Dara O'Kearney: The Return of Poker Legend Gary Clarke

Dara O'Kearney: The Return of Poker Legend Gary Clarke

گره منبع: 3012038

شطرنج تا اولترا ماراتن

فوریه 2008 است و کمتر از یک سال است که برادرم اصول No Limit Hold'em را به من آموزش داده است. قبل از اینکه وارد شطرنج شویم، هر دو در کودکی پوکر بازی می‌کردیم. این وسواس ما را وارد دهه 20 سالگی کرد، در آن زمان هر دو متوجه شدیم که در حالی که استعدادی برای بازی داریم و می‌توانیم انتظار داشته باشیم که در مسابقات محلی عجیب و غریب اینجا و آنجا برنده شویم، مهم نیست چقدر سخت درس می‌خوانیم – ما. هرگز استاد بزرگ نشوید

برادرم چند سال دیگر به شطرنج گیر داد، در حالی که من به بریج تغییر مسیر دادم، زمانی که یک همکار (یک مالزیایی کلاس بین المللی به نام جیکوب) این بازی را یک روز بعد از ظهر به من آموزش داد. آن شب ما بازی کردیم و اولین تورنمنت خود را در باشگاه خدمات کشوری بردیم و من درگیر بودم.

بریج وسواس جدید من بود تا اینکه جیکوب به لندن نقل مکان کرد و من به یک شریک جدید نیاز داشتم. من به برادرم آموزش دادم و چند سال بعد با هم بازی کردیم و حتی در چند مسابقه پیروز شدیم. زمانی که او نیز به لندن نقل مکان کرد، از آن بازی خارج شدیم و اولویت‌های خانوادگی و کاری باعث شد من انگیزه کمتری برای آموزش یک شریک جدید داشته باشم.

در اواخر دهه 30 زندگی ام از ماراتن به اولتراماراتن تبدیل شدم

من در اوایل 30 سالگی وارد دویدن شدم و در اواخر 30 سالگی از ماراتن به ماراتن اولترا ماراتن تبدیل شدم که برای آن بسیار مناسب بودم، همانطور که معلوم شد. دوران اولترا دویدن من فقط چند سال به طول انجامید، اما در آن زمان در نیویورک اولترا، شینن 50k، برنو 6 ساعت داخل سالن و قهرمانی ملی 24 ساعته ایرلند قهرمان شدم. من همچنین نماینده ایرلند در مسابقات جهانی 24 و آنگلو سلتیک پلیت بودم.

دلایلی برای پشیمانی از دیر شروع کردن این ورزش داشتم. در سن 42 سالگی، می دانستم که زمان در حال تمام شدن است و نمی توانستم انتظار داشته باشم که با توجه به سال های پیشرفتم برای مدت طولانی تری برنده اولتراها باشم و نماینده ایرلند باشم، بنابراین به این فکر کردم که برای رفع عطش وحشیانه خود چه کاری می توانم انجام دهم. برای رقابت

به دنیای پوکر

با دیدن مسابقات پوکر ایرلندی یک شب در تلویزیون و شکل ها و سن های مختلف بازیکنان در آن، به ذهنم رسید که پوکر ممکن است چیزی باشد که سن من در آن نقطه ضعف فلج کننده ای نداشته باشد. می‌دانستم برادرم (که از لندن برگشته بود و اکنون با ما زندگی می‌کرد) از قبل بازی می‌کرد و با این کار مقداری پول در می‌آورد، بنابراین از او خواستم که یک بعدازظهر در ماه می ۲۰۰۷ به من اصول اولیه را آموزش دهد.

من راهم را از میان چندین هزار دونده عبور کردم تا کمی بیش از 100 یورو (108 دلار) برنده شوم.

او به من توصیه کرد که فعلاً به رول های آزاد بچسبم (در آن زمان آنها بسیار بیشتر از الان بودند). عصر روز بعد، راهم را از میان چندین هزار دونده عبور کردم تا در یکی از آن رول‌های رایگان چیزی بیش از 100 یورو (108 دلار) برنده شوم.

مطمئن نبودم با این رول تصادفی چه کنم، برای مشاوره به برادرم مراجعه کردم. او به من پیشنهاد داد که با کمترین حد پول نقدی که می توانم پیدا کنم بازی کنم (او بعداً به من گفت که دلیل او این بود که بهترین برنامه برای اطمینان از از دست دادن پول به آهستگی ممکن است). در واقع، زمانی که به پول نقد تبدیل شدم، آنقدر خوب دویدم که هرگز به عقب نگاه نکردم (و مهمتر از آن هرگز مجبور به سپرده گذاری نشدم: تا به امروز هرگز یک سنت آنلاین واریز نکرده ام و کل درآمد و درآمدم در 15 سال گذشته بوده است. از آن بلوط فریول اولیه می آیند).

بالا بردن سهام

تا فوریه 2008، من به صورت آنلاین به سهم خود ارتقاء داده بودم و در یک کلیپ مناسب برنده بودم، و برنده های اولیه فریول خود را به یک رول تقریباً شش رقمی رساندم، و لیمیت نقدینگی را آسیاب کردم. من همچنین انگشتان پاهایم را در سالن زنده فرو می بردم، معمولاً یک یا دو شب در هفته با برادرم به باشگاه کارت فیتزویلیام در دوبلین می رفتم.

من برای چیزهای بیشتری آماده بودم، بنابراین برای اولین دوره مسابقات قهرمانی دیپ استک اروپا به Drogheda رفتم. من به سختی می دانستم که چگونه در مسابقات بدون لیمیت هولدم بازی کنم (لیمیت هولدم نقدی هنوز بازی من آنلاین بود)، بنابراین با یک برنامه بازی بسیار ابتدایی وارد بازی شدم: خیلی محکم بازی کنید، اما سعی کنید هر پاتی را که بازی کردم برنده شوید. ترکیبی از پرخاشگری وحشیانه و تصویر فشرده‌ای که فرکانس بالای تاشو قبل از فلاپ به من داد، همراه با سن و لباسم (با کت و شلواری حاضر شدم که شبیه یک حسابدار میانسال به نظر بیایم).

این طرح همراه با کمی شانس مبتدیان، من را به سمت یک چیپ‌لید زودهنگام سوق داد که تا روز آخر و تا میز نهایی نگه داشتم. در آن میز پایانی، جو بیورز برتر انگلیسی (از شهرت هندون موب) و هشت بازیکن ایرلندی (در آن زمان) تقریباً ناشناخته (که من هم قدیمی ترین و هم جدیدترین آنها بودم) در آن جدول حضور داشت. برای بسیاری از ما (از جمله خود من) این اولین پول نقد ما در یک تورنمنت بزرگ بود، اما چند نفر از ما هنوز در اطراف هستیم.

مارک مک دانل (موفق ترین بازیکن ایرلندی در مسابقات زنده یک دهه و نیم گذشته) آنجا بود. تونی بیتسون، یکی از سردبیران من در اخبار آنلاین VegasSlots این روزها نیز آنجا بود. احتمالاً شناخته‌شده‌ترین بازیکن ایرلندی وجود دارد یا لوید فارل (معروف به LuckyLloyd آنلاین) یا گری کلارک (معروف به rag2gar آنلاین و به طور گسترده به عنوان یک سوپراستار آینده شناخته می‌شود).

میز پایانی

علی‌رغم حضور لوید و گری، جو باید لب‌هایش را می‌لیسید تا خود را در چنین میز پایانی نرم و غیرمنتظره‌ای پیدا کند، تنها بازیکن حرفه‌ای و با اختلاف بهترین بازیکن. اما مطمئناً، بهترین بازیکن همیشه در پوکر برنده نمی‌شود، و بعد از اینکه من او را در یک گلدان بزرگ بلوف کردم، مارک جو را به پایان رساند. حتی در آن زمان، مارک جاه طلب، با اعتماد به نفس و نترس بود. او همیشه برای برد بازی می کرد و به همین دلیل از آن دسته افرادی نبود که به معامله فکر کند.

متوجه شدم که نمی‌دانم چگونه با دست کوتاه بازی کنم

بنابراین بقیه ما می‌دانستیم که تا زمانی که مارک هنوز داخل است، معامله‌ای صورت نمی‌گیرد و مارک پایش را از روی گاز بر نمی‌دارد. بعد از اینکه او را خنک کردم، رهبری چیپ را به دست گرفتم و مذاکرات معامله آغاز شد. من به سرعت به این نتیجه رسیدم که به دو دلیل بزرگ به نفع من است که معامله کنم. اول، به‌عنوان چیپ‌لیدر، من برنده اعلام می‌شوم، شروعی کاملاً فرخنده برای زندگی حرفه‌ای من، و به طور بالقوه برای کسی که حتی در آن زمان جاه‌طلبی‌های حمایتی را در سر داشت بسیار ارزشمند است. و دوم، متوجه شدم که نمی‌دانم چگونه با دست کوتاه بازی کنم. من راهم را در تورنمنت با یک استراتژی کاملاً درست پیش می‌بردم که در تمام رینگ به خوبی کار می‌کرد، اما بعید بود که کوتاه‌نویسی یا هدساپ مؤثر باشد.

همتایان میز من به درجات مختلف مشتاق معامله بودند، اما یک بازیکن مصمم بود که نمی‌خواهد معامله کند: گری کلارک. گری در چیپ دوم بود و احتمالاً خودش را بهترین بازیکن باقی مانده تصور می کرد (نظری که اکنون با نگاهی به گذشته به اشتراک می گذارم). بعد از شکست مذاکرات اولیه، متوجه شدم که تنها راهی که می‌توانم به معامله‌ای که به‌عنوان چیپ‌لیدر به شدت هوس می‌کردم، به دست بیاورم، این بود که او را از بین ببرم (با توجه به اینکه او در چیپ دوم و بهترین بازیکن تورنمنت بود، مشکل بود و اکنون به آن رسیده بودیم. را
نقطه ای از تورنمنت که در آن بی خبر بودم)، یا اینکه او را متقاعد کنم که این کار به نفع او بود.

در آن زمان، من هرگز نام ICM را نشنیده بودم، اما در یک سطح شهودی، من به سرعت متوجه شدم که وقتی در تراشه دوم می‌شوید، تنها بازیکنی که واقعاً نمی‌خواهید با او وارد جنگ شوید، چیپ‌لدر است. بنابراین اولین باری که گری باز شد، وانمود کردم که به کارت هایم نگاه می کنم، سپس برای او سه شرط بندی کردم. با بالا انداختن شانه ها را تا کرد. دفعه بعد که باز کرد، این ترفند را تکرار کردم. این بار با تابش خیره کننده مشکوک تا شد. بار سوم، او با آهی خشمگین روی هم جمع شد که نشان می‌داد می‌داند چه اتفاقی می‌افتد، اما نمی‌توانست کاری در مورد آن انجام دهد، مگر اینکه با یک معامله موافقت کند، که بلافاصله انجام داد. این اولین و آخرین باری بود که در میز پوکر از گری کلارک برتری پیدا کردم.

یک دوست خوب

در حدود یک دهه بعد، من و گری دوستان خوبی شدیم. او حتی به لیست کوتاهی از بازیکنان پوکری که همسرم دوست دارد نیز راه پیدا کرد. شوخ طبعی و طنز تحقیرآمیز او برای من بسیار جذاب بود، بنابراین همیشه از همراهی او لذت می بردم. او احتمالاً بیش از هر کس دیگری در پوکر به من توهین می‌کرد، اما با شکوفا شدن حرفه‌ی پوکر من در حالی که اشتیاق او برای بازی کاهش یافت، همیشه بازیگوش بود و با حمایت همراه بود. زمانی که بهترین سال خود را در پوکر گذراندم، او یک جشن کریسمس برای من و نزدیکترین دوستانم ترتیب داد که با بنر «سال دوک» کامل شد. وقتی اولین کتاب استراتژیم را منتشر کردم، او اولین کسی بود که از من خواست نسخه ای را که خریده بود امضا کنم (اما به شیوه معمول گری تنها پس از اینکه تقریباً همه افراد حاضر در مسابقات آزاد ایرلندی را وادار کرد ابتدا آن را امضا کنند تا بیشتر به نظر برسد. مثل یک کتاب خودکار تا یک کتاب استراتژی پوکر زمانی که به دست من رسید).

ما مستقیماً به الگوی معمولی دوستی مردانه که همدیگر را سرکوب می‌کردند، برگشتیم

بسیاری از دوستان من در دهه گذشته پوکر را ترک کرده اند، اما هیچ کدام از آنها بیشتر از گری برایم تنگ شده است. ما به صورت پراکنده در تماس بودیم، اما وقتی خبر منتشر شد که داستان شگفت انگیز او از گاس هانسن، یک دختر، و تور بدنام پوکر گالوی بریتانیا و ایرلند در یک چادر منتشر شد، خوشحال شدم. برنده مسابقه بد بیت مسابقه چیپ ما شد. این جایزه بسته ای برای Unibet Open در بخارست بود، به این معنی که من می توانستم او را برای اولین بار در سال های اخیر ببینم. وقتی این کار را انجام دادیم، مستقیماً به الگوی دوستی معمولی مردانه افتادیم که بی‌رحمانه همدیگر را سرکوب می‌کردند، تا جایی که درق دیوی، روح حساسی که همیشه وقتی بزرگ‌ترها در حال دعوا هستند ناراحت می‌شد، به نظر می‌رسید که این موضوع جدی است.

داستان گاس هنسن تنها یکی از چندین داستان بزرگ گری کلارک است، اما به جای اینکه آنها را خراب کنم، این را به خود مرد بزرگ می سپارم که وقتی به عنوان مهمان ویژه در قسمت 150 سریال به ما ملحق شد، از زبان خودش بگوید. مسابقه چیپ

تمبر زمان:

بیشتر از وگاس اسلات آنلاین