رهبری با تجربه در عمل! مصاحبه با Skip Boothby! - Changer Game Changer™

رهبری با تجربه در عمل! مصاحبه با Skip Boothby! - Changer Game Changer™

گره منبع: 3049057

ما در Supply Chain Game Changer به اشتراک تجربیات و تخصص افراد در هر صنعت و از سراسر جهان اعتقاد داریم. به این ترتیب ما خود را معرفی کرده ایمرهبری چاشنی کار در عمل™” مجموعه مصاحبه. اولین مورد در مجموعه مصاحبه ما با اسکیپ بوثبی، یک همکار و دوست خوب برای چندین سال است.  

Skip Boothby یک است رهبر فوق العاده و مدیر اجرایی با تجربه فوق العاده در اجرای مشاغل و عملیات در هر مرحله از تکامل آنها. پیشینه و بینش Skip برای همه ما ارزشمند است که بتوانیم از آنها یاد بگیریم و به اشتراک بگذاریم.

امروز Skip Boothby دارای یک مرکز مشاوره و مشاوره هیئت مدیره است که در زمینه ارکستراسیون زنجیره تامین چند حزبی و تحول دیجیتال تخصص دارد. او پس از حرفه ای به عنوان مدیر عامل، مدیر عامل، رئیس و رئیس بخش سازمان های زنجیره تامین پیشرو، پشتیبانی تولید و خدمات پس از بازار، به شرکت ها کمک می کند تا آنچه را که دارند ارزیابی کنند، تعیین کنند چه چیزی نیاز دارند و تصمیم بگیرند که چه کاری انجام دهند.

پروژه های اخیر شامل تبدیل دیجیتالی یک برنامه خدمات و تعمیر قطعات در سراسر جهان است. امکان مشاهده زنجیره تامین سرتاسر OEM از تولیدکنندگان برون سپاری شده، مونتاژکنندگان، هاب های توزیع و 3PL. و ایجاد قابلیت توسعه تجارت B2B برای یک شرکت تجارت الکترونیک موفق B2C.

از آثار Boothby از فلوریدا رد شوید و در اینجا به شما دسترسی پیدا کنید .

در اینجا مصاحبه ما با اسکیپ بوثبی است:

کمی از سابقه و تجربه خود برای خوانندگان ما بگویید؟

ممنون مایک، که پرسیدی باید بگویم که چندین تجربه شغلی خوشحال کننده را نصیبم کرده است. من در صنایع مختلف، نقش های مختلف، دولتی و خصوصی، شرکت های بزرگ و کوچک کار کرده ام. این ترکیب تجربیات بسیار ارزشمند بوده است.

از Boothby بگذرید
برایس (پرش) بوثبی

شروع من در زنجیره تامین در آن زمان کمی ناآگاه بود. من یک مدیر کل جوان در یک شرکت انتشاراتی بودم که مسئولیت بسته های آموزشی را بر عهده داشتم. این کیت‌های کلاس شامل 100 قطعه، عمدتاً مواد چاپی بودند، اما همچنین حاوی قطعاتی مانند تخته‌های سیاه پرتغالی، اسباب‌بازی‌های مخمل‌دار چینی و غیره بودند.

برخی از قطعات در داخل تولید می شدند و بسیاری دیگر از سرتاسر جهان تهیه می شدند. چالش در آن زمان، مانند اکنون، گردآوری اقلام مناسب، در مقدار مناسب در زمان مناسب و مونتاژ در کالاهای نهایی برای رسیدن به تاریخ عرضه محصول بود. نرم افزار MRP در آن زمان به خوبی امروز توسعه نیافته بود، و بهترین کاری که می توانستیم انجام دهیم این بود که چیزی را پیدا کنیم که به ما امکان می دهد صورتحساب های تورفتگی چند سطحی و سفارش های کاری بسته بندی را ایجاد و مدیریت کنیم.

آداب و رسوم تجاری در آن زمان نیز متفاوت بود. فروشندگان فقط موافقت می کنند که یک مقدار سفارش داده شده را در محدوده بیش از یا کمتر از حد تحمل تحویل دهند، که اغلب به عنوان "مقدارهای تجاری" نامیده می شود، در غیر این صورت برای داشتن مقدار "نه کمتر از" یا "نه بیشتر از" باید حق بیمه پرداخت کرد. سفارش و دریافت شمارش دقیق بی سابقه بود.

زمانی که آی‌بی‌ام ما را به عنوان یکی از دو تامین‌کننده خود انتخاب کرد تا نرم‌افزار رایانه شخصی‌اش را کپی و بسته‌بندی کنیم، به دنیای فناوری پیشرفته دست پیدا کردیم. به عنوان یک ناشر و چاپگر تجاری، ما این را دوست داشتیم، همانطور که به یاد دارید نرم افزار همیشه شامل تعداد زیادی راهنما و کتابچه راهنمای کاربر بود - یک موهبت واقعی برای شرکت های چاپ!

IBM برای اینکه یکی از فروشندگان آنها باشد، شرایط تجاری آن زمان را نمی پذیرد. آنها ما را به چالش کشیدند که خیلی بهتر از خودمان باشیم. ما آموختیم که می‌توانیم نیازهای آنها را برآورده کنیم، و نه تنها برای آنها، بلکه برای خود و سایر مشتریانمان. آنها سطح کل شرکت ما را بالا بردند و ما برای آن بهتر بودیم.

بنابراین، باید از IBM بخاطر آن تجربه تشکر کنم زیرا این تجربه به من نشان داد که از وضعیت موجود راضی نیستم. همچنین یاد گرفتم که خرید مدیریت از بالا به پایین برای تغییرات فرهنگی ضروری است. ما باید مدیر عامل خود را متقاعد می کردیم که برای برآورده کردن انتظارات IBM چه چیزی لازم است، در غیر این صورت این اتفاق نمی افتاد. او از ما حمایت کرد و رابطه ما با IBM ده سال بسیار سودآور به طول انجامید.

در ادامه، به یک شرکت چاپ خصوصی در آستین، تگزاس پیوستم. بازارهای سخت افزاری و نرم افزاری رونق داشتند و ما بخشی از آن را می خواستیم. آی‌بی‌ام و دل سگ‌های بزرگ شهر بودند و ما هر دوی آنها را تامین می‌کردیم. اما، آنچه ما تجربه کردیم فشار مداوم بر کاهش هزینه برای کسب درآمد و حفظ جایگاه خود بود.

مشکل فشار برای دستیابی به هدف کاهش هزینه دلخواه بود، به خصوص زمانی که سهم ما در هزینه کل محصول بی نهایت کوچک بود. رسیدن به هدف کاهش هزینه که تأثیر کمی بر کل صورتحساب آنها داشت، برای ما قاتل بود. مشخص شد که ما باید سهم بیشتری از هزینه‌های محصول آنها را کنترل کنیم، خواه آن را بسازیم یا نه.

این تصمیم ما را برای ورود به خدمات منبع یابی، مدیریت فروشنده و موجودی های متعلق به تامین کننده سوق داد. چه آن را بسازیم و چه خریدیم، اگر آن را کنترل می کردیم، بهتر می توانستیم هزینه ها را مدیریت کنیم – در حالی که برای مشتری خود اهمیت بیشتری پیدا می کنیم. درآمد ما در آن سال از 32 میلیون دلار به 105 میلیون دلار رسید.

از آن زمان، من این شانس را داشته ام که نقش های مختلف افزایش مسئولیت در فروش، عملیات، مدیریت عمومی و مدیریت اجرایی را تجربه کنم. من چهار بار مدیر عامل، مدیر عامل یا رئیس یک کسب و کار از 13 میلیون دلار تا یک میلیارد دلار بوده ام. امروز من مشاور هیئت مدیره و مشاور مدیریت هستم.

برخی از بزرگترین دستاوردهای شما در زنجیره تامین و کسب و کار چیست؟

افتخارآمیزترین دستاورد من این بود که یک شرکت کوچک شصت میلیون دلاری پستی و تکمیلی یک شرکت دولتی بزرگتر را هدایت و رشد داد تا به یک شرکت خدمات زنجیره تامین میلیارد دلاری تبدیل شود.

این کار بسیار سخت و سرگرم کننده بود. ما احساس کردیم که در آن زمان با ارائه خدمات زنجیره تامین رو به جلو همراه با لجستیک معکوس و خدمات پس از بازار تحت یک چتر، در حال پیشروی هستیم. مشتریان ما افرادی بودند که از فناوری پیشرفته و بسیار خواستار بودند. می دانستم که اگر بتوانیم آنها را خوشحال کنیم در سطح جهانی می شویم و این کار را هم کردیم.

من به ویژه خوشحالم که بسیاری از گزارش‌های مستقیم خط اول آن زمان من از این تجربه اولیه به مشاغل بسیار موفقی رسیده‌اند.

دستاورد دیگر این بود که در ده سال گذشته برخی از تولیدکنندگان بزرگ قرارداد الکترونیک متوجه شدند که سازمان های خدماتی آنها می توانند فراتر از "بخش حمل و نقل" باشند و به مراکز سود تبدیل شوند.

اگر محصول شخصی را برای او می سازید، چرا خدمات و پشتیبانی برای آن ارائه نمی دهید؟ در یک شرکت چند میلیارد دلاری، ما 4 درصد از درآمد شرکت اما 8 درصد از EBIT آن را تولید کردیم.

زنجیره تامین در طول حرفه شما چگونه تغییر کرده است؟

بسیار پیچیده تر شده است. هنگامی که من شروع به کار کردم، ما تحت یک روش "ساخت به سهام" کار می کردیم که باعث ایجاد بیش از حد قابل توجهی و در معرض موجودی منسوخ شده بود، زیرا پیش بینی ها نمی توانستند به طور دقیق تقاضا را پیش بینی کنند. سپس به «ساخت به برنامه ریزی، مونتاژ و تکمیل به سفارش» تبدیل شد، که گامی در جهت درست بود. این فلسفه "نزدیک شدن به مشتری" هنوز هم امروز یک محرک بزرگ است.

زمانی که من در حال ساختن شرکت خدمات زنجیره تامین میلیارد دلاری خود بودم، کسب و کار ما در دومین سال خود از 175 میلیون دلار به 63 میلیون دلار افزایش یافت و جریان نقدی رایگان قابل توجهی را که در واقع 22 میلیون دلار بود، از دست دادیم. بنابراین، هیئت مدیره تقریباً به من اجازه داد آنچه را که می‌خواهم انجام دهم و من روی یک سیستم Oracle ERP، یک سیستم برنامه‌ریزی پیشرفته JD Edwards و یک سیستم پیشرفته WMS از Manhattan Associates سرمایه‌گذاری کردم - همه آنها را با هم پیوند زدم.

سال 1999 بود و من 6 میلیون دلار برای این پروژه هزینه کردم. آنچه ما آموختیم این بود که سرمایه گذاری در شایستگی اصلی ما بیشتر از مقداری است که مشتریان ما معمولاً در سیستم های قابل مقایسه خود سرمایه گذاری می کنند. ما نسبت به بسیاری از مشتریانمان توانایی فناوری اطلاعات بهتری داشتیم! ما همچنین تصمیم بزرگی گرفتیم که به صورت تک نمونه برویم - هر کجا که عمل می کنیم همه چیز را به همین صورت انجام دهیم.

این یک موهبت برای کسب و کار ما بود زیرا بسیاری از مشتریان ما در سطح بین المللی در حال رشد بودند و ما آنها را در سراسر جهان دنبال می کردیم. سیستم‌های فناوری اطلاعات و شیوه‌های عملیاتی ما در هر سایت یکسان بود (با صرفه‌جویی در محلی‌سازی) و انجام تجارت با ما را برای مشتریان آسان می‌کرد. طی دو سال آینده ما از 175 میلیون دلار به 448 میلیون دلار رسیدیم.

ما همچنین مشتاق بودیم که مفاهیم جدیدی را حداقل برای خودمان به مشتریان خود بپذیریم و به آنها ارائه دهیم، مانند ادغام در حین حمل و نقل، تحویل ساعتی قطعات از طرف خط به طبقات کارخانه و پرداخت هزینه بر مصرف.

امروز، پیچیده تر است. با تمرکز بر زمان عرضه سریعتر به بازار، کاهش هزینه کل مالکیت، اقتصاد دایره ای، تکثیر sku، برون سپاری چند حزبی، فروش همه کاناله، و عوامل بی شمار دیگر - برای عملکرد به سیستم های پیچیده تری نیاز دارد.

برخی از درس‌هایی که در حرفه‌تان آموخته‌اید و دوست دارید آن‌ها را برای دیگران به اشتراک بگذارید تا از آن بیاموزند چیست؟

1. مشتریان شما به شما خواهند گفت که چه کاری باید انجام دهید.

من زمان زیادی را صرف برنامه ریزی استراتژیک جامع برای هیئت مدیره خود کرده ام، اما متوجه شدم که اگر به وعده های خود به مشتریان خود عمل کنید، آنها به شما پاداش خواهند داد. آنها دقیقاً به شما خواهند گفت که به چه چیزی نیاز دارند، کجا و چه زمانی به آن نیاز دارند.

اگر بتوانید از آن استفاده کنید، موفق خواهید شد و کسب و کار شما رشد خواهد کرد. رشد کسب و کار خود با یک مشتری موجود آسان تر از جذب مشتری جدید است. از این گذشته، مشتریان فعلی ترجیح می‌دهند با کسی که می‌شناسند و به آن اعتماد دارند تجارت کنند و می‌خواهند شما همراه با آنها برنده شوید.

2. بیش از حد به چیزها فکر نکنید - زودتر اقدام کنید.

ضرب المثلی وجود دارد که چیزی شبیه به "مسابقه به سمت سریعترین ها می رود." من از طریق تجربه به این باور رسیده ام که اقدام حتی با اطلاعات ناقص بهترین است، به خصوص اگر مشتری یا شریک تامین کننده مناسبی داشته باشید. از آنجایی که هر دوی شما یک تجربه را با هم تجربه خواهید کرد، بهتر است کارها را حتی با اشتباه انجام دهید، سپس به تاخیر بیاندازید.

برعکس، اگر مدام برای مهندسی کردن ریسک وقت بگذارید، پنجره فرصت را نیز کاهش می دهید. بنابراین، اقدام کنید، هر تصمیمی که می گیرید درست نخواهد بود، اما اکثر آنها درست خواهند بود.

3. ارتباط برقرار کردن، ارتباط برقرار کردن، ارتباط برقرار کردن.

همه افراد شرکت باید چشم انداز را بدانند. کمی کلیشه ای به نظر می رسد، اما وقتی همه در یک صفحه باشند، اتفاقات شگفت انگیزی رخ می دهد.

4. در مورد نقش ها و مسئولیت ها کاملاً شفاف باشید.

بارها دیده‌ام که مردم در مورد نقش‌هایشان، جایی که مناسب هستند و از آنها چه انتظاری می‌رود مطمئن نیستند. من در بررسی‌های پرسنل و بحث‌های شغلی بوده‌ام که در آن افراد آن‌طور که باید آن را انجام نمی‌دهند یا مشارکت نمی‌کنند، با این حال شرکت در مورد آنچه از آن‌ها انتظار می‌رود واضح نبود.

روشنش کن!

5. با مشتریان جدید، انتظارات را از ابتدا مدیریت کنید.

نادیده گرفتن یا نادیده گرفتن جزئیات آسان است، اما برای رسیدن به "سطح تنظیم" زمان و تلاش صرف کنید تا هر طرف معامله را بداند و درک کند. در مورد اینکه چه اتفاقی قرار است، چگونه، چه زمانی، کجا و با چه کسی بیفتد، نباید سؤالی وجود داشته باشد.

مشکلات همیشه ناشی از انتظارات نادرست است.

6. شهامت اعتقادات خود را داشته باشید.

حتی اگر غیرمحبوب یا مخالف اجماع هستید، اگر به چیزی اعتقاد دارید، آن را دنبال کنید. همیشه راهی برای انجام کارها وجود دارد. و منظورم از آن، صداقت و اخلاق است.

هرگز "نه" را به عنوان پاسخ نهایی نگیرید.

چه چالش های پیش روی جهان برای شما مهم است؟

اگر بتوانم از یک کلیشه استفاده کنم، جهان کوچکتر می شود. همچنین خواستارتر است - که به من می گوید "فرصت". نقش مدیریت تغییر عرضه و لجستیک برای همه مهمتر می شود.

«اثر آمازون»، تعامل رسانه‌های اجتماعی، جهانی‌شدن و انتظارات بالاتر به‌طور مداوم بر صنعت ما تأثیر می‌گذارد.

من آن را برای ما و کسانی که در فکر حرفه ای در مدیریت تغییر عرضه هستند، زمان هیجان انگیزی می دانم.

نقش رهبری زنجیره تامین و تغییر در رسیدگی به این چالش ها چیست؟

اتفاقات بسیار جالبی وجود دارد که بر صنعت ما تأثیر می گذارد و می توانیم تفاوت ایجاد کنیم. یکی از موارد مهم تبدیل از زنجیره تامین سنتی به زنجیره تامین دیجیتال است.

یکی از عناصر ضروری این تحول، پذیرش بلاک چین است. تعریف بلاک چین، نسخه واحدی از حقیقت است که توسط یک دفتر کل غیرقابل انکار، توزیع شده و ایمن با مهر زمانی امکان پذیر شده است، کپی هایی از آن توسط چندین طرف نگهداری می شود.

درک نحوه عملکرد، استفاده و پیاده سازی بلاک چین یک فرصت بزرگ برای صنعت ما خواهد بود.

این روزها مشغول چه کاری هستید؟

من اخیراً مشاور هیئت مدیره یک شرکت نرم افزاری هیجان انگیز شده ام که ارکستراسیون زنجیره تأمین را ارائه می دهد. آنها یک پلت فرم نرم افزار به عنوان سرویس مبتنی بر ابر ارائه می دهند که چندین طرف را از طریق یک برج کنترل با دید وسیع به هم مرتبط می کند.

من همچنین آن را دوست دارم زیرا با سیستم های پراکنده و متفاوت کار می کند، مقرون به صرفه است و می تواند به سرعت بالا بیاید و ارزش قابل توجهی ارائه دهد.

چگونه افراد می توانند با Skip Boothby تماس بگیرند؟

لطفاً به من ایمیل بزنید، Skip Boothby، در

تشکر ویژه ما از Skip Boothby!

در ابتدا در 9 ژانویه 2018 منتشر شد.

تمبر زمان:

بیشتر از تغییر دهنده بازی زنجیره تامین