با وجود تلاطم های فراوان در بازارها در این هفته، کمیته بازار آزاد فدرال (FOMC) دقیقاً همان کاری را که پیش بینی شده بود انجام داد. جروم پاول با دقت زبان خود را تنظیم کرد و روایت را حول 25 واحد افزایش نرخ پایه خود تعریف کرد تا سعی کند بازارهایی را که به آسیب رساندن به آن کمک کرده بود آرام کند.
راهنمایی رو به جلو او فقط انتظار افزایش بیشتر نرخ در صورت خارج شدن تورم از کنترل بود. او از قبول هرگونه مسئولیت در قبال ورشکستگی های اخیر بانک ها اجتناب کرد و در عوض مدعی شد که این بخش باثبات و قوی است.
در واقع، سیستم مالی جهانی در پرتگاه یک بحران دیگر سرگردان است. برای هر کسی که در این مورد شک دارد، فقط باید سقوط سریع Credit Suisse را در نظر بگیرد.
اگرچه کردیت سوئیس در چند سال گذشته درگیر جنجالهایی بوده است، اما بسیاری از بانکهای بزرگ دیگر نیز درگیر بحثهایی بودهاند. در سال 2021 NatWest به دلیل پولشویی 265 میلیون پوند جریمه شد، در سال 2022 Barclays به دلیل انتشار اوراق بهادار خود 361 میلیون دلار جریمه شد و این پس از آن بود که آنها قبلاً به دلیل اصلاح بازار 453 میلیون دلار جریمه شده بودند. مناقشات گذشته آنها چیزی نبود که کردیت سوئیس را در مقابل یک دولت نابخشوده سوئیس به زانو درآورد.
مانند هر بانک بزرگ دیگری، Credit Suisse در زمانی که نرخ بهره پایین بود، اوراق قرضه دولتی زیادی خریداری کرده بود. اکنون که نرخ ها به طور قابل توجهی بالاتر است، ارزش این اوراق کمتر از آن چیزی است که برای آنها پرداخت شده است.
به شرط اینکه بانک ها مجبور نباشند آنها را سریع بفروشند، تفاوت در بازدهی اوراق قرضه قدیمی و جدید مشکلی ایجاد نمی کند. تنها زمانی تبدیل به یکی می شود که به دلیل برداشت های انبوه مجبور به انحلال آنها شوند، دقیقاً همان اتفاقی که برای بانک سیلیکون ولی و کردیت سوئیس افتاد. به محض اینکه مردم ترسیدند و بازارها بوی خون را حس کردند، به سرعت تبدیل به مارپیچ مرگباری از برداشت ها و سقوط ارزش سهام می شود.
مشکلاتی که Credit Suisse را تحت تأثیر قرار می دهد، بر هر بانک بزرگ دیگری در این بخش نیز تأثیر می گذارد. این یک مورد نبود مقررات نبود، بلکه پیامد مستقیم آن است که بانکها تنها بخش کوچکی از پول سپردهگذاران را در اختیار دارند، و بزرگترین چالش بانکها در حال حاضر رضایت آنها از این جنبه از عملکردشان است.
پس از صحبت طولانی با بانکداران در اروپا و آسیا، واضح است که آنها ترس زیادی از وقوع وضعیت مشابه برای آنها ندارند. از دیدگاه آنها، آنها ذخایر بالاتری نسبت به سال 2008 دارند، مدیریت ریسک بهتری دارند و تمام تست های استرس نظارتی خود را با موفقیت پشت سر می گذارند. به نظر آنها، آنها از سلامتی بهتری نسبت به قبل برخوردار هستند.
مسئله ای که سیستم بانکداری مدرن با آن مواجه است، بیشتر به عدم درک عمومی از نحوه عملکرد بانک ها و ترسی که در نتیجه آن می تواند به سرعت حاکم شود، مربوط می شود. عدم اعتماد ناگهانی مردم به هر بانکی باعث افت قیمت سهام آنها و خروج نقدینگی از ترازنامه آنها می شود. دولتها و بانکهای مرکزی میدانند که این چقدر میتواند خطرناک باشد، به همین دلیل است که آنقدر سریع و چشمگیر عمل کردند.
به عنوان مثال، دولت سوئیس Credit Suisse را مجبور کرد در مدت زمان بسیار کوتاهی با تخفیف سنگین به UBS فروخته شود. آنها از دادن هرگونه اظهار نظر به سهامداران هر دو شرکت در مورد اینکه آیا فروش انجام شده است یا خیر، خودداری کردند و موافقت کردند که میلیاردها دلار ضرر ناشی از خرید را جبران کنند.
این مداخله سریع و بیسابقه نشان میدهد که کل بازار چقدر در معرض خطر سرایت قرار دارد. در حالی که سیاستمداران تلاش می کنند بازارها را آرام کنند و مردم را متقاعد کنند که پول آنها امن است، تصویر داخل صنعت تا حدودی متفاوت است. هر بانکداری که با آنها صحبت کردیم به طور کامل انتظار دارد که بانکهای بیشتری با شکست مواجه شوند، اگرچه آنها متقاعد شدهاند که این بانک متعلق به خودشان نخواهد بود.
بانکداری مدرن معمولاً به عنوان بانکداری ذخایر کسری شناخته می شود، به این معنی که بانک ها فقط باید درصد کمی از وجوه سپرده گذاران را در ذخایر با نقدینگی بالا نگهداری کنند. تئوری این است که این باید برای مقابله با برداشت ها در اکثر شرایط و موارد با تقاضای بالا کافی باشد. چیزی که آنها نمی توانند با آن کنار بیایند رویدادهای شدید مانند برداشت های جمعی است زیرا به پول همه دسترسی ندارند.
بانکداری متمرکز از سپرده گذاران می خواهد که کنترل پول خود را از دست بدهند تا بانک ها بتوانند از آن برای کسب بازده استفاده کنند. ما بارها و بارها شاهد شکست این سیستم در کریپتو بودهایم و اکنون شاهد وقوع آن در مقیاس بسیار بزرگتری هستیم. وقتی بانکها شکست میخورند، دولتها وارد عمل میشوند، اما چیزی که اکنون غیرعادی است این است که سپردههای همه را تضمین میکنند، مهم نیست چقدر بزرگ باشد.
مقیاس محض حمایت و مداخله دولت نشان می دهد که سیستم بانکی تا چه حد در معرض خطر سرایت قرار دارد. به دور از پایداری یا استحکام است. ما در زمانهای عجیبی زندگی میکنیم که سیاستمداران ادعا میکنند بانکهای تحت وثیقه امن هستند و DeFi که بیش از حد وثیقه دارند، ناامن است. به قول معروف جورج اورول: «در زمان فریب، گفتن حقیقت یک اقدام انقلابی است».
به Paribus بپیوندید-
سایت اینترنتی | توییتر | تلگرام | متوسط | اختلاف | یوتیوب
- محتوای مبتنی بر SEO و توزیع روابط عمومی. امروز تقویت شوید.
- پلاتوبلاک چین. Web3 Metaverse Intelligence. دانش تقویت شده دسترسی به اینجا.
- منبع: افلاطون داده هوش: Platodata.io