی جز بچه فقیر باشم. و به این ترتیب منیت رانده شد. و در این مرحله از زندگی من، واقعاً میتوانم آنچه را که هر کسی در مورد من فکر میکند، به ذهنم خطور کند. اگر من فنجان چای شما نیستم، عالی است. حرکت کنید، اسکرول کنید و به مورد بعدی برسید. من واقعاً فقط می خواهم، من دلیل خود را در این مرحله واقعاً واضح دارم.
دیوید:
این جذاب است. راب، وقتی این را می شنوید به چه فکر می کنید؟ چون احساس می کنم می توانی با اندی ارتباط برقرار کنی، فقط هنوز چیزی نگفتی. شما فردی جزئی هستید. ما این تجربه را در خرید ملک در اسکاتسدیل داشتیم، جایی که هر کدام توانستیم نقاط قوت و ضعف فردی خود را بیان کنیم. دیدن نحوه کار با دکور. منظورم این است که من به معنای واقعی کلمه به برخی از چیزهایی که اندی فکر می کند فکر می کردم، مانند: "اگر مجبور بودم به این جزئیات توجه کنم، این کار در 12 دقیقه اول انجام کار خراب می شد." من هرگز نمیتوانم تمرکزم را روی Bed Bath & Beyond نگه دارم و به این فکر کنم که «این در یک عکس چگونه به نظر میرسد؟» کل مغز شما اطلاعات را کاملا متفاوت پردازش می کند. این چه شکلی خواهد بود؟ آیا یک مهمان می خواهد روی آن رزرو کند؟ آیا آنها احتمالاً از آن شکایت می کنند؟
من در سطح 30,000 فوتی از خیلی چیزها هستم که به افرادی مثل شما نیاز دارم. من کنجکاو هستم، آیا این چیزی است که شما همیشه همینطور بوده اید؟ آیا این بخشی از دلیل داشتن یک کانال بزرگ یوتیوب و دلیل کار شما در بازاریابی این است که این زاویه را برای دیدن جزئیاتی دارید که دیگران از دست می دهند؟ و این چگونه به شما خدمت کرده است و چگونه بر علیه شما کار کرده است؟
غارت:
بله، پس یک چیز خنده دار وجود دارد که چند سال پیش در جریان بود، می خواهم بگویم. مثل یک میم بود. و بنابراین اساساً میگفتند که دو نوع آدم وجود دارد. یک نفر هست که تک گویی درونی اش گفت و گو است و نوع دیگر آدم تک گویی درونی اش افکار انتزاعی است. و بنابراین بسیاری از مردم این را دیدند و میگویند: «صبر کن، چی؟ نه همه در دیالوگ فکر می کنند و نه همه...» و نیمه دیگر اینگونه بود: «صبر کن، همه در افکار انتزاعی فکر نمی کنند؟» من در افکار انتزاعی فکر می کنم. من پراکنده هستم. وقتی وارد مکانی میشوم و آن را تحلیل میکنم، اینطور نیستم که «اوه، کاناپه اینجا میرود، بل، بل، بلا.»
من آن تک گویی درونی با خودم ندارم. بنابراین، برای من، وارد مکانی میشوم و وقتی الهام میگیرم، قطعاً میتوانم روی یک چیز تمرکز کنم، اما واقعاً مثل این است که چیزهایی را از هوا بیرون میکشم و اساساً آنها را پایین میکشم. و بنابراین به همان اندازه که من این جنبه را در مورد خلاقیت و کاری که انجام می دهم دوست دارم، منظورم این است که کانال یوتیوب من بسیار ... من آن را اسکریپت نمی نویسم. این همه تبلیغاتی است. من پنج نقطه گلوله دارم، و این جنون ADHD است.
به همان اندازه که من آن جنبه از خلاقیتم را دوست دارم، مواقعی وجود دارد که می گویم، "خوب، وقت آن رسیده که بزرگ شوم و صاحب برخی از این چیزها شوم." من از این که وقت کافی در روز ندارم بسیار شکایت دارم و این یک شکست بزرگ تجاری برای من بوده است. مثل اینکه ساعت 6 بعد از ظهر لپ تاپم را می بندم، از اینکه کاری انجام نداده ام. این همان چیزی است که احساس می شود. و بنابراین در یک نقطه خاص، من باید به نوعی خود را تصاحب کنم که، بله، من نقاط قوت و ضعف خود را دارم، اما همیشه نمی توانم از ADHD خود به عنوان بهانه ای برای اینکه چرا سازماندهی نشده ام یا چرا هستم استفاده کنم. من قادر به پیشرفت نیستم و بنابراین من در دو ماه گذشته تغییرات زیادی در زندگی ام ایجاد کرده ام.
من کمی در مورد آن صحبت کرده ام، اما اصلاً آدم صبحگاهی نیستم. بیدار شدن در ساعت 9:00 بهترین نسخه از خودم است، اما من در دو ماه گذشته هر روز ساعت 5:30 از خواب بیدار شده ام. و این بد است، اما این یک گام عملی است که برای موفقیت واقعی باید برمی داشتم. الان کارمند دارم من در این مرحله 20 یا 25 نفر دارم که در لیست حقوق و دستمزد من هستند، همه چیز. من خانواده ای دارم که باید از آنها حمایت کنم و بنابراین باید خودم را پاسخگو نگه دارم. و حقوق و دستمزد من را پاسخگو نگه می دارد. بنابراین من فقط به نوعی، نمی دانم، به روش های مختلف و جالبی تغییر می کنم.
اندی:
بچه ها با EOS آشنایی دارید؟ سیستم عامل کارآفرینی؟ آره؟ آره من در آن کار کردم، آخرین جایی که در آن کار کردم جایی بود که با آن آشنا شدم، و ما شرکت را بر اساس آن اداره کردیم. من در کارمندان کلیدی بودم و حدود صد کارمند آنجا بودند. و تفاوت بین رویایی و ادغام کننده واقعاً قابل توجه است. پس چیزی که من می شنوم که می گویید، راب، این است که شما یک بیننده هستید و سعی می کنید یک ادغام کننده نیز شوید. و بنابراین من دوست دارم ببینم چگونه در این راه به نتیجه می رسد زیرا واقعاً سخت است که برای هر دو فضا را حفظ کنیم و در هر دو زمینه موفق باشیم. ذهن خلاق شما چیزی است که امپراتوری شما را ایجاد کرده است. و بنابراین اجرای آن طرح کسب و کار، نحوه واگذاری آن واقعاً… و شما قادر هستید، چون باید باشید، محصول شما هستید. و بنابراین وقتی آن را منتشر میکنید و میتوانید قسمتهای مختلف آن را جدا کنید، من بیصبرانه منتظر باز شدن داستان شما هستم.
غارت:
آره، سرگرم کننده بود، مرد. فکر میکنم اینطور است، یکی کمتر از یک سال پیش مرا متقاعد کرد که یک مدیر ارشد اجرایی استخدام کنم. آنها می گویند، "شما باید یک مدیر ارشد اجرایی استخدام کنید. شما نمی توانید، شما دارید همه کارها را انجام می دهید، و واضح است که شما را نازک می کند.» و من هم انجام دادم. و وقتی این کار را انجام دادم، اینطور گفتم: "باشه، عالی است." این واقعاً منبعی برای توانمندسازی بود، اما من هنوز هم متوجه میشوم که مدیر ارشد اجرایی برای کارهایی که باید انجام دهد با نگرفتن آنچه برای اداره کسبوکار و چیزهای دیگر نیاز دارد، شکست میخورم. بله، منظورم این است که میتوانم در جایی که هستم خیلی راحت بمانم، اما جایی که میخواهم چند سال دیگر باشم، میخواهم هزاران واحد داشته باشم که مکانهای بسیار جالب و منحصربهفردی هستند. و تنها راهی که میخواهم این کار را انجام دهم این است که باید کمی غافل گیرم و در تجارت خودم درگیر علفهای هرز باشم، در حالی که همیشه سعی میکنم آن را واگذار کنم. پس احتمالاً راه درستی نیست. من نمی دانم. من سعی می کنم آن قسمت را کشف کنم.
اندی:
منظورم عبارتی است که شما به کار بردید، لفظی که در راستای استفاده نکردن از ADHD به عنوان بهانه ای برای همه چیز به کار بردید، و این نوع مسئولیت پذیری واقعاً، واقعاً قدرت بخش است که... وقتی صاحب آن شوید و بگویید مانند "بسیار خوب، خوب، این یک بهانه است، این یک دلیل است." و سپس آن را پر می کنید تا به روشی که تعریف می کنید موفق باشید. من واقعاً عاشق روشی هستم که شما آن را توصیف کردید.
غارت:
آره مرد. خب، صادقانه بگویم، من احساس میکنم که ما این را برای چند نفر از ADHD به خوبی حفظ کردیم. و دیوید، تو ما را در مسیر نگه میداری.
دیوید:
آره و در این مسیر، ما از ADHD به DDD گذر خواهیم کرد. بخش بعدی نمایش ما Deal Deep Dive است. در این بخش از برنامه، ما عمیقاً به معامله خاصی که مهمان ما انجام داده است می پردازیم. و اندی، من درک می کنم که شما یک ملک 12 واحدی دارید که در مورد آن صحبت کنید، درست است؟
اندی:
انجام می دهم، انجام می دهم. آره.
دیوید:
خیلی خوب. بنابراین ما این سوالات را به شما پاسخ خواهیم داد. من شروع خواهم کرد. سوال اول چه نوع ملکی است؟
اندی:
این یک جامعه آپارتمانی شکسته است. 18 واحد و ما 12 عدد از آنها را خریدیم.
دیوید:
و قبل از اینکه راب سؤالش را بپرسد، آیا بدتان نمیآید که تعریف کاندومینیوم شکسته را تکرار کنید؟
اندی:
مجتمع کاندومینیوم شکسته مجموعهای است که در نظر گرفته شده بود مجرد باشد، متعلق به افراد دارای HOA باشد، و در مقطعی به سمت سرمایهگذاران روی آورد و به مالکیت اکثریت سرمایهگذار تبدیل شد. بنابراین، همانطور که من می بینم، بله، پتانسیل های مثبت زیادی وجود دارد.
دیوید:
پس این مجتمع در اختیار مردم بود، متاسفم. هر واحد از این 12 در ابتدا متعلق به شخص دیگری بود، و سپس آنها یک HOA داشتند که آنها را اداره می کردند تا مطمئن شوند که همسایه شما خانه آنها را صورتی رنگ نمی کند، Pepto-Bismol یا موسیقی بلند پخش نمی کند یا هر چیز دیگری. سپس افرادی که در اصل مالک آنها بودند، آنها را فروختند، سرمایه گذاران وارد شدند و آنها را خریدند. سپس شروع به اجاره آنها کردند. بنابراین قوانین HOA باید برای سازگاری با این واقعیت تطبیق داده می شد که مستاجران زیادی درگیر خواهند شد. آیا اساساً اینطور است؟
اندی:
نه واقعا. آره پس این جایی بود که فرصت بود، آیا من نمیخواهم... آیا این به عنوان مالک اکثریت، اساساً میتوانم دیکته کنم که اساسنامه چیست و اگر در مقطعی اعلامیه را تغییر دهم، اعلامیه آپارتمان را تغییر دهم. درنتیجه بله.
دیوید:
شما مالک تمام 12 واحدی هستید که در ابتدا متعلق به افراد مختلف بود؟
اندی:
ما در 13 هفته آینده تعطیل می کنیم، اما بله، ما مالک خواهیم شد.
دیوید:
ما میرویم آنجا.
اندی:
بله.
دیوید:
باشه. پس 12 واحد در مجتمعی که بیش از 12 دارد.
اندی:
بله، 12 واحد در یک مجتمع 18. متاسفم.
دیوید:
بسیار خوب، ما می رویم. خیلی خوب.
غارت:
چگونه 12 واحد را پیدا کردید؟
اندی:
از طریق یک مشاور املاک که دوست من است، و او یک ملک کاملاً متفاوت را پست می کرد که من با آن درگیر بودم، و با هم تماس گرفتیم و این یک لیست جیبی بود و اساساً برای من به این معنی بود که فروشنده تمایلی نداشت. به هر عامل خاصی متعهد شوم، و من در این مورد درست گفتم. و-
دیوید:
مسائل مربوط به تعهد
اندی:
بله، مسائل مربوط به تعهد
دیوید:
درست است. شرط می بندم این بخشی از این است که چرا معامله خوبی در این مورد انجام داده اید. این که سعی کنید در یک رابطه باز با نمایندگان خود باشید، همیشه به شما کمک نمی کند. خیلی خوب. پس چقدر برای این کار پرداختی؟
اندی:
1.2 میلیون دلار برای 12 واحد.
غارت:
و چگونه با آن مذاکره کردید؟
اندی:
بنابراین خرید این واقعاً سخت است. فروشنده ای که هست، من هنوز هفته ای سه بار با او صحبت می کنم. ما دوستان خوبی شده ایم او آن را برای پرداخت پول نقد از طریق یک بانک محلی در اینجا خسته کرده بود. و بنابراین واقعاً برایش مهم نبود که آن را بفروشد یا نه. بنابراین من پیشنهاد دادم که بپرسم و او گفت نه. پس وقتی به جزئیات آن پرداختیم، او چیزی نمیخواست، هر کالای کمتر از 500 دلار روی من بود. و من اینطور گفتم: "بیایید به تعریفی از آیتم برسیم." و سپس او چنین گفت: "نه." و بنابراین من نتوانستم آن را ببینم. و بنابراین من در نهایت گفتم: "هی، بگذار واحدها را ببینم و آنها را همانطور که هست می خرم." و بنابراین ما توانستیم ملاقات کنیم، او هم مثل من یک سازنده است، شلوارش را یکی یکی روی یک پا می گذارد. سریع با هم دوست شدیم. او متوجه شد که من قصد ندارم او را در یک P&S حبس کنم و بعد شروع به ترک کردن کنم. من قصد داشتم آنچه را که بودیم بپردازم. و ما این کار را کردیم.
و مذاکره سخت بود. همینطور بود، اما وقتی وارد شدیم، متوجه شدم که دعوای ما مشکلی نیست. و وقتی وارد اتاق شدیم، اگر میتوانستم او را وارد اتاق کنم تا صحبتی داشته باشیم که میتوانیم یاد بگیریم که آیا این مناسب است یا نه، و من دقیقاً در این مورد بودم.
دیوید:
از چیزی که در موردش گفتی خوشم میاد مشکل واقعی نبود او سعی می کرد از چیزی جلوگیری کند که فکر می کرد ممکن است اتفاق بیفتد که شما قصد انجام آن را نداشتید. زیباست.
اندی:
درست. آره
دیوید:
غارت؟
غارت:
اوه، من هستم؟ با عرض پوزش، این گفتگو بسیار عالی بود. این ADHD است. چگونه آن را تامین کردید؟
اندی:
خیلی خوب. آره بنابراین او آن را برای پول نقد در بانک محلی خسته کرد. بنابراین ارزیابی قبلا انجام شده بود. زمانی که در حال مذاکره بودیم، این را نمی دانستم. بنابراین من در این معامله شریکی دارم. و بنابراین ما به بانک رفتیم و اساساً تعهدنامه ای وجود داشت که برای آنها صادر شده بود. بنابراین ما فقط ظرف دو یا سه روز آن را مجدداً صلاحیت کردیم و یک تعهدنامه دریافت کردیم و به مسابقات رفتیم.
دیوید:
خیلی خوب. حالا، این احتمالا جالب ترین سوال است. وقتی خریدی باهاش چیکار کردی؟
اندی:
خوب، مستاجرهایی در آن بود، بنابراین من و فروشنده واقعاً خیلی خوب آن را شکست دادیم. بنابراین من واقعاً سرم را به سمت نماینده میبرم زیرا او اساساً کنار رفت و اجازه داد که این اتفاق بیفتد زیرا ما قرار بود مشکلات را با هم حل کنیم. و بسیاری از مردم، نفس آنها مانع این کار می شود، و او با پس گرفتن آنها واقعاً کار بزرگی انجام داد. و بنابراین ما واحدها را پر کردیم. چند واحد خالی وجود داشت، اما او واقعاً از من می خواست، او می دانست که این راه اندازی من برای این کار خواهد بود، و او واقعاً می خواست که برای من موفقیت آمیز باشد. بنابراین او چیز را پر کرد و بنابراین ما آن را تحویل گرفتیم و توانستیم خودم را به مستاجران معرفی کنم. همه خوشحال نبودند که من آنجا بودم. و ما تعدادی از مستاجران را تغییر داده ایم. من فکر میکنم در این مرحله ما میشویم، فکر میکنم تا پنج نفر هستیم که خود را واجد شرایط میکنیم.
اما بله، این یک ملک واقعا عالی است زیرا یک اتاق خواب، یک حمام است. آیا شما با قایق الکتریکی، پایتخت زیردریایی جهان آشنا هستید؟ کانکتیکات؟ نمیدانم... پس ما 20,000 داریم. EB این است که دولت در حال راه اندازی یک خط زیردریایی جدید است، بنابراین آنها در حال دو برابر شدن هستند. 20,000 کارمند وجود دارد و آنها شش، 7,000 نفر دیگر اضافه می کنند. بنابراین، هر واحدی در شعاع 25، 30 مایلی، تقریباً از این رکودی که به طور بالقوه در راه است مصون است، زیرا تمام افراد معامله گر در آنجا جمع می شوند. بنابراین ما به نوعی در این راه حمایت می شویم. بنابراین میدانم که کمبود زیادی از این اجارهها وجود دارد و در حال بازاریابی برای افراد حرفهای هستم که در دو سال آینده خرید خواهند کرد. بنابراین من می دانم که گردش مالی زیادی وجود خواهد داشت.
غارت:
وای، این اطلاعات خوبی است. این بازار رو برای خودت خراب کردی امیدوارم آن را بدونی. همه در خانه مانند "اوه بله."
اندی:
خوب، هیچ کس به این پادکست گوش نمی دهد، درست است؟ شما بچه ها یک کوچک دارید -
غارت:
زیباست، در راه است و در راه است.
اندی:
این یک چیز کوچک است، بله.
دیوید:
چه درس هایی از این معامله گرفتید؟
اندی:
چه درس هایی یاد گرفتم؟ من این را یاد گرفتم، بنابراین این معامله احتمالاً مرا در مسیری برای چند خانواده قرار داده است. یاد گرفتم که اگر بپذیرم، مثل این که این ملک را گرفتم و رول اجاره 13,200 شد. در حال حاضر این رقم به 15,000 رسیده است، بنابراین این افزایش 12 درصدی است. و یاد گرفتم که هر چیزی بیش از پنج خانواده باشد، میتوانم خودم را تولید کنم... میتوانم ارزشم را افزایش دهم، میتوانم از این طریق ثروت خلق کنم. من در مورد بازوی پنج ساله یاد گرفتم. این میتواند کمی ترسناک باشد، اما اگر فوقالعاده تحلیلی هستید، فهمیدم اینجا جایی است که میخواهم باشم. من قصد دارم برای تامین مالی این معاملات چندخانواری، بازسازی و تلنگر و چیزهایی از این قبیل انجام دهم. یاد گرفتم که اینجا جایی است که می خواهم باشم.
غارت:
این عالی است، مرد. خب سوال آخر قهرمان تیم برای معامله شما چه کسی است؟
اندی:
این می شود همسر من من این مغز سنجاب را دارم، این دیوانه، و منظورم هم همین است. ما 23 سال با هم بودیم و در سن 22 سالگی با هم آشنا شدیم. و ما فراز و نشیب های وحشتناک زیادی را پشت سر گذاشته ایم و یک فرزند مبتلا به کیستیک داریم. پسرم فیبروز کیستیک داره ما واقعاً همه چیز را پشت سر گذاشته ایم. و او زمان من است. او سرعت را تعیین می کند، او معیارهایی را برای فرزندان ما، برای خودم و اعتقادش به ما تعیین می کند، در آنچه که واقعاً می توانیم با هم انجام دهیم، هیچ کدام از اینها اتفاق نمی افتد.
دیوید:
عالی. منظورم این است که نمیدانم تا به حال شنیدهام که کسی بگوید همسرش قهرمان معامله بوده است یا خیر، اما شنیدن این موضوع بسیار جالب است. به خصوص به این دلیل که اگر در مورد آن فکر کنید، برای اینکه شما را در بهترین حالت خود نگه دارد، او باید بفهمد: «خب، نقاط ضعفی که در مورد آن صحبت کردیم چیست؟ چگونه آن را پوشش دهم؟» درست؟ پس این کاری است که قهرمانان انجام می دهند. این عالیه
اندی:
آره من نمی دانم. همسرم درمانگر، درمانگر سلامت روان و دخترم است. بنابراین داشتن یک درمانگر زنده خوب است. این عالیه
دیوید:
من باید با یک ماساژور زنده ازدواج کنم. بدن من همیشه از تمام آسیب های ورزشی مختلف درد می کند. حالا منو به فکر اینجا انداختی
اندی:
آره، نه، تو آن را به دنیا نشان دادی. سلام همه ماساژورها دیوید داره نگاه میکنه
دیوید:
خیلی خوب. خب بعدش چی؟ شما اشاره کردید که چند مستأجر در خط لوله دارید که برای کار قرارداد می بندند و می دانید که گردش مالی وجود دارد. آیا قبلاً در مورد سیستمهایی فکر کردهاید که میخواهید از آنها برای مدیریت جای خالی استفاده کنید که میدانید باید در راه باشد؟
اندی:
بله، منظورم این است که وقتی رشد میکنیم، فکر میکنم تعداد خاصی از واحدها را ندارم که بخواهم در چند سال آینده به آنها برسم، اما همانطور که سیستمها را رشد میدهیم، احتمالاً آنها را به عوامل برونسپاری میکنیم تا آنها را پر کنند. جای خالی اما فکر میکنم که واقعاً خوب است، من دنبالکنندههای خوبی در اینستاگرام دارم، و این به دلیل قابل ارتباط بودن است. و بنابراین من فکر می کنم که اگر ما به سراغ مردم برویم و واحدها را تبلیغ کنیم، خوب، واقعاً آنها را خلاقانه نشان دهیم، فکر می کنم آنها پر خواهند شد. من واقعاً تا زمانی که اقدام می کنیم آنقدر نگران جای خالی نیستم. اگر نمیدانیم که آنها میآیند، با افرادی که میروند ارتباط برقرار کنید، مطمئن شوید که ما باند و افراد خود را برای انجام به موقع این کار در اختیار داریم. من فکر نمی کنم که ما هستیم، من در مورد جای خالی از تجربه ای که تا به حال داشته ام چندان نگران نیستم.
و تا آنجا که در ادامه چیست؟ همانطور که گفتم، من واقعاً منطقه بندی را دوست دارم. و من در حال حاضر چند معامله دارم که بالقوه هستند اما قراردادی ندارند. کانکتیکات این قانون 830G را برای مسکن مقرون به صرفه دارد که در آن اساساً منطقه بندی محلی را نادیده می گیرد تا امکان تغییر منطقه بندی برای مسکن مقرون به صرفه را فراهم کند. و در واقع امروز فکر میکنم که آنها تقریباً 8 درصد افزایش سطح درآمد مسکن مقرون به صرفه 80 تا صد درصدی را اعلام کردند. به طوری که تعداد افرادی که در آن قرار می گیرند افزایش می یابد. بنابراین ما به دنبال ملکی هستیم که به طور بالقوه به 20 تا 30 واحد تبدیل می شود. نمیدانم به جایی میرسد، اما این خط لولهای است که من به آن فکر میکنم. ما میخواهیم در نهایت به یک میزبان اجاره کوتاهمدت تا میانمدت برسیم تا به درصدی از آن برسیم... و این جایی است که همسرم میخواهد وارد شود. اما بله، ما به دنبال آن هستیم. نگاه می کردند.
غارت:
بنابراین، اندی، قبل از پایان کار، میتوانید یک ایده کلی از تعداد نمونه کارها و اینکه با سبد فعلی خود به کجا میروید به ما بدهید؟ چقدر سریع رشد می کند، این همه چیز؟
اندی:
آره ما در حال حاضر در 12 هستیم و قرار است سیزدهمین واحد را هفته آینده از طریق یک معامله مالی خلاقانه اضافه کنیم. و هدف من، شماره گل ندارم، اما آرزو دارم. فکر میکنم اگر اوضاع خوب پیش برود، در 13 ماه آینده به حدود 30 واحد خواهیم رسید. من فکر میکنم بسته به اینکه نرخهای بهره چه کار میکنند، امروز مکث میکنند، اما احتمالاً چند بار دیگر افزایش خواهند یافت. باید دید که چه نرخ سقفی جذاب است. بنابراین من واقعاً نمی دانم. من می خواهم در تماس و متصل به آن بمانم و روان حرکت کنم. ما معاملات، معاملات ارزش افزوده را در بازار محلی خود پیدا خواهیم کرد. من هنوز برای رسیدن به خارج از این منطقه خیلی راحت نیستم، اما شروع به بازی در آن کردم.
غارت:
و به نظر شما ارزش کل مجموعه شما در حال حاضر پس از سالها ساخت این چیز و گسترش آن چقدر است؟
اندی:
من فکر می کنم در مورد 1.8 فکر می کنم جایی است که در حال حاضر در آن هستیم.
غارت:
خوب است.
اندی:
و نیمی از آن، من در یکی از آن معاملات شریکی دارم. بنابراین فکر میکنم این باشد... هدف من این است که باشم، و به نظر میرسد، از گفتن این حرف با صدای بلند متنفرم، اما فکر میکنم این هم مهم است، زیرا رابطه مردم با پول مهم است. من فکر می کنم که بسیاری از شنوندگان، این یک کلمه کثیف است. فکر می کنم در دو تا سه سال آینده، من می خواهم یک میلیون دلار دارایی خالص داشته باشم. من می خواهم در دو تا سه سال آینده از مرز 1 میلیون دلار در صورت مالی شخصی خود عبور کنم. و من حتی احساس نمی کنم که این آرزویی است. فکر نمی کردم چنین چیزی در اختیار فردی مثل من باشد. فکر نمیکردم... میدانستم که چگونه بسازم، میدانم چگونه یک کسبوکار را اداره کنم، میدانم چگونه همه چیز را انجام دهم، اما فکر نمیکردم بتوانم وارد بازی شوم. بنابراین اینجاست که من واقعاً به تعداد واحدها اهمیت نمی دهم.
فکر میکنم اینجا جایی است که میخواهم باشم، اما تا حدودی آزادی ایجاد میکند. و صادقانه بگویم، اگر برای من در دسترس باشد، اگر مردی مثل من می تواند این کار را انجام دهد، واقعاً، اگر هر بار فقط یک مهارت را اضافه کنید، مهارت توسعه مهارت ها را توسعه دهید، احساس می کنم تقریباً هر کسی می تواند این کار را انجام دهد.
دیوید:
و شما هنوز برای یک سازنده کار می کنید در حالی که این کار ادامه دارد؟
اندی:
نه من مشاور هستم من به عنوان مشاور کار می کنم. من ... من خودم اشتغال دارم. من مربی ADHD انجام می دهم. من یک پیمانکار هستم ما بازسازی، بازسازی، و سپس کار می کنم، کمی مشاوره برای برآورد و توسعه، توسعه کارکنان در آن منطقه انجام می دهم.
دیوید:
چیزی که من دوستش دارم، منظورم این است که چیزهای زیادی در مورد این نمایش وجود دارد که عالی هستند، اما یکی از چیزهایی که در مورد آن دوست دارم این است که شما این نیاز را احساس نکردید که وارد شوید و 90 ساعت در هفته کار کنید، فقط سعی می کنید جمع آوری کنید. دارایی بدون اینکه سرتان را بلند کنید و به اطراف نگاه کنید و بپرسید "این کار چه فایده ای دارد؟" تو فقط مثل لاک پشت در مسابقه ماندی، فقط آهسته و پیوسته. من می دانم چه چیزی را دوست دارم. من می دانم چه چیزی را دوست ندارم. می دانم که این کار را برای خانواده ام انجام می دهم. بی معنی است که خانواده ام را فدا کنم تا همه این واحدها را بگیرم و سپس به فرزندانم لاف بزنم که چگونه می خواهند صاحب یک نمونه کار شوند که هرگز نمی خواستند و در نهایت آن را خراب می کنند زیرا وقت کافی با پدر نداشتند. یاد بگیرند که چگونه آن را پس از تحویل گرفتن به آنها مدیریت کنند یا این که هرگز رویای آنها نبوده است.
با شنیدن من خیلی به خودتان استرس وارد نکردید، درست است؟ شما اینطور نبودید که «نمیدانم چگونه باید با تمام این بازپروریهایی که دارم کنار بیایم.» میتوان به راحتی وسواس املاک و مستغلات را گرفت، اما املاک و مستغلات طبقهای از دارایی نیست که واقعاً به افرادی که همه چیزهای دیگر را فقط برای این کار فدا میکنند لطف یا پاداش دهد. انجام آن زمان می برد. این یک طرح آهسته ثروتمند شدن است. این است. هر ملکی هر سال که دارید با ارزش تر می شود، زیرا تورم کار خودش را می کند و اجاره ها همچنان افزایش می یابد و سیستم های بهتری می سازید و مشکلات را بهتر پیش بینی می کنید. پس باید در ماراتن بدوید. این یک اسپرینت نیست.
و بسیاری از مردم، آنها به این برنامه ها گوش می دهند و می گویند: "من فقط اطلاعات را در 12 دقیقه می خواهم. من نمی خواهم به یک پادکست یک ساعته داستان گوش کنم. فقط جواب من را بده.» زیرا آنها فکر می کنند که قرار است دو سال واقعاً سخت کار کنند و بعد تمام شوند و دیگر هرگز کار نکنند. و این به این صورت کار نمی کند. و من فکر می کنم شما یک نمونه عالی از راه درست برای انجام آن هستید. نظر شما در آن مورد چیست؟
اندی:
من فکر میکنم هر زمان که ظاهراً کسی یک شبه موفق ظاهر میشود، بنابراین من خیلی چیزها را به دست آوردم…. زمانی که پست می کردیم، "هی، ما این چیز را به دست آوردیم." بسیاری از مردم فکر نمی کردند که ما در موقعیتی هستیم که بتوانیم چنین کاری انجام دهیم. بنابراین من فکر میکنم هر زمان که فردی یک شبه موفق به نظر میرسد، سالها و سالها و سالها کار پسزمینه زیادی برای رسیدن به آن وجود دارد. من واقعاً... رکود بزرگ واقعاً من را ترسانده بود، بنابراین من واقعاً ... منظورم این است که در طول آن ضربه بزرگی خوردیم و من قبلاً به من یک اسلحه کش می گفتند و سپس نسبت به جایی که استراتژی، مؤلفه استراتژیک من که دارایی من است، تصفیه شد. بنابراین بله، من 100٪ موافقم که این چیزها، مهارت های شما روز به روز، یک مورد در یک زمان و تا زمانی که از نظر فنی، از نظر فنی بر روی مهارت های مختلف و مهارت های مختلف مهارت پیدا کنید، توسعه می یابند.
دیوید:
متشکرم که این را گفتی، اندی. با تشکر از شما برای تصدیق مهارت های ساختن مهم است. اگر می خواهید در این کار خوب باشید باید این کار را انجام دهید. این یک درپشتی مخفی برای موفقیت نیست که مستلزم خوب شدن در چیزی نباشد. شما باید در اینجا مهارتهایی بسازید، همانطور که باید در شغلی که از آن متنفر بودید، مهارتهایی ایجاد میکردید که برای ورود به املاک و مستغلات آن را ترک کردید. منظورم این است که این یک توصیه عالی است. بسیاری از مردم وارد می شوند و آنها بسیار عصبانی و ناامید هستند و من دی ام های نفرت انگیز دریافت می کنم یا آنها به یک جلسه می آیند و فقط می خواهند مانند: "شما گفتید که من درآمد غیرفعالی دارم و من هرگز قرار نبود کار کند.» گفتم: «خب، اولاً من این را نگفتم، اما شما این را شنیدهاید. نمیدونم چرا باور کردی هیچ رژیمی وجود ندارد که بتوانید یک دسته دونات بخورید و آنها به باسن شما یا هر چیز دیگری نخورند. اینطوری کار نمی کند.» درست؟
راب ساعت 5:30 صبح از خواب بیدار می شود زیرا این تنها راهی است که با شرایطی که دارد می تواند این کار را انجام دهد. او در حال ایجاد مهارت است. بنابراین از شما متشکرم که در مورد آن صادق هستید و آن را به گونهای به تصویر نمیکشید که باعث شود مردم بخواهند هزینه دوره شما را بپردازند یا برای هر کاری که انجام میدهید بپردازند، زیرا رویایی را میفروشید که آنها هرگز به آن نخواهند رسید.
اندی:
نه، واقعی نیست. آره، درآمد غیرفعال منفعل نیست.
دیوید:
آره عالیه این چیزی است که من به مردم می گویم غیرفعال است. منفعل نیست. خودشه. این بهتر است.
اندی:
پسیو. من آن را دوست دارم.
غارت:
گذرا است
دیوید:
گذشت. شما بروید. پادکست سرمایه گذاری Passish. بسیار خوب، اندی، اگر مردم می خواهند درباره شما اطلاعات بیشتری کسب کنند یا حتی اگر می خواهند با هم ارتباط برقرار کنند، مطمئن هستم که داستان شما الهام بخش بسیاری از مردم خواهد بود. کجا می توانند شما را نگه دارند؟
اندی:
خوب، در اینستاگرام در مربی اندی گیل. این GIL است. اندی گیل.
دیوید:
عالی. راب، تو چطور؟
غارت:
بله، میتوانید من را در اینستاگرام و یوتیوب در Robuilt پیدا کنید، و اگر این داستان الهامبخش بود و میگویید: «وای، من اقدام میکنم». یا مانند، "هی، من با ADHD سر و کار داشتم و نمی دانستم که می توانم این کار املاک و مستغلات را انجام دهم." اگر این چیزی بود که مورد توجه شما قرار گرفت، در نظر بگیرید که یک بررسی پنج ستاره در پلتفرم اپل پادکست برای ما بگذارید. به این ترتیب ما می توانیم به بسیاری دیگر از کارآفرینان املاک و مستغلات خدمات ارائه دهیم و به آنها کمک کنیم تا به آزادی مالی دست یابند. تو چطور دیوید؟
دیوید:
مرا در DavidGreene24.com یا DavidGreene24 در تمام نمایه های رسانه های اجتماعی پیدا کنید و نظر خود را در مورد این مصاحبه به ما بگویید تا بتوانید به هر یک از ما پیام دهید. بگذارید ما هم بدانیم شما چه فکری میکردید. قطعاً با اندی تماس بگیرید و اگر در آنجا تماشا می کنید، نظرات خود را در YouTube برای ما بگذارید. ما آن ها را خواندیم.
اندی:
من از شما قدردانی می کنم.
دیوید:
اندی، عالی کار کردی، مرد. من واقعا از بودن شما در اینجا قدردانی می کنم. داستان عالی داری از اینکه بسیار معتبر هستید و آنچه را که واقعاً در دنیای واقعی سرمایه گذاران املاک و مستغلات می گذرد به اشتراک می گذاریم. نه ویدیوهای پر زرق و برق و براق TikTok که در آن به مردم آموزش می دهند چگونه در یک ویدیوی هفت ثانیه ای میلیونر شوند.
اندی:
نه، این فقط زخم های زیادی است. دوست دارم، گوش کن، این واقعاً یک چیز است... این سورئال است که بعد از ساعتهایی که به شما گوش دادهام، با هردوی شما و...
غارت:
عالی. مرد.
اندی:
… بنابراین من از…
دیوید:
البته. راب، تو چطور؟ آخرین کلمه اینجاست؟
غارت:
سوال بدی است.
دیوید:
این دیوید گرین برای راب، پسر بد املاک و مستغلات Abasolo است که امضا می کند.
قسمت را اینجا ببینید
به ما کمک کنید!
با گذاشتن امتیاز و بررسی به ما کمک کنید تا به شنوندگان جدید در iTunes دسترسی پیدا کنیم! فقط 30 ثانیه طول می کشد و دستورالعمل ها را می توان پیدا کرد اینجا کلیک نمایید. با تشکر! ما واقعا از آن قدردانی می کنیم!
در این قسمت ما پوشش می دهیم:
- سیاست اجاره «تی رکس» اندی که منجر به جای خالی کم و یک جریان ثابت از درآمد غیرفعال
- برون سپاری نقاط ضعف شما و چرا باید بدانید که چه کاری را به خوبی انجام نمی دهید
- خرید یک "انجمن کاندو شکسته" و اینکه چرا اندی در این مورد مشارکت دارد کلاس دارایی غیر معمول
- برداشتن موانع و تبدیل آنها به فرصت در طول سفر سرمایه گذاری شما
- چگونه املاک و مستغلات چند خانواده سرمایه گذاران می توانند خود را برای موج خالی آینده آماده کنید
- چرا تعداد واحدها مهم نیست، اما ثروت در آن واحدها وجود دارد!
- و So خیلی بیشتر!
پیوندهایی از نمایش
ارتباط با اندی:
آیا علاقه مندید در مورد حامیان مالی امروز بیشتر بدانید یا خودتان شریک BiggerPockets شوید؟ پست الکترونیک .
ضبط شده در Spotify Studios LA.
یادداشت توسط BiggerPockets: اینها نظرات نوشته شده توسط نویسنده هستند و لزوماً نظرات BiggerPockets را نشان نمی دهند.
- محتوای مبتنی بر SEO و توزیع روابط عمومی. امروز تقویت شوید.
- PlatoData.Network Vertical Generative Ai. به خودت قدرت بده دسترسی به اینجا.
- PlatoAiStream. هوش وب 3 دانش تقویت شده دسترسی به اینجا.
- PlatoESG. خودرو / خودروهای الکتریکی، کربن ، CleanTech، انرژی، محیط، خورشیدی، مدیریت پسماند دسترسی به اینجا.
- PlatoHealth. هوش بیوتکنولوژی و آزمایشات بالینی. دسترسی به اینجا.
- ChartPrime. بازی معاملاتی خود را با ChartPrime ارتقا دهید. دسترسی به اینجا.
- BlockOffsets. نوسازی مالکیت افست زیست محیطی. دسترسی به اینجا.
- منبع: https://www.biggerpockets.com/blog/real-estate-803
- : دارد
- :است
- :نه
- :جایی که
- 1 میلیون دلار
- $UP
- 000
- 1
- 10
- 12
- 13
- ٪۱۰۰
- 17
- 1999
- 20
- سال 20
- 200
- 22
- 23
- 24
- 25
- 30
- 7
- 8
- 80
- 9
- 90
- a
- قادر
- درباره ما
- در مورد IT
- چکیده
- دسترسی
- تطبیق
- انجام دادن
- مسئوليت
- پاسخگو
- انباشتن
- رسیدن
- اذعان
- آشنا شد
- به دست آوردن
- به دست آورد
- عمل
- عمل
- فعالانه
- واقعی
- واقعا
- Ad
- سازگار
- اضافه کردن
- اضافه کردن
- ADHD
- پیشرفت
- تبلیغات
- تبلیغات
- نصیحت
- مقرون به صرفه
- مسکن ارزان قیمت
- پس از
- از نو
- در برابر
- عامل
- عاملان
- پیش
- پیش
- AIR
- Airbnb
- معرفی
- اجازه دادن
- مجاز
- اجازه دادن
- اجازه می دهد تا
- تنها
- در امتداد
- قبلا
- همچنین
- همیشه
- am
- مقدار
- an
- تحلیلی
- تحلیل
- تجزیه و تحلیل
- و
- اعلام کرد
- دیگر
- پاسخ
- هر
- دیگر
- هر کس
- هر چیزی
- هر جا
- ظاهر
- اپل
- ارزیابی
- قدردانی
- قدردانی
- روش
- برنامه های
- هستند
- محدوده
- مناطق
- ARM
- دور و بر
- AS
- ظاهر
- جنبه
- تنفس
- دارایی
- کلاس دارایی
- دارایی
- انجمن
- At
- توجه
- جالب
- معتبر
- نویسنده
- خودکار
- در دسترس
- دور
- به عقب
- درپشتی
- زمینه
- بد
- بانک
- مستقر
- اساسا
- BE
- خوشگل
- شد
- زیرا
- شدن
- شود
- تبدیل شدن به
- حمام تختخواب و فراتر از آن
- بوده
- قبل از
- پشت سر
- بودن
- باور
- باور
- اعتقاد بر این
- سود
- بهترین
- شرط
- بهتر
- میان
- خارج از
- بزرگ
- اسکناس
- بیت
- مسدود کردن
- قایق
- بدن
- کتاب
- کتاب
- رونق
- مرز
- خسته کننده
- هر دو
- خریداری شده
- جعبه
- مغز
- مغز
- موارد جزئی
- روشن
- به ارمغان بیاورد
- به ارمغان می آورد
- دلال
- ساختن
- سازنده
- بنا
- می سازد
- ساخته
- دسته
- کسب و کار
- مدل کسب و کار
- طرح کسب و کار
- اما
- خرید
- خریداری کردن
- by
- صدا
- نام
- رفاقت
- آمد
- CAN
- می توانید دریافت کنید
- نمی توان
- کلاه لبه دار
- سرمایه
- سرمایه گذاری
- اهميت دادن
- کاریابی
- مشاغل
- مورد
- پول دادن و سكس - پول دادن و كس كردن
- کازینو
- علت
- مرکز
- معین
- قطعا
- اطمینان
- چالش ها
- تغییر دادن
- تبادل
- متغیر
- کانال
- GPT چت
- بررسی
- بررسی
- کودک
- فرزندان
- موقعیت
- کلاس
- واضح
- ارباب رجوع
- مشتریان
- نزدیک
- بسته
- میزبان مشترک
- مربی
- مربیگری
- COM
- بیا
- راحت
- آینده
- توضیح
- نظرات
- تجاری
- کمیسیون
- مرتکب شدن
- تعهد
- ارتباط
- انجمن
- شرکت
- شایسته
- به طور کامل
- پیچیده
- جزء
- علاقمند
- شرط
- اتصال
- متصل
- کانکتیکات
- ارتباط
- محافظه کار
- در نظر بگیرید
- به طور مداوم
- ساخت و ساز
- مشاور
- مشاوره
- ادامه دادن
- قرارداد
- قرارداد
- مقاطعه کار
- قرارداد
- گفتگو
- گفتگو
- متقاعد شده
- COO
- پخت و پز
- سرد
- شرکت
- اصلاح
- میتوانست
- شهرستان
- زن و شوهر
- دوره
- پوشش
- سقوط
- دیوانه
- ایجاد
- ایجاد شده
- ایجاد
- خالق
- خلاقانه
- خلاقیت
- اعتبار
- ضوابط
- صلیب
- بسیار سخت
- فنجان
- کنجکاو
- جاری
- در حال حاضر
- پدر
- خطر
- دیو
- داود
- روز
- روز
- مقدار
- معامله
- معاملات
- دهه
- دهه
- مصمم
- تصمیم
- دکور
- عمیق
- شیرجه عمیق
- قطعا
- تعریف
- خواستار
- بخش
- بستگی دارد
- شرح داده شده
- طراحی
- جزئیات
- جزئیات
- توسعه
- توسعه
- در حال توسعه
- پروژه
- گفتگو
- DID
- رژیم غذایی
- تفاوت
- تفاوت
- مختلف
- تمایز دهنده
- سخت کوشی
- نمایش دادن
- نمایش داده
- DM
- do
- میکند
- نمی کند
- سگ
- سگ
- عمل
- دلار
- انجام شده
- آیا
- دو برابر
- پایین
- سقوط
- دوجین
- ده ها
- رویا
- رانده
- دو
- در طی
- E&T
- هر
- در اوایل
- آسان تر
- شرقی
- ساده
- خوردن
- به طور موثر
- هر دو
- برقی
- دیگر
- پست الکترونیک
- امپراطوری
- کارمند
- کارکنان
- استخدام
- قدرت دادن
- توانمندسازی
- توانمندسازی
- پایان
- انرژی
- مشغول
- انگلستان
- لذت بردن
- کافی
- وارد
- تمام
- موجودیت
- موسس شرکت
- کارآفرینی
- کارآفرینان
- محیط
- محیط
- EOS
- قسمت
- قسمت
- به خصوص
- اساسا
- املاک
- اتر (ETH)
- حتی
- واقعه
- در نهایت
- تا کنون
- هر
- هر روز
- هر کس
- هر کس
- همه چیز
- کاملا
- مثال
- مثال ها
- اکسل
- اجرا کردن
- وجود داشته باشد
- گسترش
- گسترش می یابد
- انتظارات
- منتظر
- مخارج
- گران
- تجربه
- خارجی
- اضافی
- خیلی
- واقعیت
- عدم
- شکست
- سقوط
- آشنا
- خانواده
- خارق العاده
- بسیار
- شگفت انگیز
- FAST
- سریعتر
- نعمت
- احساس
- همکار
- کمی از
- مبارزه با
- شکل
- پر کردن
- پر شده
- نهایی
- مالی
- آزادی مالی
- سواد مالی
- تامین مالی
- پیدا کردن
- آتش
- نام خانوادگی
- بار اول
- مناسب
- پنج
- فلیپس
- در حال جریان
- تمرکز
- پیروی
- غذا
- برای
- برای همیشه
- چهارم
- به جلو
- یافت
- پایه
- چهار
- چارچوب
- آزادی
- دوست
- دوستانه
- دوستان
- از جانب
- نا امید
- نا امیدی
- سرگرمی
- صندوق
- بودجه
- خنده دار
- بیشتر
- آینده
- بازی
- GAS
- سوالات عمومی
- تولید می کنند
- نسلی
- ثروت نسلی
- نابغه
- دریافت کنید
- گرفتن
- دادن
- می دهد
- Go
- هدف
- می رود
- رفتن
- رفته
- خوب
- اداره می شود
- دولت
- بزرگ
- زمین
- زمینه سازی
- گروه
- شدن
- در حال رشد
- رشد
- مهمان
- مرد
- هک
- هک
- بود
- نیم
- دست
- دسته
- دست ها
- رخ دادن
- اتفاق افتاده است
- اتفاق می افتد
- خوشحال
- سخت
- hashtag
- آیا
- داشتن
- he
- سر
- عنوان
- سلامتی
- شنیدن
- شنیده
- شنوایی
- به شدت
- کمک
- کمک کرد
- مفید
- کمک
- او
- اینجا کلیک نمایید
- قهرمان
- قهرمانان
- HIA
- پنهان
- پنهان شدن
- زیاد
- بالاتر
- او را
- استخدام
- خود را
- تاریخی
- اصابت
- نگه داشتن
- صفحه اصلی
- خانه
- صادقانه
- امید
- میزبان
- میزبانی وب
- ساعت ها
- خانه
- مسکن
- چگونه
- چگونه
- HTTPS
- بزرگ
- صد
- صید
- i
- من می خواهم
- اندیشه
- if
- بلافاصله
- تأثیر
- مهم
- in
- درآمد
- افزایش
- افزایش
- بطور باور نکردنی
- شاخص ها
- فرد
- افراد
- تورم
- اطلاعات
- الهام بخشیدن
- الهام بخش
- الهام بخش
- اینستگرام
- در عوض
- دستورالعمل
- اینتل
- مورد نظر
- قصد
- قصد
- از قصد
- علاقه
- نرخ بهره
- علاقه مند
- جالب
- مصاحبه
- به
- معرفی
- معرفی
- سرمایه گذاری
- سرمایه گذاری
- سرمایه گذار
- سرمایه گذاران
- شامل
- گرفتار
- جزیره
- صادر
- مسائل
- IT
- ITS
- آیتونز
- جیمز
- جیم
- کار
- پیوست
- اردن
- سفر
- JPG
- پرش
- جهش
- تنها
- نگاه داشتن
- نگهداری
- نگه داشته شد
- کلید
- پا زدن
- بچه
- بچه ها
- نوع
- دانستن
- دانش
- شناخته شده
- خانم
- زمین
- صاحب خانه
- لپ تاپ
- بزرگ
- نام
- بعد
- راه اندازی
- قانون
- قوانین
- رهبر
- رهبری
- منجر می شود
- یاد گرفتن
- آموخته
- یادگیری
- کمترین
- ترک کردن
- ترک
- میراث
- Legit
- کمتر
- درس
- نامه
- اجازه دادن
- سطح
- سطح
- LG
- زندگی
- سبک
- پسندیدن
- احتمال
- احتمالا
- دوست دارد
- محدود شده
- لاین
- خطوط
- گوش داد
- استماع
- فهرست
- سواد
- کوچک
- زنده
- وام
- وام
- محلی
- طولانی
- مدت زمان طولانی
- نگاه کنيد
- شبیه
- به دنبال
- مطالب
- از دست دادن
- از دست رفته
- خیلی
- عشق
- دوست دارد
- کم
- دستگاه
- ساخته
- اکثریت
- ساخت
- باعث می شود
- ساخت
- مرد
- مدیریت
- مدیریت
- مدیر
- مدیریت
- بسیاری
- بسیاری از مردم
- مسابقه دو ماراتون
- علامت
- بازار
- بازار یابی (Marketing)
- بازار
- ماسک
- استاد
- ریاضی
- ماده
- ممکن است..
- شاید
- me
- متوسط
- به معنای
- اندازه گیری
- مکه
- رسانه ها
- دیدار
- نشست
- جلسات
- ناهار
- الگوهای رفتاری
- روانی
- سلامت روان
- ذکر
- ذکر شده
- پیام
- پیام
- با
- مایکل
- قدرت
- میلیون
- میلیون دلار
- میلیونرها
- ذهن
- ذهنیت
- دقیقه
- دقیقه
- گم
- اشتباهات
- حالت
- مدل
- مدل
- مادر
- لحظه
- لحظه
- پول
- ماه
- ماه
- بیش
- صبح
- رهن
- اکثر
- حرکت
- به جلو حرکت کن
- بسیار
- موسیقی
- باید
- my
- نام
- تحت عنوان
- هدایت
- لزوما
- نیاز
- ضروری
- نیازهای
- خالص
- تنوع عصبی
- هرگز
- جدید
- اخبار
- بعد
- هفته بعد
- تو رفتگی در دیوار
- نه
- هیچ
- هیچ چی
- اطلاعیه ها
- رمان
- اکنون
- عدد
- تعداد
- موانع
- واضح
- رخ می دهد
- of
- خاموش
- ارائه شده
- غالبا
- oh
- خوب
- قدیمی
- on
- یک بار
- ONE
- فقط
- باز کن
- کار
- عملیاتی
- سیستم عامل
- دیدگاه ها
- فرصت
- or
- سفارش
- کدام سازمان ها
- سازمانی
- سازمان یافته
- اصلی
- در اصل
- دیگر
- دیگران
- ما
- خودمان
- خارج
- خارج از
- برون سپاری
- برون سپاری
- روی
- غلبه بر
- بیش از حد
- شبانه
- خود
- متعلق به
- مالک
- سرعت
- صفحات
- پرداخت
- رنگ
- پدر و مادر
- بخش
- ویژه
- احزاب
- شریک
- بخش
- عبور
- عبور می کند
- غیر فعال
- درآمد غیر فعال
- گذشته
- مسیر
- توقف
- پرداخت
- پرداخت
- حقوق و دستمزد
- صلح
- مردم
- مردم
- در صد
- درصد
- کارایی
- دوره
- شخص
- شخصی
- شخصیت
- چشم انداز
- دکترا
- تلفن
- برگزیده
- تصویر
- ستون ها
- خط لوله
- محل
- اماکن
- برنامه
- برنامه ریزی
- برنامه
- سکو
- افلاطون
- هوش داده افلاطون
- PlatoData
- بازی
- بازی
- بازیکن
- بازیکنان
- بازی
- پادکست
- پــادکـست
- نقطه
- نقطه
- سیاست
- فقیر
- مقام
- موقعیت
- مثبت
- ممکن
- پست ها
- پتانسیل
- بالقوه
- پتانسیل ها
- فقر
- قدرت
- عملی
- دقیقا
- پیش بینی
- آماده شده
- در حال حاضر
- ارائه شده
- زیبا
- جلوگیری از
- در درجه اول
- از اصول
- شاید
- مشکل
- مشکلات
- روند
- فرآیندهای
- تولید
- محصول
- بهره وری
- حرفه ای
- پروفایل
- پروژه
- پروژه
- مدیریت پروژه
- پروژه ها
- املاک
- ویژگی
- محفوظ
- ارائه
- کشیدن
- هل دادن
- قرار دادن
- قرار می دهد
- قرار دادن
- واجد شرایط شدن
- مقدماتی
- مقدار
- سوال
- سوالات
- سریع
- به سرعت
- R
- نژاد
- مسابقه
- مطرح شده
- سریعا
- نادر
- نرخ
- نرخ
- رتبه
- رسیدن به
- رسیدن به
- واکنش
- خواندن
- اماده
- واقعی
- املاک و مستغلات
- دنیای واقعی
- واقع بینانه
- تحقق بخشیدن
- متوجه
- واقعا
- دلیل
- بازسازی
- اخیر
- تازه
- بحران اقتصادی
- شناختن
- به رسمیت شناخته شده
- مکرر
- Refi
- پالوده
- بدون در نظر گرفتن
- مقررات
- توانبخشی
- ارتباط
- روابط
- نسبی
- نسبتا
- آزاد
- تکیه
- قابل توجه
- به یاد داشته باشید
- اجاره
- اجاره
- اجاره دهندگان
- قابل تکرار
- پاسخ
- نشان دادن
- تحقیق
- توسل
- نتیجه
- درامد
- این فایل نقد می نویسید:
- پاداش
- غنی
- راست
- دستبرد زدن
- نقش
- نقش
- نورد
- اتاق
- اتاق
- دور
- قوانین
- دویدن
- در حال اجرا
- باند فرودگاه
- هجوم بردن
- s
- قربانی
- قربانی کردن
- امن
- سعید
- همان
- دید
- گفتن
- گفته
- می گوید:
- می ترسم
- طرح
- مدرسه
- دیده بانی
- حرکت
- جستجو
- ثانوی
- ثانیه
- راز
- دیدن
- جزییات را ببینید
- مشاهده
- به دنبال
- به نظر می رسد
- به نظر می رسد
- مشاهده گردید
- بخش
- خود
- خودآگاهی
- فروش
- ارسال
- در حال ارسال
- حس
- فرستاده
- جمله
- جدی
- خدمت
- تنظیم
- مجموعه
- چند
- اشتراک گذاری
- به اشتراک گذاشته شده
- اشتراک
- تیز کردن
- او
- درخشش
- کوتاه
- کوتاه مدت
- کمبود
- باید
- نشان
- نشان داده شده
- نشان می دهد
- طرف
- منظره
- امضای
- مشابه
- پس از
- تنها
- خواهر
- نشستن
- شرایط
- شش
- دیر باور
- مهارت
- مهارت ها
- مهارت
- خواب
- کند
- به آرامی
- کوچک
- هوشمند
- سیگار کشیدن
- So
- تا حالا
- آگاهی
- رسانه های اجتماعی
- فروخته شده
- جامد
- حل
- برخی از
- کسی
- چیزی
- گاهی
- یک جایی
- آن
- صدا
- منبع
- فضا
- ویژه
- خاص
- به طور خاص
- هزینه
- صرف
- حامیان
- ورزش ها
- Spot
- Spotify
- گسترش
- با حداکثر سرعت دویدن
- کارکنان
- صحنه
- استاندارد
- ستاره
- شروع
- آغاز شده
- راه افتادن
- دولت
- بیانیه
- ماندن
- ماند
- ثابت
- گام
- هنوز
- STONE
- توقف
- متوقف شد
- داستان
- استراتژیک
- استراتژی
- جریان
- استحکام
- نقاط قوت
- فشار
- سخت
- قوی
- ساختار
- مبارزات
- تلاش
- استودیو
- ارسال
- موفقیت
- موفق
- چنین
- ناگهانی
- فوق العاده
- ابرقهرمان
- ابرقدرت
- عرضه
- پشتیبانی
- پشتیبانی
- مفروض
- مطمئن
- سطح
- زنده ماندن
- روشن
- سیستم
- سیستم های
- T
- تی رکس
- جدول
- گرفتن
- طول می کشد
- مصرف
- صحبت
- سخنگو
- مذاکرات
- تدریس کرد
- عوارض
- چای
- تیم
- techniquement
- نوجوانان
- گفتن
- مستاجر
- تنیس
- مدت
- نسبت به
- تشکر
- با تشکر
- که
- La
- محوطه
- اطلاعات
- دولت
- جهان
- شان
- آنها
- خودشان
- سپس
- درمانگر
- آنجا.
- اینها
- آنها
- چیز
- اشیاء
- فکر می کنم
- تفکر
- فکر می کند
- این
- کسانی که
- اگر چه؟
- فکر
- هزاران نفر
- سه
- از طریق
- ببر
- تاکسی
- زمان
- جدول زمانی
- بار
- زمان
- نوک
- به
- امروز
- امروز
- با هم
- هم
- در زمان
- ابزار
- جمع
- لمس
- سخت
- طرف
- پیگردی
- علامت تجارتی
- معاملات
- رونوشت
- انتقال
- روند
- سعی
- درست
- اعتماد
- حقیقت
- امتحان
- دور زدن
- تبدیل
- عطف
- نقطه عطف
- حجم معاملات
- تبدیل
- دو
- نوع
- انواع
- غیر معمول
- زیر
- فهمیدن
- درک
- منحصر به فرد
- واحد
- واحد
- تا
- نزدیک
- بر
- یو پی اس
- بالا
- us
- استفاده کنید
- استفاده
- با استفاده از
- معمولا
- ارزشمند
- ارزیابی
- ارزش
- ارزش افزوده
- مختلف
- نسخه
- در مقابل
- بسیار
- تصویری
- فیلم های
- چشم انداز
- چشم انداز
- صدا
- صبر کنيد
- می خواهم
- خواسته
- میخواهم
- می خواهد
- بود
- تماشا کردن
- تماشای
- موج
- مسیر..
- راه
- we
- ضعف
- ثروت
- هفته
- هفته
- خوش آمد
- خوب
- رفت
- بود
- چی
- چه شده است
- هر چه
- چه زمانی
- که
- در حین
- WHO
- تمام
- چرا
- زن
- اراده
- مایل
- پیروزی برنده
- با
- در داخل
- بدون
- جنگل
- کلمه
- متن
- کلمات
- مهاجرت کاری
- مشغول به کار
- کارگر
- کار کردن
- با این نسخهها کار
- جهان
- نگران
- با ارزش
- خواهد بود
- وای
- بسته بندی کردن
- نوشتن
- نوشته
- کتبی
- اشتباه
- سال
- سال
- بله
- هنوز
- شما
- جوان
- جوانتر
- شما
- خودت
- یوتیوب
- زفیرنت