همین شش سال پیش، کوری کنت فارغ التحصیل دانشگاهی شکست خورده بود، اجاره دادن نیمی از اتاق به صرفه جویی در پول، خوردن یک وعده غذایی در هر روز هفته. رویای او این بود که به عنوان یک نوازنده زندگی کند بدون اینکه چیزی بفروشد. اکنون اکثر طرفداران موسیقی کانتری نام کوری را می شناسند رکورد پلاتین او برای خودش صحبت می کند اما چیزی که شما نمی دانید این است کوری به لطف چند ویژگی به حرفه موسیقی خود دامن زد او سال ها پیش خرید کرد.
کوری نمونه کارها پروژه جانبی املاک و مستغلات به او اجازه داد تا حرفه موسیقی خود را راه اندازی کند، در زمان سختی به درآمد منفعل بپردازد، و هنگامی که دنیا تعطیل شد، روی پاهای خود بیفتد. کوری به دنبال آن بود فقط در هفده سالگی در ملک سرمایه گذاری کنید، اما زمانی که الف بانک او را دور کرد، او مجبور شد کل طرز فکر خود را تغییر دهد و از همان سنین پایین بازی مالی شخصی را یاد بگیرد.
بعد از اینکه پدربزرگش بایدها و نبایدها را به او یاد داد خرید زمین خامکوری به آرامی مجموعه املاک و مستغلات خود را ساخت. در این زمان، کوری زیر خط فقر بود, خوابیدن در کامیونش و پس انداز هر پولی که می توانست برای سرمایه گذاری. او به خرید ملک ادامه داد، حتی زمانی که زمان تنگ بود، با موفقیت استفاده از درآمد غیرفعال خود برای کمک به او برای جهش به سمت بعد تبدیل شدن یک نوازنده برتر جدول که اکنون می تواند یکی از اشتیاق واقعی خود را دنبال کند.
اینجا کلیک کنید برای گوش دادن به پادکست های اپل
پادکست را از اینجا بشنوید
متن را اینجا بخوانید
دیوید:
این نمایش پادکست BiggerPockets 809 است.
کوری:
من از دانشگاه فارغ التحصیل شدم. می توانید بالای سرپوش فارغ التحصیلی خود بنویسید. برای من نوشتم «هرگز رزومه نگرفتم» چون با این ذهنیت به مدرسه رفتم که تا جایی که بتوانم یاد میگیرم و شبکهسازی میکنم و فقط تجربه زندگی را میگیرم. برای من مهمات می بردم تا آهنگ بنویسم. می دانستم که این کاری است که می خواهم انجام دهم. و من می خواستم تحصیلات داشته باشم، اما نمی خواستم یک برنامه پشتیبان داشته باشم. بنابراین رفتم و تحصیل کردم و بعد رفتم و رویایم را دنبال کردم. این قطعاً نتیجه این بود که با ذهنی باز بزرگ شده بودم مانند "من می توانم بروم و یک تجارت راه اندازی کنم." خیلی طول کشید، اما من توانستم خیلی خوب کار کنم.
دیوید:
چه خبره همه این دیوید گرین، میزبان شما از پادکست BiggerPockets است. و اگر فراموش کردید، ما هر هفته بزرگترین، بهترین و بدترین پادکست املاک و مستغلات در جهان هستیم و داستانها، روشها و پاسخهایی را برای شما به ارمغان میآوریم که اکنون در حال حاضر برای تصمیمگیری هوشمندانه در زمینه املاک و مستغلات نیاز دارید. تحت این شرایط فعلی بازار کنید، جایی که باید تصمیم بگیرید.
امروز یک نمایش عالی برای شما داریم. کوری کنت، خواننده موسیقی کانتری که کارش در حال انفجار است، به من و راب پیوست. آلبوم Blacktop او را ببینید. او قرار است با Jason Aldean تور برگزار کند و ما کمی در مورد حرفه موسیقی او صحبت کردیم و در مورد مجموعه املاک و مستغلات او صحبت کردیم. کوری داستانی باورنکردنی دارد از شروع خوابیدن در تختهای چوبی، اشتراک در یک اتاق 250 دلاری با شخص دیگری و نخوردن چیزی جز مرغ و برنج تا یکی از بزرگترین ستارههای موسیقی کانتری امروزی و استفاده از املاک و مستغلات برای تکمیل بخشی از ثروتش. خانواده ای که او ایجاد می کند منظورم این است که ما وارد همه چیز می شویم، از زندگی در کشور، خرید زمین خام، نحوه مذاکره، آنچه در این معاملات باید جستجو کنیم، شراکت با افراد دیگر، اجاره های کوتاه مدت. چیزهای زیادی وجود دارد. راب، به نظر شما مردم باید به چه چیزی توجه داشته باشند تا به آنها در موفقیت پرتفوی خود کمک کنند؟
غارت:
من فکر می کنم این یک قسمت بسیار الهام بخش به دلایل زیادی است، اما فکر می کنم دلیل شماره یک این است که کوری واقعاً در طول اپیزود تکرار کرد که املاک و مستغلات چیز اصلی او نبوده است. این همیشه تا حدودی یک طرف بوده است... حالا، من حتی نمیگویم شلوغی جانبی، زیرا او در این کار بسیار موفق بوده است، اما این موضوع محور شماره یک زندگی او نبوده است. و حتی پس از آن، حتی این واقعیت که این موضوع مورد توجه نبوده است، واقعاً به او در ایجاد ثروت کمک کرده است. این به او کمک کرده تا در شرایط مالی خاصی که در طول کووید با آن مواجه شده است، بگذرد. و این فقط نشان میدهد که سرمایهگذاری حتی در راههای کوچک و انجام مداوم آن، اگر بتوانید آن را حفظ کنید، همیشه از طریق املاک و مستغلات یک برنامه B دارید. و من فکر کردم که واقعا عالی بود.
بسیاری از مردم اینجا دقیقاً مانند این میگویند: «ما مهمانهای واقعاً الهامبخش زیادی داریم که میآیند و در مورد مجموعههای بزرگ خود و همه چیزهایی از این دست صحبت میکنند،» اما من همچنین فکر میکنم شنیدن برخی از افرادی که میگویند، «آره. من این کار را در کنار انجام میدهم و از آن درآمد زیادی به دست میآورم و به تکمیل کار اصلی من کمک میکند، که برای او مانند یک حرفه موسیقی موفق بزرگ است.
دیوید:
بله، کوری اشاره کرد که چگونه املاک و مستغلات او را در سختترین دوران حرفهاش گذراند تا او را در حال حاضر به این نقطه برساند. بنابراین تا پایان برنامه امروز گوش دهید زیرا می خواهید داستان کامل کوری را بشنوید.
غارت:
میخوای چطوری؟
دیوید:
شما می خواهید آن را بشنوید. اما قبل از اینکه به کوری برسیم، نکته سریع امروز این است که اگر آلبوم کوری، Blacktop را دوست دارید، مراقب آلبوم بعدی من، Greentop باشید. حتی بهتر هم میشه شوخی کردم نکته سریع واقعی این است که همیشه به سیستم مدرسه ای که قصد خرید آن را دارید نگاه کنید. اگر نمی دانید از کجا شروع کنید، احتمالاً به فکر زمین خام باشید. رقابت کمتری برای این دارایی ها وجود دارد. و اگر سرمایهگذار ارزش افزوده هستید، راههای زیادی وجود دارد که میتوانید زمین خام بخرید، آن را بهبود ببخشید، و سپس آن را با سود بسیار خوبی به توسعهدهنده بفروشید. راب، در مورد سودهای خوب صحبت می کنید، آیا می خواهید آینده را پیش بینی کنید؟
غارت:
آیا می خواهم آینده را پیش بینی کنم؟ نه. اما من می گویم که در آرایشگاه، مدل موی من راب تاپ می نامند. بنابراین برای کسانی از شما که می پرسند، "هی، من به آرایشگرم چه گفتم؟" من فقط به آن راب تاپ می گویم.
دیوید:
این در واقع بسیار خنده دار است. نظر خود را در مورد موهای راب، پتانسیل من برای آلبوم گرین تاپ و مصاحبه کوری در نظرات به ما بگویید. بیایید او را وارد کنیم.
کوری کنت، به پادکست BiggerPockets خوش آمدید. از حضور شما در امروز خوشحالم برای کسانی که کوری را نمی شناسند، او در مجموع شش سال است که سرمایه گذاری کرده است. او در سن 22 سالگی شروع کرد. بسیار چشمگیر. راب، من نمیدانم در ۲۲ سالگی چه میکردی، اما احتمالاً خریدن یک سری خانه و باحال بودن نبود.
غارت:
نه.
دیوید:
در سه سال گذشته، شما شش معامله انجام داده اید. شما اجارههای بلندمدت، اجارههای کوتاهمدت، سرمایهگذاری روی زمین و خانههای هک شده انجام دادهاید، در حالی که هر روز یک نوازنده هستید. و این به نوعی کم اهمیت جلوه دادن کاری است که شما واقعاً در اینجا انجام می دهید. یک دقیقه دیگر به شما اجازه می دهیم در مورد حرفه خود صحبت کنید. تو پدر سه بچه هستی نمی دانم چگونه این کار را کردی من به سختی توانستم سه خانه را اداره کنم. شما همچنین در حالی که پدر هستید این کار را انجام می دهید. و واقعیت جالب، شما به تازگی آلبومی به نام Blacktop را آزاد کردید. همه باید بروند این را بررسی کنند که شما در حال گوش دادن به برنامه هستید. کوری کنت بلکتاپ را گوگل کنید و آن را دریافت کنید. از اینکه با ما هستید، کوری، سپاسگزاریم.
کوری:
مرد، خیلی هیجان زده است. یکی از طرفداران نمایش است و مشخصاً دارای برخی از منافع املاک است. همه چیز به نوعی اوج می گیرد. حرفه موسیقی من مرا به اینجا رساند، بنابراین بسیار جالب است.
دیوید:
آره و به مدیرت، جورج کوری، که سالها پیش با من تماس گرفت، فریاد بزن. او همچنین از طرفداران نمایش بود و با برندون ترنر و سپس با من آشنا شد. او از بسیاری جهات مرد بسیار باحالی بوده است. بنابراین قبل از اینکه در اینجا به پیشینه شما بپردازیم، موسیقی یکی از مشاغلی است که زمان و توجه زیادی را می طلبد. من تصور می کنم که شما استراتژی املاک و مستغلات منفعلانه تری را دنبال می کنید. در حال حاضر چند ساعت در هفته را صرف سبد املاک و مستغلات خود می کنید؟
کوری:
بله، بنابراین من یک سرمایه گذار بسیار منفعل املاک و مستغلات هستم، به این معنی که زمان زیادی برای دادن به آن ندارم. یک نقطه بود که من کمی بیشتر بودم... در آموزش فوق العاده، هیچ چیز نمی دانستم و باید خودم را آموزش می دادم. بنابراین آن دوره زمانی بود که من در هفته زمان بیشتری را صرف آن می کردم. اکنون میگویم، اگر این سرمایهگذاری تقریباً یک خلبان خودکار نیست، اگر احساس نمیکنم نمیتوانم آن را به آن نقطه برسانم، احتمالاً برای من مناسب نیست فقط به این دلیل که حرفه موسیقی من در دو سال گذشته منفجر شده است. و من می توانم بگویم یک تخمین تقریبی، من شاید دو ساعت در هفته را صرف سرمایه گذاری املاک و مستغلات می کنم. من فقط به خاطر اینکه سردرد نداشته باشم مقداری سود را فدا کرده ام. بنابراین من مدیران ملکی دارم و رویکرد بلندمدت تری به بسیاری از این املاک دارم، در حالی که در اوایل سعی می کردم کمی بیشتر بچرخم و معامله کنم.
غارت:
مطمئن. مطمئن. منظورم این است که واضح است که در سطح خود یک نوازنده هستید، برنامه شما باید به نوعی دیوانه کننده باشد. بنابراین یک هفته معمولی برای شما چگونه به نظر می رسد؟
کوری:
اوه مرد یک هفته معمولی در حال حاضر مانند همیشه پر از هیجان است. بدیهی است که شما گفتید من سه بچه در خانه دارم، آنها پنج، سه و یک هستند. من متاهل هستم، بنابراین روابط شخصی زیادی برای حفظ و حفظ وضعیت سالم دارم که زمان بر است. اما حرفه موسیقی من دیوانه کننده است. در حال حاضر، ما هر سال 120، 130 نمایش را اجرا می کنیم، به اضافه روزهای سفر در هر طرف. بنابراین ما چند صد روز در سال می رویم.
یک هفته معمولی برای من به نظر می رسد که شاید اگر خوش شانس باشم، هفته ای دو یا سه روز در خانه باشم. ما در حال رفتن به تور با Jason Aldean برای پنج ماه آینده. من میتوانم به خانه بروم، نمیدانم، شاید در کل 20 روز در طول آن پنج ماه طول بکشد. پس خیلی دیوانه است. یک روز معمولی مثل این است که ما به یک اتوبوس مسافرتی رفتیم، که زندگی را تغییر داده است. هر کاری که من انجام می دهم کسب و کار محور بوده است، درست است؟ بنابراین میخواستیم به اتوبوس برویم، اما نمیخواستیم برای رفتن به اتوبوس بدهی بدهیم. بنابراین چند بار آن را به رای گروه گذاشتیم.
حتی پس از موفقیت شماره یک، حتی پس از داشتن یک رکورد پلاتینیوم، ما همچنان در یک ون و تریلر بودیم، زیرا در دراز مدت آن را می ساختیم و می خواستیم پایدار باشد. و بنابراین ما همین الان به یک اتوبوس رفتیم، و این زندگی را متحول کرده است، زیرا روزهای من، به جای اینکه نیمه های شب را بعد از یک نمایش در یک ون رانندگی کنیم و روی نیمکت بخوابیم و در شیفت رانندگی کنیم، اکنون یک اتوبوس و یک دسته تخت و یک راننده داشته باشید. بنابراین ما نمایش را اجرا می کنیم، از صحنه خارج می شویم، دوش می گیریم، در یک تختخواب می پریم و سپس هشت ساعت بعد در شهر بعدی از خواب بیدار می شویم و دوباره این کار را انجام می دهیم. بنابراین نسبتاً هیچ روتینی وجود ندارد، اما ما سعی میکنیم از سبک زندگی دیوانهکنندهای که داریم، روتین ایجاد کنیم.
غارت:
مرد، این واقعا عالی است. خوب، همه تا آخر کار ادامه می دهند زیرا کوری در واقع اجرا خواهد کرد. نه، شوخی می کنم. تصور کنید اگر ما فقط آن را به شما رها کنیم. خوب، پس این عالی است، مرد. من عاشق شنیدن آن هستم. تو یه آدم خیلی زمینی هستی رفیق. قبل از این مدتی فقط داشتیم چت می کردیم. می توانید کمی از زندگی خود قبل از اینکه ملکی پیدا کنید برای ما توضیح دهید؟ خانواده شما چگونه بودند و درسی که از تأثیر آنها گرفته شده است؟
کوری:
کاملا. من از صف طولانی کارآفرینان می آیم. فکر میکنم درسی که من از هر یک از آنها آموختهام این است که آنچه را که در آن به کار میگیرید، به دست میآورید، درست است؟ من افراد زیادی را در خانواده ام دیده ام که به یک زندگی عالی راه می یابند. پدربزرگ من یک گاوداری بزرگ و هزاران جریب دارد. او کسی بود که به من آموخت که چگونه در زمین سرمایه گذاری کنم و به دنبال چه چیزی باشم، هنگام خرید ملک به دنبال چه چیزی باشد، و این جایی بود که اشکال املاک و مستغلات در زندگی من ظاهر شد. من فقط دیدم که او توانست چه چیزی برای خودش بسازد.
زمانی که تازه تشکیل خانواده داده بود، مقداری ملک خرید. قیمت فهرستی که او به من میگوید 300 دلار در هر جریب بود، و او آن را میخواست چون آن مرد را میشناخت، پدرشوهرش صاحب قطعه همسایه بود و گفت: «اگر آن مرد آن ملک را میخواهد، پس من آن را میخواهم. ملک کنارش چون فکر می کنم او عاقل است.» او برای این ملک پیشنهاد می دهد زیرا پیشنهادهای متعددی برای آن وجود دارد. او در نهایت آن را به قیمت 1,000 دلار در هر هکتار میخرد و همه فکر میکردند که او کاملاً دیوانه است. و اکنون جلوی جاده در شهر، 120,000 تا 250,000 دلار در هر هکتار در این شهر است. در حال حاضر، اعطا شده است که 50 سال بعد، اما او هزاران هکتار خرید. بنابراین او همان مردی بود که ذهن من را به این موضوع باز کرد: «وای، کارهایی وجود دارد که میتوانم خارج از کار روزانهام انجام دهم که میتواند به تأمین معاش خانوادهام کمک کند. من میتوانم با آنچه خلق میکنم عاقل باشم و برای پیشرفت زندگی و خانوادهام دوباره سرمایهگذاری کنم.»
و سپس خارج از آن، فقط دیدن آزادی همراه با رئیس خود بودن در هر عنوانی که ممکن است باشد. مادرم 20 سال است که صاحب یک فروشگاه لباس، یک بوتیک زنانه بود. پدر من دفتر وکالت خودش را دارد. برای من یک نوازنده شدم و فقط مثل یک تجارت با آن برخورد کردم. اگرچه این کسبوکارترین کاری نیست که میتوانید انجام دهید، این همان مهارت من است و من از آزادی همراه با کنترل زمان خود لذت بردهام.
غارت:
آره مرد، واقعا عالیه بله، منظورم این است که داشتن خانواده ای از کارآفرینان در آن محیط بزرگ می شود، مطمئنم که واقعاً روی شما تأثیر زیادی می گذارد، درست است؟ بنابراین، آیا میگویید که ذهنیت کارآفرینی در انتخاب شما برای دنبال کردن موسیقی تأثیر گذاشته است؟
کوری:
بله، قطعا. راستش یه عکس دیدم من در سال 2016 از ایالت اوکلاهاما فارغ التحصیل شدم. می توانید بالای سرپوش فارغ التحصیلی خود بنویسید. اونجا یه جورایی شبیه یه چیزه خوب، برای من بالای سرم نوشتم "هرگز رزومه نگرفتم" زیرا با این ذهنیت به مدرسه رفتم که تا آنجا که بتوانم یاد خواهم گرفت و شبکه سازی خواهم کرد و می خواهم فقط تجربه زندگی را در نظر بگیرید برای من مهمات می بردم تا آهنگ بنویسم. می دانستم که این کاری است که می خواهم انجام دهم. و من می خواستم تحصیلات داشته باشم، اما نمی خواستم یک برنامه پشتیبان داشته باشم. بنابراین من برای شغل درخواست نکردم، رزومه ای تهیه نکردم. رفتم تحصیل کردم و بعد رفتم دنبال آرزوم. این قطعاً نتیجه این بود که با ذهنی باز بزرگ شدم، میتوانم بروم و کسبوکاری راهاندازی کنم. من می توانم شلوغ کنم. من می توانم تا زمانی که به جایی که می خواهم برسم، به سادگی زندگی کنم، تا زمانی که کسب و کارم را از بین ببرم. و مدت زیادی طول کشید، اما من توانستم خیلی خوب کار کنم.
غارت:
مرد، خیلی باحاله پس واقعاً به خودت طرح B ندادی؟
کوری:
نه، من قطعاً می دانستم که می خواهم دنبال چه چیزی بروم. ذهنیت و شخصیت من همیشه، حدس میزنم، تحمل ریسک بالایی داشته است. من به تازگی 29 ساله شده ام، بنابراین خود را در موقعیتی می بینم که می توانم برای حصارها تاب بخورم و بیرون بزنم و همه چیز را از دست بدهم و هنوز تا 35 سالگی همه چیز را بازسازی کنم. من مزیت سنم را می بینم، و بنابراین من را کمی مستعد می کند تا نوسانات بزرگی انجام دهم. و به خصوص وقتی از دانشگاه خارج شدم، اینطور گفتم: «ای مرد، به هر حال من پولی ندارم. من هم ممکن است به دنبال چیزی که می خواهم بروم بروم. شغل ها همیشه وجود دارند. من مدرک بازرگانی ام را گرفتم، اما نمی خواستم به چیزی کمتر از چیزی که به آن علاقه داشتم راضی باشم.» و این جایی است که این پادکست و املاک و به همین دلیل است که من اینجا هستم، زیرا املاک و مستغلات به من این امکان را میدهد که به دنبال آن رویا باشم، حتی زمانی که رویا برای خودش هزینه ای ندارد. و بنابراین در سفر من که فقط رویایم را زنده نگه دارم، مکان بسیار جالبی دارد.
دیوید:
آره بنابراین موسیقی می تواند یک تجارت بدنام بی ثبات باشد. آیا کاری را به خاطر می آورید که قبل از اینکه حرفه تان واقعاً برای پس انداز پول انجام داده اید، انجام دهید، مانند آنچه می خوردید یا اینکه چگونه زنده مانده اید؟
کوری:
اوه مرد آره من یک مثال وحشتناک برای شما دارم، اما در واقع بسیار رایج بود. خونه داشتیم من و تعدادی از دوستانم در دانشگاه خانه ای داشتیم و اتاق ها مانند اتاقی 250 دلار بود، بنابراین ارزان است. خوب، من و بهترین دوستم که اکنون هفت خانه پایین تر از من در تگزاس زندگی می کنیم، و او خانواده اش را درست در کنار خانه بزرگ می کند، تصمیم گرفتیم 250 دلار به اندازه کافی ارزان نباشد، بنابراین اتاق را تقسیم کردیم. بنابراین ما هر دو روی تخت های چوبی زندگی می کردیم یا می خوابیدیم. بنابراین یک تخت زیر تخت بعدی تا می شود. و زمانی که در آن خانه زندگی می کردم، هر روز برای ناهار و شام، کنسرو مرغ و برنج می خوردم.
دیوید:
احساس می کنم دارم با یک جوان صحبت می کنم. این همه زندگی من است، مرد.
کوری:
یادم میآید که من یک مربی داشتم که میگفت: «طوری زندگی کن که هیچکس الان زندگی نمیکند تا بتوانی طوری زندگی کنی که بعداً هیچ کس دیگری زندگی نمیکند». و این فقط به من چسبید. فقط یادم میآید که گفتم: «خوب، وقتی ازدواج کردم، وقتی خانواده دارم، نمیخواهم واقعاً دست و پا بزنم و فقط زندگی کنم. من می خواهم بتوانم کارهایی را که همیشه تصور می کردم با خانواده ام انجام دهم. و بنابراین من اکنون واقعاً ساده زندگی خواهم کرد تا بعداً بتوانم خودم را به خوبی تنظیم کنم.» ذهنیت من از آن زمان تکامل یافته است، اما فکر میکنم در ناراحتی و خلاقیت خود چیز خوبی وجود دارد. تا جایی که هم اتاقی های من از آن خانه تقریباً 10 ساله، خوب، الان هفت سال پیش، هم اتاقی های آن خانه بعد از امضای قرارداد رکوردم به من پیام دادند و گفتند: «تبریک می گویم، مرد! ما برای شما خیلی خوشحالیم آیا این بدان معنی است که دیگر کنسرو مرغ و برنج نمی خورید؟ خیلی لحظه خندهداری بود، مرد، اما من برای آن روزها ارزش قائل هستم. خیلی به من یاد داد.
دیوید:
بنابراین در 17 سالگی به نشویل نقل مکان کردید، و این اولین باری بود که سعی کردید خانه بخرید. این حمله اولیه شما به سمت املاک و مستغلات بود، که دیوانه کننده است که در 17 سالگی این کار را انجام می دهید. من هنوز در 17 سالگی دبیرستان هستم. در آن معامله چه اتفاقی افتاد؟
کوری:
آره بنابراین من در اطراف نشویل رانندگی میکردم و ایست نشویل جایی بود که احساس میکردم میتوانم در ۱۷ سالگی خانه بخرم. نمیدانم چرا فکر میکردم میتوانم آن را بپردازم. به نظر من فقط قیمت مناسبی داشت. اما اساساً به بانک رفتم و گفتم: «هی، من این خانه را پیدا کردم. 17 دلار است. فکر کنم بتونم بخرم من می توانم یک اتاق اجاره کنم. من قطعاً می توانم این پرداخت را انجام دهم.» و آنها به من نگاه کردند و گفتند: "مطمئناً نه. ما به شما پول نمی دهیم.» و من گفتم: «چرا که نه؟ من می دانم که می توانم این پرداخت را انجام دهم. به درآمد من نگاه کن.» حالا، عالی نبود، اما می توانست پرداخت را پوشش دهد. و پاسخ این بود: "خب، شما هیچ اعتباری ندارید." و من اینطور گفتم: "خب، چگونه اعتبار بگیرم؟" و آنها می گفتند، "خب، شما هیچی ندارید، بنابراین انجام این کار سخت خواهد بود."
پس نزد پدر و مادرم رفتم و گفتم: «چگونه اعتبار بگیرم؟ چگونه به عنوان یک بچه 17 ساله اعتبار ایجاد کنم؟ و پدر و مادرم هم واقعاً جواب خوبی برای من نداشتند. بنابراین اساساً به بانک برگشتم و گفتم: «اینم 500 دلار. آیا می توانید به من اعتبار بدهید و فقط این را بگیرید. اگر من آن را پس ندهم، شما می توانید 500 دلار را نگه دارید. و آنها می گفتند: "اوه، یک خط اعتباری تضمین شده." مثل هر چیزی که می خواهید اسمش را بگذارید، درست است؟ و این اولین باری بود که واقعاً می دانستم اعتبار چیست. وحشتناک به نظر می رسد. من می دانستم که کارت اعتباری چیست و چه کاربردی دارد، اما نمی دانستم چگونه می توانم آن را تهیه کنم. بنابراین من تازه از آنجا شروع کردم. واضح است که من موفق به خرید خانه نشدم. و آیا نمی دانید، همان خانه، چند سال پیش فروش آن را به قیمت 400 هزار دلار تماشا کردم. بنابراین اسنایفر من کار میکرد، اما من ابزاری برای انجام آن نداشتم، اما من را در مسیری مشابه قرار داد، من چیزهای زیادی دارم که باید یاد بگیرم.
و فکر میکنم به همین دلیل است که من خیلی به این موضوع علاقه دارم... اگر با دوستانم در گروه من صحبت کنید، من مشتاق هستم که به مردم کمک کنم اولین خرید خود را در زمینه املاک و مستغلات انجام دهند زیرا هیچ کس وجود ندارد که دانش یا منبع کمتری نسبت به من داشته باشد. شروع من فقط باید از صفر مطلق شروع می کردم و می رفتم تا بفهمم چگونه می توانم در موقعیتی قرار بگیرم که چیزی بخرم. و من بسیار خوشحالم که دارم، زیرا همانطور که گفتم، خانواده من را بسیار خوب تنظیم کرد. اما همه چیز از همین جا شروع شد.
غارت:
آره بنابراین شما شروع به ایجاد جنبه اعتباری چیزها می کنید. واضح است که شما در این خانه طرد می شوید، اما آن لحظه چگونه است؟ آیا شکست خورده اید و می خواهید بگویید "خوب، این برای من نیست"؟ یا فقط مایل بودید مراحلی را طی کنید تا شما را به خانه اول برسانید؟ این طرز فکر در آن زمان چه بود؟
کوری:
مرد، منظورم این است که من 17 ساله بودم. من فوق العاده ساده لوح بودم. اما دنیا برای من یک ماجراجویی بزرگ بود. من یک سال زودتر از دبیرستان فارغ التحصیل شدم تا به نشویل بروم تا رویای نوشتن آهنگ را دنبال کنم. و وقتی به آنجا رسیدم، متوجه شدم، "هی، احتمالاً اگر خانه ای بخرم ارزان تر از اجاره کردن آن از کسی است، پس اجازه دهید سعی کنم بروم یک خانه بخرم. اوه مرد، یک دنیای دیگر وجود دارد که من چیزی در مورد آن نمی دانم. حالا من کنجکاو شدم و این یک چالش به نظر می رسد.» که اگر شما چیزی در مورد شخصیت من بدانید، من آن را دوست دارم. بنابراین من فقط احساس میکردم که این یک چالش سالم خوب بود و واقعاً به چیزی جز این فکر نمیکردم که «میخواهم سعی کنم این را بفهمم». آره
غارت:
آره سرد. بنابراین برای زمینه، درآمد خانوار شما در آن زمان چقدر بود؟
کوری:
وای خدای من. در 17 سالگی، من به معنای واقعی کلمه مترو 5 دلاری را می خوردم و آنها را به یک سوم تقسیم می کردم. در مغازه، صبح می روم و می گویم: "می تونی کاری کنی که یک تخم مرغ و پنیر به طول 5 دلار بپزم و به یک سوم تقسیم کنم؟" چون صبحانه، ناهار و شام است. منظورم این است که شاید اگر خوش شانس بودم حدود 20,000 دلار درآمد داشتم. این فقط شلوغی های جانبی بود، مانند خواندن دموها و کوبیدن روی کاناپه های دوستان. من در این نقطه در کامیونم خوابیده بودم. وقتی در محل استقبالم روی کاناپه دوستم ماندم، پولی وجود نداشت. و این بخشی از این است که چرا بانک واقعاً چنین بود: «مطمئناً نه. ما هیچ پولی به شما قرض نمی دهیم. شما یک بچه 17 ساله هستید که یک موسیقیدان آزاد هستید. بنابراین من متوجه شدم، اما بله، شما باید راه هایی برای پیمایش در اطراف شرایط خود پیدا کنید. و چند سال بعد، داشتم زمین می خریدم و به راهم ادامه می دادم.
دیوید:
بنابراین اولین معامله رسمی املاک شما در واقع ملک نبود زیرا نمی توانستید وام را دریافت کنید. پس بالاخره چه کار کردی؟
کوری:
بله، بنابراین اولین ملک من یک قطعه زمین خام در شهرستان ویلیامسون، تنسی بود که هنوز هم تا امروز داریم. زیباست. واقعاً مثل یک پنج و نیم جریب تقسیم شده، تپه های غلتان، درختان زیبا، ملک است. اساساً میدانستم که نمیتوانیم در آن نقطه از خانه بیرون برویم و خانه بخریم، اما میدانستم که میخواهم پایم را در املاک خیس کنم. من و همسرم واقعاً ساده زندگی میکردیم و میدانستیم که کمی پول داریم که میتوانیم آن را برای پسانداز اختصاص دهیم یا میتوانیم به چیزی مانند زمین اختصاص دهیم. و بنابراین، من فقط به نوعی با همسرم صحبت کردم و ذهنیت خود را به این شکل تغییر دادیم که "این زمین پس انداز ما خواهد بود."
و این کمی ذهن ما را باز کرد، بسیار بیشتر از این که بتوانیم خود را در موقعیتی قرار دهیم که چیزی بخریم. چون فکر میکنم بسیاری از افراد، حداقل هم سن و سالهای من، مانع ورودشان به این شکل است: «من باید مقدار زیادی پول پسانداز کنم. برای اینکه اولین خریدم را انجام دهم، باید بیش از حد نورد داشته باشم. یا باید در جایی خیلی در حسابی بنشینم.» و واقعاً نتیجه این بود که من با یک بانک رابطه برقرار کرده بودم و آنها از من فرصت گرفتند و من این زمین را خریدم و در عرض دو سال آن را پرداخت کردم، حتی با درآمد بسیار کم. من فقط هر دلار اضافی که داشتیم را با این ذهنیت گذاشتم: «این حساب پسانداز ماست. اگر در پایان هر ماه چیز زیادی باقی نماند، اشکالی ندارد زیرا این پسانداز ماست.»
غارت:
و بنابراین، در مورد آن قطعه زمین برای ما بگویید. هزینه اش چقدر شد؟ آیا شریکی در آن داشتید؟ فقط مال تو بود؟
کوری:
بله، پس هیچ شریکی در زمین وجود ندارد. من فکر نمی کنم که ما یک امضاکننده مشترک داشته باشیم. بله، در واقع، میدانم که ما یک امضاکننده یا هیچ چیز دیگری نداشتیم. در لیست شده بود، می خواهم بگویم 135,000 دلار و ما آنها را به 119,000 رساندیم. و من واقعاً از این بابت احساس شکست می کردم. به یاد میآورم که گفتم: «مرد، اگر نتوانم این را با 100,000 دلار دریافت کنم، احساس میکنم خیلی گران است.» اما می دانستم که می توانیم پرداخت را انجام دهیم. من فقط در اصل می خواستم "برنده معامله"، برنده شدن در مذاکره باشم. و بنابراین به یاد میآورم که پدربزرگم به من میگفت: «هی، هر قطعه زمینی که تا به حال خریداری کردهام کمی بیش از حد گران است. و در گذشته، همیشه حرکت خوبی بوده است.» و بنابراین با توجه به پارامترهای من، من اینطور گفتم: "این با توصیفی که من موعظه پدربزرگم را شنیده ام مطابقت دارد." و بنابراین ماشه را روی آن کشیدم.
حتی در پایان، من اینطور گفتم: "ای مرد، آیا ما را گرفتند؟" و چند سال بعد، قیمت آن ملک دو برابر شد. بنابراین حرکت فوقالعادهای بود، اما این یک حرکت بود... من حتی نمیدانم واقعاً چه چیزی میتوانیم برای آن بدست آوریم. من به تازگی دیدم که سایر املاک اطراف به چه قیمتی فروخته اند، و بیش از دو برابر چیزی است که ما برای آن خریدیم. کاری که کرد این بود که ابزاری را در کمربند ابزارم به من داد. و منظور من از آن این است که اکنون دو سال پس از خرید این قطعه زمین، آن را پرداخت کردم و سپس توانستم از آن به عنوان وثیقه استفاده کنم تا به سرعت در معاملات دیگر حرکت کنم، حتی زمانی که ذخایر نقدی نداشتم. به سرعت حرکت کنید
غارت:
پس به ما بگویید چه چیزی در مورد وضعیت مالی شما تغییر کرده است؟ آیا جنبه موسیقی حرفه شما شروع به اوج گرفتن کرد؟ چون کمی عقب بکشید و فقط بانک اساساً گفت نه، درست است؟ و آنها مانند "نه، متشکرم." و اکنون ما سریعاً به خرید زمینی که شما خریدید، می پردازیم، و سپس نه تنها آن را خریدید، بلکه آن را در عرض دو سال پرداخت کردید. آیا همیشه برنامه ای برای پرداخت آن در دو سال بود؟
کوری:
من خیلی خیلی از بدهی می ترسیدم، خیلی از بدهی می ترسیدم، خیلی مثل دیو رمزی، "هرگز نباید چیزی بخری که نتوانی پول نقدش را بپردازی" و همه چیزهای دیگر. و بنابراین این یک خطر واقعی برای من بود، و بنابراین می خواستم آن را در اسرع وقت جبران کنم زیرا احساس می کردم یک میمون روی پشتم وجود دارد. و اینگونه بود که من در مورد زندان عدالت یاد گرفتم، درست است؟ من تمام این پول را به چیزی گره می زنم. مطمئن نیستم که این عاقلانه ترین استفاده بود، اما تنها راهی که واقعاً تا به حال توانسته ام یاد بگیرم، دست اول است. این یک تجربه یادگیری عالی برای من بود.
اما چیزی که تغییر کرد این بود که با شخصی در یک بانک ملاقات کردم، رئیس یک بانک کوچک، و به نوعی گفتگو را به این موضوع باز کرد: «ببین، من درآمد معمولی ندارم، اما اجازه دهید همه چیزهایی را که دارم به شما نشان دهم.» آنها مایل بودند وام داخلی بدهند و ما یک وام مسکن با نرخ قابل تنظیم انجام دادیم. این یک وام معمولی از هر نوع نبود. آنها فقط توانستند شانسی برای یک بچه از اوکلاهاما بگیرند، و این یک بانک کوچک اوکلاهما بود. من واقعاً در آن زمان آن را نمی دانستم، اما آنچه که پرداخت آن زمین در دو سال انجام داد این بود که ایمان آنها را به من تقویت کرد، درست است؟ آنها گفتند: "اوه، شلیک کنید، این بچه 22 ساله وام زمینش را رد کرد و حالا می خواهد ملک اجاره ای بخرد. آره، شاید ما یک تاب دیگری به او وارد کنیم.»
و بنابراین، اگر من با همسالانم و دوستانم در مورد سرمایه گذاری املاک و مستغلاتشان صحبت می کنم، می گویم: «هی، ببین، وقتی شروع کردم چیز زیادی نداشتم. وقتی شروع کردم زیاد به دست نیاوردم. و مهمترین چیزی که می توانم به شما بگویم ایجاد روابط است، زیرا این همان چیزی است که در وهله اول در را به روی من باز کرد." و بنابراین، من به نوعی همه چیز را در زندگیام با این میسنجیم که «آیا میتوانم تلفن را بردارم و به کسی زنگ بزنم یا پیام بدهم؟» خواه این وام دهنده من باشد یا مدیر من باشد یا اینکه بخشی از کسب و کار من باشد، می خواهم آنها را در یک پاسخ سریع دریافت کنم. و این همه تفاوت را در هر خرید و فروشی که از آن زمان انجام داده ام ایجاد کرده است، فقط داشتن یک تماس و رابطه شخصی با هر یک از اعضای تیم است.
غارت:
بله، این یک مهارت مهم و مسلماً مهمترین مهارتی است که باید داشته باشید، زیرا شما باید بفهمید که به جای اینکه خودتان بفهمید که چگونه مشکل را حل کنید، با چه کسی تماس بگیرید. و بنابراین بله، شما گفتید این قطعه زمین حدود 100,000 دلار است. آیا در آن زمان پول بیشتری به دست میآورید و به این ترتیب توانستید آن زمین را در دو سال پرداخت کنید؟
کوری:
نه، نه واقعا. اساساً، سادهترین راه برای بیان آن این است که ما این برنامه را پیدا کردیم که در آپارتمانی در مرکز شهر نشویل، من و همسرم زندگی میکردیم. این آپارتمان موقعیتی داشت که اگر ماهانه سه رویداد را میزبانی میکردید، 75 درصد از اجارهتان را تخفیف میدادید. ، به این معنی که شما برای مجتمع آپارتمانی شبکه های اجتماعی قرار دادید تا جامعه بسازید. و بنابراین، ما آن موقعیت را گرفتیم و من آهنگ می نوشتم، بنابراین حقوق بسیار کمی از وارنر چاپل، شرکت آهنگسازی که برای آن می نوشتم، داشتم، و ما واقعاً ساده زندگی می کردیم و بچه نداشتیم. ما در این مرحله یکی در راه داشتیم.
ما فقط خیلی کم زندگی می کردیم، اما نه ارزان. من نمی دانم چگونه تفاوت را توضیح دهم، اما اینطور نبود که ما همچنان مرغ و برنج کنسرو شده می خوردیم، درست است؟ ما زندگی عادی داشتیم.
غارت:
برای چیزهایی که مهم بود پول خرج کردید، اما روی چیزهایی که مهم نبودند، ولخرجی نکردید.
کوری:
کاملا. ما هنوز برای جشن گرفتن از خانه بیرون می رویم و یک زندگی معمولی داریم، اما در حال یافتن راهی برای انجام این کار واقعاً مقرون به صرفه بودیم. و بنابراین، به جای اینکه ماهانه 1,500 دلار برای اجاره خرج کنیم، فکر می کنم 650 دلار آن چیزی است که می پرداختیم، که اکنون باورش سخت است زیرا همه چیز بسیار گران است. اما ما فقط خلاق شدیم و بعد زیاده روی کردیم. و به جای ارتقای سبک زندگی خود، آن را در این حساب پس انداز جلالی به نام زمین خام قرار می دهیم.
غارت:
بنابراین، شما اشاره کردید که بسیاری از جعبههایی را که به نظر میرسید با معیارهای پدربزرگتان هنگام خرید زمین مطابقت دارند، بررسی میکرد. می توانید فقط در مورد برخی از آن صحبت کنید؟ وقتی پیشنهاد دادید، چند جعبه را با این قطعه زمین چک میکردید؟
کوری:
بله، منظورم اولی است... این چیزی است که من یاد گرفتهام، چیزی که ذکر شد، اما دنبال کردن سیستمهای مدرسه واقعا مفید بوده است. این اصطلاح عادی بود، راه بسیار ساده ای برای من برای شناسایی منطقه ای که فکر می کردم در 10 سال آینده به خوبی انجام می شود، درست است؟ و این تنها فشارسنج من برای نقل مکان به یک ایالت دیگر و خرید املاک بود. من مانند اوکلاهما مناطق را نمی شناختم. بنابراین من سیستم مدرسه را دنبال کردم و میدانستم که شهرستان ویلیامسون سیستمهای آموزشی عالی دارد و شهرهایی در آن شهرستان وجود دارند که هنوز توسعه نیافته بودند و فضای زیادی برای رشد داشتند. و این گونه بود که Fairview را شناسایی کردم. و بعد که شهر را شناسایی کردم، چند صحبتی با پدربزرگم داشتم. چیزهای بسیار سادهای که به نظر میرسید این بود که او همیشه به خرید املاکی نگاه میکرد که درختان چوب سخت روی آنها مانند تخفیفهای فوری تقریباً فوری است، زیرا شما میتوانید آن درختها را نازک کنید و از آن پول به دست آورید، و کسی بیاید و آنها را بخرد. پس این یک نکته بود.
بدیهی است که این قطعه به اندازه کافی بزرگ نبود که بتواند نقش مهمی را ایفا کند، اما چوب های سختی روی آن وجود داشت. بنابراین این همان چیزی بود که در ابتدا توجه من را جلب کرد. و سپس در منطقهای بود که جادهها خوب است و همه چیز دارد شروع میشود... میتوان گفت که برخی از زوجهای جوانتر از این راه مهاجرت میکنند، اما خیلی زود بود. بنابراین بین مواردی مانند «همیشه حقوق معدنی را خریدم» و فقط چیزهایی که از پدربزرگ شنیدهام همراه با پیروی از سیستم مدرسه، برای علاقهمند کردن من به این قطعه زمین کافی بود. و سپس به افرادی که در دو طرف من ملک می خریدند و با آنها صحبت می کردند به اطراف نگاه کردم. مانند یکی از املاک سمت چپ ما فروخته شد. رفتم با این آقا صحبت کردم. او مرد بسیار موفقی در زمینه املاک و مستغلات بود. و صادقانه، ساده لوح بودن و پرسیدن انبوهی از سوالات احمقانه، به نوعی به من توضیح داد که چرا این قطعه زمین را خریداری کرده است، و این فقط به اعتماد من به ملک افزود.
بنابراین فکر میکنم در مورد افرادی که در آن منطقه هستند، دقت لازم را انجام دهید. همیشه به من کمک می کرد که با همسایه ها صحبت کنم و نسبت به منطقه نیز احساس کنم.
دیوید:
وقتی این زمین را می خرید، با آن چه می کنید؟
کوری:
من مطلقاً هیچ کاری با آن انجام نداده ام. راستش را بخواهید خریدیم چون من و همسرم می خواستیم به کشور مهاجرت کنیم. ما در مرکز شهر نشویل زندگی می کردیم. اما همسر من اهل کاپل، تگزاس است که در حومه دالاس است. و فقط یادم میآید که گفتم: «ای مرد، قبل از اینکه به کشور نقل مکان کنیم و سعی کنیم خانه بسازیم یا خانه بخریم یا هر چیز دیگری، بیایید اول مطمئن شویم که آن را دوست داریم.» بنابراین تا به امروز، ما در واقع هیچ کاری با زمین انجام نداده ایم. این آخرین زمین خالی باقی مانده است. زمینی به وسعت 10 یا 15، پنج و نیم جریب وجود دارد و همه آنها خانه های کاملاً جدید و زیبایی روی آنها دارند. و سپس قطعه ما وجود دارد.
برنامه ما به نوعی تغییر کرده است. ما این زمین را خریدیم به این فکر که برای مدت طولانی در تنسی بمانیم، و این چیزی نبود که اتفاق افتاد. حتی قبل از اینکه ما بودجه لازم برای ساختن یک خانه را داشته باشیم، این رویا در آن قطعه زمین بود، ما توانایی ساخت یک خانه سفارشی را نداشتیم. بنابراین خرید بعدی این بود که ما یک اقامتگاه اصلی در حومه شهر در کشور خریدیم و متوجه شدیم... خوشحالم که این کار را انجام دادیم زیرا متوجه شدیم که همسرم آنقدر که ما فکر میکردیم دوست ندارد در کشور زندگی کند. خواهد شد این چیپ و جوآنا گینز است، آن را در تلویزیون بسیار جذاب می کند، اما همیشه آنطور که به نظر می رسد نیست.
بنابراین ما هنوز آن قطعه زمین را داریم، و فکر میکنم داریم به مرحلهای از زندگی نزدیک میشویم که بچههای ما پنج، سه و یک ساله هستند، و با بزرگتر شدن، مراقبتهای آنها کمی کمتر میشود، درست است؟ اکثر آنها در حال حاضر کاملاً وابسته هستند. بنابراین فکر میکنم به فصلی از زندگی نزدیک میشویم که در آن میتوانیم کمی جلوتر برویم و در چند هکتار باشیم و واقعاً از آن لذت ببریم. اما در آن زمان، ما اولین فرزندمان را به دنیا آوردیم و هیچ خانواده ای در آن منطقه نداشتیم، و بنابراین زندگی در کشور به نوعی منزوی بود. بنابراین ما به نوعی آن را کنار می گذاریم. مالیات بر دارایی آن ملک نسبت به خانه های اجاره ای و Airbnbs و این جور چیزها بسیار کم است. و هنگامی که پرداخت شد، ساده ترین و کم هزینه ترین چیز برای نگه داشتن آن است.
دیوید:
بنابراین رویاهای شکست خورده ساخته شده از shiplap و آنچه شما آموخته اید.
کوری:
دقیقا. و به HGTV اعتماد نکنید.
دیوید:
به طور کلی، بله. هر فردی که میخواهد یک مشاور املاک شود، آن را در HGTV میبیند، افرادی که به بازسازی خانهها نگاه میکنند، چیزی نیست، اصلاً چیزی شبیه به آن نیست. و همه ما می دانیم که چیزی شبیه به آن نیست، اما با این حال هنوز در فکر آن هستیم. بنابراین، این خنده دار است. شما در واقع به کشور مهاجرت می کنید و می گویید: «اوه، یک مخزن سپتیک وجود دارد. همه جا پشه است.» وقتی باید به خواربارفروشی بروم، هر طرف 35 دقیقه است، درست است؟
غارت:
این بدترین قسمت بود
دیوید:
هیچ جا Chipotle نیست.
غارت:
وای خدای من. آره بنابراین ما در 52 هکتار در گاتلینبورگ زندگی میکردیم، و من چنین گفتم: «این یک زمین است. ما روی یک کوه هستیم، ما منظره ای از کوه ها داریم.» و بعد از آن مانند یک ساعت دورتر از نزدیکترین شهر بزرگ ناکسویل است، و این دقیقاً پس از کووید در حال آمدن بود، بنابراین کمی بود... ما قبلاً یک سال در حال گرم کردن ذرت بودیم، و سپس به 52 هکتار نقل مکان کردیم. احساس می کردیم دوباره منزوی شده ایم. و بنابراین من تو را احساس می کنم، مرد. دشوار است. مطمئناً سخت است. زیباست، اما سخت است.
کوری:
من را به یاد خانه های زیادی انداخت، بنابراین من واقعاً آن را دوست داشتم، شهری که در آن زندگی می کردیم، اما... و این عمدتاً مرحله ای از زندگی است. همسرم با توجه به شرایط مناسب در کشور پیشرفت خواهد کرد. اما یک نوزاد جدید، منزوی، بدون خانواده، بدون دوستان، شهر جدید، فقط سخت بود.
دیوید:
آره شما به فرمول نیاز دارید، به پوشک نیاز دارید، به Robitussin نیاز دارید. این یک رویداد کامل است که باید آن چیزها را بردارید. من کاملاً میتوانم... در مقابل زمانی که بچههای شما بزرگتر هستند و میتوانند بروند اسبسواری یا دوچرخهسواری خاکی بروند یا در جایی نزدیک به ماهیگیری بروند.
کوری:
بله، شما فقط آنها را بیرون می کنید و می گویید "برو بازی کن."
غارت:
رانندگی در وسیله نقلیه با یک نوزاد به مدت 30 تا 60 دقیقه نیز ... اوه!
کوری:
آره، ما هم از نزدیک یاد گرفتیم. آره، فصل جالبی بود.
دیوید:
بنابراین شما به اجاره های کوتاه مدت در آنجا اشاره کردید. بعد از این سرزمین به چه چیزی رفتید؟
کوری:
بله، پس با زندگی در نشویل، زمین را خریدیم. سپس با خرید اولیه خود در دیکسون، تنسی، زندگی در کشور را آزمایش کردیم. سپس خرید بعدی ما یک ملک اجاره ای در مرکز شهر نشویل بود. من اصولاً رفت و برگشت داشتم. ما در حال انتقال به زندگی در تگزاس بودیم، بنابراین من از نشویل به تگزاس و تگزاس به نشویل رفت و آمد دارم و جایی برای ماندن ندارم. بنابراین من دوباره به خوابیدن روی مبل های دوستان برگشتم. ما اقامتگاه اصلی خود را در دیکسون اجاره کرده بودیم، به طوری که به اجاره تبدیل شد. زمین هنوز آنجا نشسته است
من یک شب در خانه یکی از دوستانم می مانم و روی کاناپه آنها تصادف می کنم، و اینجا یک مکان کوچک کوچک است، شاید 700، 800 فوت مربع. آنها محل زندگی خود را دوست داشتند، اما فضای بیشتری می خواستند. و بنابراین من داشتم با آنها صحبت می کردم و اساساً گفتم: "خوب، خوب، اگر برایتان مهم نیست که بپرسم، چقدر اجاره می دهید؟" و آنها به من گفتند و من چنین گفتم: "مرد، به نظر می رسد برای نقطه کوچکی که شما اینجا دارید، کمی زیاد است. آیا شما بچه ها مایل به حرکت هستید؟» و آنها میگفتند: «آره، در واقع ما در تلاشیم مکانی بزرگتر پیدا کنیم. ما فقط نمی توانیم یکی را پیدا کنیم.» و بنابراین، من با آنها معامله کردم. گفتم: «اگر به خانهای که من میخرم نقل مکان کنی، به تو اجازه میدهم منطقه را انتخاب کنی. اگر هر دو بر سر منطقه ای توافق کنیم، خانه را می خریم. بهت اجازه میدم اونجا زندگی کنی من با اجاره شما مطابقت می کنم. و بعد فقط به من اجازه دادی تا وقتی در شهر هستم اتاقی داشته باشم که در آن بمانم، که هر ماه بود.» و آنها مانند "معامله" بودند.
بنابراین پس از چند ماه خرید در اطراف، ما در نهایت به خرید خانه ای در شمال نشویل، در داخل رودخانه، در داخل رودخانه کامبرلند و در سمت مرکز شهر رسیدیم. یک خانه کوچک خریدم، و این اولین باری بود که به طور تصادفی وارد خانه هک شدم. عالی بود. برای من هدفی داشت. به آنها کمک کرد. درست مثل یک چیز دوجانبه سودمند بود که از آن زمان به بعد آرزو میکردم که قبل از ازدواج در مورد آن یاد میگرفتم، زیرا وقتی همسری در آن دخیل است، این پویایی کاملاً متفاوت است. اما من همچنین، این چیزی است که مدام به همه دوستانم می گویم این است: «ای مرد، فقط یک خانه بخر و آن را با دوستانت پر کن و از آنها بخواه کرایه بدهند. و سپس بیرون بروید و آن را با آن دوست سوم پر کنید تا جای شما را بگیرد و سپس دوباره این کار را انجام دهید. این بسیار ساده است و شما از مزایای زندگی در آنجا برای چند سال به عنوان اصلی و ادامه کار برخوردار خواهید بود، و پیامدهای مالیاتی همه متفاوت است.
دیوید:
چیزی وجود دارد که فکر می کنم واقعاً قدرتمند است در مورد شما که یک اتاق 250 دلاری را تقسیم می کنید، روی تخت چوبی می خوابید، مرغ و برنج می خورید که زیر شما آتش روشن می کند تا به سختی کار کنید، زیرا راحت نیستید. درد مانند قوی ترین محرکی است که هر کسی می تواند داشته باشد. بنابراین همه با یک رویا در قلب خود بیدار می شوند، اما شما رفتید و آن را تعقیب کردید، زیرا خوابیدن روی یک تخت چوبی، گوش دادن به صدای مرد دیگری که تمام شب خروپف می کند، لذت بخش ترین تجربه نیست، درست است؟ چیزی وجود دارد که شما را وادار می کند سخت تر کار کنید که در واقع اگر به گذشته نگاه کنید، در سفر سرمایه گذاری به شما کمک کرده است، به شما در سفر موسیقی شما کمک کرده است، باید نوعی دعوا در خود داشته باشید. و وقتی خیلی راحت هستید، یک کار W2 پیدا می کنید، دستبندهای طلایی را روی شما می گذارند، تمام پول شما قرار است در این مجتمع آپارتمانی اجاره شود، شما فقط درگیر این می شوید که همیشه همین کار را انجام دهید.
و سپس وقتی از خانه بیرون می روید و جایی که روی تخت خوابیده اید را هک می کنید، اکنون آن را در اختیار شخص دیگری قرار می دهید. حالا یک نفر دیگر آن آتشی را می گیرد که برای پس انداز پول می گیرند. آنها می توانند به جای اینکه تا 20 سالگی در خانه بمانند، در 30 سالگی از خانه بیرون بروند زیرا نمی توانند مسکن بخرند و فقط در طول روز در توییتر از آن شکایت می کنند. برای ساخت مدل بهتری است. و این چیزی است که من فقط در مورد آنچه شما می گویید دوست دارم. انگار قرار بود اونجا نظر بدی
کوری:
آره چیزی که شما در مورد درد می گویید... یا شاید ناراحتی حتی کلمه بهتری برای آن باشد، محرک بودن، بله، منظورم هر دو در املاک و مستغلات است، اما در درجه اول در موسیقی. ما فقط باید یک سلب مسئولیت بزرگ در مورد این موضوع قرار دهیم. املاک و مستغلات چیزی است که من کاملاً در کنار آن انجام می دهم، و این نکته دیگری است که فقط می خواهم با دوستان و همسالان به اشتراک بگذارم، این است که برای اینکه بتوانید در اینجا موفق شوید، نیازی نیست که این اشتیاق اصلی شما باشد. تا ارزش وقت شما را داشته باشد
اما موسیقی، من بارها ناراحت شده ام و به بزرگترین پیشرفت ها منجر شده است. به عنوان مثال، در طول کووید، من و همسرم در حال نقل مکان به تگزاس، 2019 بودیم، و من از قرارداد انتشارم حذف شدم، که اساساً در حال اخراج شدن است. من هرگز در زندگی ام از چیزی اخراج نشده ام. من از قرارداد انتشارم کنار گذاشته شدم و تنها چیزی که ما را در نشویل نگه داشت همین قرارداد بود. و بنابراین، ما اولین بچهمان را به دنیا آوردیم و دومین بچهمان در راه بود و فقط تصمیم گرفتیم: «میدانی چیست؟ ما می خواهیم خانواده مان را نزدیک پدربزرگ و مادربزرگ و خاله و عمو و عمو بزرگ کنیم. قرار است به تگزاس نقل مکان کنیم.» و همه در زمینه موسیقی می گفتند: "هی، بدترین کاری که می توانید برای حرفه موسیقی خود انجام دهید این است که شهر موسیقی را ترک کنید."
تصمیم گرفتیم از تگزاس دوبرابر کار کنیم، بقیه را به خدا می دهیم و حرکت کردیم. و به محض اینکه ما به آنجا رسیدیم، کل دنیا برای چند سال تعطیل می شود و موسیقی دیگر راهی مناسب برای کسب درآمد نیست. بنابراین من با چند چیز مختلف روبرو شدم. یکی از آنها این بود که بین بیکاری یا گرفتن شغل جدید و یادگیری نحوه انجام کار جدید یکی را انتخاب کردم. بنابراین من به سر کار در چند مکان مختلف رفتم، در یک موتورسیکلت فروشی کار کردم، در نهایت در یک شرکت سنگفرش فرود آمدم، به همین دلیل است که رکوردم را Blacktop نامیدم. یک داستان کامل در آنجا وجود دارد. اما آنچه در نهایت اتفاق افتاد در فصلی از زندگی بود که در آن درآمد بسیار کمی داشتم و پساندازمان کاملاً تمام شده بود، من ملکی داشتم که توانستم آن را بفروشم. و روزی که دختر دومم به دنیا آمد، در این ملک تعطیل شدیم و اولین بار بود که چیزی می فروختم. و من فقط به یاد دارم که گفتم: «این ما را نجات داد. این ما را در موقعیتی قرار داد که زنده بمانیم.»
امیدوارم دورانی مثل کووید هرگز تکرار نشود. و من امیدوارم که تعدادی از افرادی که به این گوش میدهند تحت تأثیر شدیدی قرار نگرفته باشند، اما همه چیز را برای ما کامل کرد و ما را به نقطه صفر برگرداند. و اگر برای املاک و مستغلات نبود، موفقیت شماره یک من، اولین رکورد من در یک لیبل بزرگ، حرفه من در تور، راهی که من می توانم برای خانواده ام تأمین کنم، در آب مرده بودند. بنابراین واقعاً فرصت هایی را برای من باز کرد تا بتوانم رویای خود را در یک زمان واقعاً سخت زنده نگه دارم. و چند سال بعد، همه چیز دوباره شروع میشود و من میتوانم سر و صدا کنم و در تمام مدت درآمدی از اجاره داریم، اما قطعاً این چیزی بود که همه چیز را ممکن میکرد.
دیوید:
خیلی خوب. بنابراین بیایید نمونه کارهایی را که اتفاقاً به عنوان یک پروژه جانبی با در حال انفجار حرفه موسیقی خود ساخته اید، مرور کنیم. پس الان چه شکلی است؟
کوری:
آره بنابراین، به ترتیب خرید، آن زمین خام را با قیمتی در حدود 112,000 دلار خریدیم که در عرض چند سال آن را پرداخت کردیم. این چیز تقریباً دو برابر شده است. همانطور که گفتم بعداً از آن استفاده کردیم تا پیشپرداخت Airbnb را که به تازگی فروختیم وثیقه کنیم. ما یک ملک اجاره ای در مرکز شهر نشویل به قیمت 319,000 خریدیم که اکنون به 425,000، 450,000 می رسد. ما به اجاره آن ادامه می دهیم زیرا نرخ بهره خوبی برای آن داریم و برخی از بهترین مستاجران را داریم. این یک ملک کاملاً بدون دردسر، سودآور و بدون سردرد است، چیزی که من در این مرحله از حرفه ام به دنبال آن هستم.
فکر میکنم زمانی فرا خواهد رسید که من برای سرمایهگذاری واقعی و انجام پروژههای سختتر وقت بیشتری داشته باشم. اما ما اقامتگاه اصلی خود را در فریسکو، تگزاس داریم که به قیمت 505,000 خریده ایم. و فریسکو به انفجار ادامه می دهد، پس چه کسی می داند که آن یکی به کجا ختم می شود؟ من قبلاً از کار افتاده ام، عذرخواهی می کنم. اما ما ملکی را در دیکسون، تنسی فروختیم. ما آن را به قیمت 269,000 خریدیم. هیچ کاری بهش نکرد چند سال بعد، آن را به 325,000 فروخت. برخی از آنها شانس زمانبندی است، اما دوباره، ما از سیستم مدرسه پیروی کردیم. یک خانه کاملاً جدید پیدا کردیم که به دلایلی فروش نمی رفت، وارد شدیم و پیشنهاد دادیم، آن را تحت درخواست قرار دادیم و سپس خارج شدیم. این همان فروش بود که در طول کووید رخ داد و ما واقعاً به آن نیاز داشتیم. بنابراین زمان بندی عالی بود.
و سپس چیزی که اخیراً در املاک و مستغلات آموخته ام این است که از آنجایی که حرفه موسیقی ما رشد کرده است و شروع به کسب درآمد بیشتر کرده ایم، باید به دنبال فرصت هایی برای یافتن معافیت های مالیاتی باشیم. و بنابراین، ما یک کابین در Broken Bow، اوکلاهاما خریداری کردیم، جایی که تمام زمینها و گاوداریهای خانوادهام در آنجا است. ما آن را به قیمت 675,000 دلار خریدیم. این یک کابین اجاره ای کوتاه مدت است. زیباست. کاملا نو است کاری که ما انجام دادیم این بود که تجزیه و تحلیل seg هزینه را روی این دارایی انجام دادیم و آنها کسرهای بیشتری پیدا کردند. و برای افرادی مانند من، مانند اصطلاحات غیرمستقیم، تجزیه و تحلیل بخش هزینه اساساً به شما امکان می دهد که کابینت ها و چیزهایی را که قرار است سریعتر از 30 سال مستهلک و خراب شوند، مستهلک کنید. بنابراین، ما توانستیم این کار را با مقداری از درآمد اضافی که اکنون وارد می کنیم انجام دهیم، و این کار باعث ایجاد سبد املاک و مستغلات ما می شود، اما بار مالیاتی ما را نیز سبک می کند و به طور کلی به همه چیز کمک می کند.
و سپس آخرین قطعه این است که ما یک سرمایهگذاری واقعاً غیرفعال در مرکز شهر نشویل داریم که در آن قرار دادهایم... آن چه بود؟ ما 25,000 دلار برای خرید سه و نیم هکتار در Demonbreun، که یکی از جاده های اصلی در نشویل و مرکز شهر است، قرار دادیم. اکنون تعداد زیادی بار و ساختمان تجاری در آنجا وجود دارد. آنها اساساً اجازه خواهند داد که قراردادهای اجاره منقضی شود و بالا بروند و چند فام بسازند. و بنابراین پس از آن ما این فرصت را خواهیم داشت که دوباره آن را از طرف چند فامیلی خریداری کنیم، یا می توانیم از آن خارج شویم، یا فقط می توانیم اجازه دهیم سرمایه گذاری اولیه خود را طی کند.
ما در حال یادگیری هستیم من فقط پاهایم را خیس می کنم و تمام این بخش های کوچک مختلف املاک و مستغلات. فکر میکنم چیز بعدی که واقعاً میخواهم امتحان کنم این است که دوستم و من که آن Airbnb را خریدم، میخواهیم به چند واحد، چند فام، چیزی با هم برویم، زیرا تازه در حال یادگیری هستیم. واقعاً سخت است که در حال حاضر دارایی های فردی را بخرید که جریان نقدی داشته باشید، بدون اینکه خیلی، خیلی دست به کار شوید. و این موقعیتی نیست که من در حال حاضر خودم را قادر به انجام آن می دانم. بنابراین ما به دنبال این هستیم که بیشتر بیاموزیم و فقط یک نوسان دیگر در زمینه دیگری داشته باشیم و به رشد خود ادامه دهیم.
غارت:
این عالی است، مرد. این کاملاً سفر است. منظورم این است که میدانم شما آن را بهعنوان یک چیز جانبی تصور میکنید، اما با توجه به موفقیت و همه چیزهایی از این دست، فکر میکنم برای بسیاری از مردم در خانه واقعاً تشویقکننده است که به آن گوش دهند و بفهمند که لازم نیست املاک و مستغلات را تمام وقت انجام دهید تا ثروت بسازید و اگر زمانی به آن نیاز داشتید از آن ثروت برای رهایی از مشکلات مالی استفاده کنید. بنابراین واقعا عالی است، و من از شما متشکرم که به برنامه آمدید و آن را با ما به اشتراک گذاشتید، مرد.
کوری:
آره مرد. خوب، بچه ها از اینکه من را دارید متشکرم. میدانم که من قطعاً در این برنامه فردی پرت هستم، اما به بسیاری از اینها گوش دادهام و با خودم فکر کردهام، "ای مرد، این افراد این مجموعههای شگفتانگیز را ساختهاند." اما احساس نمیکنم از نظر مرحله زندگی یا آنچه که دارم، چیزی قابل ربط دارم. و بنابراین امیدوارم، این فقط کسی را تشویق می کند که در حصار در مورد گرفتن تاب و رفتن برای اولین معامله خود است. امیدواریم که این کار آنها را تشویق کند تا متوجه شوند که لازم نیست آنقدر که فکر میکنید برای فشار دادن ماشه در بار اول دور باشید.
دیوید:
خوب، این فرمول برش کوکی وجود دارد که معمولاً به افرادی فروخته می شود که نمی خواهند در املاک و مستغلات سرمایه گذاری کنند. و واقعاً، احساس میکنم، در سال 2010 پس از آخرین تصادف که همه میترسیدند، شکل گرفت. بنابراین آنها املاک و مستغلات را به گونهای به تصویر میکشند که کمتر ترسناک باشد، جایی که میگوییم: «یک ملک بخر، چند صد دلار در ماه جریان نقدی دریافت کن. یکی دیگر بخر، همین کار را بکن. 50 عدد از آنها را دریافت کنید و سپس آزادی مالی خواهید داشت. شما از بسیاری از راههایی که املاک و مستغلات ثروت میسازد و آن را در زندگی شما جا میدهد، استفاده کردهاید، که در سایر زمینههای خارج از آن مدل کاتر کوکی موفق است. شما زمینی را خریداری کرده اید که اکثر مردم هرگز به انجام آن فکر نمی کنند زیرا زمین نقدینگی ندارد مگر اینکه از آن برای پرورش گاو یا پمپاژ نفت یا چیزی شبیه به آن استفاده کنید. خب قیمت آن زمین دو برابر شده است. بنابراین، حتی اگر هر ماه جریان نقدی به دست نیاوردهاید، از آن املاک و مستغلات پول زیادی بهدست آوردهاید.
خوب، اگر از حرفه موسیقی خود درآمد کسب می کنید، به زمینی برای جریان نقدینگی نیاز ندارید. شما فقط باید آن را در یک منطقه خوب با مدارس خوب داشته باشید که در آن قدردانی کنید. سپس یک اجاره کوتاه مدت خریداری کردید که مقداری جریان نقدی را برای جبران برخی از املاک دیگر که به خوبی کار نمی کردند، اما از نظر ارزش افزایش می یافتند، فراهم کرد. شما آن را در یک تصویر کلی مالی به کار گرفتید و از بسیاری از رشد حقوق صاحبان سهام که از خرید املاک کمتر از ارزش بازار و در مناطقی که بدون اتکا به جریان نقدی در حال رشد هستند بهره بردید، زیرا شما در آنجا کارآفرین هستید. احساس، مفهوم. این چیزی است که من در مورد داستانی که شما در اینجا می گویید دوست دارم. شما همچنین کار سخت و پس انداز پول نقد را به کار گرفتید تا بتوانید در املاک و مستغلات سرمایه گذاری کنید نه اینکه بگویید: «خب، من حاضر نیستم سبک زندگی ام را فدا کنم. من می خواهم معامله فقط در آستانه من ظاهر شود و نقدینگی برای من جریان یابد. و اگر نتوانم آن را پیدا کنم، پس میخواهم به سرمایهگذاری در رمزارز یا چیز دیگری ادامه دهم.»
بنابراین هرکسی که گوش می دهد، A، رویای خود را دنبال کنید. کوری یک مثال عالی از آن است. ب، از قرار گرفتن در موقعیت درد نترسید. اشکالی ندارد. این در واقع می تواند به شما از بسیاری جهات به ایجاد انگیزه کمک کند و زندگی غنی تری ایجاد کند، که مطمئنم وقتی نوبت به نوشتن موسیقی شما می رسد، که برای مدت طولانی انجام می دادید، به شما کمک می کند، به طوری که در C، بر مهارت های خود تمرکز کنید و نه فقط به دنبال راه آسان برای خروج شما قبل از اینکه آهنگ های معروف خود را بنویسید، مدت ها برای هنرمندان دیگر موسیقی می نوشتید. و D، به روشی که املاک و مستغلات پول در می آورند نگاه کنید و از آن بهره ببرید. به جای اینکه آن را مجبور کنید برای چیزی که برای شما مفید است کار کند، زندگی خود را در مورد اینکه چگونه می توانید برخی از این چیزها را عملی کنید و می توانید نتایج مشابهی داشته باشید شکل دهید. یک داستان عالی
کوری:
مرد، آره و فقط گیلاس در بالا، مرد، به زیبایی گفت، این نباید علاقه شماره یک شما در زندگی باشد، درست است؟ این می تواند یک نقطه مکمل عالی در زندگی شما داشته باشد که شما را قادر می سازد هر رویای اصلی را دنبال کنید. و این همه تفاوت دنیا را برای من ایجاد کرده است. منظورم این است که حتی اخیراً این Airbnb را فروختم در حالی که به شدت در تجارت تور خودم سرمایه گذاری می کنم و به اتوبوس های تور می روم و کارمندانی را استخدام می کنم. و از آنجایی که من در حال ساختن یک کسب و کار کاملا مستقل از املاک و مستغلات هستم، به من این امکان را می دهد که دوباره سرمایه گذاری کنم و همه چیز را به آن سمت متمایل کنم. و برخی از بردها را از املاک و مستغلات می گیرم و زندگی شخصی ام را تامین می کنم. بنابراین فقط درها را باز می کند و رویاهای دیگری را که ممکن است داشته باشید به روش هایی که خیلی چیزها نمی توانند داشته باشید، تقویت می کند. پس این آخرین چیزی است که باید به آن اضافه کنم. اما مرد، دیوید، این زیبا بود.
غارت:
عالیه مرد خوب، دوباره، با تشکر از به اشتراک گذاری داستان خود. و امیدوارم بدانید که اگر روزی نیاز به کاناپه ای برای تصادف داشته باشید، کاناپه دیوید همیشه باز است، دوست من.
کوری:
خوشگل.
غارت:
اگر مردم بخواهند درباره شما بیشتر بدانند، کجا می توانند با شما ارتباط برقرار کنند؟ کجا می توانند شما را جستجو کنند، همه چیزهای شما را پیدا کنند؟ خلاصه را به ما بدهید
کوری:
بله، بنابراین شبکه های اجتماعی من در هر پلتفرمی @CoryKent، CORY هستند. هر باریستای استارباکس نام من را اشتباه مینویسد، بنابراین مطمئن شوید که E را دریافت کردهاید. و سپس coreykentofficial.com. تاریخ های تور را پیدا می کنید، کالاهایی را پیدا می کنید، همه موسیقی ها نیز آنجا هستند. و پس از آن بدیهی است که ما در تمام پلتفرم های پخش جریانی نیز هستیم. بله، خارج از این، من فقط بسیار سپاسگزارم که شما بچه ها برای شنیدن داستان من وقت گذاشتید، زیرا فقط امیدوارم کسی آنجا باشد که روی حصار باشد، این یک نوع عامل متفاوت است، آن عامل تعیین کننده که آنها را وادار به ساختن می کند اولین حرکت آنها
دیوید:
یکی دیگر از چیزهایی که من و شما علاوه بر خوردن مرغ آب پز و برنج و خوابیدن در اتاق دیگران با هم داریم این است که یک E غیر ضروری در نام خود داریم که همه را از خود دور می کند. من نمی دانم چرا یک E در انتهای گرین وجود دارد. به این معنی نیست که سبز است. دیگر این را از من نپرس. اما باعث شده من -
غارت:
[نامفهوم].
دیوید:
بله، باعث ناراحتی من نیز شده است. انگلیسی عجیبی که حروف صدادار غیر ضروری را به کلمات پرتاب می کند.
کوری:
خوب، من یک میلیون سوال از شما دارم، بچه ها. میدانم که پادکست مانند میزبانی شما بود، اما من میلیونها سؤال از دوربین دارم که برایتان ارسال میکنم زیرا احساس میکنم میتوانم از کارهایی که شما انجام دادهاید چیزهای زیادی یاد بگیرم. و واضح است که نمایش فوق العاده است، بنابراین از اینکه من را در اختیار دارید متشکرم.
دیوید:
عالیه مرد خواهیم دید که آیا میتوانیم ویژگی شما را به قسمت Seeing Greene کاهش دهیم. ما هم این کار را خواهیم کرد. از شما می خواهیم در آنجا چند سوال بپرسید و همه می توانند ببینند. پس لطفا برو آلبوم Blacktop کوری را بررسی کن. آن را بخر اونجا ازش حمایت کن و نظر خود را در مورد داستان کوری که در قافیه اتفاق می افتد در نظرات با ما در میان بگذارید. شاید در آینده کار ترانه سرایی هم داشته باشم.
غارت:
یک داستان یان نیز وجود دارد، فقط اگر کسی تعجب کند.
دیوید:
راب، مردم از کجا می توانند درباره شما اطلاعات بیشتری کسب کنند؟
غارت:
اوه، اگر شیک هستید، می توانید من را در اینستاگرام @robuilt یا در Threads پیدا کنید. اگر از شبکه های قدیمی استفاده می کنید، می توانید من را در یوتیوب بیشتر از طریق @robuilt پیدا کنید. دیوید، اگر مردم بخواهند نسخه نمایشی شما را دانلود کنند، از کجا می توانند این کار را انجام دهند؟
دیوید:
بله، اگر به یک نویسنده ارواح نیاز دارید، می توانید همه جا مرا جستجو کنید @davidgreene24. بازار املاک و مستغلات کمی سخت است. نرخ ها بالاست پیدا کردن معاملات سخت است، بنابراین من در آنجا درآمد اضافی کسب می کنم. و یوتیوب من @davidgreene24 را بررسی کنید. من هر شب جمعه زنده هستم. بنابراین، ما از حضور شما عزیزان در اینجا قدردانی می کنیم. از اینکه پادکست را دنبال کردید متشکرم. مطمئن شوید که این را دوست دارید و آن را به اشتراک بگذارید. برو آلبوم کوری، Blacktop را ببین. کوری، قبل از اینکه به تو اجازه دهیم از اینجا بروی، حرف آخر را زدی؟
کوری:
نه مرد، فقط سپاسگزارم. صحبت کردن با شما بچه ها عالی است با تشکر از زمان بندی مجدد این تمام چیزی است که من به دست آوردم.
دیوید:
اوه، عالی بسیار خوب، این دیوید گرین برای خروج راب یا همه عباسولو است.
قسمت را اینجا ببینید
به ما کمک کنید!
با گذاشتن امتیاز و بررسی به ما کمک کنید تا به شنوندگان جدید در iTunes دسترسی پیدا کنیم! فقط 30 ثانیه طول می کشد و دستورالعمل ها را می توان پیدا کرد اینجا کلیک نمایید. با تشکر! ما واقعا از آن قدردانی می کنیم!
در این قسمت ما پوشش می دهیم:
- سرمایه گذاری در املاک و مستغلات وقتی داری اعتبار کم (یا بدون)
- خرید زمین و قانون کلی که کوری همیشه قبل از سرمایه گذاری از آن پیروی می کند
- منفعل "پروژه جانبی" کوری نمونه کارها املاک و مستغلات که به پرداخت هزینه سبک زندگی او کمک می کند
- چگونه یک ملک اجاره ای خانواده کوری را نجات داد زمانی که قرنطینه ها شروع شد
- چرا املاک و مستغلات نیازی به اشتیاق شما ندارد؟ ساختن درآمد غیر فعال
- و So خیلی بیشتر!
پیوندهایی از نمایش
ارتباط با کوری:
آیا علاقه مندید در مورد حامیان مالی امروز بیشتر بدانید یا خودتان شریک BiggerPockets شوید؟ پست الکترونیک .
یادداشت توسط BiggerPockets: اینها نظرات نوشته شده توسط نویسنده هستند و لزوماً نظرات BiggerPockets را نشان نمی دهند.
- محتوای مبتنی بر SEO و توزیع روابط عمومی. امروز تقویت شوید.
- PlatoData.Network Vertical Generative Ai. به خودت قدرت بده دسترسی به اینجا.
- PlatoAiStream. هوش وب 3 دانش تقویت شده دسترسی به اینجا.
- PlatoESG. خودرو / خودروهای الکتریکی، کربن ، CleanTech، انرژی، محیط، خورشیدی، مدیریت پسماند دسترسی به اینجا.
- PlatoHealth. هوش بیوتکنولوژی و آزمایشات بالینی. دسترسی به اینجا.
- ChartPrime. بازی معاملاتی خود را با ChartPrime ارتقا دهید. دسترسی به اینجا.
- BlockOffsets. نوسازی مالکیت افست زیست محیطی. دسترسی به اینجا.
- منبع: https://www.biggerpockets.com/blog/real-estate-809
- : دارد
- :است
- :نه
- :جایی که
- $UP
- 000
- 1
- 10
- 100
- ٪۱۰۰
- 17
- 20
- 2016
- 2019
- 22
- 24
- 250
- 30
- 300
- 50
- 50 سال
- 500
- 52
- 60
- 700
- a
- توانایی
- قادر
- درباره ما
- در مورد IT
- مطلق
- کاملا
- حساب
- جریب
- واقعا
- اضافه کردن
- اضافه
- اضافه
- اضافی
- تنظیم پذیر
- مزیت - فایده - سود - منفعت
- ماجرا
- ترسیده
- پس از
- از نو
- سن
- عامل
- پیش
- Airbnb
- البوم
- معرفی
- اختصاص دادن
- اجازه دادن
- اجازه می دهد تا
- در امتداد
- قبلا
- همچنین
- همیشه
- am
- شگفت انگیز
- مهمات
- an
- تحلیل
- و
- دیگر
- پاسخ
- پاسخ
- هر
- دیگر
- هر کس
- هر چیزی
- هر جا
- اپارتمان
- جذاب
- ظاهر شدن
- به نظر می رسد
- اپل
- درخواست
- قدردانی
- قدردانی
- روش
- نزدیک شدن
- APT
- هستند
- محدوده
- مناطق
- شاید، قابل بحث
- دور و بر
- هنرمندان
- AS
- دارایی
- At
- توجه
- نویسنده
- خلبان اتوماتیک
- دور
- b
- عزیزم
- به عقب
- پشتیبان گیری
- باند
- بانک
- barista
- سد
- بار
- اساسا
- BE
- خوشگل
- زیبایی
- شد
- زیرا
- شدن
- تبدیل شدن به
- بوده
- قبل از
- بودن
- باور
- در زیر
- مفید
- سود
- بهترین
- بهتر
- میان
- بزرگ
- بزرگتر
- بزرگترین
- بیت
- آب پز شده
- مرز
- متولد
- BOSS
- هر دو
- خریداری شده
- جعبه
- نام تجاری
- نام تجاری جدید
- براندون
- صبحانه
- می شکند
- پیشرفت ها
- به ارمغان بیاورد
- آوردن
- شکست
- شکسته
- اشکال
- ساختن
- بنا
- می سازد
- ساخته
- دسته
- بار
- اتوبوس
- اتوبوس
- کسب و کار
- اما
- خرید
- خریداری کردن
- by
- صدا
- نام
- آمد
- دوربین
- CAN
- می توانید دریافت کنید
- کلاه لبه دار
- توانا
- ظرفیت
- کارت
- کاریابی
- مورد
- پول دادن و سكس - پول دادن و كس كردن
- گرفتار
- ایجاد می شود
- جشن گرفتن
- معین
- به چالش
- شانس
- تغییر دادن
- تغییر
- تعقیب
- چت
- ارزان
- ارزان تر
- بررسی
- بررسی شده
- بررسی
- تراشه
- انتخاب
- را انتخاب کنید
- موقعیت
- شهر:
- نزدیک
- بسته
- بسته
- تن پوش
- وثیقه
- کالج
- COM
- بیا
- می آید
- راحت
- آینده
- توضیح
- نظرات
- تجاری
- مشترک
- انجمن
- شرکت
- متقاعد کننده
- رقابت
- به طور کامل
- پیچیده
- شرایط
- اعتماد به نفس
- اتصال
- در نظر بگیرید
- همواره
- تماس
- زمینه
- ادامه داد:
- ادامه
- مداوم
- قرارداد
- کنترل
- معمولی
- گفتگو
- گفتگو
- شیرینی
- سرد
- هزینه
- میتوانست
- کشور
- شهرستان
- زن و شوهر
- همراه
- پوشش
- کاوید
- سقوط
- سقوط
- دیوانه
- ایجاد
- ایجاد
- خالق
- خلاقانه
- اعتبار
- کارت اعتباری
- ضوابط
- عضو سازمانهای سری ومخفی
- بالغ بر
- جاری
- در حال حاضر
- سفارشی
- پدر
- روزانه
- دالاس
- تاریخ
- دیو
- داود
- روز
- روز
- مرده
- مقدار
- معاملات
- بدهی
- اغاز کار
- مصمم
- تصمیم گیری
- تعریف کردن
- قطعا
- درجه
- نسخه ی نمایشی
- توده مردم
- وابسته
- مستهلک شدن
- شرح
- توسعه دهنده
- DID
- تفاوت
- مختلف
- متفاوت
- مشکل
- سخت کوشی
- شام
- خاک
- سلب مسئولیت
- نمایش دادن
- do
- میکند
- نمی کند
- عمل
- دلار
- دلار
- انجام شده
- آیا
- توسط
- درب
- مضاعف
- پایین
- دانلود
- مرکز شهر
- رویا
- رویاها
- راننده
- رانندگی
- کاهش یافته است
- دو
- گنگ
- در طی
- پویا
- e
- هر
- در اوایل
- زمین
- آسان ترین
- شرق
- ساده
- تعلیم دادن
- آموزش
- هر دو
- دیگر
- پست الکترونیک
- کارکنان
- فعال
- را قادر می سازد
- تشویق می کند
- دلگرم کننده
- پایان
- به پایان می رسد
- انگلیسی
- لذت بردن
- کافی
- تمام
- موسس شرکت
- کارآفرینی
- کارآفرینان
- ورود
- محیط
- قسمت
- انصاف
- عصر
- به خصوص
- اساسا
- ایجاد
- املاک
- تخمین زدن
- اتر (ETH)
- حتی
- واقعه
- حوادث
- تا کنون
- هر
- هر روز
- هر کس
- همه چیز
- تکامل
- مثال
- مازاد
- برانگیخته
- خروج
- گران
- تجربه
- توضیح دهید
- حد
- اضافی
- چشم
- در مواجهه
- واقعیت
- عامل
- ناموفق
- ایمان
- سقوط
- خانواده
- معروف
- پنکه
- طرفداران
- بسیار
- سریعتر
- ویژگی
- احساس
- پا
- کمی از
- رشته
- مبارزه کردن
- شکل
- پر کردن
- سرمایه گذاری
- مالی
- آزادی مالی
- پیدا کردن
- پیدا کردن
- آتش
- شرکت
- نام خانوادگی
- بار اول
- صید ماهی
- مناسب
- پنج
- تمرکز
- به دنبال
- به دنبال
- پیروی
- به دنبال آن است
- برای
- پیش بینی
- استحکام
- تشکیل
- فرمول
- چهارم
- یافت
- آزادی
- آزاد
- جمعه
- دوست
- دوستان
- از جانب
- سوخت
- سوخت
- کامل
- سرگرمی
- صندوق
- بودجه
- خنده دار
- بیشتر
- آینده
- به دست آورد
- بازی
- سوالات عمومی
- تولید می کنند
- جورج
- دریافت کنید
- گرفتن
- روح
- دادن
- داده
- دادن
- Go
- خوب
- می رود
- رفتن
- طلایی
- رفته
- خوب
- گوگل
- فارغ التحصیل
- اعطا شده
- ممنون
- بزرگ
- خواربار
- زمین
- شدن
- در حال رشد
- رشد کرد
- رشد
- مهمان
- مرد
- هک
- هک
- بود
- مو
- نیم
- مشت
- دسته
- دست
- اتفاق افتاده است
- اتفاق می افتد
- اتفاق می افتد
- خوشحال
- سخت
- کار سخت
- سخت تر
- آیا
- داشتن
- he
- سالم
- شنیدن
- شنیده
- قلب
- به شدت
- کمک
- کمک کرد
- کمک
- کمک می کند
- اینجا کلیک نمایید
- پنهان
- زیاد
- هیلز
- او را
- واپس نگری
- استخدام
- خود را
- اصابت
- نگه داشتن
- صفحه اصلی
- خانه
- صادقانه
- امید
- خوشبختانه
- اسب
- میزبان
- میزبانی
- میزبانی وب
- ساعت
- ساعت ها
- خانه
- خانواده
- خانه
- مسکن
- چگونه
- چگونه
- HTTPS
- صد
- i
- من می خواهم
- شناسایی
- شناسایی
- if
- تصور کنید
- پیامدهای
- مهم
- موثر
- بهبود
- in
- در دیگر
- درآمد
- ادغام شده
- باور نکردنی
- بطور باور نکردنی
- مستقل
- فرد
- نفوذ
- تحت تاثیر قرار گرفت
- اول
- در ابتدا
- اینسان
- داخل
- الهام بخش
- اینستگرام
- فوری
- در عوض
- دستورالعمل
- علاقه
- نرخ بهره
- علاقه مند
- جالب
- منافع
- مصاحبه
- به
- سرمایه گذاری
- سرمایه گذاری
- سرمایه گذاری
- سرمایه گذاری
- سرمایه گذاری
- سرمایه گذار
- گرفتار
- جدا شده
- IT
- خود
- آیتونز
- زندان
- کار
- شغل ها
- پیوست
- سفر
- JPG
- تنها
- نگاه داشتن
- نگهداری
- نگه داشته شد
- پا زدن
- بچه
- بچه ها
- نوع
- دانستن
- دانش
- برچسب
- زمین
- فرود
- نام
- بعد
- راه اندازی
- قانون
- شرکت حقوقی
- یاد گرفتن
- آموخته
- یادگیری
- کمترین
- ترک کردن
- ترک
- رهبری
- ترک کرد
- وام دهنده
- کمتر
- درس
- درس
- سطح
- LG
- زندگی
- سبک زندگی
- پسندیدن
- لاین
- فهرست
- ذکر شده
- گوش داد
- استماع
- کوچک
- زنده
- زندگی
- زندگی
- وام
- قفل کردن
- طولانی
- مدت زمان طولانی
- دراز مدت
- دیگر
- نگاه کنيد
- شبیه
- نگاه
- به دنبال
- مطالب
- از دست دادن
- خیلی
- عشق
- محبوب
- کم
- شانس
- ناهار
- ساخته
- اصلی
- عمدتا
- نگهداری
- عمده
- ساخت
- پول را
- باعث می شود
- ساخت
- مرد
- مدیریت
- مدیر
- مدیران
- بسیاری
- بازار
- ارزش بازار
- مسابقه
- شاید
- me
- متوسط
- معنی
- به معنی
- اندازه
- مگا
- عضو
- ذکر شده
- کالا
- با
- متوسط
- قدرت
- میلیون
- ذهن
- ذهن
- ذهنیت
- معدنی
- دقیقه
- دقیقه
- مدل
- مادر
- لحظه
- پول
- ماه
- ماه
- بیش
- صبح
- رهن
- اکثر
- موتورسیکلت
- کوه
- حرکت
- نقل مکان کرد
- متحرک
- بسیار
- چند
- چندگانه
- موسیقی
- نوازنده
- باید
- متقابلا
- my
- نام
- نام
- نشویل
- هدایت
- لزوما
- نیاز
- ضروری
- همسایه ها
- شبکه
- هرگز
- جدید
- بعد
- خوب
- شب
- نه
- هیچ
- طبیعی
- شمال
- هیچ چی
- اکنون
- عدد
- of
- خاموش
- ارائه
- پیشنهادات
- رسمی
- oh
- نفت
- خوب
- اوکلاهما
- قدیمی
- بزرگتر
- on
- یک بار
- ONE
- فقط
- باز کن
- باز
- افتتاح
- عمل
- دیدگاه ها
- فرصت ها
- فرصت
- or
- سفارش
- دیگر
- ما
- خودمان
- خارج
- خارج از
- روی
- به طور کلی
- خود
- متعلق به
- پرداخت
- درد
- پارامترهای
- پدر و مادر
- بخش
- شریک
- همکاری
- شرکای
- شور
- احساساتی
- غیر فعال
- درآمد غیر فعال
- گذشته
- مسیر
- پرداخت
- پرداخت
- پرداخت
- هم
- مردم
- مردم
- برای
- کامل
- انجام
- دوره
- شخص
- شخصی
- امور مالی شخصی
- شخصیت
- فاز
- تلفن
- عکس
- انتخاب کنید
- تصویر
- قطعه
- محل
- اماکن
- برنامه
- طرح B
- سکو
- سیستم عامل
- پلاتین
- افلاطون
- هوش داده افلاطون
- PlatoData
- بازی
- بازیکن
- بازی
- لطفا
- به علاوه
- پادکست
- پــادکـست
- نقطه
- نقطه
- مقام
- اوراق بهادار
- موقعیت
- امکان
- ممکن
- احتمالا
- پتانسیل
- فقر
- قوی
- پیش بینی
- رئيس جمهور
- زیبا
- خیلی ساده
- شایع
- قیمت
- در درجه اول
- اصلی
- اصل
- قبلا
- شاید
- مشکل
- روند
- سود
- مفید
- منافع
- برنامه
- پروژه
- پروژه ها
- املاک
- ویژگی
- محفوظ
- ارائه
- ارائه
- انتشار
- تلمبه
- خرید
- خریداری شده
- خرید
- خرید
- هدف
- دنبال کردن
- قرار دادن
- سوالات
- سریع
- به سرعت
- بالا بردن
- مطرح شده
- بالا بردن
- نرخ
- نرخ
- نسبتا
- رتبه
- خام
- رسیدن به
- رسیده
- واقعی
- املاک و مستغلات
- بازار املاک و مستغلات
- تحقق بخشیدن
- متوجه
- واقعا
- دلیل
- دلایل
- خلاصه
- تازه
- رکورد
- سرمایه گذاری مجدد
- ارتباط
- روابط
- نسبی
- نسبتا
- باقی مانده
- به یاد داشته باشید
- اجاره
- اجاره
- نشان دادن
- ذخایر
- اقامتگاه
- منابع
- پاسخ
- REST
- نتیجه
- نتایج
- ادامه
- باز پیچی
- برنج
- سوار شدن
- راست
- خطر
- رودخانه
- جاده
- جاده ها
- دستبرد زدن
- نورد
- اتاق
- اتاق
- تقریبا
- دور
- قانون
- قربانی
- سعید
- دلیل
- حقوق
- فروش
- همان
- ذخیره
- صرفه جویی کردن
- پس انداز
- حساب پس انداز
- دید
- گفتن
- گفته
- برنامه
- مدرسه
- دانشکده ها
- خراش
- فصل
- دوم
- ثانیه
- بخش ها
- امن
- دیدن
- مشاهده
- به نظر می رسید
- به نظر می رسد
- مشاهده گردید
- می بیند
- فروش
- فروش
- در حال ارسال
- حس
- فرستاده
- تنظیم
- واریز
- هفت
- اشتراک گذاری
- اشتراک
- او
- شیفت
- شلیک
- فروشگاه
- خريد كردن
- کوتاه مدت
- باید
- نشان
- نشان می دهد
- خاموش
- خاموش می شود
- طرف
- خستگی جانبی
- امضاء شده
- امضای
- مشابه
- ساده
- به سادگی
- پس از
- خواننده
- تنها
- نشسته
- وضعیت
- شرایط
- شش
- مهارت
- مهارت ها
- مهارت
- به آرامی
- کوچک
- هوشمند
- So
- اجتماعی
- فروخته شده
- حل
- برخی از
- کسی
- چیزی
- تاحدی
- یک جایی
- ترانه سرایی
- بزودی
- فضا
- صحبت کردن
- هزینه
- صرف
- انشعاب
- حامیان
- Spot
- مربع
- صحنه
- استارباکس
- ستاره
- شروع
- آغاز شده
- راه افتادن
- دولت
- ماندن
- چوب
- هنوز
- توقف
- opbevare
- داستان
- داستان
- استراتژی
- جریان
- ضربه
- موفق شدن
- موفقیت
- موفق
- چنین
- فوق العاده
- مکمل
- پشتیبانی
- مطمئن
- زنده ماندن
- زنده ماند
- قابل تحمل
- تاب خوردن
- نوسان
- سیستم
- سیستم های
- گرفتن
- صورت گرفته
- طول می کشد
- مصرف
- صحبت
- سخنگو
- مخزن
- تدریس کرد
- مالیات
- عوارض
- تیم
- گفتن
- می گوید
- تنسی
- مدت
- قوانین و مقررات
- آزمایش
- وابسته به تکزاس
- نسبت به
- تشکر
- با تشکر
- که
- La
- محوطه
- آینده
- جهان
- شان
- آنها
- سپس
- آنجا.
- از این رو
- اینها
- آنها
- چیز
- اشیاء
- فکر می کنم
- تفکر
- سوم
- این
- کسانی که
- اگر چه؟
- فکر
- هزاران نفر
- سه
- رشد
- از طریق
- سراسر
- پرتاب
- زمان
- بار
- زمان
- نوک
- به
- امروز
- امروز
- با هم
- تن
- هم
- در زمان
- ابزار
- بالا
- جمع
- سخت
- سفر
- تور
- طرف
- شهرها
- کشش
- تریلر
- رونوشت
- گذار
- سفر
- درختان
- سعی
- ماشه
- کامیون
- درست
- اعتماد
- امتحان
- تبدیل
- tv
- دو برابر
- توییتر
- دو
- نوعی
- به طور معمول
- در نهایت
- زیر
- فهمیدن
- بی کاری
- تا
- به سمت بالا
- us
- استفاده کنید
- با استفاده از
- ارزش
- وسیله نقلیه
- در مقابل
- بسیار
- قابل اعتماد
- تصویری
- نمایش ها
- رای
- بیداری
- از خواب بیدار
- راه می رفت
- می خواهم
- خواسته
- میخواهم
- می خواهد
- وارنر
- بود
- آب
- مسیر..
- راه
- we
- ثروت
- هفته
- خوش آمد
- خوب
- رفت
- بود
- چی
- چه شده است
- هر چه
- چرخ
- چه زمانی
- در حالیکه
- چه
- که
- در حین
- WHO
- تمام
- که
- چرا
- زن
- اراده
- مایل
- پیروزی
- برنده
- WISE
- با
- در داخل
- بدون
- تعجب کردم
- کلمه
- کلمات
- مهاجرت کاری
- مشغول به کار
- کارگر
- با این نسخهها کار
- جهان
- بدترین
- با ارزش
- خواهد بود
- نوشتن
- نویسنده
- نوشته
- کتبی
- سال
- سال
- بله
- هنوز
- شما
- جوان
- جوانتر
- شما
- خودت
- یوتیوب
- زفیرنت
- صفر