جایی که کارآفرینان شکوفا می شوند

جایی که کارآفرینان شکوفا می شوند

گره منبع: 3040818

در میان صحبت‌هایمان، یکی از دانش‌آموزانم - که من او را ایتان صدا می‌کنم - تلفن هوشمندش را به سمت من دراز کرد تا شواهدی از آخرین دستاورد تحصیلی‌اش را به اشتراک بگذارد. درخشش ملایم صفحه نمایش اتاق را روشن کرد و او داستان پیچیده خود را باز کرد. سفر. وقتی او به من در مورد وضعیت مالی ظریفی که به دلیل انتخاب های تجاری ضعیف در سرمایه گذاری جدید او را آزار می دهد، به من اعتماد کرد و سایه ای طولانی از ناراحتی را ایجاد کرد، گفتگو به سمت من چرخید.

مشخص شد که او خود را گرفتار شبکه پیچیده ای از بدهی ها کرده بود و در مسیری به ظاهر اجتناب ناپذیر حرکت می کرد. روایت او با جست‌وجوی ناامیدانه‌ای برای بارقه‌ای از امید در انتهای این تونل عظیم آشکار شد. در فضای آرام یکی از اتاق‌های مشاوره‌مان که برای گفتگوی صمیمی با دانش‌آموزان طراحی شده بود، نشسته بودم، نمی‌توانستم از عزم او شگفت زده شوم. او فقط یک نفر نبود خیال باف با آرزوی کارآفرین شدن؛ او قبلاً گام های شجاعانه ای برداشته بود تا رویاهای خود را به واقعیت تبدیل کند. با این حال، مسیری که او انتخاب کرده بود چالش‌های خود را آشکار کرد - پیچی به قدری گسترده که دورنمای رسیدن سالم به مقصد مشکوک به نظر می‌رسید، یکی از آن پیچ‌های تند که برای لحظه‌ای او را از تعادل خارج کرده بود.

آنچه در ابتدا قرار بود یک برخورد کوتاه باشد، به یک بحث گسترده تبدیل شد که چندین ساعت را در بر می گرفت. ما با هم به جزئیات پیچیده سفر پر پیچ و خم پرداختیم که او را به درخواست این ملاقات سوق داد. تعداد بی شماری از سوالات آشکار شد، هر نخی در لابه لای ابهاماتش می بافد و همه در یک پرسش محوری جمع می شوند: "به من توصیه می کنی چه کار کنم؟" عمق این سوال، همراه با آگاهی من از محدودیت‌هایم در ارائه راهنمایی فوری به جوانی که جویای حکمت است، مدت‌ها پس از آن برخورد در ذهنم ماند.

یادگیری در حال حرکت

تا زمانی که یک همسویی سرسام آور با هفته جهانی کارآفرینی، بزرگترین رویداد کارآفرینی در جهان با پیچ و تاب آموزشی، که تصمیم گرفتم از دوستان با تجربه مشاوره بگیرم. یکی از آنها، بیل مورو، یک فرشته تجاری اسکاتلندی، اجتناب ناپذیر واقع بینانه اشتباه را برجسته می کند: «شما باید با اشتباه کردن آشنا شوید. اگر آسان بود، همه آن را انجام می‌دادند.» از این گذشته، "اشتباهات چیز خوبی هستند"، احساسی که توسط آن منعکس شده است دیوید بوزواردیک کارآفرین سریالی بریتانیایی که شکست را فرصتی برای یادگیری می‌داند: «با شکست و موفقیت در کارآفرینی، صادقانه می‌توانم بگویم این شکست‌ها ارزشمندترین فرصت‌های یادگیری را برای من فراهم کردند.»

الساندرو راوانتی، یک کارآفرین جوان مستقر در بارسلونا، معتقد است که اتخاذ یک رویکرد رواقی به چالش ها کلیدی است. او تشویق می کند که چالش ها را نه به عنوان موانع، بلکه به عنوان فرصت هایی برای رشد و یادگیری ببینند. او با پذیرفتن سفر با تمام عدم قطعیت ها و مراحل نوسانش، توصیه می کند که عاشق هر مرحله شوید و هر تجربه را گامی به سوی رشد ببینید.

شما باید با اشتباه کردن آشنا شوید. اگر آسان بود، همه آن را انجام می دادند. (بیل مورو)

با این حال، همانطور که دیوید بوزوارد تاکید می‌کند، بهتر است "کوچک و سریع شکست بخورید". همانطور که الساندرو راوانتی بیان می کند، این فقط یک موضوع "بهزیستی" نیست. در واقع، خطر غرق شدن توسط a بسیار بزرگ به چالش همیشه حاضر است به همین دلیل است که او رویکرد اختصاص یافته به سادگی را ترجیح می دهد: «با تقسیم وظایف پیچیده به بخش های کوچکتر و قابل مدیریت، به چشم انداز بزرگ خود نزدیک شوید. نقاط عطف قابل دستیابی را برای جشن گرفتن پیشرفت با تیم خود تعیین کنید. از یک روش آزمون و خطا برای بهبود مستمر استفاده کنید، که به استراتژی کسب و کار شما اجازه می دهد تا به طور موثر تکامل یابد و تطبیق یابد. این رویکرد فرآیند کارآفرینی را ساده می‌کند و از گرفتار شدن شما در برنامه‌ریزی و تفکر بیش از حد جلوگیری می‌کند.»

با تأمل در آن برخورد، جزئیات خاصی به وضوح در حافظه من به چشم می خورد. اتان وقت خود را صرف طراحی در دفترچه یادداشت، صفحه به صفحه، اندیشیدن راهبردهای خروج بالقوه کرد - عملی که در حد افراط اندیشی است. در واقع، آنچه کم به نظر می رسید، شجاعت برای تأمل واقعی در خود بود، گویی او ناخودآگاه از لحظه حقیقت به دلیل درد ذاتی آن اجتناب می کرد. با این حال، همانطور که توسط بیل مورو نقل شده است، این نکته کلیدی است: «ماهیت یک کارآفرین موفق این است که به شدت با خودتان صادق باشید"

انتخاب

در حوزه استارت‌آپ‌ها و شرکت‌های کوچک و متوسط، روایت اغلب به موارد موفق تثبیت می‌شود و توجه چندانی به بازگویی چالش‌های پیش روی کارآفرینان نمی‌کند. استثناها زمانی به وجود می آیند که سر و صدای تولید شده به طور قابل توجهی از رشد آرام جنگل کلی فراتر رود. بر اساس گزارش بانک جهانی، این اکثریت خاموش حدود 90 درصد از مشاغل را تشکیل می دهند و بیش از 50 درصد از اشتغال را در سراسر جهان تشکیل می دهند. توجه به این نکته ضروری است که اقتصاد جهانی استارتاپ نزدیک به 7.6 تریلیون دلار ارزش در بیش از 290 اکوسیستم ایجاد می کند. با این حال، استارت‌آپ‌هایی که با شکست مواجه می‌شوند 90 درصد را تشکیل می‌دهند. موانع اصلی برای دستیابی به آمارهای متنوع‌تر دو دسته است: هر استارت‌آپی به عنوان یک فرضیه برای آزمایش در برابر بازار عمل می‌کند، و هیچ دستور العملی برای همه وجود ندارد.

این دو جنبه به تنهایی یک فضای بسیار ظریف را برای پیکربندی می کنند انعکاس. مطمئنا، همانطور که الساندرو راوانتی تاکید می کند، داشتن هدف بسیار مهم است. «سفر کارآفرینی شما باید ریشه در یک هدف روشن داشته باشد. درک "چرا" شما نه تنها جهت و الهام بخش است، بلکه قطب نمائی برای پیمایش در میان موفقیت ها و چالش ها است."

این بدان معنا نیست که همه پاسخ‌هایی را که یک کارآفرین برای پیشبرد نیاز دارد داشته باشد. همانطور که توسط تام بریتون"به عنوان یک کارآفرین، وظیفه شما این نیست که بدانید. برای کشف است زمان زیادی صرف این می‌شود که به جای تلاش برای یافتن پاسخ‌ها، فکر کنید که می‌دانید.» بنابراین، برای او، جستجوی فعالانه آنها ضروری است. چراغ راهنما در شب مشتری است. "روزهای اولیه را با کسب شناخت دقیق از مشتری قبل از ساخت اولین محصول خود سپری کنید. سپس هرگز این ارتباط با مشتری را از دست ندهید. آن‌ها هرگز شما را به اشتباه نمی‌کشند، اگرچه ممکن است باورهای خودتان در مورد آنچه که می‌خواهند داشته باشید.»

به عنوان یک کارآفرین، وظیفه شما این نیست که بدانید. برای کشف است (تام بریتون)

این نکته مرا به یاد دیوید فاستر والاس و سخنرانی آغازین او در کالج کنیون در سال 2005 انداخت، که معروف به نام معروف است. این آب است، جایی که او چالش توجه به واقعیت اطرافمان را مورد بحث قرار می دهد و بر اهمیت نگاه کردن به ورای چشم انداز خودمحورانه و انتخاب آگاهانه در مورد درک ما از جهان تأکید می کند.

مخصوصاً این قسمت را دوست داشتم: «(...) اگر به اندازه کافی آگاه هستید که به خودتان حق انتخاب بدهید، می توانید نگاه متفاوتی به این خانم چاق، چشم مرده و بیش از حد آرایش شده داشته باشید که فقط بر سر او فریاد زد. بچه در صف پرداخت شاید او معمولاً اینگونه نیست. شاید او سه شب متوالی بیدار بوده و دست شوهری را گرفته که بر اثر سرطان استخوان می میرد. یا شاید همین خانم کارمند کم دستمزد در بخش وسایل نقلیه موتوری باشد که همین دیروز به همسرتان کمک کرد تا با یک اقدام کوچک محبت آمیز بوروکراتیک یک مشکل وحشتناک، خشمگین و تشدید کننده را حل کند. البته، هیچ یک از اینها محتمل نیست، اما غیرممکن نیز نیست. فقط بستگی به این دارد که شما چه چیزی را در نظر بگیرید. (...) اگر واقعاً یاد بگیرید که چگونه توجه کنید، خواهید فهمید که گزینه های دیگری نیز وجود دارد.

موضوع دانستن داشتن گزینه های دیگر به خوبی آشکار شد آنا فورمانوف، یک کارآفرین آمریکایی که تصمیم گرفت برای ایجاد مسیر خود کنار بگذارد. در طول مکالمه ما، او به یاد می آورد: «زمانی که شرکت خود را در سال 2020 راه اندازی کردم، با مشاوران بازاریابی و کسب و کار دیگر صحبت کردم تا بتوانم مواردی مانند قیمت گذاری، پروژه ها و نحوه جذب مشتری را درک کنم. به یاد دارم که شخصی به من گفت که با استارت آپ های اولیه کار نکن زیرا بودجه لازم برای همکاری با من را ندارند. از سال 2020، نرخ ساعتی خود را بیش از دو برابر کرده‌ام و با استارت‌آپ‌های اولیه کار می‌کنم. تجربه هر کسی یک بازی نهایی نیست.» در خلاصه داستان، او نتیجه‌گیری کرد: «به حرف‌های مردم گوش دهید، اما مراقب باشید که چه توصیه‌هایی را تصمیم می‌گیرید. تصمیمات خود را بر اساس احساسات و احساسات خود بگیرید و سپس ببینید که چگونه تجربه شما آشکار می شود.

اگر واقعاً یاد بگیرید که چگونه توجه کنید، سپس خواهید فهمید که گزینه های دیگری نیز وجود دارد. (دیوید فاستر والاس)

البته، این به راحتی انجام نمی شود. شما باید دوز خوبی داشته باشید اعتماد به نفس، که احتمالاً از طریق خوب بودن و دانش بودن در مورد چیزی خاص به شما کمک می کند: «من 11 سال بعد از کارشناسی به طور تمام وقت در بازاریابی و مشاوره، در بین برندهای بزرگ و استارتاپ های کوچک و با رشد بالا کار کردم. اکنون، به عنوان یک کارآفرین، مشاور بازاریابی برای استارت آپ های فناوری در مراحل اولیه هستم. در طول کار تمام وقتم، آنچه را که دوست داشتم در تمام تجربیات کاری مختلف دنبال می کردم تا بتوانم وقتی (در نهایت) کار خودم را شروع کردم، آنچه را که می خواهم بسازم، روشن کنم. کار کردن برای شخص دیگری به شما کمک می‌کند تا در مورد آنچه می‌خواهید و آنچه نمی‌خواهید برای تناسب زندگی کاری و زندگی‌تان شفاف‌تر بدانید.»

علاوه بر این، به عنوان یک کارآفرین، به ناچار باید لباس های زیادی بپوشید کلاه. ناراحتی را در آغوش بگیرید. "شما چیزها را نمی دانید، خیلی چیزها. باید یاد بگیرید که با ندانستن راحت باشید و ناراحتی ناشی از فهمیدن چیزها، پرسیدن سؤالات و اجازه دادن به دیگران برای کمک به شما را بپذیرید، حتی زمانی که برای دانستن همه چیز احساس فشار می کنید. او اذعان می‌کند که پس از تقریباً چهار سال مدیریت کسب‌وکارم، هنوز بر همه چیز مسلط نشده‌ام، و شگفتی‌های تازه و فرصت‌های یادگیری پیوسته به وجود می‌آیند. من برخی از زمینه ها را برای یادگیری در اولویت قرار داده ام و در عین حال اهمیت برخی دیگر را افزایش داده ام. این وضوح هنگامی که شما می‌سازید و تشخیص می‌دهید که چه چیزی را دوست دارید، از چه چیزی متنفرید و چه چیزی شرکت شما را به جلو می‌برد، تشدید می‌شود.»

بینش های خرد

آن جمعه می خواستم وارد کلاس شوم و یکی از فیلم های مورد علاقه ام را به یاد آوردم. کاهونای بزرگ، یک کمدی-درام محصول 1999. داستان حول محور سه شخصیت می‌چرخد: لری مان و فیل کوپر، بازاریاب‌های باتجربه، و باب واکر، یک محقق جوان، که همگی تلاش می‌کنند تا ملاقاتی با مدیرعامل، دیک فولر، معروف به Big Kahuna داشته باشند.

این فیلم در یک اتاق هتل ویچیتا در طول یک کنوانسیون تجاری می گذرد، در حالی که شخصیت ها در تعاملات شرکتی و دست و پنجه نرم کردن با پیامدهای صداقت و اصالت دست و پنجه نرم می کنند، به موضوعات رشد شخصی و ارتباط انسانی واقعی می پردازد.

فیلم با یک مونولوگ الهام بخش به پایان می رسد آگاهانه زندگی کنید، از اشتباهات درس بگیرید و زندگی را مثبت بپذیرید: «مواظب باشید نصیحت چه کسی را می‌خرید، اما با کسانی که آن را عرضه می‌کنند صبور باشید. نصیحت نوعی نوستالژی است، توزیع آن راهی برای ماهیگیری گذشته از دور ریختن، پاک کردن آن، رنگ آمیزی روی قسمت های زشت و بازیافت آن برای بیش از ارزشش.» به من اعتماد کن.

این پست وبلاگ در اصل در کارآفرینی دانشگاه کاونتری ظاهر شد وبلاگ.

تصویر جلد: عکس توسط Mantas Hesthaven on می Unsplash

تمبر زمان:

بیشتر از این الیور است