چرا همه ما می توانیم از یک درس در "تفکر 101" استفاده کنیم؟

چرا همه ما می توانیم از یک درس در "تفکر 101" استفاده کنیم؟

گره منبع: 1973874

تحقیقات در روان‌شناسی منجر به تصویر واضح‌تری از دام‌های رایج در استدلال انسان شده است - غرایز مردم برای ایجاد آن‌ها که ممکن است به اجداد غارنشین ما کمک کرده باشد، اما اکنون افراد را به تصمیم‌گیری مغرضانه یا فرضیات نادرست سوق می‌دهد.

وو-کیونگ آن، استاد روانشناسی در دانشگاه ییل که آزمایشگاه تفکر را در آنجا اداره می کند، تصمیم گرفت یک کلاس مقدماتی به نام "تفکر" تدریس کند که رایج ترین اشتباهات استدلال انسان و راهبردهای اصلاح آنها را بیان می کند. و زمانی که او آخرین بار آن را در سال 2019 ارائه کرد، این بود محبوب ترین کلاس در دانشگاه در آن ترم، حدود 450 دانشجو در بزرگترین سالن سخنرانی دانشگاه نشسته بودند.

او استدلال می کند که کمک به دانش آموزان در درک این مسائل نه تنها می تواند به آنها کمک کند تا در زندگی خود تصمیمات بهتری بگیرند، بلکه می تواند آنها را به عنوان شهروندان و رهبران آینده در مورد مسائل مبرم مانند تغییرات آب و هوا و مراقبت های بهداشتی به تصمیم گیری بهتر سوق دهد. به همین دلیل، Ahn استدلال می کند که این همان دوره ای است که هر کالج باید ارائه دهد - و احتمالاً دبیرستان ها نیز.

او می‌گوید: «فقط این نیست که یاد بگیریم آن‌ها چقدر احمق هستند و چقدر می‌توانیم در تفکرمان اشتباه کنیم. بیشتر به این موضوع می پردازد که چرا ما این اشتباهات را مرتکب می شویم، چرا تکامل یافته ایم تا اینگونه فکر کنیم. و در نتیجه، ما همچنین می‌توانیم به این فکر کنیم که چه کاری می‌توانیم برای جلوگیری از این امر انجام دهیم.»

محبوبیت این دوره او را بر آن داشت تا درس ها را در یک کتاب جمع آوری کند.تفکر 101: چگونه بهتر استدلال کنیم تا بهتر زندگی کنیم."

EdSurge اخیراً با Ahn ارتباط برقرار کرده است تا نکات کلیدی او را از کتاب بشنود و در مورد اینکه چگونه سوگیری های شناختی می توانند بر سیستم های آموزشی مانند پذیرش در کالج تأثیر بگذارند.

اپیزود را در ادامه گوش دهید پادکست های اپل, ابری, Spotify, Stitcher به یا هر جا که پادکست های خود را دریافت می کنید، یا از پخش کننده در این صفحه استفاده کنید. یا متن بخشی را در زیر بخوانید که برای وضوح کمی ویرایش شده است.

EdSurge: چرا به این کتاب در مورد چگونگی استدلال بهتر نیاز است؟ آیا این به خاطر تمام اطلاعاتی است که این روزها در همه ما جریان دارد؟

وو کیونگ آن: ما در مورد اهمیت تفکر منطقی برای مسائل مربوط به تغییرات آب و هوایی و نژادپرستی، جنسیت گرایی و سایر مسائل اجتماعی صحبت می کنیم. اما من یک روانشناس هستم، بنابراین مطالعه می کنم که چگونه بر رفاه فردی ما تأثیر می گذارد.

بنابراین مثال مورد علاقه من این است که یک مغالطه وجود دارد که من همیشه به خودم متعهد می شوم، که همان سندروم فریبنده است. این یک مکانیسم بسیار ساده است - این یک سوگیری تایید فرهنگی است. ... به عنوان مثال، در ارزیابی دوره من به دنبال نظرات منفی هستم. من به دنبال نظرات منفی، بدترین نظرات ممکن هستم. و به این تعصب منفی می گویند. بنابراین ما به پایان می رسیم، حتی اگر 96 درصد از تحولات دوره همه مثبت بود، 4 درصد واقعا چیزی است که باعث شد من نشخوار فکر کنم. چرا این کار را کردم؟ یا چگونه می توانم آن را برطرف کنم؟ و البته می تواند برای پیشرفت خوب باشد، اما من باید سلامت عقلم را نیز حفظ کنم.

بنابراین حتی اگر این غرایز را مطالعه می کنید، باز هم باید به خود یادآوری کنید که چه اتفاقی دارد می افتد و بر خلاف آن کار کنید؟

درست. من از اصطلاح غریزه استفاده نکردم، اما این در واقع یک راه عالی برای فکر کردن در مورد آن است. مثل این است که این تعصبات به دلایل تکاملی در مغز ما ریشه دوانده است. و به همین دلیل خلاص شدن از شر آن بسیار دشوار است. بنابراین این یکی از موضوعاتی است که من می‌خواستم در کتاب بر آن تأکید کنم، این است که فقط افراد بد [یا بی‌سواد] مرتکب این اشتباهات نیستند. مخصوصاً وقتی با مسائل سیاسی سروکار داریم، وقتی نظر طرف مقابل را می شنوید، و فکر می کنید، "وای، آنها دیوانه هستند - چطور ممکن است چنین فکری داشته باشند؟" آنها خیلی گنگ هستند. اینطور نیست. همه ما مستعد انجام همه این خطاها هستیم.

یک مثال در کتاب شما در مورد کمیته های پذیرش یک کالج و نحوه تفسیر آنها از GPA وجود دارد. می توانید آن یکی را به اشتراک بگذارید؟

بنابراین آزمایش به این صورت پیش رفت - و این آزمایش خودم بود. ما رونوشت های ساختگی از دو دانش آموز درست کردیم. یک دانش آموز، ما آن را A، B، C می نامیم. و این دانش آموز ترکیبی از نمرات A، B و C دارد. اما میانگین نمرات مانند B است. دانش آموز دیگری وجود دارد که نمراتش مخلوطی از B به علاوه است. ، B و B منهای. پس بیایید آن دانش آموز را دانش آموز B، B، B بنامیم. و بنابراین ما این رونوشت ها را طوری ساختیم که میانگین معدل هر دو دانش آموز یکسان باشد. بنابراین نباید هیچ تفاوتی در مورد ترجیح وجود داشته باشد.

بنابراین از آزمودنی ها خواسته شد که تصمیم بگیرند چه کسی را قبول کنند یا چه کسی در دانشگاه بهتر عمل کند.

اکنون، کالج‌های برتر تأکید می‌کنند که دانشجویان باید نسبت به چیزی علاقه نشان دهند. بنابراین با توجه به این، دانش‌آموز B، B، B واقعاً به نظر نمی‌رسد که اشتیاق زیادی دارد، زیرا همه اینها فقط متوسط ​​هستند. اما دانش آموز A، B، C به نظر می رسد که او به چیزی علاقه دارد. ممکن است دلایلی وجود داشته باشد که چرا یک دانش آموز A، B، C دانش آموز بهتری برای کالج است.

اما پس از آن یک سوگیری منفی وجود دارد. دانش آموز B، B، B واقعا چیز بدی ندارد، اما دانش آموز A، B، C نمره C دارد و اگر نمره C را بیش از حد وزن کنید، نه تنها نمره A را لغو می کند، بلکه حتی منفی تر از دانش آموز B، B، B به نظر می رسد.

بنابراین ما مطالعه را با دانشجویان مقطع کارشناسی دانشگاه ییل به عنوان شرکت کنندگان و افسران پذیرش که مایل به شرکت در مطالعه ما و همچنین عموم مردم بودند، انجام دادیم. و به طور مداوم هر سه گروه دانش آموز B، B، B را نسبت به دانش آموز A، B، C ترجیح می دادند، حتی اگر میانگین معدل ها یکسان بود.

به کلاس "تفکر" خود در ییل برگردید. به نظر شما چرا اینقدر مورد توجه دانشجویان قرار گرفته است؟

برای بسیاری از آنها به این دلیل است که می خواهند از همه افراد حاضر در اتاق پیشی بگیرند - آنها می خواهند تصمیم بهتری نسبت به دیگران بگیرند. برخی از دانش‌آموزان هستند که به من گفتند که در یک شرکت مالی با قدرت بالا شغلی پیدا کرده‌اند، زیرا به برخی از آزمایش‌هایی که من در این دوره پرداختم استناد کردند.

این تحقیق می گوید که می توان در مورد تمام اطلاعات نادرست آنلاین انجام داد؟

دلایل زیادی وجود دارد که چرا اخبار جعلی رخ می دهد. مغز ما ظرفیت نامحدودی ندارد، بنابراین ما باید فقط مهم ترین اطلاعات را ذخیره کنیم. به عنوان مثال، جورج واشنگتن اولین رئیس جمهور ایالات متحده بود، اما آیا به خاطر دارید که اولین بار چه کسی این را به شما آموخت؟ نه. بنابراین ما تمایل داریم که محتوای اطلاعات را ذخیره کنیم، این واقعیت که جورج واشنگتن اولین رئیس جمهور بود، اما منبع اطلاعاتی نیست که کجا، چه زمانی یا چه کسی این را به شما آموزش داده است، زیرا این نوع اطلاعات به اندازه آن مهم نیست. محتوا در بسیاری از موارد این در واقع یک سیستم بسیار سازگار است زیرا شما اطلاعات مهم تری را نشان می دهید و فقط اطلاعات کمتر مرتبط را فراموش می کنید.

و این می تواند مشکل اخبار جعلی باشد. حتی اگر یک مقاله خبری در پیاز یا یک سایت طنز بخوانید، با وجود اینکه می دانستید این خبر جعلی است، پس از مدتی ممکن است منبع را فراموش کنید و ممکن است به اشتباه آن را به عنوان یک خبر واقعی به خاطر بسپارید.

بنابراین این یکی از دلایلی است که باعث می شود اخبار جعلی رخ دهد. ممکن است چیزی را در یک پست فیس بوک دیده باشید و فکر کرده باشید، "اوه، این فقط BS است، این نمی تواند درست باشد." اما بعد از مدتی منبع آن را فراموش می کنید و ممکن است فکر کنید، "اوه، آشنا به نظر می رسد." و وقتی دوباره آن را می بینید، ممکن است فکر کنید که "اوه، آشنا به نظر می رسد - ممکن است این خبر واقعی یا چیزی باشد." و این در واقع به صورت تجربی نشان داده شده است.

در حال حاضر مطالعات بسیاری در این زمینه وجود دارد که سعی در رفع این مشکل دارند. و امیدواریم ظرف چند سال آینده تئوری های ترکیبی یا توصیه های سیستماتیک تری در مورد اینکه در این مورد چه کاری انجام دهیم خواهیم داشت.

تمبر زمان:

بیشتر از اد سرج