"میان شجاعت و حماقت مرز باریکی وجود دارد."
این خطی است که من را مجذوب خود کرد. این یکی از اولین چیزهایی است که هنگام بارگذاری صد روز، حتی قبل از منوی اصلی، مشاهده می کنید. اما چرا؟ این یک بازی ملایم در مورد ساخت شراب است. بازی در مورد گرفتن شراب سازی متروکه در ایتالیا و بازگرداندن آن به شکوفایی. این قسمت بازی با ورق، بازی مدیریت بخشی، بازی پازل بخشی است. چه کاری با فلسفه دارد؟ مگر اینکه - و این چیزی است که من را می بلعد - مگر اینکه رازی در پشت بازی وجود داشته باشد که من نمی توانم آن را ببینم.
ایو هولر تا پنج سالگی در سوئیس زندگی کرد و والدینش زندگی غیرمتعارفی داشتند. آنها بین سوئیس و فرانسه زیاد جابجا میشدند و او و سه خواهر و برادر دیگر را در حالی که کار چیدن گیاهان در مزرعهها را پیدا میکردند، چرخاندند. آیا تا به حال آن شیرینی های خوب ریکولا را خورده اید؟ آنها در یک بسته زرد روشن میآیند که به نظر میرسد باید سیگار در آن باشد. والدین او سبزیها و همچنین توت فرنگی را برای ماست میچینند. آنها این کار را انجام دادند زیرا سبک زندگی را دوست داشتند. من فکر می کنم هولر با محبت می گوید: «والدین من آخرین هیپی های روی زمین هستند. او در یک تماس ویدیویی به من میگوید: «و آنچه آنها میخواستند این بود که ما در خشکی بزرگ میشویم، نه در شهر».
شاید سرنوشت گوش می داد.
یک روز که به تازگی از فرانسه به سوئیس برگشته بودند، با روزنامه ای در ته یکی از جعبه هایشان برخورد کردند و در آن قطعه ای پیدا کردند که یک خانه برای فروش در ایتالیا را تبلیغ می کرد. آنها افرادی نبودند که روی یک ایده بنشینند. هولر می گوید: «آنها به ایتالیا رفتند، به آن نگاه کردند و آن را خریدند. "فورا."
بهتر می شود. آنها نمی توانستند ایتالیایی صحبت کنند. و بهتر: "آنها چیزی در مورد تولید شراب نمی دانستند." و بهتر: «و این خانه متروک بخاری نداشت و زمستان بود و برف نیم متری بود». برای یادآوری: این شش نفر از آنها هستند که کوچکترین آنها دو دوقلو شش ماهه است که در خانه ای سرد و سرد زندگی می کردند که در آن باران در سرداب می بارید، اما آنها پولی برای تعمیر نداشتند زیرا همه آنها صرف خرید مکان شده بود. شجاعت یا حماقت؟ دقیقاً همان لحظه ای است که خط به آن اشاره می کند. "برای من این یک ماجراجویی بود." سپس هولر به شیوه شوخ اما واقعی خود اضافه می کند: "مادر من گریه می کرد."
ایو هولر طراح اصلی صد روز است، و واقعاً، این بازی زندگی اوست، از این رو چرا برای یک بازی شبیهسازی بسیار غیرمعمول است، و چرا احساس نوستالژیک میکند، گویی کسی در حال یادآوری خاطرات خود با یک لیوان شراب است. این یک بازگویی یا چیزی شبیه به آن نیست، و یک بازی داستانی نیست، اما می توانید احساس کنید که کاملاً ریشه دارد. in چیزی واقعی است، و از آن شست و شوی شگفت انگیزی از اصالت حاصل می شود که همه چیزهایی را که بازی به شما می گوید و انجام می دهید را پوشش می دهد. این یک مکان دوست داشتنی و گرم برای بودن است.
آنجا، خانوادهاش، آنجا را انجام دادند. آنها ممکن است چیزی در مورد شراب سازی نمی دانستند، اما آنها در مورد کشاورزی میوه، به ویژه سیب می دانستند، بنابراین آنها حفاری کردند و آنچه را که می دانستند در انگور به کار بردند. و کار کرد. می بینید که هیچ کس دیگری در منطقه به این شکل رشد نکرده است. آنها برای کمیت رشد کردند، نه کیفیت، مانند والدین هولر، زیرا منطقه ثروتمندی نبود. اما آنها قبل از هر کس دیگری در منطقه از شراب سازی کشاورزی ارگانیک و بیودینامیک دفاع کردند و در نتیجه، چندین سال بعد، با شراب قرمز باربرا خود توانستند بر بزرگترین منتقد شراب حال حاضر شوند.
همه چیز خیلی خوب پیش می رفت. در سال 1990 آنها باز شدند، در ~ 1995 آنها کشف شدند، و همه چیز برای یک دهه بعد به خوبی ادامه داد. سپس متأسفانه در سال 2007، مادرم درگذشت.
در پس زمینه، ایو هولر در مورد شراب یاد می گرفت. چطور نمی توانست؟ از سال پنجم به بعد، پس از ورود او به ایتالیا، شراب مورد مصرف زندگی خانوادگی او بود. و هر چه بزرگتر می شد، بیشتر می توانست کمک کند. "ما کارگر بودیم!" او می خندد. عجیب است که او هرگز با خانواده اش شراب ننوشید. سر میز شام یا در بطری قبل از خواب شرابی یا چیزی شبیه به آن وجود نداشت. او شانه هایش را بالا می اندازد: «من هرگز با پدر و مادرم مشروب نخوردم. "این چیزی بود که من... نمی دانم چرا." اما در دانشگاه آن را مینوشید چون مجبور بود. او در شهر تاریخی زیبای آلبا، در منطقه پیمونت، انگورسازی (شرابسازی) و فنولوژی (چرخههای زندگی بیولوژیکی) را مطالعه کرد و برای پیروی از والدینش آموزش دید. او می گوید: «این واقعیت من بود: من در زیرزمین بزرگ شدم. "این مسیر و علاقه من بود."
وقتی مادرش فوت کرد، به طور قابلتوجهی تلفاتش را گرفت. سلامت روانی پدرش متضرر شد و برنامههای ایو را به سرعت پیش برد. او آن را به مدت دو سال اداره کرد، اما متأسفانه روابط بین او و پدرش به طور فزایندهای تیره شد و وقتی سلامت روانی پدرش با شکست بیشتری مواجه شد، جنگیدند و ایو رفت.
شش ماهی که او در خانه دوستش روی مبل خوابید نقطه عطفی در زندگی اوست. تا آن زمان، هیچ علاقه دیگری اجازه ظهور پیدا نکرده بود، زندگی او همیشه در مورد شراب بود. اما حالا در شرف تغییر بود. او می گوید: «دو علاقه داشتم: یکی شراب و دیگری بازی های ویدیویی». با اغماض به دومی، شروع به یادگیری برنامه نویسی و ساخت بازی کرد. و این سرهم بندی او را به شغلی در تورین سوق داد، جایی که با افرادی که برای تأسیس یک استودیوی بازی سازی خودش نیاز داشت آشنا می شد: Broken Arms Games، سازنده صد روز.
با این حال، این سال 2011 بود و مدتها قبل از اینکه کسی به فکر ساخت یک بازی در مورد شراب بیفتد، با توجه به پیشینه هولر عجیب به نظر میرسد. شاید او به سادگی می خواست از شراب دور شود. در عوض، Broken Arms Games در بازیهای موتور سیکلت موبایل، بازیهای کارتی و در نهایت تیراندازی دوقلو برای کنسولها و رایانههای شخصی فعال شد. من نامی از آنها نمی برم زیرا شما نام آنها را نشنیده اید. هولر با آن مشکلی ندارد، "این بخشی از فرآیند بود" او شانه هایش را بالا می اندازد و می خندد.
در پایان، یک دست دوستانه روی شانه "یک بازیکن بزرگ در صنعت" لازم بود تا توجه آنها را به سمت داخل هدایت کند. به آنها گفته شد: «پیشینه خود را یادداشت کنید» و بنابراین ایده صد روز به وجود آمد.
شراب مرسوم است - آیا می دانستید؟ من این کار را نکردم. اما ظاهراً همه چیز در اینستاگرام و توییتر است. هولر میگوید: «فکر میکنم این هزارهها هستند. فرهنگ پیرامون شراب بیشتر از نوشیدن برای چکش خوردن بالا رفته است. او آن را مدیون ظهور برنامههای آشپزی عمیقی مانند میز سرآشپز در نتفلیکس میداند که اتفاقاً فوقالعاده است - بیشتر مستندی درباره فرهنگ و فلسفه پیرامون یک سرآشپز است نه فقط غذایی که آنها درست میکنند. "و این همه کنجکاوی در مورد خوردن و نوشیدن، در پنج سی آخر منفجر شده است. x سال."
با این حال، او هنوز ننگی در اطراف شراب می بیند. این تصور قدیمی است که شما باید در این هنر آموزش ببینید تا بدانید چه چیزی خوب است و چه چیزی نیست. و چیزی که من را در مورد هولر شگفت زده می کند این است که او با این دیدگاه موافق نیست. در واقع، این یکی از دلایل اساسی اوست که او میخواست یک بازی درباره شراب بسازد: به آرامی به مردم بیشتر در مورد آن بیاموزد.
در یک نقطه از او بهترین نکته را در مورد خرید شراب بپرسید، به این فکر کنید که من چند توصیه خوب برای بطری برای شما دریافت خواهم کرد (او در حال حاضر مقدار زیادی شراب گازدار Blanc de Blanc و در زمستان باربرا یا باربارسکو می نوشد، اما آنجا، جایی که ساخته می شود، بسیار ارزان تر است) اما من این کار را نمی کنم. درعوض، مدت زیادی مکث می کند تا به جای آن در مورد بوی شراب جوابی به من بدهد. اگر سوراخ بینی قوی تری دارید، سعی کنید مشخص کنید کدام سوراخ بینی قوی تر است، و سپس واقعاً روی بویی که از شراب می آید تمرکز کنید. و بس: این نکته اوست. او میگوید: «وقتی این کار را انجام میدهی، بالاخره بوی شراب را حس میکنی. و این به مردم زنگ میزند که واقعاً بفهمند کدام یک را واقعاً دوست دارند.»
او در ادامه توضیح می دهد: "معمولاً آنچه شما به دنبال آن هستید این است که بفهمید شرابی که دوست دارید شراب خوبی است یا نه. این اولین سوالی است که یک تازه کار دارد. و این تصور اشتباهی است. اگر آن را دوست دارید، این است. خوب است، زیرا ذهنی است."
پس اشکالی ندارد که بگوییم لامبرینی را دوست دارم؟
این همان فلسفه ای است که در هر چیزی که صد روز درباره آن است خلاصه می شود. بله، کوهی از دانش شرابسازی در بازی وجود دارد، اما به قطعات کوچک و قابل دسترس تقطیر شده است که میتوانید با آنها مقابله کنید. به همین دلیل بازی با ورق است. کارتها نشاندهنده فرآیندهای شرابسازی هستند، و شما بین چند کارت برای بازی در هر دور انتخاب میکنید. سخت به نظر نمی رسد، اینطور نیست؟ در همین حال، داستان شما را راهنمایی می کند و رنگ های آفتابی شما را آرام می کند. نتیجه: یک باربرای دوست داشتنی و قابل نوشیدن از منطقه Piedmont.
شراب درست کردن، سخت نیست. درست کردن شراب خوب، سخت است.
پدرش به او می گفت درست کردن شراب خوب مانند مربا است و همه چیز از انگوری که شما استفاده می کنید شروع می شود. هولر اکنون تکرار می کند: «کیفیت انگور شاه است». و او دلتنگ آن، درست کردن شراب است، همانطور که فکر میکنم شما در حین ساختن یک بازی در مورد آن خواهید بود. بنابراین، او دوباره شراب درست می کند. او از یک مخزن در شرابسازی یکی از دوستانش برای ساخت باربرا استفاده میکند، اما این مخزن تنها یک مخزن کوچک است که تنها 2000 بطری میسازد که ظاهراً «کوچک» است.
شاید این روش او برای جبران مقداری است که در طول ساخت این بازی دریافت کرده است. او در نقطهای میگوید: «چیزی به شما نشان میدهم.» لحظهای بعد دوباره با یک گلدان بزرگ از چوب پنبههای شراب ظاهر شد و آنها را بهطور واضح و تا حدودی پیروزمندانه بالا نگه داشت. پوزخند می زند: برای خوب و بد. اما برای شرابی که در خانه دوستش درست می کند، فقط انگور را می خرد. او برای نظارت بر همه چیز وقت ندارد.
پدرش میداند که دارد یک بازی درباره شراب میسازد. از او می پرسم که آیا با هم رابطه خوبی دارند و او پاسخ می دهد "خنثی" و وقتی می پرسم نظر پدرش در مورد بازی چیست، می گوید: "اوه، او افتخار می کند." به نظر راه غم انگیزی برای پایان دادن به داستان من در مورد او و داستان او در مورد شراب سازی است، با توجه به اینکه همه چیز از کجا شروع شد. اما هنوز امیدی برای یک پایان سالم تر وجود دارد. می بینید، چیزی که ایو واقعاً می خواهد انجام دهد این است که کارخانه شراب سازی خانوادگی را برای خود بخرد، تا به دور کامل برود و به جایی که ماجراجویی شراب او آغاز شد بازگردد. و اگر فروش صد روز به اندازه کافی قوی باشد، چه کسی می داند؟ شاید او بتواند.
شاید او بتواند مستقیماً راه پدرش را دنبال کند. شاید حتی بتوانند دوباره با هم شراب درست کنند. اما در مورد اینکه شراب چه کسی بهتر خواهد بود، بحثی وجود ندارد. ایو بدون تردید پاسخ می دهد: "اوه پدرم حتما." اما یک روز او را شکست خواهم داد.
منبع: https://www.eurogamer.net/articles/2021-03-29-courage-and-supidity-the-real-life-story-behind-winemaking-game-hundred-days- ماجرا
- تبلیغات
- محدوده
- دور و بر
- هنر
- صحت
- بزرگترین
- کسب و کار
- خرید
- خریداری کردن
- صدا
- تغییر دادن
- دایره
- شهر:
- آینده
- پخت و پز
- اعتبار
- فرهنگ
- حس کنجکاوی
- روز
- مقدار
- طراح
- DID
- درگذشت
- کشف
- مستند
- نوشیدن
- انرژی
- خانواده
- کشاورزی
- مزارع
- سرانجام
- نام خانوادگی
- تمرکز
- به دنبال
- غذا
- فرانسه
- کامل
- بازی
- بازیها
- خوب
- شدن
- در حال رشد
- راهنما
- سلامتی
- خانه
- چگونه
- HTTPS
- بزرگ
- اندیشه
- صنعت
- اینستگرام
- IT
- ایتالیا
- کار
- نگهداری
- پادشاه
- دانش
- رهبری
- یادگیری
- رهبری
- سبک زندگی
- لاین
- استماع
- بار
- طولانی
- نگاه
- سازنده
- ساخت
- مدیریت
- علامت
- سلامت روان
- وای
- موبایل
- پول
- ماه
- حرکت
- مادر
- نت فلیکس
- خوب
- دیگر
- پدر و مادر
- PC
- مردم
- فلسفه
- بازیکن
- پیش نمایش
- برنامه
- پروژه
- پازل
- کیفیت
- RE
- واقعیت
- دلایل
- خلاصه
- تغییر مسیر
- دویدن
- فروش
- حراجی
- می بیند
- تنظیم
- شبیه سازی
- شش
- کوچک
- بو
- برف
- So
- استادیا
- سویس
- می گوید
- تفکر
- زمان
- بالا
- تجارت
- روند
- توییتر
- دانشگاه
- تصویری
- بازی های ویدئویی
- چشم انداز
- چه شده است
- WHO
- شراب
- مهاجرت کاری
- سال
- سال